این بحث که قرآن؛ اهل بیت صامت هست (و یا امام صامت)، بحثی هست که اگر کسانی که روی قرآن کار میکنند، به اون پر و بال بدن، در جامعه ی شیعه اثرگذار هست، اثر هدایتی داره« يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَم» . شما با منظری به قرآن میپردازی که به مسیر درست، به صراط مستقیم، به« لِلَّتي هِيَ أَقْوَم» هدایت میشی، این بحث استناد داره؛
اولین استنادش اینکه اهل بیت علیهم السلام میفرمایند که : « امام یا اهل بیت علیهم السلام قرآن ناطق هستند» پس میشه اون طرفش رو برداشت کرد که« قرآن امام صامت هست یا اهل بیت صامت هست». استناد دیگری هم داره، گاهی قرآن از خودش با عنوان امام هم یاد میکنه، برخی از آیات قرآن« امام مبین» و یا در تفاسیر، یا در برخی از روایات، به قرآن یاد شده، به« کتاب مبین» ازش یاد شده، « امام مبین»؛ « کتاب مبین» هست، « امام مبین»؛ قرآن هست.
خب قرآن طبق آیه، امام هست ولی امام صامت، خوبه به این بحث در بحثهای قرآنی پرداخته بشه و با این منظر در کارهای قرآنی، در موضوعات قرآنی، برای ترویج قرآن، برای آموزش قرآن، با این منظر به قرآن پرداخته بشه.
در این فضا زیاد میشه استناد آورد، در مورد کتاب، ما ناطق بودن نداریم« کتاب ناطق» نداریم، ناطق بودن به اهل بیت علیهم السلام برمیگرده، به رسول الله صلوات الله علیه برمیگرده، خب ببینید ما در آیات قرآن داریم که هرچه که در این کتاب هست« وحی» هست، این رو داشته باشید، از طرفی در مورد رسول الله ص داریم که هرچه که ایشون نطق میکنه« وحی» هست. پس رسول الله، قرآن ناطق هستند و این کتاب،قرآن صامت هست که هردو تماما بر اساس وحی هستند، اونجا وحی نطق میشه و اینجا وحی مکتوب میشه.
این کتاب که ما ازش با عنوان قرآن یاد میکنیم، اول مکتوب بوده یا اول نطق شده؟ آنچه که دست ما رسیده اول نطق شده، یعنی رسول الله ص بیان کرده، ناطق این آیات بوده، ایشون نطق کرده و ما مکتوب کردیم، بعد مکتوب شده یا کاتبان مکتوبش کردند، این کتابی که دست ما هست، نطق رسول الله هست، پس کتابی که میشه قرآن صامت بر اساس نطق امام ناطق، درست؟
اون طرفش رو هم داریم؛ رسول الله و اهل بیت علیهم السلام چیزی بجز قرآن نمی گویند، یعنی هرچی که میگن، کتاب الله هست، هرچی که میگن، قرآن هست. پس امام ناطق، چیزی بجز قرآن ناطق نیست.
ما در قبال کلام قرآن هر رفتاری که داریم، همون رفتار رو در قبال کلام امام علیه السلام میکنیم. چون امام ع هر کلامی که دارند، قرآن و بر اساس قرآن هست، نه تنها بر اساس قرآن، بلکه قرآن هست.
بله ما داریم که اهل بیت علیهم السلام چیزی جز قرآن نمیگن، امام علیه السلام چیزی بجز قرآن، کلامی بجز قرآن نداره، همه ی کلام اهل بیت علیهم السلام قرآن هست، شما میگی که خب، یعنی میشه من یک روزی برسم خدمت امام علیه السلام و امام علیه السلام چند کلامی با من صحبت کنند؟
عرض میکنیم که امام علیه السلام بخوان صحبت کنند، طبق اون عرائض، چیزی بجز قرآن نمیگه، خب اینکه امام ع صحبت کنه که خیلی خوبه، ولی آیا کار به همین جا تمام میشه؟ مهم این هست که امام ع که صحبت کرد با شما، اون وقت شما در قبال کلام ایشون چه کار میکنی؟ آیا این مهم نیست؟
مثلا شما میگی من رفتم خدمت امام ع، امام ع نیم ساعت برای بنده صحبت کرد، اینکه شما بشینی به این حرف که امام ع نیم ساعت برای بنده صحبت کرد و فخر بفروشی، خب عاقل از شما میپرسه: باشه امام ع نیم ساعت با شما صحبت کرد، شما در قبال این صحبتها چه کردی؟ برای شما چه فایده ای کرد؟ چه اثری گرفتی؟
شما میگی اینکه اشکال مهمی نیست، اینکه امام ع نیم ساعت با من صحبت کرد مهمه.
خب عاقل به شما میخنده.
خب داریم که امام ع چیزی بجز قرآن نمیگه، اگر میخواهیم یک روزی خدمت امام ع رسیدیم خداوند توفیق داد و در محضر ایشون بودیم، ایشون ده دقیقه برای ما صحبت کنه، صحبتش در ما اثر کنه و ما رفتار بجا و صحیحی انجام بدیم، امروز قرآن رو باز کنیم جلوی خودمون، ببینیم وقتی قرآن میخونیم چقدر اثر میگیریم؟ و چه رفتاری در قبال این کلام قرآن از خودمون نشون میدیم؟ آیا ما رفتار بجایی نشون میدیم؟ چون امام ع هم که تشریف بیارن به فرموده ی خود اهل بیت ع، چیز بجز قرآن نمیگن.
مثلا یکی از آیات قرآن رو باز کنیم، میبینیم آیه ی 29 سوره ی نجم هست میفرماید که: « فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلىَ عَن ذِكْرِنَا» از کسی که از ذکر ما سر باز زده، روی برگردونده، اعراض کن، « وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا(29)» و چیزی بجز حیات دنیا نخواسته، از آدمی که، از کسی که از ذکر ما سر باز زده و چیز بجز حیات دنیا نخواسته از او اعراض کن.
خب! خداوند یک روز توفیق بده خدمت امام ع برسیم به ایشون عرض کنیم که آقاجان! میشه ما رو یک نصیحت بکنید و یک کلامی به ما بفرمایید؟ ایشون همین مطلب رو بفرمایند که: « از کسی که از ذکر ما سر باز زده و اراده ی حیات دنیا کرده اعراض کن» خب ما چه رفتاری میکنیم؟ همون رفتاری رو میکنیم که الان در قبال همین آیه میکنیم.
در ادامه میفرماید که« ذَالِكَ مَبْلَغُهُم منَ الْعِلْمِ» این اون اندازه ای هست که شما بهش می رسید، این اون دست آوردی هست که شما میتونید داشته باشید« ذَالِكَ مَبْلَغُهُم منَ الْعِلْمِ» این اون بلوغی هست که شما میتونید بهش برسید. خب از علم اگر چیزی میخواهید بلوغش این هست. « إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى(30)» پروردگار تو به کسانی که از سبیلش گمراه شده، عالم هست و او به کسانی که هدایت شدند عالم تر هست.
پس ما در قبال کلام قرآن، چه میکنیم؟ همون رفتار رو در قبال کلام امام علیه السلام میکنیم.
چرا؟ چون امام ع هر کلامی که داره قرآن و بر اساس قرآن هست، نه تنها بر اساس قرآن، بلکه قرآن هست. ما گاهی( ذهنم هست که در اقوال داریم که) کسی می اومد از اهل بیت علیهم السلام چندین سوال می پرسید و ایشون فقط با آیات قرآن پاسخ می داد، اینجا برای ما درس هست اهل بیت علیهم السلام نشون می دادن که کلام ما قرآن هست.