فقط به یک مادر، انس بگیر" « بِأبِی أنتَ وَ اُمِـّی»
1393/07/23
بسم الله الرحیم الرحیم
فقط به یک مادر، انس بگیر" « بِأبِی أنتَ وَ اُمِـّی»
روز وفات پدر و مادر برای فرزندان مثل« یوم الحسرة» هست، شما حس میکنی که اون جوری که باید نبودی، حس میکنی که جا داشته بهتر باشی.
تشکر میکنم از تمام دستان زحمت کشیدند، قدم رنجه کردند، محبت کردند، اصلا راضی به زحمت نبودیم، ما رو شرمنده کردید.
خداوند این در ظاهر مصیبت رو که مصیبت هم هست رو به بنده که دوست کوچک شما هستم وارد کرد، آنچیزی که در این قضیه سخت بود شوک این قضیه بود که یک دفعه ای، بدون سابقه ای، بدون هیچ چیزی اتفاق افتاد.
از دیشب تا ساعت 12 مهمون داشتند، مهمون ها رفتند، خواهر و دامادمون و حاج آقا مون، موندن یک چند دقیقه ای نشستند و برقها رو خاموش کردند و رفتند بخوابند، مادر ما بلند شده رفته حیاط و دو دقیقه بعد شروع کرده به سرفه کردن، خواهرم رو صدا کرده، خواهرم دیده که ایشون به سختی داره صدا میکنه، میره میپرسه چی شده؟ مادرم گفتند که نفسم بالا نمیآد. بعد ایشون بقیه رو صدا کرده و بقیه دویدند اومدند بیرون و ایشون رو برداشتند و اومدند جلوی در همین مسجد میدان محل، آوردند که ایشون رو سوار ماشین کنند، تا به اونجا برسن تموم کردند. به همین راحتی.
ایشون مادر بنده هست، شهادت میدم که ایشون مادر بسیار خوبی بود، غیر از مادری، آدمی اهل بیتی بود، محبت داشت، بسیار به امام حسین علیه السلام محبت داشت، همه ی اهل بیت علیهم السلام یکطرف و امام حسین علیه السلام یکطرف.
شما مینشستی میگفتی امام حسین ایشون گریه میکرد. خداوند ایشون رو بر سر سفره ی مولا متنعم کنه. من خودم به شخصه چندان نگران ایشون نیستم کما اینکه به محبت خدا کمابیش هم از جایگاهش هم مطلع هستم، نگرانش نیستم به محبت خدا و با الطاف خدا ایشون سعادتمند شد، لذا نگران ایشون نیستم.
در بحث مادر و فرزندی و پدر و فرزندی چند چیز هست که اونها اذیت کننده هست، یکیش" حسرت" هست. شما هرچی به پدر و مادر نیکی کرده باشی، خیلی فرزند خوبی بوده باشی، بارها ایشون به شما مهر تایید زده باشه و گفته باشن که من از تو راضی هستم، توخیلی بچه ی خوبی بودی. ولی وقتی فوت میکنه، شما حس میکنی که اون جوریکه باید نبودی، حس میکنی که جا داشته بهتر باشی.
روز وفات پدر و مادر برای فرزندان مثل« یوم الحسرة» هست، حسرت میخورم، قبول دارید؟ این قسمت حسرتش سخته. خدا محبتی و نعمتی رو از آدم میگیره، این قسمتش سخته. بستر رشدی رو از آدم میگیره، این قسمتش سخته.
وقتی پدر و مادر فوت میکنند، آدم میره بعد از فوتشون، قبل از مراسم تدفین و یا در حین مراسم تدفین سر میذاره به پای پدر و مادر، بعد اونموقع میگه ای کاش در طول زندگی بیشتر سر به پای پدر و مادر میذاشتم. آقا صادق قبوله؟ همینطور هست؟ این حسرتش سخته، آدم درس بگیره به معنای واقعی، شاکر محبت های خدا باشه، از بزرگترین محبتها نعمت پدر و مادر هست، وقتی از دست میره دیگه نمیشه. چیزی جای پدر رو پر نمیکنه، چیزی جای مادر رو پر نمیکنه، جای این محبتها رو. بقول یکی از دوستان جای فرزند پر میشه، جای خیلی محبتها پر میشه، ولی جای پدر و مادر پر نمیشه و اون حسرتش سخته، حسرت.
فقط به یک مادر، انس بگیر" « بِأبِی أنتَ وَ اُمِـّی»، آدم به مادر درون بیت الحسین، خطاب به ایشون بگه؛ « بِأبِی أنتَ وَ اُمِّی» من فقط به تو انس میگیرم. « آیا من اینقدری که به مادرم اُنس داشتم، به مادرمهربان اُنس دارم؟ »
دوستان! همه مون درس بگیریم، برخی از دوستان در جمعی که نشستیم پدرشون رو از دست دادند یا مادرشون رو از دست دادند، خدا همه ی اونها غریق رحمت کنه، در ولایت مولامون امیرالمومنین علیه السلام، در بالاترین درجات نورانی برسونه.قدر اونهایی که هستند رو بدونیم.
یک چیز دیگه که در همین ماجرا برای خود بنده درس و عبرت و سنگین و اثرگذار بود، تقارن این مطلب با ماجرای« حَتّی تَستَأنِسُوا» بود، این چند روزها سعی میکردیم بیشتر در این حال و هوا باشیم، بنا کرده بودیم که با نور بیت الحسین، مادر مهربان بیت الحسین رو مونس اختیار کنیم، با او همراه بشیم، با او انس بگیریم. این واقعه برای خود من خیلی درس داشت: " فقط به یک مادر انس بگیر" « بِأبِی أنتَ وَ اُمِـّی» آدم به مادر درون بیت الحسین، خطاب به ایشون بگه« بِأبِی أنتَ وَ اُمِّی» من فقط به تو انس میگیرم.
آدم به مادرش انس بگیره، حالا بخشیش خدادادی هست، چون مادر و فرزندی هست و بخشیش هم در طول زمان ایجاد میشه" انس با مادر" . در همین اتفاقات( به خودم تذکر میدم) ؛
« آیا من اینقدری که به مادرم اُنس داشتم، به مادرمهربان اُنس دارم؟ »
شیعیان دوبار مادر از دست میدن و دو بار پدر از دست میدن؛ یکبار پدر و مادر ی که داغشون پس از مدتی التیام پیدا میکنه، ولی شیعیان یک مادر و یک پدری از دست دادند که داغشون هیچگاه التیام پیدا نمیکنه، از دست دادن، شهادت مادر مهربان سلام الله علیها هیچ وقت التیام پیدا نمیکنه.
دوستان! دست همه ی شما درد نکنه خیلی زحمت کشیدید قدم رنجه کردید.
شیعیان دوبار مادر از دست میدن و دو بار پدر از دست میدن؛ یکبار یک مادری از دست میدن که داغ از دست دادنش بعد مدتی التیام پیدا میکنه، من این رو نمیفهم ها! الان اگر به من اینرو بگید، میگم هیچ وقت التیام پیدا نمیکنه ولی آدم وقتی در دیگران میبینه احتمالا اینجوری میشه ولی اون داغ التیام پیدا میکنه، و یا پدر از دست میده بعد داغش دیگه اون شدت رو نداره و التیام پیدا میکنه، ولی شیعیان یک مادر و یک پدری از دست دادند که داغشون هیچگاه التیام پیدا نمیکنه، از دست دادن، شهادت مادر مهربان سلام الله علیها هیچ وقت التیام پیدا نمیکنه.
ببینید آدمهایی که الان در زندگی میبینیم، افراد مختلف پدرشون رو چند سال هست که از دست دادند، شما میبینی در شهادت امیر المومنین علیه السلام و برای امیرالمومنین علیه السلام ضجه میزنه ولی دیگه اون موقع حتی بر سر مزار پدر خودشون هم برن اون ضجه رو نمیزنه، درسته؟ اون داغ التیام پیدا کرده ولی این داغ التیام پیدا نمیکنه.
من خودم آقا احسان غافلگیر شد، الان یکی از حس هایی که دارم غافلگیری هست، الان عرض کردم خدمت دوستان، درگیر یک کاری بودیم در این مدت اخیر، به محض اینکه درگیرش شدیم این اتفاق افتاد، من در گذشته هم درگیر همین کار شدم یک دوره ای ( مشابه اینکار، خیلی نزدیک به اینکار) بلافاصله که درگیر شدم بیست روز بعد دائیم فوت کرد، بیست روز بعدش اون یکی دائیم فوت کرد، اصلا دیدم یکی یکی دارن فوت میکنند، الان پنج روزه که اون کار رو شروع کردم، غافلگیر شدم، یک دفعه از یک جایی خوردم که...
... الان یکی از عزیزانمون رو از دست دادیم که شصت سالش هست خیلی سخته، میگیم که جا داشت که او ده سال، پانزده سال هم می موند...شما مثلا میبینی امامتون چهل سالگی، پنجاه سالگی. کلا مصائب سختی وجود داره، از از دست دادن عزیزان و پدر و مادر گرفته تا مصائب بسیار زیادی که مصائب و موضوعات سختی هستند، کلا دنیا سخته.