به مطالب و معارف بخصوص این معارفی که الان در فضاش هستیم فکر کنیم، وقت بذاریم برای فکر کردن به مطالب،وقت و بی وقت بهشون فکر کنیم.و بعد اینکه با دیگر دوستانمون حرف بزنیم
... دوستانم دغدغه رو در من ببینند،چند ساعت با دوستم هستم دوست من به یاد چی می افته؟آیا دوست من با بدون در کنار من به یاد نماز میافته؟آیا دوست من با بودن در کنار من به یاد فاطمیت می افته؟
اگر از دوستمون بخوایم که دغدغه های من رو بگو چی میگه؟ ما آدم های دغدغه دار زیاد دیدیم،همه ی آدمها دغدغه دارند،شما با بودن در کنارشون سریع دغدغه هاشون رو میفهمی.آیا با بودن در کنار ما دغدغه های ما که فاطمیت هست رو میفهمند؟دغدغه ما که اقامه صلاة هست رو میفهمند؟اینها رو برای خودمون دغدغه کنیم.به مطالب و معارف بخصوص این معارفی که الان در فضاش هستیم فکر کنیم، وقت بذاریم برای فکر کردن به مطالب،وقت و بی وقت بهشون فکر کنیم.و بعد اینکه با دیگر دوستانمون حرف بزنیم،آقای عظیمی شما فهمیدی؟آقای فلانی شما نظرت چیه؟
ما مجرای فاطمیت و زهرائیت نمی شیم مگر اینکه معصوم بشیم
در عین اینکه از معارف و تربیت های معارفی بهره می بریم و رشد می کنیم، نگاهمون به بودن و باقی موندن در این فضا باشه.یعنی همون عصمت. ما مجرای فاطمیت و زهرائیت نمیشیم مگر اینکه معصوم بشیم.غیر معصوم نمیتونه مجرا بشه.معصوم یعنی کی؟یعنی اگر رسیدی به یک فضایی در همون فضا بمونی،بالاتر برو ها!ولی دیگه پائین تر نیا.اگر پائین تر میآی دیگه نمیتونی مجرا باشی.اگر در نماز به یک رشدی رسیدی، دیگه باید همونجا بمونی ، نباید پائین تر بیای.اگر خدای نکرده سقوط میکنم پس نمیتونم مجرا باشم.
بله! ما فضای رشد و عصمت رو در نماز میتونیم تجربه کنیم.این حرفها گذشته هم گفته شده ها! در بحثهای اقامه نماز که با هم صحبت کردیم هست،در ذهنم میآد که در اون بحثها برای یک برنامه ی تربیتی سرفصلها گفته شد،اصول گفته شد، خطوط کلی گفته شد،یک توجه بیشتر میخواد.
چند بار دست دوستمون رو گرفتیم بهش گفتیم بیا بشین با هم صحبت کنیم،بحثهای اقامه نماز چی بود؟تو به کجارسیدی؟من این جوری شدم،من اینجای بحث رو نفهمیدم، اینجاش رو فهمیدم این قسمت بحث این قدر در من اثر داشت، تو چی کردی؟ چند بار این کار رو انجام دادیم؟به همون میزان دغدغه ی ما است.
إن شاء الله خدا توفیق بده با پرداختن جدی تر به نماز به سمت خاصیت دارشدن بریم.
إن شاء الله خدا توفیق بده با پرداختن جدی تر به نماز(حالا تا الان هرکجا که بوده)با پرداختن جدی تر به نماز به سمت خاصیت دارشدن بریم.با نماز میتونیم به سمتی حرکت کنیم که یک روزی امیدوار باشیم که ما هم خاصیت داریم. و الّا الان کی میتونه لیست کنه که چه خاصیتی برای حریم امام (علیه السلام) داره.میشه لیست کرد؟حالا ممکنه برخی دوستان یک طومار بنویسن.
با فاطمیت زندگی کنیم، اصلا زندگیمون مساوی فاطمیت باشه.
فاطمیت یک تجربه است،یک موضوع شده در زندگی ماست،چقدر بهش فکر میکنیم؟هممون از فاطمیت بهره بردیم. موردی چند بار، به دفعات فاطمیت رو چشیدیم.امروز نگاه میکنیم، میگیم اینی که من چشیدم اون موقع فاطمیت بود. خب! چرا من باید هر از گاهی فاطمیت رو تجربه کنم،چرا پیوسته در فاطمیت نباشم؟چرا اینقدر کوتاه فکر میکنم چرا اینقدر از جلوی پام جلوتر رو نمیبینم؟فکر میکنم همین چهارتا مسئله وقتی حل میشه یعنی بهره مندی ازفاطمیت و یعنی دیگه اوج کار.
فاطمیت تا قیامت و بعد از قیامت هم جریان داره چرا من فقط در دو تا سه تا مطلب جلوی پام دارم این رو میبینم؟فاطمیت اینقدر بزرگه که در قیامت و بعد از قیامت جریان داره،پس این مقوله باید خیلی بزرگ باشه ،نهایت نداره،حداقل ما نمیتونیم بفهمیم انتهاش کجاست؟
یک صفت به این بزرگی و من درون این صفت هستم و چند بار ازش بهره بردم،حالا به دفعات یکی بیشتر یکی کمتر. خب! چرا این رو پیوسته نکنم؟آدم از ایک موضوعی (در زندگی هامون هست حالا مثالش رو خودتون فکرکنید دستتون میآد)آدم از یک موضوعی گاهی در زندگیش استفاده میکنه و بهره میبره،و بهره های خوبی هم میبره.ولی با یک موضوعی زندگی میکنه.ما از فاطمیت در زندگیمون استفاده نکنیم،بلکه با فاطمیت زندگی کنیم.اگر یک روزی خواستیم بگیم زندگی ما چیه؟بگیم خب فاطمیت هست دیگه.نگیم در زندگیمون فاطمیت هم هست،وجود داشت به دفعات وجود داشت،بگیم ما در فاطمیت زندگی میکنیم،با فاطمیت زندگی میکنیم،زندگیمون مساوی فاطمیت هست.بله بگیم که ما با فاطمیت زندگی میکنیم نه اینکه در زندگی ما فاطمیت هست،به دفعات بوده،بلکه بگیم ما با فاطمیت زندگی میکنیم،اصلا زندگی ما مساوی فاطمیت هست.
اگر اومدیم اینجا و اینجا میخوایم بمونیم پس فاطمیت میخوایم،اومدیم اینجا میخوایم اینجا بمونیم، فاطمیت میخوایم.فاطمیت نهایت نداره.پس درست بفهمیم فاطمیت رو، فضایی که در اون هستیم. شکلات و بستنی نمی خوریم که بگیم من اینرو نمیخوام دیگه ،اینرو میخوام.و از این جور حرفها.
یک طرفة العین نباید از فاطمیت دور باشیم، صفت یاوران امام(علیه السلام)اینه، یک طرفة العین نباید دور باشن.یک طرفة العین یعنی سقوط یعنی فتنه.
بله دوستان! این رو تجربه کنیم یعنی بریم در این فضا، عزم کنیم، در آخر الزمان پررنگتر میشه.لحظه به لحظه در آخرالزمان بایستی با فاطیمت زندگی کنیم،غیر از این یعنی سقوط.یک طرفة العین نباید از فاطمیت دور باشیم،صفت یاوران امام(علیه السلام)اینه،یک ،طرفة العین،نباید دور باشن.یک طرفة العین یعنی سقوط،یعنی فتنه.
حالا اون روایت رو یادتون بیاد اون آدمهایی که میرن جلوی درب جهنم، و بعد اونجا دست به دامن فاطمیت میشن این یعنی چی؟(حالا ما قبلا از نگاه های دیگه صحبت کردیم)، یه نگاه دیگه به این موضوع یعنی اینکه بریم درون اون آدمها،از درون اونها یعنی از نگاه مربی؛این یعنی اینکه این آدمها پوستشون کلفت بوده،میگیم نرفتند سراغ فاطمیت.اینها پوستشون کلفت بود به این موضوع بها نمی دادند حتی درقیامت، مدام سقوط کردند در قیامت،اینقدر سقوط کردند هی پائین رفتند، پائین رفتند، بازهم پوستشون کلفت بود نمی گرفتند چی باید بکنند، و نمیگیرن چی باید بکنند تا میرسن جلوی درب جهنم، دیگه می بینند قضیه خیلی جدیه.باشه فاطمیت.(نه اینکه بخوان به زور برن ها!...)دیگه در اوج سختی ها و اینکه اینقدر بهشون فشار میآد ،نگاهشون رو میبرند به سمت فاطمیت...)می بینند همین که رفتند به سمت فاطمه،دارن میآن بالا.
مسیری که در اون فاطمیت پررنگه این مسیر، مسیر رشد هست ، مسیری که در اون فاطمیت کمرنگ هست، مسیر ضعیفیه، مسیری که در اون فاطمیت نیست، مسیر سقوطه ولو خود این افراد هر فکری که میخوان داشته باشند.
خب! از این مطلب الان یک درس میگیریم،از خودمون ممکنه بپرسیم که من در مسیر رشد هستم یا سقوط؟البته دور از فضای توهم ها!توهم بزنیم ممکنه فکر کنیم در مسیر رشد هستیم،نه! با یک نشانه ای جدی من بفهمم در مسیر رشد هستم یا سقوط؟نشه یکباره در آخر عمرم ببینم إه! همه چی توخالی بود، من فکر میکردم در مسیر رشد هستم شیاطین برای من تصویرکردند، به من القاء می کردند،صحنه سازی شده بود،توهم داشتم، فکر میکردم دارم رشد میکنم،من اصلا رشد نکردم همه اش تو خالیه.مثل تعدای از انسانهایی که فکر کردند(در گذشته ها!)فکر کردند که رشد کردند،برخی هاشون هم خدا بهشون توفیق داد اواخر عمرشون فهمیدند که رشد نکردند،حالا یه مدت کوتاهی مونده بود فهمیدند که دستشون خالیه بعد مجدد یک بازنگری کردند در مسیرشون.از کجا بفهمیم این مسیر عمری که داریم جلو میریم مسیر رشد هست؟ مسیر صعود هست؟
خب! اون انسانها چرا به سمت جهنم سقوط میکردند؟چون با فاطمیت نبودند،بودن با فاطمیت یعنی صعود یعنی رشد.مسیر رشد چقدر راحته.با فاطمیت آدم به فاطمیت بپردازه رشد میکنه،مسیری که در اون فاطمیت پررنگه این مسیر، مسیر رشد هست ، مسیری که در اون فاطمیت کمرنگ هست مسیر ضعیفیه، مسیری که در اون فاطمیت نیست مسیر سقوطه ولو خود این افراد هرفکری که میخوان داشته باشند،مثل اون آدمها.این آدمها(کسانی که جلو درب جهنم میرسند)اگر می فهمیدند مسیرشون سقوطه و جهنمه،و خوب دستشون بود از اون اول که بالاخره فردایی میرسن جلوی درب جهنم،از همون اول به فاطمیت می پرداختند،بعضی هاشون البته فکر کردند مسیرشون صعوده شاید و همین راهی که میرن خوبه ولی عاقبت کار دیدند جلوی درب جهنم هستند.
نمازی که در اون فاطمیت نباشه سقوطه، زکاتی که در اون فاطمیت نباشه سقوطه.تقوایی که در اون فاطمیت نباشه سقوطه.
نمازی که در اون فاطمیت نباشه سقوطه، باور میکنید؟زکاتی که در اون فاطمیت نباشه سقوطه.تقوایی که در اون فاطمیت نباشه سقوطه.