علت شهادت امام حسین ع


علت شهادت امام حسین ع

چه اتفاقی میافته که بخاطرش باید امام حسین(صلوات الله علیه)به شهادتت برسه؟نجات انسان ها؟ اصلاح امت ؟ ایجاد یک مسیر رشد و رشد سریعتر برای انسانهاست؟ مسیری در راستای ظهور؟منقطع شدن امامت؟ ...

چرا امام حسین(صلوات الله علیه)باید شهید بشن؟این رو میخوایم پاسخ بدیم چرا این حادثه اتفاق بیفته؟‌

این مطالبی که صحبت میشه رو بنویسیم،بهش بیشتر فکرکنیم،مثلا ازالان تا آخر ماه محرم ببینیم میتونیم یک جواب درخور توجهی پیدا کنیم؟بیست روز، یک ماه،بنشینیم فکر کنیم،ابعادش رو،برخی از دوستان مثلا هرکدوم برن یک موضوعی رو بررسی کنند.‌

اگر پاسخ نجات انسانیت است (حالا اینکه مواقعی من إن قلت و سوال می آوردم میخواستم بحث پخته تر بشه.جوابی که قیمت داشته باشه) اگر واقعا نجات انسانها بوده به این خوب نگاه کنیم،این نجات چی بوده که این قیمت رو داشته؟ و ممکنه اصلا این نباشه،بگیم این یکی از پاسخ هاست،یکی از ثمرات و حواشی و فروعات است.‌

اگر هدف اصلاح امت است اصلاح امت چی بوده؟اگر قصد مثلا ایجاد یک مسیر رشد و رشد سریعتر برای انسانهاست قیمتش چی بوده؟اگر موضوع شبیه ماجرای مثلا ابراهیم و اسماعیل(علیهم السلام)است ماجرا چی بوده؟اگر در راستای ظهوره چی بوده؟اگر امامت منقطع میشده،چرا؟ماجرا چه جوری بوده؟ببینید تعدادجوابهایی است که به ذهنمون میرسه،لیست کنیم و خوب به ابعادش فکر کنیم و بررسی کنیم.یعنی منتهی به همین جلسات نباشه که جلسه ای دور هم هستیم یکی از دوستان یک تذکری در مورد این موضوع بده بعد همون جا به اون موضوع فکر کنیم،نه بهش فکر کنیم ،بررسی کنیم،بریم روایت در بیاریم،چهارتا روایتی آیه ی قرآنی،بخصوص با هم دیگه مباحثه کنیم. ‌

چه اتفاقی میافته که بخاطرش باید امام حسین(صلوات الله علیه)به شهادتت برسه،ببینید خدا میتونست اراده نکنه ایشون به شهادت برسه،امام حسین(صلوات الله علیه)روشما وقتی نگاه میکنی،میبینی شاید میشد مسیری رو بره که به شهادت نرسه،چرا رفته؟این چیه؟‌

آیا یک اتفاقی می افتاد،قرار بوده بیفته آیا نمیشد بدون شهادت ایشون اون اتفاق ببیفته؟باید از این جنبه ها هم بهش نگاه کنیم،حالا حتما باید ایشون به شهادت میرسید ملائکه بیان بگن دیدی ما گفتیم.دنبال اثر نیستیم اولا که چه اثری گذاشت شهادت ایشون؟ دنبال چرا هستیم؟بله خیلی اثرها ممکنه در بیاریم،باید ببینیم آیا لازم بوده برای این اثر این بشه؟چرا باید این بشه اصلا؟یک جور دیگه بشه،با امیر المومنین(صلوات الله علیه)نمیشه رشد کرد؟شما با فکر به امیر المومنین(صلوات الله علیه)رشد میکنید،پس چرا باید این بشه،چرا این شد؟یک کم بهش فکر کنیم.‌

ببینید شاید پاسخ های دیگری هم باشه،مثلا در بررسی ماجرای ابراهیم(علیه السلام)از اون زاویه نگاه کردن،شبیه به اون ماجرا اینجا رو بررسی کردن،شما که نمیتونی الان بررسی کنی که،خوب بهش فکر نکردی،نیاز به فکر کردن داره،جای بررسی کردن داره.آدم ابعاد این موضوع رو دربیاره،بره اونجا نگاه کنه شباهت ها رو پیداکنه.‌

مثلا اونجا خداوند به ابراهیم(علیه السلام)میفرماید«وفدیناه بذبح عظیم»ما اصلا این رو موکول کردیم به ذبح عظیم و در روایات داریم که ماجرا امام حسین ع است.خب یعنی چی؟اصلا اون ماجرا چی بود؟بقول دوستان، ابراهیم(علیه السلام)اسماعیل(علیه السلام)رو داره میبره ذبح کنه،خب برای چی؟میبری ذبح کنی چاقو نبره؟خب اگر میبرید چی؟آدم می کشدی؟‌

شما اون ماجرا رو این جوری نبینید، غیر عاقلانه که یک نفر رو امتحان نمیکنه که.مثلا به یک نفر بگه که از بالای ساختمون ده طبقه بپر پائین و اون پائین ساختمون یک چیز نرم و عمیق گذاشتیم که طرف میپره نمیره،بعد طرف میره میپره.نمرد بعد بهش میگیم میخواستیم امتحانت کنیم.میگه مگه مریضی میخوای من رو اینجوری امتحان کنی؟ خب یه جور دیگه امتحان کن.یعنی آیا ماجرا فقط امتحان کردن ابراهیم(علیه السلام)بوده؟ماجرا فقط امتحان کردن بوده یا اون ماجرا هم یک حرف دیگری داره؟حالا شما ماجرا رو ادامه که بدید،خداوند با کند شدن چاقو به نوعی ماجرا رو تمام کرد، فرض کنید چاقو کند نمیشد الان در تاریخ اینجوری میخونیدیم،ابراهیم (علیه السلام)اسماعیل(علیه السلام)رو برد اونجا و سرش رو برید،سرش رو برید و ایشون رو دفن کرد.‌

این رو چه جوری میخواستی هضم کنی؟این ماجرا انجام میشد چه جوری میخواستی این ماجرارو هضم کنی؟‌

یک مقداری ارتباط بین این دو ماجرا رو هم ببینیم،این ماجرا اینجا(کربلا) اتفاق افتاد و اونجا اتفاق نیفتاد، اومد تا لب مرز،اتفاق نیفتاد خدا گفت نمیخواد.خدا نگفت نه میخواستم امتحانت کنم،دیدی چاقو نبرید؟!‌

درسته گفت تو در امتحانت موفق شدی،تو سر بلند شدی،ولی این ماجرا رو نمی خواد،هیچی دیگه تموم شد.این ماجرا رو نمیخواد ،من یک جای دیگه این کار رو انجام میدم و یک جای دیگه اینکار رو انجام داد.یک جای دیگه کجا بود؟‌

جبرئیل(علیه السلام) اومد نزد پیامبر(صلوات الله علیه)،گفت می خوایم با تو هم این ماجرا رو انجام بدیم، امضاء کن.و ایشون قبول کرد و گفت باشه انجام بدیم؛امام حسین(صلوات الله علیه هم)نقش اسماعیل(علیه السلام)رو برای پیامبر (صلوات الله علیه)داشت مثل ارتباطش با ابراهیم(علیه السلام).امضا کرد یعنی قبول کرد و این ماجرا اتفاق افتاد و چاقو هم کند نشد،ولی این ماجرا هم میتونست همونجا(ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام)) هم اتفاق بیفته.نگیم که هر چی فکر کنیم که دیگه بیشتر از اینها چیزی نیست.‌

موضوع قهقرای انسانیت انسانها یک موضوعه،یک سر فصله میتونیم بهش فکر کنیم،میتونیم بررسی کنیم انسانها به چه قهقرایی میرفتند؟حجاب انسانیت چقدر بود؟بهش فکر کنیم از بُعد ثاراللهی امام حسین ع آیا اثر داشت؟آیا حتما باید اینجوری میشد؟عرض کردیم نگاه کنیم ببینیم شاید با این ماجرا انسانیت رشد کرد،ما الان وقتی گذرا نگاه میکنیم این سوالات رو مطرح میکنیم،حالا قرار شد بریم دقیقتر بررسی کنیم فارغ از همه ی این «إن قُلت»ها.دو جنبه رو میشه بررسی کرد؛یکی اینکه انسانها خیلی به قهقرا افتادند،از حکام جور گرفته تا سایر انسانها. دوم اینکه این حرکت این انسانها رو یا حداقل بخشی از این انسانها رو از این قهقرا نجات بده و فطرتشون رو بیدارکنه.‌

این رو بیشتر باید بررسی کنیم این حرکت امام که بخاطر بیدار شدن انسانها و نجات انسانها(مسلمین ،شیعیان و بعد انسانها کلا)از این قهقرایی که در اون بودند بود؟ در صورتی که خون امام (علیه السلام)قابل قیمت گذاشتن نیست که بگیم بخاطر بیداری انسانها ایشون شهید شدند.و شاید این حرکت امام (علیه السلام)بخاطر جلو آمدن برنامه ی خدا برای قرار دادن خلیفه روی زمین باشد؟ با توجه به اعمالی که ملعونین پس از وفات سید ما رسول الله(صلوات الله علیه و آله) انجام دادند و مانع این موضوع شدند.‌

البته خداوند در مورد این احتمال بارها درقرآن انسانها رو تهدید میفرمایدکه شما رو میبرم و کسانی دیگر میآرم، یعنی من معطل شما نمیشم.‌

اینکه انسانها برداشته میشد مهمتره یا امام حسین شهید میشد؟ میگیم خدایا انسانها برداشته نشن امام حسین شهید بشه؟خدا در قرآن میفرماید من میتونم همه ی شما رو ببرم در آنی و یک خلقت جدید دیگه جای شما بیارم.‌

ما بازی رو باختیم وقتی امام حسین(علیه السلام)شهید شدند. البته اینکه «إن قلت»میآریم برای اینه که بریم بررسی کنیم.قیمت این بیدار شدن انسانها و اینکه مثلا فطرت انسانها یک تلنگری بخوره،این در طول تاریخ تا امروز و آینده چقدر قیمت داره؟قیمتش به اون طور شهادت امام(علیه السلام)و اهل بیتشون هست؟این رو بررسی کنیم.‌

یک موضوع دیگه اینکه شیطان چه منفعتی در این ماجرا داره؟اصلا منفعت برد؟صد در صد به ضرر جبهه ی باطل شد؟یا جبهه ی باطل هم با شهادت امام حسین یک منفعتی برده؟یعنی در این شهادت اصلا موضوعی رو هم اونها رقم زدند؟یا نه اونها در رقم زدن کلی ماجرا هیچ کاره بودند(اینکه در جزئیات نقش داشتند،این سوال که خودشون تعریف کردند یا براشون تعریف نقش شد.)شیطان در ماجرای کربلا اون فجایع رو باعث شد( مثل ماجرای حضرت علی اصغر(علیه السلام)، بر روی بدنها تاختن با اسب و...).اما با این اتفاقات به ضرر شیطان شد چون فطرت ها رو بیدار کرد.‌

یکی از دلایل شهادت امام ع، ضعف یاران امام ع بوده، آن ها نمی توانستند امام ع را نجات دهند در صورتی که خود امام ع نقشی ایفاء نمی کردند

یکی از پاسخ ها از جمع صحبت دوستان میتونه این باشه امام حسین(صلوات الله علیه)کشته شدند شاید یاران خوبی نداشتند شاید ضعف در پیرامون امام حسین بوده.چرا باید کشته بشه؟چون یاران خوبی نداره.اینکه یاران بقول امام بهترین هستند تا اون روز آیا کافیه؟اینکه این یارانی که میشناسید جزء بهترین یاران هستند،ولی آیا این سطح یاوری برای نجات امام کافیه؟برای اینکه امام رو از دست شیاطین نجات بده.امام(علیه السلام)اگر نخواد خودش نقش بازی کنه(این رو به عنوان یک پاسخ بررسی کنیم،ببینیم مثلا امام(علیه السلام)رفتارش در کاروان تا روز عاشورا نشون میده که خودش نمیخواد برای نجات کاروان و نجات خودش نقش بازی کنه،اصلا نمیخواد از امامتش از ولایتش استفاده بکنه،خیلی معمولی در سطح یاوران رفتارمیکنه.مثلا میتونست نقش داشته باشه؛ملائکه اومدند بگه بسم الله بفرمائید بزنید حال اونها رو بگیرید،برید در گوش اونها صوت بکشید اونها همه خل بشن،کار نداشت که.به اجنه بگه شب برید در خواب اونها، اونها رو بترسونید همه فرار کنند.شب عاشورا مثل جنگ بدر برید در خوابشون چنان بترسونیدشون که همون نصفه شب همه شون در برند.نمیشد؟از این دست کارها.‌

بعنوان مثال دیگر اینکه امام(علیه السلام)تشنه است کاروان تشنه اند، امام(علیه السلام)بفرمایند ابر بیاد بارون بباره.اینکه کار نداره. که ابر بیاد یه بارون بیاد.امام(علیه السلام)نمیتونست اینجوری کنه؟اصلا نماز نمیخواست یک دعا میکردند بارون می اومد.یک جهت هم میشه بررسی کرد که سطح یاران امام حسین(علیه السلام)کجا بوده؟چی بوده؟ممکنه بگیم اباالفضل(علیه السلام)خیلی بالا بوده،خب یک نفر بوده نفر دوم کجاست؟فاصله اش چقدره؟نفر سوم کجاست؟این صد و چند نفر یاران امام کجا هستند؟سطحشون کجاست اینها از چه سطحی دارند امام حسین(صلوات الله علیه) رو همراهی میکنند؟حالا درسته در ماجرای این حرکت و در روز عاشورا با شهادت با ولایت امام حسین(علیه السلام)از« اسفل السافلین»به«اعلی علیین»رفتند جایگاهشون اونجا قرار گرفت ولی در یاوری شون قبل از شهادتشون از چه سطحی داشتند یاوری میکردند؟آیا میتونه این یک ضعف باشه؟آیا میتونه این باشه که امام(علیه السلام) با این رفتار نشون بدهند که ببینید اگر منِ امام نخوام نقش خاصی داشته باشم شما نمی تونید من رو نجات بدید،آیا میتونه اینجوری باشه؟ابالفضل(علیه السلام)آیا ضعف داشته؟نه اینکه ایشون سطحش پائین باشه ممکنه خیلی بالا باشه،ولی آیا کلاس اینه که آیا این سطح هم کافی نیست،تو باید رشد کنی؟(اگر رشد ابالفضل (علیه السلام)کافی نباشه که دیگه چی کافی باشه؟! ولی آیا این سطح هم کافی نیست؟ اینکه امام (علیه السلام)به ایشون میفرمایند«برو آب بیار» آیا کلاس نیست برای اباالفضل(علیه السلام)؟حالا اینرو با این لحن بگیم«اگر میتونی برو آب بیار»اگر رشد کردی برو آب بیار.اینجوری یعنی با این لحن که به اباالفضل(علیه السلام)بَر بُخوره.اگر راست میگی برو آب بیار.رشد کردی؟برو آب بیار.نوع حرکت ابالفضل(علیه السلام)نشون میده که به ایشون خیلی بَر خورده(نه اینکه اینطور باشه که تو چرا گفتی اینکار رو بکنم،نه!بلکه بخودش نگاه میکنه بهش برمیخوره.ناراحته.)آیا میتونیم این جور بررسی کنیم؟‌

سوال ابتدای جلسه رو بررسی میکنیم مگیم بخاطر نجات انسانها شهید میشن و به نحوی شهید میشن که انسانها بیدار بشن،فطرتشون بیداربشه و موضوعات مختلف این یک جهت.‌

ممکنه یک جهت هم اینطور باشه که «برای اینکه یاران و یاوران رشد نکردند».این یک گزینه است برای بررسی.‌

اینکه در روایات اهل بیت(علیهم السلام)گفته میشه مثلا اگر چهل نفر باشند قیام میکنیم،این سوال مطرح میشه که چهل نفر چه جوری؟کی؟امام صادق(علیه السلام)اینذرو نقل میکنند،که هفده نفر هم باشند قیام میکنند،حالا چرا هفده نفر رو کاری نداریم،ولی از بین چهار هزار نفر شاگرد امام صادق بودند،می اومدند پای درس امام صادق می نشستند،اون وقت امام میفرمایند که اگر هفده نفر باشن من قیام میکنم.(یک نکته ی داخل پرانتز اینکه شاگرد کسی بودن خیلی مهم نیست).اون چهار هزار نفر شیعه بودن یاور بودند؟چهار هزار نفر شاگرد ایشون بودند،خیلی انحراف های بزرگ از درون جلسات امام صادق در اومده(یعنی از شاگردان امام صادق).اگر این دوران بود بعنوان جریان انحرافی امام رو می گرفتند.می گفتند نگاه کنید شاگردانش چی شدند؟ حالا اصلاح میکنیم شوخی میکنیم ها!جلسات امام صادق یعنی آدمهایی که در اون جلسات بودند.‌

یکی یکی این مواردی که مطرح میشه رو لیست کنند دوستان.‌

سوال بعد؛کی قرار بود خلیفه ی رب بشه؟یک صحبت هایی از اول خلقت کردیم،کی قرار بود خلیفه ی رب بشه؟امام حسین(صلوات الله علیه)؟امام حسین که خلیفه الله بود،پس چه شخصی قرار بود که خلیفه ی بشه؟میگیم خب سایر انسانها بجز اهل بیت(علیهم السلام).یعنی مادون اهل بیت(علیهم السلام) سایرین قرار بود خلیفه ی رب بشن.خب شدند؟آیا ضعف به اینجا برمیگرده؟چون کسی خلیفه ی رب نیست کنار امام حسین(صلوات الله علیه)ماجرا به اینجا ختم میشه؟بیاییم از منظر های مختلف موضوع رو بررسی کنیم دیگه،بعدا ممکنه بنشینیم اینها رو دسته بندی کنیم بگیم اینها دلایل عوالمی هست اینها دلایل تربیتی است اینها دلایل نظام بشری است و از اینجور بحثها ولی یک مقدار بهش فکر کنیم.‌

یک سوال:امام(صلوات الله علیه)وسایر یاوران مثل امام سجاد(علیه السلام)،حضرت زینب(سلام الله علیها)وحضرت اباالفضل(علیه السلام)وحبیب بن مظاهرو... یک رشدی داشته اند و بالاخره قوایی داشتند چرا استفاده نکردند؟در صورتی که انبیاء(علیهم السلام)در شرایطی تقریبا مشابه از قوا استفاده کردند.این موضوع هم باید بررسی بشه که چرا این کار رو نمی کنند.و این سوال باید در تک تک مواردی که مطرح شد مثل«آیا یاوران ضعف دارند؟»و...بررسی میشد بالاخره خود امام که ضعف ندارند.‌

در زمان پیامبر ص، امام علی ع در نقش یاور هستند نه امام، در زمان امام حسین ع، امام ع در نقش امام هستند نه یاور

نکته: در زمان پیامبر(صلوات الله علیه) اینکه امیر المومنین(علیه السلام)درب خیبر رو کندند و سایر رفتارهای ایشان در جنگ ها،امام علی در نقش یاور پیامبر بودند نه امامت.و لذا هر کاری که میتونستند برای یاوری انجام دادند.در ماجرای کربلا امام حسین امام هستند نه یاور.امام سجاد هم امام هستند ولی قرار نیست که فقط ایشان وارد بشن بقیه ی یاوران اگر میتونند بسم الله.‌

اون موقعی که امیر المومنین امام بودند جنگ هاشون خیلی با قبل از امامت فرق داره،اون موقع به مالک میفرمایند.وگرنه آیا امام نمیتونستند «صفین»رو جمع کنند؟به مالک میگن که تو برو جمع کن.ولی اون موقع که یاور هستند خودشون خیبر رو جمع میکنند.در «بدر»کاری میکنند که در تاریخ اسمشون می مونه بطوری که تمام اون «بدر»ها همواره عقده ی «بدر»رو داشتند که در کربلا هم عقده ی بدر رو داشتند اونهم بخاطر امیر المومنین که چه کارها که در «بدر»کردند.در خندق و احزاب و سایر جنگ ها یاور هستند کنار پیامبر.‌

اگر از منظر همون پاسخ بررسی کینم،از منظر یاور؛اون موقع که حضرت نوح طوفان برپا میکنند دارند خلافت رب میکنند و یاور هستند(داخل پرانتز میتونیم یاور رو بنویسیم خلافت رب).‌

سوال بعد آیا یاوران قوای لازم را داشتند و بعد اینکه آیا اجازه ی استفاده هم داشتند؟‌

ببینید این سوال جدی است که آیا کسی در اون زمان از یاوران توانایی این رو داشت که یک پدیده ای رو در طبیعت در عالم انجام بده، اینها الکی نیست. چه کسی الان در کره ی زمین میتونست چنین کاری رو انجام بده؟یعنی شما یک ماجرای برزخی رو توان داشته باشی بکشونی بیاری در عالم مادی و بعد بر اساس اون یک عمل انجام بدی در این وسعت مثل خفض زمین.‌

بحث اجنه و ملائک هم فرق میکنه.‌

در ماجرای امام حسن و امام حسین هم در جنگ صفین امام میفرمایند که شما نباید وارد بشید.مثل امام سجاد در کربلا.چون چهارده معصوم (صلوات الله علیهم)از ابتدا انوارشون حول عرش بوده و مشخص بوده،یعنی امام سجاد شما فلان کلمه هستی،نباید وارد بشی،(برای اینکه سایر یاوران وارد بشن و مشخص بشه در چه ارتفاعی هستند؟)‌

زهیر مگه چقدر توان داشت؟مگه چقدر رشد کرده بود؟دو روز بود تازه با امام همراه شده بود، تازه موقع اومدنش هم با «إن قلت» اومد.درسته به سرعت رشد کرد و روحش در اعلی علیین قرار گرفت،ولی چقدر قوا داشت؟رشد یک بحثی است و قوا یک بحثی دیگر.شما میگی طرف اینقدر رشد کرده روحش اینقدر لطیفه.ولی آیا قوا هم داره؟مگه لوط (علیه السلام)چقدر رشد کرد؟خیلی،روحش چقدر لطیفه؟خیلی.تا کجا رشد کرده؟حداقل عرش،بالاتر از عرشه اما میگیم حداقل عرش،اما خیلی از قواها رو نداره،میگه ای کاش من اینجا یک قوایی داشتم،ای کاشمن میتونستم یک کاری بکنم اینجا.‌

بحث «اصلاح امت جَدّی» به عنوان یکی از دلایل شهادت امام ع مطرح می باشد

البته به این مطلب هم باید توجه کرد که قوای ملائک برای پیروزی در دو ماجرای لوط(علیه السلام)و زمان صدر اسلام در جنگ بدر که خداوند با ملائک سپاه اسلام را نصرت کرد،کافی بود.«اصلاح امت جَدّی»گاهی در این سرفصل قرار میگیره که انسانها نجات پیدا کنند و اصلاح بشن و از قهقرا در بِیایند اما ممکنه خود «إصلاح امت جدی»فقط موضوع انسانی و نجات انسانها نباشه.‌

پس دوستان «اصلاح امت جدی»رو در یک سرفصل دیگری بنوسید،یعنی خود«اصلاح امت جدی»متفاوت است با نجات انسانها که بعدا بررسی کنیم.‌

اصلاح امت، خودش ظهور نیست اما درراستای ظهور است و نجات انسانها، تلنگر به فطرت انسانها و ایجاد بستر بیشتر برای رشد همه ی اینها در راستای ظهور هستند

اگر گفته بشه که اصلاح برای ظهور قبوله اما خود اینکه چه موضوعی از این مسیر رو اصلاح میکنند خودش خیلی مهمه.اصلاح امت، خودش ظهور نیست اما درراستای ظهور است و تمام این سرفصل ها؛(نجات انسانها در راستای ظهور،تلنگر به فطرت انسانها در راستای ظهور،ایجاد بستر بیشتر برای رشد مثل مجالس عزاداری در راستای ظهور)همه ی اینها در راستای ظهور هستند اما خود اینها رو باید بررسی کنیم، خود اینها قیمتش چقدره.‌

شما میگی من یک نماز میخونم در راستای ظهور،مگیم بله این نماز شما خیلی هم خوب،این نماز هم درراستای ظهور اما قیمت این نمازت چقدره؟آیا می ارزه که شما یک نماز بخونی در راستای ظهور یک آدم یک جایی کشته بشه؟درسته این کار، کار خوبی در راستای ظهوره ولی این دو عمل هم ترازی دارند؟‌

از دید سرفصل یاوران میتونیم بگیم و ظاهرا هم این جور بوده که کلاس انسانها با هم فرق داره. در صحنه ی عاشورا موضوعات و مصائب مختلفی جریان داره،مثال بزنیم،ما ده نفر آدم میخوایم بریم جایی ده تا مساله وجود داره،به یکی از دوستان گفته میشه شما قابلیت کارهای بزرگتری رو داری پس در فلان کار شما وارد نشو،شما اگر میتونی برو اون کار رو حل کن.‌

در نحوه ی رفتن اصحاب امام(صلوات الله علیه) به میدان از اینکه برخی زره شون رو در می آوردند و به میدان میرفتند این برداشت رو میشه کرد که اونها میخواستند نشون بدن که زره خاصیت نداره برای حفظ جان امام.(شاید پیش خودشون می گفتند) که یک عمر فکر می کرد با شمشیر و زره میشه از امام محافظت کرد و حالا که نمیشه این رو از خودشون دور میکردند.و برخی که خیلی از این موضوع ناراحت بودند لذا کلا حتی پیراهنشون رو هم در می آوردند.‌

در مورد شب عاشورا هم که یاران خوشحال بودند (شاید) دلیل این بوده؛امام جایگاه اصحاب رو به اونها نشون میداندند و میفرمودند که ببین شما میای در نزد من با هم هستیم با هم رشد میکنیم با هم برمیگردیم شما اون موقع دیگه رشد کردید اون موقع صاحب قوا شدید ،اون موقع میایم وشما من رو نصرت میکنید اون موقع میای برای ظهور کار میکنیم.‌

از یک جهت یاران در حوالی عاشورا برای امام خیلی گریه میکردند ،خیلی ناراحت بودند اما از یک جهت ناراحت بودند که بالاخره ما داریم میریم اعلی علیین(تا انتهای راه رو دیدند نه فقط اینکه به بهشت میرن،دیدند که با امام برمی گردیم) لذا این جهتش هم لذت داره اما این جهت که الان نمیتونیم کاری بکنیم ناراحتی داره.‌

زنده ماندن دین پیامبر هم در روایات هست که از دلایل این قیام معرفی میشه.‌

در هرکدوم از این دلایل برای ما خیلی رشد هست برخیشون بیشتر،چون برخی از این دلایل رو در جامعه خیلی کمتر بررسی کردند،برخی از دلایل در جامعه خیلی صحبت شده اما ممکنه بگیم منظری که اونها صحبت کردند یا با دقت کمتری بررسی کردند مثل؛نجات انسانها از قهقرا که شاید در جامعه جواب روز این باشه.یا این بحث که دشمن خیلی به رذالت افتاده بود و دلیل شهادت امام حسین این بود که اونها خیلی کثیف بودند.‌

خب در اصلاح امت رسول الله مطرح میشه منتها وصل میشه به همین نجات انسانها از قهقرا، نجات انسانیت.مثلا بحث امر بمعروف و نهی از منکر رو هم گفته میشه که باز نجات انسانه ها میشه.نجات و هدایت انسانها.‌

یا اینکه فضای رشد برای شیعیان بیشتر فراهم بشه،که بله این اثر رو هم داشته،مجالس عزاداری و یک اشک و یک بهشت،این هم کم و بیش در جامعه مطرح هست ولی خب میشه دقیق تر بررسی کرد.‌

حالا ببینیم که یاوران امام زمان باید چه جوری باشن؟ با توجه به ماجرای یاوران امام حسین(صلوات الله علیه).مثلا به خیلی از روایات ظهور هم ذیل این میشه نگاه کرد،مثلا می پرسین چرا مهدی این امت غائب میشه(از امام صادق علیه السلام سوال میشه؟)میفرمایند از ترس جانش.یعنی یاوری نیست؟یعنی کسانی نیستند بتونند از ایشون محافظت کنند؟یعنی اگر ایشون هم باشن کشته میشن؟حالا ببینیم میگیم ای کاش امام زمان قیام کنند؛ میخوام در منظر یاوارن صحبت کنیم،میگیم ای کاش امام زمان قیام کند،مگه نمیگیم خدایا ظهور امام زمان رو برسان،مردم بیشتر منظورشون از ظهور امام زمان قیام امام زمانه.میگن ظهور امام زمان رو برسان یعنی امام زمان بیاد مکه اعلام خروج کنه بعد اعلام قیام کنه و بگه قیام کردم.‌

اگر امام زمان عج قیام کنند، آیا ماجرای عاشورا تکرار نمی شه؟

خب این در طول تاریخ اهل بیت(علیهم السلام)در یک زمان اتفاق افتاد،و اون امام حسین(صلوات الله علیه)است.امام حسین(صلوات الله علیه)گفت من قیام میکنم،به اون وضعیت دچار شد.یعنی اون حادثه ی عاشورا اتفاق افتاد.وقتی یکی از اهل بیت(علیهم السلام)گفت من قیام میکنم و قیام کرد عاشورا اتفاق افتاد.اون موقع هم مردم خیلی می گفتند به امام حسین،نامه هم که برای امام نوشتند دیگه،گفتند شما قیام کن،شما قیام کن.ما حالا فقط جای امام زمان رو بلد نیستیم وإلّا مینوشتیم که شما قیام کن.یک نمونه ی کامل در طول تاریخ اهل بیت(علیهم السلام)هست«امامی قیام کرد و چه شد».خب الان امام زمان قیام کنه چی میشه؟‌

این به یاوران ارتباطی نداره؟ در حالت کلی مطرحه؛مگه امام زمان برای اصلاح امت جدشون(سیدما رسول الله(صلوات الله علیه))قیام نمیکنه؟بله. مگه برای نجات انسانها قیام نمیکنه؟میگیم امام زمان قیام کن انسانها در قهقرا رفتند امروز بشریت داره نابود میشه،شما قیام کن،همون ماجرایی که اون موقع بوده،برای هرچی که میخواد باشه،اگر امام(علیه السلام)قیام کنه آیا حادثه ی عاشورا تکرار نمیشه؟چرا تکرار نمیشه؟چرا اون جا شد؟چرا اینجا نشه؟این پرانتز رو ببندیم.‌

چند روز پیش فکر میکردم که پیامبر(صلوات الله علیه)بارها بر منبر روضه ی امام حسین خوندند.بارها در جمع امام حسین رو میبوسید در جمع های عمومی، زیر گلوی امام حسین رو میبوسید گریه می کرد بعد ماجرای امام حسین رو تعریف میکرد. اون آدمهایی که اونجا نشسته بودند چی فکر میکردند؟شما برو جای اونها در اون صحنه باید بری تا بتونی حس کنی،اون آدمها که اونجا نشستند چی فکر میکردند؟ به پیامبر می گفتند بچه رو گرفتی گریه میکنی بعد میگی این بچه این جوری شهید میشه میره کربلا این جوری میشه...‌

اصلا چرا پیامبر داره به اون آدمها داره میگه؟چرا این ماجرا رو به اونها میگه؟ فقط صرف اینکه بگه من پیش گویی کردم؟جهت پیش گویی نیست.پیامبر (صلوات الله علیه)نمی خواد با این پیش گویی مثلا رسالتشون رو نشون بدن و بگن ببینید من پیامبر هستم ها!میتونم پیش گویی کنم.ایشون این هدف رو نداشته چون همه قبولش داشتند،چرادر میان این آدمها یکسره ماجرای امام حسین رو میگه؟بارها و بارها نقل میکنه که این ماجرا اتفاق میافته،اینجوری میشه ها!بارها پیامبر صحبت میکردند همه گریه میکردند بعد بلند میشدند میرفتند،دونفر نمی نشستند فکر کنند برای چی باید باید اینجوری بشه؟اصلا کی گفته باید اینجوری بشه؟خیلی عجیبه ها!بعد فکر میکردم که ؛در برخی روایات نقل شده که امام زمان(صلوات الله علیه)شهید میشن.یک پیرزنی یا یک کسی امام زمان رو شهید میکنه.ما هم میگیم چه جالب تاریخه ها!اهل بیت گفتند امام زمان هم شهید میشه،بارها اینجوری نقل میشه.‌

اینطور باید نگاه کرد؛برای چی باید امام زمان شهید بشه؟برای چی یکی باید بتونه امام زمان رو بکشه؟اینجوری باید نگاه و فکر کنیم؛برای چی باید یه کسی بتونه بره امام زمان رو بکشه؟یکی هرقوایی میخواد داشته باشه،اصلا اون پیر زن ممکنه خود ابلیس باشه،اصلا هر قوایی میخواد داشته باشه،چرا باید بتونه چنین کاری بکنه؟حالا میتونیم از منظر یاوران هم نگاه بکنیم شاید خیلی نکته از درونش در بیاریم.‌

اگر یک موقعی مثلا این مطلب رو هم ذکر کنیم که فلان یاور امام(علیه السلام)در کربلا ضعف داشت این نقطه ضعفش بود،این چندتا مطلب داره ها!اولاً نه اینکه ما خودمون قوی هستیم،نه!‌

ما یک موقع ممکنه بگیم ابراهیم(علیه السلام)یک جایی ضعف داشت بعد رشد کرد بعد چه شد؟(یعنی خیلی مرتفع تر شدند)‌

این صحبت دلیل اولا قوت خودمون نیست.ما که بیرون گود هستیم،یک کشتی گیر رو بررسی میکنیم که که ده بار مدال طلا گرفته یکبار مدال نقره گرفته میگیم اونجا اشتباه کرد،این دلیل این نیست که اگر من بودم اشتباه نمیکردم،من که همون اولش حریفم من رو شوت میکرد بیرون. دوم اینکه این صحبت برای اون موقع است(این مطلب مهمتره).داریم اون موقعش رو بررسی میکنیم،اون آدم الان چیه؟اون ضعف داشت تاوان ضعفش رو هم داد و رشد کرد،و بعد ازاون هم رفت در یک مسیری که به رشدش هم ادامه داد،همون ابتدای راه رفت در یک مسیری که رشدش رو هم ادامه داد.‌

ما چه کار کردیم؟ما ضعف داریم از جامون هم نمیتونیم تکون بخوریم،در هیچ راهی هم نمیریم.اگر بخوایم اینجور صحبت کنیم که یاران امام (علیه السلام)ضعف داشتند دعوا میشه ها!یعنی سخت میشه.خیلی هم باید احتیاط کنیم در قلبمون که قصد خرده گیری به اصحاب امام(علیه السلام)نیست.اونها سطحشون از ما خیلی بالاتر هست.قصد اصلا خرده گیری به اونها نیست،قصد اینه که برای خودمون روشن بشه،ما بدونیم باید چی کار کنیم.‌

ما میتونیم خیلی از خوبان رو همراهی کنیم،ما میتونیم همراه امام (علیه السلام)باشیم،میتونیم همراه یکی از خوبان باشیم،میتونیم مثلا همراهی کنیم ابالفضل(علیه السلام)رو.چقدر قیمت داره؟خیلی مهمه؟‌

من همراهی اباالفضل(علیه السلام)میکنم،من همراه امام حسین(صلوات الله علیه)هستم،چقدر قیمت داره؟حالا این خودش خیلی توفیق هست ها!خیلی ها این توفیق رو ندارن،ولی وقتی حالا اینجوری رفتی باید ببینی چقدر قیمت داره؟‌

در مقوله همراهی با امام ع، این که من سطحم کجاست و همراه امام ع هستم بسیار مهمه

من همراه اباالفضل(علیه السلام)من همراهی امام حسین(صلوات الله علیه)رو دارم،چقدر قیمت داره؟‌

باید دید سطح این همراهی چیه؟من کی هستم دارم همراهی میکنم؟خیلی ها دارند همراهی میکنند،من کی هستم دارم همراهی میکنم؟من یک همراهی هستم که سطحم دنیاست.آیا در همراهی امام(علیه السلام)آدمهای دنیای،آدمهایی که خوب هستندها ولی ارتفاعشون دنیاست(بحث ارتفاع رو باهم کردیم)ارتفاعشون دنیاست،آدمهای خوبی هستند،آدمهایی هستند که دغدغه دارند،آدمهایی هستند که دنبال ثواب هستند،آدمهایی هستند که دنبال کار خیر هستند،گریه میکنند، سینه میزنند.آدمهایی هستند که اصلا دنبال معارف هستند،آدمهایی که دنبال معارف هستند،برای معارف تلاش میکنند،دنبال تحقیق هستند،دنبال تحقیق معارفی هستندارتفاعشون کجاست؟موضوع ارتفاع اصلا فرق میکنه.‌

ولایت اصحاب امام حسین ع پس از شهادتشون به سمت اعلی علیین، شاید نشانه این باشد که آغاز همراهی از اعلی علیین است

آقا شما تحقیق معارفی میکنی،شما دنبال معارف هستی،شما داری کار خیر انجام میدی،نماز میخونی ،همه کار خیر انجام میدی.ارتفاعت کجاست؟در چه ارتفاعی داری همراهی میکنی؟ آیا امام(علیه السلام) نمیذاره اون آدمهایی که ارتفاعشون در دنیاست همراهی کنند؟ امام اجازه میدن اونها هم همراهی میکنند،اونی که میخواد همراه امام باشه میآد و همرآهی میکنه،ولی ارتفاعش کجاست؟ باز یک داخل پرانتز دیگه عرض کنم؛(آیا اینکه امام (علیه السلام)بخاطر این رفتار خوب این همراهانش،اصحابش(اصحاب معنای معمولیش همراه)آیا بخاطر رفتار خوب این همراهانش ولایت نکرد اونها رو؟آیا میشه اینجوری گفت که بگیم بخاطر این رفتار خوبشون،آورد اونها گذاشت در «اعلی علیین»گفت اگر میخواهید همراهی کنید شروعش از اعلی علیین است از اینجا شروع کنید به همراهی کردن قیمت داره،میتونی یک خاصیت داشته باشی و یک کاری بکنی.قبل ازاین ببینید همه مون شهید میشیم،به بدترین وضع. شروع کار از اعلی علیین است.آیا میشه اینجوری گفت؟ پاسخ یکی از دوستان بله. پرانتز بسته.)‌

این رفتار منطقی به نظر میرسه،شما یک موقع کلاسی،صحنه ای رو برای یه کسانی برپا مکنی که اینها نقطه ضعفشون رو بفهمن،وقتی فهمیدند میگی حالا فهمیدید از اینجا و اینجوری باید اینکار رو انجام بدید.‌

اینکه چرا اینقدر موضوع رفتن اصحاب امام در اعلی علیین پررنگه؟‌

آیا پاداش کار بود؟یعنی تمام.رفتند اعلی علیین و دیگه صفا.حالا درسته پاداش کار منتهی از این جهت که شروع کار بود.امام به اصحاب میفرمودند دیدید؟ظهیر دیدی؟فهمیدی من امام هستم مسیر رو پیدا کردی اومدی، اما این جوری نمیشه،باید از اینجا شروع کنی،این رو هم من ولایت میکنم.چرا ؟چون شما وارد عالم حسینی شدید،ولایت کردن راحته،ولایت کردن در عالم حسینی با سرعت آدم به یک نقطه ای میرسه.‌

بله همراهی کنیم اهل بیت(علیهم السلام)یا خوبان رو ولی از چه ارتفاعی؟ هرارتفاعی خاصیت خودش رو داره.یک آدم همراهی میکنه امیر المومنین(صلوات الله علیه)رو،تمام عمرش رو هم همراه ایشون بوده،ولی خاصیتش چقدره؟به اندازه ی ارتفاعش.‌

شما میگی خوش به حال این آدم،شصت سال زندگی کرد،شصت سال کنار امیر المومنین(صلوات الله علیه)بود.شصت سال کنار سید ما رسول الله(صلوات الله علیه)بود و ایشون رو همراهی کرد،پارکاب ایشون بود،ولی خاصیتش چقدر بود؟خاصیتش به اندازه ی ارتفاعش بود.وفادار بود؟بله .وفاداربود،چرا؟چون شصت کنار ایشون بود یک لحظه هم کنار نرفت،پس وفاداری در همراهی در سطح دنیا هم معنی داره،با ارتفاع صفر هم میشه وفادار بود،امام رو دوست داشت؟بله دوستا داشت،گریه میکرد؟بله گریه میکرد،نگران ایشون میشد؟بله نگران میشد،ارتفاعش چقدر بود؟اونها خاصیت خودشون رو دارن،ولی اون خاصیت مانع شهادت امام (علیه السلام)نمیشه،اون خاصیت مانع شهادت امام(علیه السلام)نمیشه.ممکنه زیاد خاصیت بشمریم براشون ولی خاصیتی نیست که مانع شهادت امام (علیه السلام)بشه.اگر امامی قیام کنه،با اون خاصیت داشتن ها شهید میشه،این نتیجه منطقیه؟اگرامامی قیام کنه،اگر انسانها سطح خاصیتشون اون باشه اون امام شهید میشه.یعنی آدمها فکر کنند «من باید خاصیتم رو ببرم بالاتر،من باید ارتفاع بگیرم،چون اگر من در این سطح بمونم امام (علیه السلام)قیام کنه شهید میشن»،چرا ؟چون یک امام قیام کرد شهید شد»یک کار بباید ده بار انجام بشه تا بفهمیم؟یک امام قیام کرد شهید شد.‌

حالا کم و بیش قبلا هم در موردش صحبت کردیم،بحث زنجیر ها و اینکه باید شروع کنیم ارتفاع بگیریم،این بعنوان یک منظر پاسخ هست ها،إن شا الله خدا محبت کنه بریم جلوتر و جوابهایی بدیم که بهتر باشه.‌

پس تا الان چند تا پاسخ شد؟‌

1)یکی اصلاح امت جد‌

2)یکی بستر بهتر برای رشد شیعیان ‌

3)یکی هم نجات و هدایت نوع انسان؛میتونه هم شیعیان باشه ،هم مسلمین،سایر انسانها.زیر مجموعه اش؛زنده نگه داشتن فطرت انسانها‌

4)یکی هم زنده نگه داشتن دین رسول الله‌

5)یکی بحث یاوران(خلفای رب)‌

6)تاثیر برجبهه ی باطل که پیشرفت کرده بود،و اینکه آیا ابلیس نقش داشت؟آیا ابلیس تعریف کننده ی نقش بود؟منفعت داشت؟یعنی ابلیس ولایت داشت در این موضوع؟‌

نکته ای هم که در تک تک این موارد قابل بررسی است علت استفاده نکردن امام از قوا.‌

7)یک پاسخ هم شباهت به ماجرای ابراهیم(علیه السلام)یعنی پاسخ رو در ماجرای ابراهیم(علیه السلام)بگردیم.‌

ظاهرا امام با بیان«هل من ناصر ینصرنی»بربحث یاوران تکیه دارند،یعنی خیلی از رفتارها و اتفاقات و گفتارهای امام(علیه االسلام)رو شما میتونید ذیل بحث یاوری ببینید.بطوری که داریم این ندای امام خیلی جاها شنیده شد،خیلی جاها رفت که«هل من ناصر ینصرنی»‌

شاید ممکن بود یه کسی بگه من هستم،خیلی جالبه از منظر یاوری نگاه کنیم امام رفت پیش عبید الله حر جُؤفی گفتند بیا من رو یاوری کن ولی هم من کشته میشم هم تو. إه!چه یاوری ای است؟مسیر رو براش نبست وقتی با او صحبت میکنند میگن بیا من رو یاوری کن،.ولی من کشته میشم تو هم کشته میشی(البته نه با این صراحت ولی کاملا در صحبت امام شفاف هست که من به شهادت میرسم تو هم به شهادت میرسی)ولی شهادت تو باعث میشه که رسول الله تو را در قیامت شفاعت کنه.اصلا نمیگن بیا من رو یاوری کن جنگ کنیم شاید تو باعث بشی من کشته نشم،امام نگاهش میکنند میگن تو که کار خاصی نمیتونی بکنی بخاطر خودت بیا.‌

اگر تعداد یاوران امام ع بسیار بیشتر هم بود، باز امام ع شهید می شدند، به تعداد نیست، ارتفاع یاوری مهمه

اگر مثلا دویست هزار نفر می آمدند به نصرت امام،امام(علیه السلام)کشته میشد؟ از منظر یاوران نگاه کنی میگی بله،امام (علیه السلام)کشته میشد.اگر پانصد هزار نفر(چون همه ی انسانها شاید محال باشه)لشگر جمع میشدند میرفتند به یاری امام حسین(صلوات الله علیه)همه کشته میشدند.به تعداد نیست،در روایت داریم اگر تعداد کثیری هم به نصرت امام حسین می اومدند همه کشته میشدند.نمیگه اگر یاران امام میشدند پنجاه هزار نفر احتمال پیروزی داشت.میگه اگر مثلا پنجاه هزار نفر هم می اومدند همه کشته میشدند.همه ی پنجاه هزار نفر کشته میشدند.این مهمه که ارتفاع یاوری شما کجاست؟اگر تعداد نفرات اصحاب بیشتر میشد دشمن هم قواش رو بیشتر میکرد.امام (علیه السلام)صدنفر جمع کردند اونها صدو ببیست هزار نفر جمع کردند،دویست هزار نفر جمع میکرد اونها یک میلیون نفر جمع میکردند.اصلا بعضی ها نرسیدند به جنگ با امام داشتند میرفتند نرسیدند، در راه به اونها خبر دادند که امام رو کشتند برگردید.‌

بخوای تصویر درست کنی یک دفعه شما فرض کن امام با تعدادی داره حرکت میکنه تازه یکی یکی این آدمها دارن در میرن،به بعضی ها هم میگی بیا،میگه نمیآم،در میره،اون یکی در میره.‌

این فرض احتمالش تقریبا صفره چون شیاطین با ابزار خیلی قوی تری داشتند عمل میکردند که انسانها رو بکشونند مقابل امام(علیه السلام) احتمالش خیلی بعید بوده یاران امام(علیه السلام)دویست هزار نفر باشن.با این فرض که حتی اگر این اتفاق هم میافتاد بله ما شکست میخوردیم.اما احتمالش خیلی بعیده.چون همون صحنه هم نشون داد اگر شما صد به سی هزار بگیری،میشه یک به سیصد(صدنفر یاران امام و سی هزار نفر دشمن)سیصد برابرابلیس بیشتر تونست آدم جمع کنه ،یعنی در ارتفاع سطح دنیا بخوایم آدم جمع کنیم اون بیشتر جمع میکنه.این در ظهور هم هست شما در ارتفاع سطح دنیا بخوای آدم جمع کنی اون بیشتر آدم جمع میکنه،سپاه باطل آدمهای بیشتری دور خودش جمع میکنه.‌

در روایات میفرماید اگر پنجاه هزار نفر به نصرت امام می اومدند همه ی پنجاه هزار نفر کشته میشدند.پس موضوع شاید خیلی هم کمیّت نباشه،کمیّت ممکنه نقش داشته باشه اما خیلی هم نقش نداشته باشه.‌

برای کمیت مثالهای دیگری هم هست که دوستان نقل کردند مثلا جنگ بدر،کمیت اینها(سپاه اسلام) خیلی کمتر از اونها(دشمن) بود ولی خب اینها پیروز شدند.‌

پس یکی هم شد موضوع ابراهیم(علیه السلام).مثلا در موضوع منظر یاوری میتونی برخی از موضوعات رو هم بررسی کنی،مثلا اصلاح امت جد بعضی از آدمها رو به عمل صالح بکشونه،بپرسه سطح عمل صالحت کجاست؟اصلا اهل عمل صالح هستی؟ای امت رسول الله اصلا اهل عمل صالح هستید؟هستی،سطح عمل صالحت کجاست؟ارتفاعش کجاست؟‌

خب یک صلواتی بفرستیم.‌

اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است