گنج های خدا جلوی ماست،محبتتهای خدا پیش روی ماست،در دسترس ماست،بهره ببریم، ،محبتهای خدا اونقدر زیاده که تخیل شما به اون نمیرسه، بگردیم قلق های بهره بردن از سفره،بیشتر بهره بردن از محبتهای خدا رو برای خودمون پیدا کنیم.
به دنبال بهره بردن از محبتهای خدا باشیم،بر سر سفره ای هستیم که محبتهای خدا بسیار زیاده،جوشانه،فوران میکنه،سیل آسا بر ما جاریه.خب این کار خداست بر ما جاریه،ما چه میکنیم؟
ما به دنبال بهره بردن از محبتهای خدا باشیم،(به دنبال)بسیار بهره بردن از محبتهای خدا باشیم.انسانی سر سفره ای نشسته،پر از نعمات،بطور مثال سر سفره ای از غذا،یه انسانی لب سفره مینشینه،پشت به سفره،دستش رو میآره از پشت یه چیزی بر میداره میخوره.غذا میخوره ولی چقدر داره از سفره استفاده میکنه؟
یه انسانی یه پهلو نشسته کنار سفره،یه کسی نشسته کنار سفره و سرش،همین فقط جلوی خودش رو داره نگاه میکنه.یه کسی حواسش پرت اینور اونوره.چه کار کنیم که از محبت های خدا بسیار استفاده کنیم؟خیلی بیشتر از اون چیزی که الان استفاده میکنیم.اگر فکر میکنیم داریم از محبتهای خدا استفاده میکنیم،اگر بخوایم نمره بدیم نمره مون چنده؟
گنج های خدا جلوی ماست،محبتتهای خدا پیش روی ماست،در دسترس ماست،بهره ببریم،اینقدر محبتهای خدا زیاده که شما آنچیز که در تخیلت بهش بپردازی،اصلا در تخیلت بپردازی بگی که آیا این محبت میتونه باشه؟اون هم سر سفره هست،بیشتر از تخیلت،محبتهای خدا اونقدر زیاده که تخیل شما به اون نمیرسه،یه چیزی بگو که نیست.یه چیزی بخواه که فراهم نیست،در ذهنت یک چیزی رو مرور کن که فراهم نیست.همه ی محبتها فراهم،همه ی نعمات فراهم و دقیق سر جای خودش،و بیشتر از اون حدی که انتظار داره آدم،و بیشتر از اون حدی که توقع داره آدم.فلانی!در بهشت هستی،در بهشت بودن یک کاره،استفاده و بهره بردن از بهشت یک کار دیگه ست،بسیار مهم تر،آدم (علیه السلام) در بهشت بود،خیلی قیمت داره،چقدر بهره برده؟این مسئله ی دومه و پررنگ تر اینکه ایشون چقدر بهره برد از این بهشت.بله خلاصه اینکه متوجه باشیم و بگردیم ،قلق های بهره بردن از سفره،بیشتر بهره بردن از محبتهای خدا رو برای خودمون پیدا کنیم.آقای فلانی!اگر این قلق رو رعایت کنی بهره بردنت از محبتهای خدا ده برابر میشه.اگر رعایت نکنی همینه.همینی که فکر میکنی زیاده ،همینی که فکر میکنی خیلی خوبه،اگر این قلق رو رعایت کنی ده برابر میشه.
در نوع رفتارم و صفاتم با دوستان و اطرافیان و خانواده چگونه هستم ؟آیا حامد هستم؟آیا ذاکر هستم؟نقشم چیه؟
قلق های بهره بردن بیشتر از محبتهای خدارو پیدا کنیم.بعضی ها یک دریا،یک اقیانوس آب بر سرشون ریخته شده،احساس خیسی میکنه،احساس میکنه تر شده.بله،تر شده از محبتهای خدا ولی،آیا با این یک اقیانوس تو فقط باید تر میشدی؟خب،یه اقیانوس صرف شده تو فقط به اندازه ی چند لیتر استفاده کردی.واینطور نیست که اقیانوس تمام شده،هست.یه کم به خودمون توجه کنیم،به درونمون توجه کنیم،به صفاتمون،به افکارمون،آیا چیزی مانع بهره بردن بیشتر ما هست؟آیا چیزی رو مسئله ای هست،رفتاری هست که من مراعات کنم بهش بپردازم باعث بیشتر بهره بردن بشه؟آیا حمد من،آیا حامد بودن من کافی هست؟آیا بیشتر از این میتونم حامد باشم؟آیاذاکر بودن من کافی هست؟ بیشتر از این میتونم ذاکر باشم؟آیا قلقی هست که من بیشتر از این حامد باشم؟آیا قلقی هست که من بیشتر از این ذاکر باشم؟در نوع رفتارم و صفاتم با دوستان و اطرافیان و خانواده چگونه هستم ؟آیا حامد هستم؟آیا ذاکر هستم؟نقشم چیه؟فلانی میگه من در ارتباط با دوستانم فردی معارفی هستم،این حرف به درد نمیخوره،این حرف قیمت نداره،آیا فردی ذاکر هستم؟آیا فردی حامد هستم؟اگر اینجوری بودم قیمت داره.
یک سفینه پیش روی ماست،پلکانش اومده پایین(این رو بعنوان مثال عرض میکنیم)راه فقط اینه؛سوار این سفینه بشی، سفینه حمد
من وقتی دوستانم رو میبینم به دوستانم تذکر های معارفی میدم،این قیمت نداره،آیا ذاکر هستم؟به دوستانم تذکرات اخلاقی میدم،قیمت زیادی نداره،به خانواده ام تذکرات اخلاقی و معارفی میدم،قیمت زیادی نداره،حامد هستی؟ذاکر هستی؟یک سفینه پیش روی ماست،پلکانش اومده پایین(این رو بعنوان مثال عرض میکنیم،تصویر میکنیم)راه فقط اینه؛سوار این سفینه بشی،هرکار دیگری که ارتباط با سوار شدن بر این سفینه نداره قیمت چندانی نداره.خانواده ی من دوست من من رو میبینه،یاد تذکر می افته؟یاد تنبیه می افته؟یاد مسائل دنیایی می افته(خدای نکرده)؟یاد چی می افته؟آیا یاد حمد می افته؟بگه نگاهت میکنم یاد حمد می افتم،رفتارت رو میبینم یاد حمد می افتم،آیا میشه جوری بشه دوستان من یه مدت دیگه به من بگن که فلانی ای کاش اسمت رو عوض کنی بذاری حامد؟ما دوست داریم تو رو صدا کنیم حامد،ما دوست داریم تو رو صدا کنیم ذاکر.
خدا برای حامد شدن صحنه میگذاره در صحنه ها افراد رو به سمت حمد میکشونه،تا هم افراد حمد خودشون رو آزمایش کنند،امتحان کنند و هم حمدشون ارتفاع پیدا کنه.
پس خدا برای حامد شدن صحنه میگذاره در صحنه ها افراد رو به سمت حمد میکشونه،تا هم افراد حمد خودشون رو آزمایش کنند،امتحان کنند و هم حمدشون ارتفاع پیدا کنه.
عاشورا، صحنه به حمد کشوندنه
عاشورا صحنه ی این موضوعه.وقتی از مدینه حرکت میکنند اطرافیان گمانشون اینه که حامد هستند،به مکه میرسند باز گمانشون اینه که حامد هستند،امام عالم صحنه رو به شکلی رقم میزنه و جلو میبره که آیا همچنان فکر میکنید که حامد هستید؟خداوند ان شاءالله در صحنه های حامد شدن برای ما ساده میگیره،همونجوری که در ذکر وذاکرشدن ساده گرفت،فلانی!این کار رو بکن،اگر این کارها رو بکنی میخوام اسمت رو بذارم ذاکر.
والّا بخشی از ذکر توضیح داده شد،ذاکر شدن چقدر سخته؟خیلی.ولی شما این کار رو بکن میخوام اسمت رو بذارم ذاکر،خداوند ان شا الله در صحنه ی حامد شدن بر همه ی دوستان ساده میگیره.یعنی به بهانه های مختلف بچه ها باید حرکت کنند به سمت حامد شدن.خدا یه بهانه ی کوچولو قرار میده فرد یه رفتار درست انجام میده میگه خب این یه درجه حامد شدن رو اومد بالا.یکی از اون ور نگاه میکنه میگه خدایا داری پارتی بازی میکنی ها!(خدا میگه:)نه!این یه درجه حامد شدن رو اومد بالا.
بله دوستان به دنبال بهره بردن بیشتر از محبتهای خدا ونعمات خدا باشیم،قلق های بهره بردن رو پیدا بکنیم.بعنوان مثال اگر بریم در کاروان امام حسین(علیه السلام)در چند روزی قبل از عاشورا با یکی از کاروانیان هم نشین بشیم تا روز عاشورا،سر آخر از شما بپرسن فلانی؟میگی یک تذکر دهنده ی بسیار عالی،خیلی توصیه های خوبی به من کرد این برات پررنگ جلوه نمیکنه،شاید هم بوده ها!ولی برات پررنگ جلوه نمیکنه،میگی چی؟میگی یک حامد.
صحنه ها اصل نیست صفات اصل هستند،صحنه ها برای اینه که صفات رو بدست بیاریم، حتما نباید یک صحنه ای برپا بشه،شما باید حامد بشی،خب حامد بشو.حتما که نباید اون صحنه ایجاد بشه.
اباالفضل(علیه السلام)کیه؟آیا یک معلم زبانیه؟از اباالفضل(علیه السلام)چقدر توصیه برجامونده؟چقدر تذکر بر جامونده؟شما نگاهش میکنی درس میگیری.چه درسی میگیری؟میگی این فرد خیلی حامدهست.حتی اگر در اون صحنه همراه ایشون باشی شب عاشورا،روز عاشورا در اون سختی ها در محافظت از کاروان در اون چرخ زدن ها کنار دست ایشون باشی و با ایشون حرکت کنی،به شما بگن فلانی؟آنچیز که برات اول پررنگه میگی،حامد بعد میگی شجاع بعد میگی دلیر بعد میگی غیور،بعد میگی فلان.اول میگی حامد.فردی اهل حمد.
دوستان صحنه ها اصل نیست صفات اصل هستند،صحنه ها برای اینه که صفات رو بدست بیاریم،اهل اون صفت باشیم بجنبیم برای اینکه اون صفت رو در خودمون ایجاد کنیم،بجنبیم برای اینکه حامد بشیم،حتما نباید یک صحنه ای برپا بشه،شما باید حامد بشی،خب حامد بشو.حتما که نباید اون صحنه ایجاد بشه که.