قرآن معجزه است یعنی«تفصیلا لکل شیء»هست.«لکل شیء یعنی برای هرشیء».تفصیل یعنی فصل داره، یک فصل مفصل،یک فصل مفصل برای هرچیزی داره،
... همه چیز مفید نگیم چونکه شخص مقابل فکر میکنه میخوایم دورش بزنیم،حالا هرچیزی که من بگم میگی مفید نیست.بگیم همه چیز،حتی خود شما.
ذکر ما در همین کتب نازل شده است نه در بطن قرآن.یه مثال، یه بنده خدایی یه کتابی نوشته و شما حواست نیست که شش ردیف ستون است،وقتی از اول خط به خط صفحه ها رو میخونی به یک مطلبی میرسی.مثلا بحثهای مربوط به علوم قرآن، علم نحو و صرف و فقه و از این چیزها.شما هم حواست نیست همین جوری میخونی میری.بعد یکی به شما میگه آقا!ستونهای اول رو پشت سر هم نگاه کن،شما ستونهای اول رو پشت سر هم میخونی(انگار کلمات کنار هم نوشته شده باشن)پشت سر هم میخونی،می بینی ستون اول داره یه درسی میده،مثلا یه علم هست،ستون دوم همینطور، ستون سوم همینطور و...ستون ششم هم همینطور.
یکی در قرآن باید بگه آقا!برو اینجا رو این جوری بخون،اینها رو بذار کنار هم.مااین رو نداریم.مثلا فلان آقا رو در قرآن میخوای؟برو اینها رو در قرآن بذار کنار هم. اون وقت با تعجب میگی بله این فلان شخص است.تاریخ تولدش، تاریخ وفاتش، سرنوشتش و همه چیز با جزئیتاش در مورد اون شخص در قرآن هست.(باورمون اینه).حالا اینکه اون شخص الان جورابش رو درآورد یا درنیآورد زیاد مهم نیست،یعنی پرداختن به این غیر مفیده، شاید هم در فصلش باشه ،وارد نشدیم. قرآن معجزه است یعنی این.
اینکه قرآن فصاحت و بلاغت داره، این همه کتب، فصاحت و بلاغت دارن. قرآن معجزه است یعنی«تفصیلا لکل شیء»هست.«لکل شیء یعنی برای هرشیء».تفصیل یعنی فصل داره، یک فصل مفصل،یک فصل مفصل برای هرچیزی داره،برای هرچیزی یک فصل مفصل داره.
ببین شما چی رو میخوای بدونی؟بعضی چیزها اعتباری(قراردادی)است.شما قرارداد کردی ،مهم نیست،بعضی چیز ها واقعی هست.بلحاظ واقعی این چه اثری بر اون داره؟شما میخوای بری با فیزیک این رو بررسی کنی،در قرآن این هست.پیامبر هم این علم رو داره،حالا شما ممکنه بیای بگی،آیا شما میدونستی x=f+g+…
میگیم بابا این ها رو که شما گذاشتی،شما اینها(f,g,…) رو تعریف کردید و تازه بعضی هاش هم که نقص داره،بعدا میفهمید یه جاش رو اشتباه تعریف کردید،شما قرارداد کردید.ولی میخوای بگی این بر اون چه اثری داره؟همه ی این دنگ و فنگ برای شناخت این پدیده هاست دیگه(فیزیک شناخت پدیده هاست همه ی فرمولهاش هم برای اینه که پدیده ها رو بهتر بتونیم تعریف کنیم نوشتیم)در قرآن همه ی پدیده ها هست،اینجوری باید.
حالا اینکه آیا پیامبر فرمول میدونست که a=b+4c+….میگیم اینرو که شما نوشتی،تازه ممکنه بخشیش هم غلط باشه.بعدا بگید این ضریبی که گذاشتیم اشتباهه و از این جور صحبتها.همه ی این دعواها برای شناخت اون پدیده بوده.
از لحاظ فیزیک، حجم آب درون اتمسفر ثابته پس چه طوری میتونه در ماجرای طوفان نوح ع همه ی زمین رو آب بگیره.اینکه یه حجم ثابتی داره؟
الان یک سوال: قرآن ماجرای حضرت نوح رو مطرح میکنه،میگه در دوران حضرت نوح(علیه السلام)کل زمین رو آب گرفت،از کوهها هم بالاتر رفت.کل کره ی زمین.کشتی هم ساختند مدتها هم با کشتی روی آب موندن،مثلا کشتی رفت حتی در موقعیت مکه ی کنونی قرار گرفت اونجا طواف کرد.کل زمین یه تیکه شد. کوهها و همه ی کره ی زمین رو آب فرا گرفت.این از لحاظ فیزیک الان امکان پذیر نیست ولی این یک پدیده بوده.آیا در قرآن توضیح داده شده این پدیده چه جوری اتفاق افتاده؟بله توضیح داده شده چه جوری اتفاق افتاده و چه جوری در آینده ممکنه اتفاق بیفته.طوفان نوح. و اِلا از لحاظ فیزیک حجم آب درون اتمسفر ثابته دیگه،یعنی از یکجایی آب بخار بشه و بیاد جای دیگری بارون بیاد، باز هم حجم آب درون اتمسفر ثابته از یک جایی کم و در محل دیگری افزایش پیدا میکنه و در کل ثابت هست.پس چه طوری میتونه همه ی زمین رو آب بگیره.اینکه یه حجم ثابتی داره؟
عده ای که این تفکر رو در مورد قرآن ندارند(برخی از اساتید دانشگاهی)پس چی رو از قرآن میخوان در بیارن؟مثلا برای روزه و نماز و اینها رو میخوان استفاده کنند ،من از قرآن اثبات میکنم که این روزه ای که میگیریم غلطه،این روزه رو هم که از قرآن بهش نمیپردازیم که،این رو هم که رفتیم به شیوه ی بنی اسرائیل داریم بهش میپردازیم.و الا بیا در قرآن چه حرفی در مورد روزه زده؟قرآن رو که میخونی میبینی قرآن این جور در مورد روزه حرف زده، به فصل روزه نگاه میکنی،میبینی بله اینجوری گفته، اصلا با روزه دنبال این حرفهاست،اینها اصلا این صحبت های قرآن رو رها کردن و با روزه دنبال چیز دیگری هستند.
اگر روزه، زکات و نماز و...همه ی اینها رو هم از درون قرآن بهش بپردازیم باز کلی کار کردیم.
اهل بیت ع قرآن ناطق هستند، یعنی هر چی می گفتن و انجام می دادند قرآن بوده، پس درون قرآن هم همه آن ها هست
شما دوران اهل بیت(علیهم السلام)بودی،اگر به شما میگفتند قرآن؟
اوصاف قرآن رو،همون اوصافی که امیرالمومنین(علیه السلام)میگن،بعد آخرین و اوج تعریفی که از خودشون میکنن میگن من قرآن ناطق هستم،دقت میکنید؟من یعنی همون قرآن هستم ولی میتونم برای شما حرف بزنم یعنی شما بپرسید من میگم راهت چیه؟ یعنی دارم همون قرآنم رو میگم،درسته؟شما اگر دوران اهل بیت(علیهم السلام)بودید،اگر میپرسیدی آقا فلان جا فلان کار رو بکنیم؟میگفت نه! نباید اون کار رو بکنی،میگفتی شما چرا این حرف رو میزنی؟ براساس چی از قرآن؟مگه میشه شما خارج از قرآن حرف بزنی؟میگفت نه! من دارم براساس قرآن حرف میزنم.درسته؟یعنی همه ی حرفهایی هم که زدم براساس قرآن بود،برخی از حرفهایی هم که زدم براساس قرآن بوده یعنی چی؟یعنی بعضی حرفها رو زدن و طرف رو دووندن،یعنی گفتند برو اونجا برای خودت بچرخ،براساس چی بود؟براساس قرآن،قرآن گفته من اینکار رو میکنم،قرآن گفته اصلا این جوریه، بعضی هاتون باید برید الکی بدوید.ماجرای بنی اسرائیل.
خیلی از رفتارهای ما در قبال اهل بیت(علیهم السلام)، رفتار بنی اسرائیل هست
خیلی از رفتارهای ما در قبال اهل بیت(علیهم السلام)، رفتار بنی اسرائیل هست،همین سوره ی بقره،ببینید بنی اسرائیل چه جوری رفتار میکنند؟در یک ماجرایی موسی(علیه السلام)بهشون میگه برید یه گاوی رو بکشید این جوری میشه و موضوع حل میشه.تو اگر بچه ی آدمی باشی میری گاو رو میکشی موضوع تموم بشه.میرن دوساعت دیگه میآن میگن گاو نر باشه یا ماده باشه؟ماده باشه. میرن دوساعت دیگه میان رنگ چی باشه؟چند سالش باشه؟چه جوری باشه؟خب مگه مریضی برو یه گاو رو بکش تموم کن دیگه.
بسیاری از سوالاتی که ما از اهل بیت(علیهم السلام)پرسیدیم همینه،مثلا رفتیم پرسیدیم.اگر یه کسی یه بویی کنار دماغ ما رد بشه چی میشه؟نباید رد بشه.اگر گرد و غبار بخوره چی میشه؟اگر...اگر...خب مریضی مگه برو روزه تو بگیر دیگه،گفتن برای چی روزه بگیر برو برای همون روزه بگیر دیگه.
