خداوند در قرآن در آیه 122 سوره انعام میفرماید که أعوذ بالله من الشیطان الرجیم« أَ وَ مَن كاَنَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشىِ بِهِ فىِ النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فىِ الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بخِارِجٍ مِّنهْا كَذَالِكَ زُيِّنَ لِلْكَفِرِينَ مَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ(122 الانعام) »
آیا کسی که مرده بود بعد ما او رو زنده کردیم و به او حیات دادیم، او رو حی کردیم و برای او نوری قرار دادیم تا بوسیله ی اون نور در بین مردم « مشی » داشته باشه، آیا این آدم مِثل کسی هست که" مَثَل او در ظلمات هست که از اون خارج شدنی نیست" ؟ ما اینطوری برای کافرین زینت میدهیم، آنچیزی که انجام میدهند. « وَ كَذَالِكَ جَعَلْنَا فىِ كلُ قَرْيَةٍ أَكَابر مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُواْ فِيهَا » و اینطوری در هر قریة ای مجرم های بزرگ اش را قرار میدیم برای اینکه در اون قریه ها مکر بزنند« وَ مَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ( الانعام 123) » اونها مکر نمیزنند إلّا به خودشون و شعور این مطلب رو ندارند، این مطلب رو که دارند به خودشون مکر میزنند رو نمیفهمند.
آیه 122 انعام دسته بندی افراد در دنیا به دو گروه حی و میت
بله پس در آیه 122 خداوند میفرماید که در بخش اول« أَ وَ مَن كاَنَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ » آیا کسی که میت بود به او حیات دادیم، ما زنده اش کردیم. آیا اینجا بحث میت بودن یعنی مرده ها؟ یعنی کسانی که از دنیا رفته اند و در دنیا نیستند؟ این افراد با چه کسانی مقایسه میشوند؟ « كَمَن مَّثَلُهُ فىِ الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بخِارِجٍ مِّنهْا ». بر حسب آیه به نظر میرسد که قیاس دو گروه در دنیا، دسته بندی انسان هایی که در دنیا هستند به دو دسته، این انسان ها رو به دو دسته تقسیم کردن فضای آیه هست. پس اینجا یک جهت« مَيْتًا » این نیست که این افراد مرده هستند. اگردر اینجا« مَيْتًا » رو مرده ها بگیریم این قیاس بی معنی میشه. «أَ وَ مَن كاَنَ مَيْتًا» آیا اون کسی که مرده بود و زنده اش کردیم با اون فردی که در ظلمات هست، با اون فردی که مَثَل او در ظلمات هست یکی هستند؟ اگر در اینجا مرده بودن رو بگیریم" کسی که در دنیا نبوده است " این قیاس بی معنی میشه. اون اتفاقی که برای اون« أَ وَ مَن كاَنَ مَيْتًا » دو تا ماجرا هست« حیات »،« جعل نور ».
اتفاقی که برای اون فردی که مورد قیاس قرار گرفته است، نیفتاده این هست که« حیات و جعل نور » این دو اتفاق برای او نیفتاده است. پس خداوند نمیخواهد مرده ها( کسانی که در دنیا نیستند) رو با زنده ها( کسانی که در دنیا هستند ) مقایسه کند. این عقلانی نیست. هر دو این انسان ها در دنیا هستند ولی یک عنوان کلی دارند و اون« مَيْتًا » هست، همه در فضای« میت » بودن هستند. خداوند گروهی از این« مَيْتًا ؛ مرده ها » رو« فَأَحْيَيْنَاهُ؛ زنده شون میکنه » و براشون نور قرار میده. برای یک گروه دیگر اینکار رو انجام نمیده و حتی اون افراد رو چه بسا به سمت موت و میت وبدن سوق بده.
پس در این بخش اول آیه 122« أَ وَ مَن كاَنَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ » خداوند داره از یک ماجرا صحبت میکنه؛« دسته بندی انسان ها در دوران حیات دنیا به دو دسته ی میت و حی ».
برنامه خدا برای جداساختن حیها از میتها
در آیاتی از قران خداوند میفرمیاد که« يُخْرِجُ الْحَيَ مِنَ الْمَيِّت وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَي ( 19 الروم )» یک وجه این داستان جدا سازی( تفکیک )حی و میت از هم هست. کسانی که« حی » هستند از دل میت ها جدا میشن و میت ها هم از دل افراد« حی » جدا میشن، کل این داستان« جدا شدن افراد حی از دل افراد میت و جدا شدن افراد میت از دل افراد حی » باعث جداسازی افراد حی و میت از همدیگر هست. یکی از آیاتی که این ماجرا رو توضیح میده سوره انفال آیه 24 هست که خداوند میفرماید که أعوذ بالله من الشیطان الرجیم« یَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحُيِيكُمْ »خداوند و رسول او رو وقتی که شما رو دعوت میکنند، وقتی که شما رو صدا میکنند اجابت کنید. برای چی؟ برای اینکه شما رو حی کنند. مخاطب این آیه آدم هایی هستند که در ظاهر ما اونها رو به عنوان زندگان میشناسیم، کسانی که ما در ظاهر اونها رو زنده میشناسیم. خداوند میفرماید دعوت الله و رسول رو اجابت کنید برای اینکه شما رو حی کنند.
در آیه 122 سوره انعام خداوند میفرماید که« أَ وَ مَن كاَنَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ » آیا کسی که میت بود، پس خدا او رو حی کرد و برایش نور قرار داد، با کسی که مثل او در ظلمات هست و از اونجا خارج نمیشه شبیه هستند؟( کَمَن؛ شبیه هستند؟ ) خداوند در این آیه خطابش به اینگونه هست که" همه در فضای میت بودن بودید و خدا برخی از این افراد رو حی کرد و براشون نور قرار داد " اینها با کسانی که در ظلمات هستند و از اونجا راه خروجی ندارند« لَيْسَ بخِارِجٍ مِّنهْا » و خارج از اونجا نیستند، اینها با هم شبیه نیستند.
امکان نگاه کردن به ماجراهای مختلف از جمله غدیر از دید آیه 122 انعام
این آیات و سیاق این آیه از آیاتی هست که میشه از پشت سر این آیات بسیاری از ماجراها رو نگاه کرد، ماجراهای صدر اسلام، ماجراهای متاخر در طول تاریخ و حتی ماجراهای متاخر، ماجرای خود انسان، خود یک فرد، آدم خودش رو از منظر این آیه نگاه کنه، از پشت سر این آیه نگاه کنه؛« اگر من میت باشم مَثَل من مِثل کسی هست که در ظلمات هست که از اونجا راه خروج ندارم » من جزء کدام دسته هستم؟ آیا خداوند این توفیق رو به من داده که در مسیر خروج از میت بودن باشم، حی بشم. بطور مثال با اجابت دعوت خداوند و رسول حی بشم و بعد از اون خداوند به من توفیقی بده که نوری در زندگی ام قرار بگیره و بر اساس اون در بین مردم مشی داشته باشم. یکی از ماجراهایی که میشه از منظر این آیات به اون ماجرا نگاه کرد ماجرای غدیر هست. « أَ وَ مَن كاَنَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ » کسانی که دعوت رسول الله صلوات الله علیه و آله رو اجابت میکنند و بواسطه ی این دعوت حی میشوند و« وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشىِ بِهِ فىِ النَّاسِ » خداوند برای اونها نوری قرار میده تا بوسیله ی اون نور، تا بر اساس اون نور در بین مردم مشی داشته باشند، آیا اینها مثل کسانی هستند که" مثل اونها در ظلمات هست و نمیتوانند که از اونجا خارج بشن و خارج از اون نیستند"؟و این ماجرا بگونه ای رقم میخوره که سر کافرین کلام میره، برای اونها اعمال شون زینت پیدا میکنه. خب شما میبینید که این ماجرا هم در غدیر اتفاق افتاد.
عدم استجابت خدا و رسول ص باعث میت بودن و عدم دسترسی به نور
« وَ كَذَالِكَ » یعنی بر اساس این، اینجوری، از این مسیر، با این برنامه ریزی« جَعَلْنَا فىِ كلُ قَرْيَةٍ أَكَبرِ مُجْرِمِيهَا » ما در هر قریه ای اون سرکرده ی مجرمان شون رو قرار میدیم. برای اینکه چه کار کنند؟« لِيَمْكُرُواْ فِيهَا » برای اینکه در اون قریه شروع کنند به مکر زدن« وَ مَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ( الانعام 123)» و اونها مکر نمیزنند إلّا به خودشون. از نگاه خدایی نگاه کنید اونها دارن به خودشون مکر میزنند و خودشون شعور این رو ندارند و إلّا کسی که مکر میخوره خود اونها هستند.« وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتىَ نُؤْتىَ مِثْلَ مَا أُوتىِ رُسُلُ اللَّهِ » وقتی به سمت اونها آیه ای میآد،" أَكَابرِ مُجْرِمِيهَا "« قَالُواْ » میگن که ما ایمان نمیآریم تا اینکه به ما داده بشه مثل اون چیزی که به رسولان داده شده است. براساس این توقع سعی بر جعل کردن میکنند. ببینید انسان هایی که میت هستند، رفتارشون در قبال رسول الله و دعوت های رسول الله صحیح نیست لذا حی نمیشن، خداوند برای اونها نوری قرار نمیده، مَثَل اونها در ظلمات هست، از ظلمات نمیتوانند که خارج بشن ولی خودشون گول خورده اند و اعمال شون برای اونها زینت داده شده، شیطان اعمال شون رو برای اونها زینت داده است. به بزرگ ترین مجرم ها در قریه تبدیل میشوند و توقع اونها این هست که خداوند و رسالت های از جانب خداوند به سمت اونها باشه، خداوند به اونها اشیاء بزرگی از رسالت خودش عطا کنه، این توقع اون ظلمت، اون جرم و این توقع باعث میشه که دست به جعل میزنند.
توقع بزرگان مجرمان بر جعل رسالت در بینشان
« اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يجَعَلُ رِسَالَتَهُ » خداوند میداند که کجا بایستی رسالت اش رو قرار دهد. شما ذیل این آیه بخونید« مَعدَنِ الرِّسَالَة، أهلِ بَیتِ الوَحی ». « مَعدَنِ الرِّسَالَة » جایی که خدا وحی اش رو اونجا میفرسته، رسالت اش رو اونجا قرار میده. یک گروهی هستند در ظلمات هستند، اهل جرم هستند، بزرگ ترین جرم ها و متوقع هستند به اینکه خداوند رسالت رو در بین اونها قرار بده، نعمات رسالت در بین اونها باشه ولی خداوند اینگونه رفتار نمیکنه. « سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَ عَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا كاَنُواْ يَمْكُرُونَ(124 الانعام ) » به زودی کسانی که جرم کردند به واسطه ی این مکر هایی که میزدند، یک برنامه ای برای اونها ریخته میشه که نزد خدا کوچک و دچار عذاب شدید بشوند.
حی شدن و زندگی کردن بر اساس نور
بله از منظر آیات میشه تاریخ رو، بخش هایی از تاریخ رو نگاه کرد، انسان به تاریخ تربیتی خودش نگاه میکنه، به تاریخ رشد خودش نگاه کنه؛ خدایا! من بایستی به گونه ای دعوت تو و رسول الله صلوات الله علیه رو اجابت کنم که حی بشم، آبشخور من بایستی معرفت های تو و رسول الله صلوات الله علیه باشه.و در فضای حی شدن خدا برای انسان نور قرار بده، یک نوری که زندگی اش، مشی زندگی اش بر اساس اون نور باشه، در بین مردم او رو به اون نور بشناسند.« وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشىِ بِهِ فىِ النَّاس » در بین مردم او رو به اون نور بشناسند. جالب هست، خداوند در این آیات مقدمه چینی کرده، به استناد برخی از منابع پنجاه و پنجمین سوره ای هست که نازل شده است( تقریبا به لحاظ تعداد سوره نیمی از سوره های قرآن قبل از سوره ی انعام نازل شده است. خداوند در آیه 122 این سوره مطرح میفرمایند که( تذکری هست که از این آیه برداشت میشه )؛ شما بایستی از فضای میت بودن در بیایید، حی بشید و خداوند برای شما نوری قرار بده برای اینکه بر اساس اون نور در بین مردم زندگی کنید. نکنه مثل آدمهایی باشید که در ظلمات می مانند و از ظلمات خارج نمیشن و اعمال شون برای اونها زینت داده میشه. اینها برای اونها مقدمه میشه تا به مجرم های بزرگی تبدیل بشن، حواستون باشه! اگر به حی شدن خودتون دقت نکنید( این تذکر ها رو بریم در فضای دوران رسول الله صلوات الله علیه زمانی که حدودا نیمی از سوره های قرآن نازل شده است ) اگر به حی شدن خودتون دقت نکنید، مواظبت نکنید و به دنبال نوری که خدا برای شما قرار بده نباشید شما در ظلمات می مانید و این برای شما مقدمه میشه که به سمت جرم های بزرگ برید، در قریه، در شهر ها به جرم های بزرگ دست بزنید، مردم رو به دنبال خودتون بکشانید. اینکه مردم رو به دنبال خودتون بکشونید کجاست؟« لِيَمْكُرُواْ فِيها » در اون قریه ها شروع کنید به مکر زدن یعنی مردم رو با مکر و فریب به دنبال خودتون بکشانید.
حسادت به اهل بیت ع در صدر اسلام، ثمره عدم توجه به زندگی بر اساس نور
ثمره ی توجه نکردن به حی شدن و جعل نور که زندگی بر اساس نور باشه، میشه؛" باقی ماندن در ظلمات، خارج نشدن از ظلمات، به غلط زینت پیدا کردن اعمال، تبدیل شدن به مجرم بزرگ، مکر زدن به مردم و کشاندن مردم به دنبال مکر و فریب خود و حسادت به خوبان خدایی، به اهل بیت رسالت، حسادت به«حَیثُ یَجعَلُ رِسَالَتَهُ»، حسادت به جاهایی که خداوند رسالت اش رو اونجاها قرار میده ". اینها تذکر در اون دوران هست و عجیب هست که چرا آدم ها به این دقت نمیکنند؟ چرا کسانی که در دوران رسول الله صلوات الله علیه هستند، نیمی از قرآن( به لحاظ تعداد سوره ها) نازل شده است، چنین آیاتی با چنین تذکراتی نازل میشه، یعنی آیاتی که از اونها این تذکرات برداشت میشه، چرا به این تذکرات دقت نمیکنند؟ خدایا! چرا داری این حرف ها رو میزنی؟ ما که در کنار رسول الله هستیم، کدام یک از ما قرار هست که مجرم بشه، کدوم یکی از ما قرار هست که در ظلمات بمونه؟ کدام یک از ما قرار هست که به مجرم بزرگ تبدیل بشه؟ کدام یک از ما قرار هست که مردم رو فریب بده، مکر بزنه و به دنبال خودش بکشونه و اعمال اش برای او زینت پیدا کرده باشه و گمان کنه که داره اعمال خوبی انجام میده. کدام یک از ما قرار هست که به« حَیثُ یَجعَلُ رِسَالَتَهُ » حسادت بورزد؟ این رفتار مسلمین صدر اسلام هم عجیب هست که چرا اصلا این آیات رو به خودشون نمیگیرند؟