علوم انسانی هم همینطوره،هماهنگی با جنها درش خیلی زیاده،غربی ها علم خاصی هم در گذشته نتونستن از مسلمانها بدزدند،چون علمی که نزدجامعه مسلمین بود،علم بالایی نبود،اونها نهایتا اومدن دیدند مثلا مسلمونها علوم خاصی رودارند حرف میزنند،مثل علم رمل و جفر و ... .این علومی هم که نزد مسلمونها بود علم متعالی ای نبود،یعنی حتی از این علوم هم مسلمونها بهره ی زیادی نداشتند،توی تکنو لوژی به روش جدیدی که داره پیشرفت میکنه انسانها رو داره کاملا از خدا جدا میکنه، ولی در قرآن اینطور نیست،روابط بین اشیاء،افعال ،رفتارها،ایمانیات کاملا روشنه.
ارتباط علوم باید به گونه ای تعریف شوند که ارتباط آن ها با احکام خدایی مشخص باشه
سر نخ بسیاری از علم دست شیاطینه
در علم روز (بعنوان مثال عرض میکنم)؛بعنوان مثال هواشناسی(یک علم بسیار پیشرفته است)،یعنی محصول پیشرفت تکنولوژی و علمه،یعنی فیزیک فوق العاده پیشرفت کرد،ریاضی پیشرفت کرد،تکنولوژی ساختند،ماهواره فرستادند و فلان و... ببین محصول کاربردیش داره میشه سیستم هواشناسی،الان کشورهایی که تو بحثهای هواشناسی پیشرفت دارند اصلا تسلط دارند،یعنی یک علم خیلی قدرت زایی هست،بحث هوا شناسی.ولی مسیرش خطاست،تو دانش بعنوان مثال فیزیک جو و فیزیک آسمان،باید به شکلی جلو بره،که اون دانش ارتباطش با اینکه شما نماز بخونی بارون بیاد مشخص باشه،بااینکه شما معصیت کنی بارون نیاد مشخص باشه، اون دانش بشکلی جلو رفته که با اینها کلا نه تنها ارتباط نداره،بلکه اینها رو نفی میکنه ،در صورتی که اینطور نیست،اینقدر هم این فرهنگ جاافتاده شما الان تو جامعه مسلمین نمیتونی این حرف رو بزنی،تو جامعه مسلمین نمیتونی این حرف رو بزنی،میگن برو بابا خرافاتی،.اینها خرافه نیست،اینها آیات قرآنه،نمیشه «یومنون ببعض و یکفرون ببعض»باشیم،میگیم این یک سرنخه،این علم باید جوری جلو میرفت که محصولش این بشه،محصولش تکفیر برخی از آیات نشه،ما نمیگیم این نباشه،ولی،حداقل اون هم باشه،همش باشه.اینها سرنخاش دست شیاطینه.
فرهنگ جدایی علم از دین بسیار غلط است
توی نظام بشر،جامعه انسانی،مهمتر از یک اتفاق،فرهنگ اون اتفاقه،این که الان این اتفاق افتاده(اتفاقهای منفی ها!)خودش درجه ی دومه،درجه ی یک منفی؛فرهنگ این اتفاقه،فرهنگ ،فرهنگی شده که فقط این روش رو میپذیره،دقت میکنید،این خیلی بده
از سخت ترین مراحل در آخرالزمان، اصلاح فرهنگهاست
توی آخر الزمان شاید یکی از سخترین مرحله هاو سختترین کارها اصلاح فرهنگ باشه،والّا اون اتفاق راحت نفی میشه،ولی مردم نمیپذیرند،چون فرهنگشون اصلا اون نیست.از این بحث بیایم بیرون.
«و شارکهم فی الاموال و الاولاد» یک سرنخ بسیار مهم در جامعه شناسیه
ما به لحاظ جامعه شناسی ازاین موضوع داریم غفلت میکنیم،جامعه شناسها (کسی نداریم کلا ) ولی اگر داشته باشیم از این موضوع ها دارند غفلت میکنند،مثلا «و شارکهم فی الاموال و الاولاد» این خودش یک سرنخ و سر فصل جامعه شناسیه،جامعه شناس ها باید رو این کار کنند؛این «وشارکهم فی الاموال»کجا بود؟«وشارکهم فی الاموال»،این اصلا خیلی بحث داره،«وشارکهم فی الاولاد»در اولاد شما مشارکت میکنه.کدوم سیستم جامعه شناسی.....اصلا این موضوع رو میگذارند کنار میگن این حرفها دیگه چیه بابا؟!
بعضی جوامع اینقدر جنسانشون زیاده باید بگیم، اصلا این جامعه،جامعه جنسانیه،یه بخشی شون هم جامعه انسانی هستند
جامعه انسانی!!!نه؟!بعضی جوامع اینقدر جنسانشون زیاده باید بگیم؛اصلا این جامعه،جامعه جنسانی،یه بخشی شون هم جامعه انسانی هستند،شما بر اساس اون باید جامعه شناسی منی،مثلا نوع فکرشون چه جوریه؟نوع تمایلاتشون چه جوریه؟ اینها بر حسب اینکه انسان باشند یا جنسان،فرق میکنه،مثلا یک جامعه ی غربی رو میبینی، یه منطقه ای رو برررسی میکنی،میبینید،اینها اصلا نوع تمایلات نوع افکار نوع رفتارهایی که دارند،جوریه که به جنسانها شبیه هستند،تو قرآن هم مطرحه ها،که اینها تمایلاتشون چه جوریه؟ افکارشون چه جوریه؟ تا الان فکر کرده بودید ،ما در جوامعمون جنسان داشته باشیم؟
رشد جنسانها از انسان ها پائینتره، درک دخانی شون خیلی بیشتره،تو موسیقی خیلی پیشرفت میکنند،به موسیقی هایی میپردازند که خیلی عجیبه
بحث تاثیر گذاشتن شیاطین به خاطر خلقت انسانها از«صلصال من حمإ مسنون» و...که هست ولی این اصلا روی سیستم تولد شون تو دنیا اثیر میگذارند. این افراد جنسان(حتی اگر مسمان باشند) نیاز به تربیت های خاصی دارند،چون یه تمایلات خاصی تو وجودشون هست،که نیاز دارند یه سری تربیتهای خاصی بشن،محافظت ها ی خاصی بشن،رشدشون از انسانها پایینتره،درک دخانی شون خیلی بیشتره،تو موسیقی خیلی پیشرفت میکنند،به موسیقی هایی میپردازند که خیلی عجیبه،مثلا یه موسیقی میاد مینوازه،شما اصلا احساس خوبی نسبت به این موسیقی نداری،او بسیار لذت میبره.
مبانی علوم انسانی غربی ها، جنسان محوره
دقیقترش اینه که جامعه شناسی اونا ومبانی علوم انسانی(غربیها)جنسان محوره،لذا به درد جوامع انسان محور نمیخوره.جنسان ها کلاً تو روانیات و موضوعات روانی مثل استرس واضطراب و ....متفاوت اند اصلا حاله هاشون شکلش متفاوت است.توی ایران هم هست اما کم،خدا محافظت می کند.
بعضی از بیماریهای عجیب و غریب، اولین بار در یک جنسان میتونه اتفاق بیفته
جنسان ها،بهداشت رو به هم میزنن،بهداشت عمومی،بعضی از مریضی ها که شما میبینید عجیب غریبه و اولین بار شکل میگیره،خدمت شما عرض کنم که،اولین بار در یک جنسان میتونه اتفاق بیفته ،بعد به جامعه انسانی منتقل میشه،قابلیت ایجادش در یک جنسانه،یعنی در جنسان این بیماری ایجاد میشه،بعد به جامعه انسانی منتقل میشه.
شیاطین برای آخرالزمان روی موضوع جنسانها خیلی برنامه ریزی کردند
تو غرب خیلی اتفاق افتاد در گذشته،همین الان هم اتفاق می افته،بعد شما میبینی این فرد که محصول این دو نفر شد،جنسانه، این دیگه جنسانی رو منتقل میکنه،لذا یک شبکه ی جنسانی داره درست میکنه.این خیلی داره بیشتر میشه.شیاطین برای آخرالزمان رو این موضوع خیلی برنامه ریزی کردند،که از جنسانها استفاده کنند.
یکی از روشهای اثرگذاری دجال،صوت دجالیه است، صوت دجالی،جنسانهارو به سمت خودش میکشه.
فکر کردی مثلا دجال میآد چه جوری روی به ظاهر انسانها اثر میگذاره؟یکی از روش های اثر گذاریش،با«صوت دجّالیه»،صوت دجالی ،جنسانهارو به سمت خودش میکشه.
شما نگاه کن یک شیعه،یک انسانی که فطرتش از نور امامه،صوت قرآن او رو به سمت خودش میکشه،صوت قران،همین که صوت قرآن میاد شما احساس میکنی باید بری به اون سمت،کشیده میشی به اونجا،یک جنسان صوت دجالی اون رو به سمت خودش میکشونه،میدونید که اصلا صوت دجالی یکی از ابزار های اصلی دجاله،درسته؟ آیه قرانیش چی بود؟خداوند به شیطان میفرماد که نفوذ کن برشون،درسته؟تسلط پیدا کن،اصلا اگر میتونی بری سراغشون،برو سراغشون،به وسیله ی چی؟«بصوتک» (اسراء،64) ،با صوتت برو سراغشون.خب چه جوری؟چه جوری صوت شیطان و تربیت شده ی اصلی شیطان برای این موضوع یعنی دجال،میتونه بر انسانها اثر بگذاره؟ لذا انسانها بایستی قابلیت پذیرش این موضوع رو داشته باشند،این قابلیت موقعی ایجاد میشه که به جنسان تبدیل بشن.
توی عمده ی فیلم های اخیرشون،عمدتاکسی که ناجی هست،جنسان هست.کسی که میتونه ارتباط قوی با ماوراء پیدا کنه ،جنسانه،اصلا دارند این رو تبلیغ میکنن،جا می اندازند.جنسانها ساخته شدند برای اینکه ارتباط پیدا کنند با ماوراء(این چیزی هست که تو فیلمهاشون تبلیغ می کنند)و در شرایط سخت انسانها رو نجات بدند.
برای پیشرفت علم فقط باید رفت سراغ اهل بیت علیهم السلام
خدمت شما عرض کنم که پیشرفتهای اصلی علم در انحصار اهل بیت(علیهم السلام)هست،نمیدند به کسی،مگر اینکه برن سراغشون،اصلا پیشرفت اصلی علم در اختیار اونهاست،نمیدند مگر اینکه برید سراغشون، سراغشون برای این موضوع. همین حرف الان یه مقدار سنگینه، همین حرف الان همین تو جمع ما یه مقدار سنگینه،چه برسه به جامعه بیرون،جامعه ما حتی این باور رو نداره؛«برای پیشرفت علم فقط باید رفت سراغ اهل بیت علیهم السلام». این خیلی مهمه،جامعه ما حتی این باور رو نداره،چه برسه به عملش.
تقوای علم داشته باشیم؛ یعنی فقط باید به سراغ اهل بیت ع بری
تقوا،تقوا برای چی میخواید شما؟یه موقع میگی من تقوا میخوام برای اینکه در خانواده ام خوش اخلا ق باشم،لذا تقوای خانواده میخوام... شما تقوی میخواید،تقوی کسب علم،تقوی کسب علم یعنی؛«سد الابواب العلوم،الّا باب علم اهل بیت(علیهم السلام)»این یعنی تقوی علم.تو تقوی علم یعنی اول باور کنی،این باور رو داشته باشی،فقط باید بری سراغ اهل بیت(علیهم السلام).حالا اینی که عرض می کنیم، سراغ اهل بیت (علیهم السلام)منافی سعی و تلاش و... نیست ها!
بنیان های علوم را باید اهل بیت ع بگذارند، بقیه بروند آن ها را توسعه دهند
سر نخ ها ،اصول اصلی علم،ببینید شما الان یه دانشمندی بنیان علم رو میگذاره، بقیه روش کار میکنند،شما بری بنیان های علمی گذاشته شده مثلا در علم شیمی رو ببینی ،ممکنه ده تا بیشتر نباشه،بقیه دیگه توسعه بر اساس اون بنیانهاست،اهل بیت(علیهم السلام)باید اون بنیان رو بگذارند،جدول عناصر رو مندلیف نباید درست کنه،اهل بیت(علیهم السلام)باید درست کنند،باید بری سراغ اهل بیت جدول عناصر رو بگیری بعد حالا بری دنبال توسعه اش بر اساس اون.دانش پزشکی رو،اصولش رو نباید غربی ها و جنسانها و مادیگرا ها و اینها....بگذارند،باید اهل بیت(علیهم السلام)بگذارند،خودشون هم گفتند ها،خودشون اصلابارها گفتند بابا اینها رو باید ما بگذاریم،اینها اصلا کار ماست،قبلا هم ماها کردیم،قبلا هم انبیاء و رسل کردند،شما چرا میرید اون ور؟ببینید در روایات داریم،بسیاری از اوقات،فلان نبی فلان دانش رو توسعه داد،فلان دانش رو فلان نبی اصلا برای اولین بار آورد. مثلا اون روایتی که میفرمایند«اطلبوا العلم ولو بالصین...»،تا همین جاش مطرح میشه دیگه،ادامه داره روایتش،میفرماید«اگر برید همه جا رو بچرخید،سرآخر باید بیاید سراغ ما».ما این روایت رو فقط این تیکه اش رو مطرح میکنیم، ادامه اش اینه که اگر برید هر جا دور بزنید،آخرش باید بیاید سراغ ما،باید آخرش باید بیاید سراغ ما،یعنی جایی بجز نزد ما پیدا نمیشه.
در گذشته ها هم علوم توسط انبیاء ع مطرح می شد
همین هم بود دیگه؛مثلا طرف اومد پیش امام(علیه السلام)گفت:آقا شما اینقدر علم و علم،می کنید و می گید انبیاء علیه السلام،همین حرف ها گاهی اون موقع ها هم بود،کی گفته این جوریه؟کی گفته انبیاء(علیهم السلام) علم دارند؟ بابا دانش پزشکی پیشرفت کرده(اصلا بحث پزشکی بود)،اینهمه دارو و... امام(علیه السلام)گفت :نه خیر،اصلا همین دانشی که الان شماداری استفاده میکنی،(طرف مثلاپزشک هندی بودظاهرا)همین دانشی که شما داری استفاده میکنی،ریشه اش برای انبیاءاست،گفت چه طور مگه؟(امام علیه السلام)گفتند،الان شما برای این بیماری چه دارویی میدی؟(پزشک)گفت بله،داروش اینه،یک گیاه فلان از سرزمین تبت،گیاه فلان از سر زمین مثلا خاور دور و گیاه فلان از سرزمین فلان رو باهم مخلوط میکنیم واینجوری دم میکنیم و...امام فرمودند:اصلا چه انسانی میتونست تشخیص بده،هزار سال پیش قبل از اهل بیت(علیهم السلام)،که یک گیاه اینجوری در تبت هست،یک گیاه اینجوری تو آفریقا هست،یه گیاه اینجوری و...؟کسی بجز نبی بوده؟کسی بجز کسی بوده که اصلا موضوع خدایی بوده؟ طرف باور کرد،چندین استدلال اینجوری امام(علیه السلام)براش آورد؟
بعضی موقع ها علم در دنیا رفته به سمت لهو و لعب،یا به سمت تفاخر یا به سمت تکاثر
بعضی موقع ها علم در دنیا رفته به سمت لهو و لعب،یا به سمت تفاخر یا به سمت تکاثر،مثال عرض کردم خدمت دوستان،مثل اینکه شما الان میخای بری مشهد،سوار قطار میشی،تو مسیر داری حرکت میکنی،بعد یه نفر یه دفعه یه طرح میده این وسط،میگه بچه ها بیاید سنگ های بین راه رو بشمریم،چهار نفر مشغول شمردن سنگ میشن،یکی میگه بیاید تیر برق ها رو بشمریم،یکی میگه بشمریم چند تا پیچ خوردیم،بعد یه دفعه توی مسیر که دارند سنگ ها رومی شمرند چهار تا سخره سنگ پیچیده قشنگ با ساختار فلان،پیدا میکنند،میگن بیاید پیاده شیم اونها رو بررسی کنیم ساختار شون چیه؟شروع میکنند به بررسی،به چیز های خیلی جالبی هم میرسند،اینها اصلاممکنه کلا به مشهد نرسند، ضمن اینکه داره اطلاعاتشون تکثیر میشه،تکاثر در علم پیدا میکنند ولی این دنیاست،اصلابرای چی را افتاده بودی؟میخواستی بری مشهد زیارت،بعضی راه افتادند رفتند مشهد ،زیارتشون رو کردند،بهره شون رو بردند،رشدشون رو هم بردند،خب!ده ساعته هم رسیدند به مشهد شما ده ساله تو راهی هنوز به مشهد نرسیدی،اصلا یادت رفته میخواستی بری مشهد.
برای پرداختن به علوم باید خط و مرز تعریف کرد، باید در چهارچوب اهداف خدایی باشد
اینها خطوط کلی علمه،یعینی بایستی یک سری خط مرز ها داشته باشیم،بگیم پرداختن به علوم(منظور روابط بین اشیاءاست)اگر از این جاها عبور کرد ؛این دنیاست،دقیقا مثل اینه که شما از قطار پیاده شی شروع کنی سنگها رو برررسی کردن،این دیگه میشه دنیا،خداوند برای انسانها هدف تعیین کرده،شما باید برید به سمت ظهور امام (علیه السلام)؛«و سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السماوات و الارض»درسته؟خب این هدفه،اگر میخای سرعت بگیری اینجا سرعت بگیر،اگه میخای سبقت بگیری اینجا سبقت بگیر،لذا هدف رفتن رو مشخص کرده،مسیری که داریم میریم رو آخرش رو مشخص کرده،کلیات پرداختن به اشیاء رو هم گفته،گفته؛«و سخّر لکم»به تسخیر شما در آوردم برای اینکه برید اونجا،این قطار(مسامحتاً عرض میکنم،)این قطار به نوعی الان در تسخیر ماست،برای اینکه بریم مشهد،حالا بیایم پیاده شیم قطار رو چرخهاش رو بشمریم،ببینیم چند تا پیچ داره،علوم گاهی اینطور رفتار کردند،بیاید بشمریم چند تا پیچ داره،بابا این به تسخیر شما در اومده شما بری به مشهد،اگر تو سمنان پیاده شدیم شروع کردیم قطار رو پیچ و مهره هاش رو باز کردیم،گفتیم پیچ و مهره هاش رو باز کنیم ببینیم چند تا پیچ و مهره داره،صندلی هاش چه جوریه،چند تا اتم داره،چند تا مولکول داره و....ما اصلا ا زمسیر منحرف شدیم،این باید ما رو ببره به اونجا،لذا یک عنوان در بحث علم هست و اون اینکه وظیفه ی اشیاء،و روابطه بین اشیاءبرای انسانها چیه؟این رابطه اگر بین اشیاءهست،وظیفه اش و نقشش برای انسانها چیه؟تا الان به این دقت کرده بودید؟ما اصلا به این مقوله در علم نمی پردازیم،باشه،یه رابطه ای هست،نقش و وظیفه ی تعریف شده ی این رابطه ی علمی،این شیءبرای جامعه انسانی چیه؟ما در قالب همون نقش و وظیفه به این بپردازیم،بقیه اش دیگه تکاثره،یا تبدیل به تفاخر میشه،یا تبدیل به لعب و لهوه،مثل همون مثال قطار،نقش قطار چیه؟ اینه که در اختیار شما هست و شما رو داره میبره، حالا پیاده شیم پیچ و مهره هاش رو بشمریم!