به ارتفاعات توجه کنیم


به ارتفاعات توجه کنیم

به بهانه هایی که میشه ، به فرصتهایی که میشه بها بدیم و توجه کنیم. این سقوط ها که گاهی اتفاق می افته از عدم توجه ما به ارتفاعات نشأت میگیره

... به بهانه هایی که میشه ، به فرصتهایی که میشه بها بدیم و توجه کنیم. تو سرویس اداره ام میشینم ، کارخانه ام میشینم میخوام برم تا اونجا نیم ساعت توی راهم ، چهل دقیقه توی راهم ، این جا که میشه توجه کرد . درسته ؟ ‌

نه! به همین جاها توجه داشته باش و اصلا شما دغدغه نداشته باش . من که حساسم ، کارم مثلا پشت میز اداره ام نشستم یا پای دستگاه کارخانه ام ایستادم یا فلان .. . اصلا شما چی میگی که همیشه توجه داشته باش؟!‌

نه نمیخواهد ، اون جا ها سقوط نمیکنی اگر به دنیا نپردازی . اونجاهایی که میشه به ارتفاعات بپردازی، بپردازی رشد میکنی . ببین چقدر راحته . ‌

اون لحظه هایی که از دست آدم در رفت و سقوط کرد، آدم بلافاصله میل کنه به برگشتن . ابر و باد و مه و خورشید و فلک منفی یعنی صد تا جوجو میاند میخواند یه آدم را بکشند پایین، شما با یک آنی توجه برمیگردی بالا . به کدوم ضعف میخواهی توجه کنی ؟ چرا به این قوته نگاه نمیکنی ؟ این که در یک فضایی هستی که این قدر قوت داره . این قدر محبت درش وجود داره . با یک شیب، یک درجه در طول یک روز یک متر سقوط میکنی ، با یک شیب قائم بدون زمان صعود میکنی . این آدم کیه ؟ اینی که سقوط کرد کیه ؟ مثلا تویی . اینی که صعود کرد کیه ؟ اینم تویی دیگه ، پس چرا به این ورش نگاه نمیکنی ؟ ‌

این سقوط ها که گاهی اتفاق می افته از عدم توجه ما به ارتفاعات نشأت میگیره . مهمترین و ریشه ای ترین موضوعش عدم توجه به ارتفاعات هست . شما توی این سطح حرکت میکنی و گاهی پایین تر از سطح ، نگاهت به بالا تر از سطح باید باشه. ‌

وارد کاروان که میشی آن چیز که پررنگه ولایته . یعنی یک ولی ای داره ارتفاع میده انسانها را . ولایت با چی اتفاق می افته؟ با توجه به ارتفاعات . شما توی کاروان همراه امام حسین (صلوات الله علیه) هستی ، همراهی ، بعد میری جلو ، تا کجا میری ؟ تا عاشورا . چی میشی ؟ شهید هم میشی . در رکاب امام (علیه السلام) شهید هم میشی ولی در این ارتفاع . یه موقعی هم در کاروان امام حسین (صلوات الله علیه) هستی و همراه امام (علیه السلام) حرکت میکنی ولی به چی نگاه میکنی ؟ به ارتفاعات امام (علیه السلام) . غرق در ارتفاعات امام (علیه السلام) هستی . این قدر غرق شدی در ارتفاعات امام (علیه السلام) ، امام (علیه السلام) با این توجه شما به ارتفاعات، شما را به ارتفاعات میکشونه . ابالفضل (علیه السلام) این جوریه . ‌

شما مقابل کسی قرار میگیری مثلا یه صحبتی با شما میکنه . مثلا به شما میگه بی زحمت اگه میشه این کار را بکن . حتی توی چهرش هم نشون میده که شما این کار را بکن . حتی تو نگاهش هم نشون میده که شما این کار را بکن . شما چکار میکنی ؟ میری اون کار را میکنی دیگه ، درسته ؟ هم به شما گفت که این کار را بکن و هم تو چهرش نشون داد که شما این کار را بکن ، هم با نگاهش نشون داد که این کار را بکن، هم با دستش نشون داد با همه ی حرکاتش ، یعنی هر چی که شما داری میبینی نشون داد که این کار را بکن . شما میری اون کار را میکنی دیگه . ‌

در شب عاشورا کلام، فعل، اخلاق، نگاه امام حسین علیه السلام حاکی از رفتن بود اما ابالفضل (علیه السلام) در ارتفاعات امام (علیه السلام) میل امام علیه السلام را میبینه، میل به ماندن .

امام حسین (علیه السلام) شب عاشورا این حرکت را انجام داد ، فقط یک کلام نبود که برید ، با نگاهش هم نشون داد که برید ، با چهرش هم نشون داد که برید و نمونید . ببین شما یه موقعی میگی که فلانی گفت به من این کار را بکن ولی من نگاه کردم بهش اصلا تو چهرش فهمیدم که مایل نیست اون کار را بکنم، نکردم . درسته ؟ برای فهمیدن میل امام (علیه السلام) بالاخره باید یه چیزی را ببینی، بفهمی دیگه، درسته ؟ باید یه چیزی را ببینی دیگه ، باید یا در چشمانش ببینی یا در حرکت دستش ببینی یا در اشاره اش به کسی ببینی یا در کلامش ببینی. کجا میشه دید ؟‌

ابالفضل (علیه السلام) در ارتفاعات امام (علیه السلام) این میل را میبینه، میل به ماندن . در اخلاق امام (علیه السلام) هم این دیده نمیشه . اخلاق امام (علیه السلام) هم ، برزخ امام (علیه السلام) هم میل بر رفتنه . نشانه ی بر رفتنه . یکی برزخ امام (علیه السلام) را ببینیه میگه؛ برو چون اخلاق امام (علیه السلام) این نبود که تو بمونی و کشته بشی . باید بریم در ارتفاعات شخصیت امام (علیه السلام) ، این ارتفاعات را ببینیم ، بفهمیم . ‌

ما که در ارتفاعات امام (علیه السلام) نیستیم، حداقل به اون ارتفاعات بپردازیم ، توجه کنیم ، قائل باشیم به این ارتفاعات ، اصل بدونیم این ارتفاعات را .

خب ما چکار کنیم ؟ ‌

ما که در ارتفاعات امام (علیه السلام) نیستیم ، چی کنیم ؟‌

حداقل به اون ارتفاعات بپردازیم ، توجه کنیم ، قائل باشیم به این ارتفاعات ، اصل بدونیم این ارتفاعات را . ‌

آقا من چرا به آسمان دوم نمیرم ؟ چرا من به آسمانها نمیرم ؟ خدا این همه گفته آسمانها . چرا من به آسمانها نمیرم ؟ چرا من به آسمان دوم نمیرم ؟ چرا آسمان دوم را نمیبینم ؟ ‌

توجهت کجاست ؟ دنیا ؟!! من از سطح خودم بیشتر را نمیتونم ببینم ، من از تو خونه ی خودم اون ورتر نمیتونم برم ، من از پیرامون نزدیک به خودم اون ورتر را نمیتونم ببینم ، همه ی توجهم این جاست . خب خدا تو را کجا ببره ؟ ‌

دیدن آسمانها با ولایت اتفاق می افته ، باید شما ولایت بشی تا بری ببینی ، حالا این ولایت یا با خداست یا با شیطان . شیطان هم گاهی ولایت میکنه . می بره یه چیزهایی را نشون میده ولی اون چیزهایی را که دوست داره نشون میده . در سطح دخان هم نشون میده . ولی خب خدا باید ولایت کنه . خب به خدا بگو که ولایت کنه ، کی را ولایت کنه ؟ اینی که اصلا نمیخواهد از پیرامونش را بیشتر ببینه ، چرا میگی نمیخواهد ؟ چون اصلا توجهش به بیشتر از این نیست ، این اصلا توجهش به آسمانها نیست که بخواهد خدا او را ولایت کنه به این سمت . کار میکنه یه چیزی در میاره ، میگه خب کار کردیم یه چیزی در آوردیم و خوردیم دیگه ، خدا گفته رزق ما در آسمانه ، این رزق من از آسمانه . دیگه در این حد هم به آسمان فکر نمیکنه . در مقابل امام (علیه السلام) به ارتفاعات امام (علیه السلام) فکر نمیکنه . توجه نداره به ارتفاعات ، چطور انتظار داره در این ارتفاعات بالا بره ؟ درسته ؟ ‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است