بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیِمِ
ویژگی بارز کهف: ولیِّ مُرشد درون کهف است و خداوند به سوی او هدایت می کند
در بحث اصحاب کهف، شاید یک ظاهر از کهف در دنیا، یک مصداق در دنیا از کهف، غار باشه که همه ظواهر کهف در دنیا غار نیست، همانگونه از مصادیق اصلی کهف اهل بیت ع هستند، یعنی یک انسان مصداق کهف است. شاید یکی از مصداق ها غار باشه ولی این به معنای این نیست که کهف یعنی غار. این رو باید در بحث معنای کهف بهش توجه کنیم. ما در قران هم بحث کهف را داریم هم بحث غار را داریم، این دوتا باهم متفاوت هستند. اگر این غار هست به تعریفی که در مورد بسیاری از غارها مطرح هست، چه ضرورت داره خدای متعال توضیح بده، خورشید از کدام ور طلوع میکرد، به کدوم ور غروب میکرد، چگونه بود این غار؟ وسط غار چی بود؟ چه ضرورتی به این توضیح بود؟ چرا باید اوصاف غار توضیح داده بشه؟ این توضیح باید یک حکمتی داشته باشه. فکر کنید یک غار بوده، دهانه اش مثلاً خدای متعال میخواد اینقدر توضیح بده بگه دهانه ی این غار رو به جنوب بوده، خب بگو دهانه اش رو به جنوب بوده. اصلاً چه ضرورتی داره بگی دهانه اش رو به جنوب است؟ رو به شمال باشه، رو به شرق باشه، رو به غرب باشه، فرقش چیه؟ چه ضرورتی به این توضیح است؟ یک آیه قرآن در سوره کهف، به توصیف ویژگی های این کهف مربوط میشه، ویژگی های فیزیکی این کهف، ویژگی های ابعادی این کهف، چرا؟ در همین سوره، در داستان اولی که داستان کهف هست، در داستان آخر که داستان ذوالقرنین هست، خداوند متعال در مورد ذوالقرنین که صحبت میکنه، دوگام اول ذوالقرنین، دو کار اولی که ذوالقرنین انجام میده، حرکت به مطلع شمس و محل مغرب شمس هست، چرا؟ چه رابطه ای اینجا با هم دارند؟ در سوره کهف وقتی از غار کهف، از فضای کهف که برای اصحاب کهف صحبت میشه، می فرماید وقتی که تو میبینی که خورشید، وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِين الکهف18: 17] ، اینطور صحبت میشه. هنگامی که طلوع می کند، زمان طلوع، تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ. همین بحث در ماجرای ذوالقرنین مطرح است که حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْس الکهف18: 90] ، مکان طلوع شمس و همین بحث در مورد زمان غروب و مکان غروب، در این سوره مطرح است. خب اگر این کهف یک غار ساده هست چه نیازی به توضیحات هست؟ آیا خدای متعال اینجا خواسته جهت ورودی غار رو توضیح بده؟ یعنی اون مدخل غار به سمت جنوب است، به سمت شمال است، به سمت شرق و غرب هست، خدای متعال خواسته چه چیزی از این کهف رو در این آیه ی مربوط نشون بده و توضیح بده؟ چنان توضیحی از این کهف داده میشه که می فرماید، ذَلِكَ مِنْ ءَايَاتِ اللَّه الکهف18: 17] ، این از آیات خداست و اگر کسی را خدا هدایت کنه او هدایت شده هست و اگر کسی رو خدا به ضلالت برسونه، او ولی مرشدی پیدا نمیکنه. سوال، مَن يَهدِ الله الکهف18: 17] ، يَهدِ الی چی؟ مَن يُضْلِل الکهف18: 17] ، يُضْلِل از چی؟ ذَالِكَ مِنْ ءَايَاتِ اللَّه الکهف18: 17] ، این کهف از آیات خداست، مَن يَهدِ الله الی الکهف. یعنی شاید بشه اینجا گفت که هدایت به این کهف است. هر کسی را که خدای متعال به این کهف هدایت کنه، او مهتد میشه و هر کسی را که خدای متعال به ضلالت ببره، نسبت به این کهف، نسبت به کهف که از آیات خداست، به ضلالت ببره، او ولی مرشدی پیدا نمیکنه. کهف جایی است که گام هدایت اول به سوی کهف است، شما باید بری در کهف. وقتی رفتی در کهف، اونجا میری در کلاس هدایت. خدای متعال شما را هدایت میکنه به کهف، اونجا دیگه شما در کلاس اتخاذ هدایت هستی. این مسئله مهمه. و آن کسی را که خدای متعال هدایت نکنه و به ضلالت ببره نسبت به کهف، در آیه مطرح هست کرد، فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا الکهف18: 17] ، اصلاً اینطوره که شما به هیچ وجه براش، ولی مرشدی پیدا نمی کنی. ولی مرشد جاش کجاست؟ در کهف، در فضای کهف. این کهف رو باید در توصیف این آیه، پیدا کرد و معنا کرد. اگر ظاهر دنیاییش هم اینطور بوده که اصحاب کهف، در ظاهر وارد یک غاری شدند، اون غار رو نباید به معنای همین غارها گرفت. ماجرای اون غار فقط یک غار نیست بلکه باید این طور گفت، اون غاری است که کهف هست.