پنجشنبه- 8 محرم الحرام 143شب تاسوعا- منزل آقای روزبه
«صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم»، نشان از لزوم داشتن الگویی خدایی و دغدغه رسیدن به آنها
بله، در سورهی حمد در بحث «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» الگو برامون باید پررنگ باشه، الگویی که در شبانه روز برای خودمون انتخاب کردیم، چه گروهی، کیا برامون الگو هستند؟ چه کسی برامون الگو هست؟ دغدغمون چیه؟ رسیدن به کیه؟ رسیدن به کیاست؟ این را خودمون با خودمون خلوت کنیم، خدایا یه بار پیش میاد من به یاد کاروان امام حسین میافتم، آیا این جوری هستیم؟ خداوند روزی ده بار حداقل ما را دعوت کرده در نمازها بر ما واجب کرده که این الگو را مد نظر داشته باشیم، ما کی را مد نظر داریم، چی را مد نظر داریم؟ نگاهمون به کیاست؟ بعضیها متاسفانه در جامعه نگاهشون به غربه، این را خیلی میبینیم، آقا اونها دیگه اصلا با ما فرق کردند، اونها دیگه یه چیز دیگه شدند، ما کجا و اونها کجا؟ آقا جان نگاهت به کیاست؟ ده بار خداوند بر ما واجب کرده در نمازهامون تکلیف خودمون را با الگومون مشخص کنیم. تکلیف خودمون را مشخص کنیم، ما میخواهیم مثل کیا بشیم؟ این مرد و زن نداره، میخواهیم مثل کی بشیم، مثل کیا بشیم، کجا باشیم؟ مثلا آیا خانم هست که شب و روز دغدغش این باشه، من میخوام مثل زینب (سلام الله علیها) باشم، من میخواهم نزدیک به ایشون بشم. ببین این که ده بار در روز به زبان میاری مفهومش اینه که باید دغدغت شب و روز این باشه که ده بار در شب و روز این را به زبان بیاری. وقتی واجب شده ده بار این را مطرح کنی یعنی بایستی دغدغهی شبانه روزیت این باشه. خب دغدغهی ما رسیدن به کیاست؟ این را یک کم با خودمون خلوت کنیم، یه مقداری در این یکی دو روز آینده با تلنگر سورهی حمد نفس لواممون را بیدار کنیم، نفس لوامه بیاد تو وجودمون بیدار بشه، شروع کنه حرف بزنه با ما، فلانی تو دغدغت کیا هستند، الگوت کیه، شب و روز تو فکر کی هستی، الان دو روز تاسوعا و عاشوراست، هر کجا میری مراسم عزاداری، مراسم سینه زنی، هیئتهای امام حسین(علیه السلام) یاد امام حسین(علیه السلام) میافتی، هر شبکهای از تلویزیون هم میزنی یاد امام حسین(علیه السلام) میفتی، چون یکی داره نوحه میخونه و یا یکی داره سخنرانی میکنه این دو روز نه! این چند روز میگذره تو الگوت کیه؟ شب و روز دغدغت کیه؟ چه کسایی هستند؟
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» در سوره حمد، نور دیدن محبتهای خدا در کاروان حسینی ع
ببینید در فضای سورهی حمد بحث مصیبتها خیلی پررنگ نیست، پرداختن به جنگها و شمشیرزنیها خیلی پررنگ نیست، نه این که نیست ها! هست، در همین فضای سورهی حمد هست، حالا انشاء الله خدا توفیق داد یک زمانی صحبت میکنیم. سورهی حمد را شروع میکنی میگی « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آخدایا بوسیلهی نشانههایی از رحمانیت و رحیمیت تو شروع میکنم، نشانههایی که از سر لطف و رحمانیت و رحیمیت برای من و برای دوستانم قرار دادی، رحمانیت و رحیمیتهایی از جنس سر ریزهای کاروان حسینی، خدایا اینقدر زیبا به ما محبت کردی که من را میکشونی به اون ور، « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یعنی خدایا تو سر من را آوردی بالا، با رحمانیت و رحیمیت خودت نگاه من را آوردی بالا تا کاروان حسینی را ببینم، و الا که من نمیدیدم، من کور بودم، « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یعنی نور دیدن کاروان حسینی، خدایا این قدر به من محبت کردی، کردی، کردی تا سرم را بیاری بالا، نگاه من را این زمین برداری و بیاری بالا و بگی که کاروان حسینی را نگاه کن. ببین چه خبره، « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یعنی نور دیدن، خدایا تو برای من نور چشم قرار دادی، ببینم.
بله « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یعنی یه یا علی گفتن بسوی کاروان حسینی. یعنی با ولایتها و امارتهای خدا که به انسان شده آدم چشمش را بیاره بالا و کاروان حسینی را ببینه، اونی که میگه « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» و نمیتونه سرش را ببره بالا، ربوبیت خدا را ببینه، بهترین ربوبیتهای خدا را ببینه، اون هنوز با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آشنا نیست.
مقایسه کاروان حسینی ع با ماجرای آدم ع از منظر سوره حمد
بله از فضای سورهی حمد ماجرای امام حسین(علیه السلام) را دیدن و ارتباطش با آدم(علیه السلام) دیدن هم جالبه، یعنی یه موقعی بشه اینها را در یک جدول مقایسهای در آورد و نوشت. مثلا در کاروان حسینی خلافت « رَبّ الْعَلَمِينَ» در ماجرای آدم(علیه السلام) خلیفهی رب، ببینید در ماجرای امام حسین(علیه السلام) برخیها با خلافت « رَبّ الْعَلَمِينَ» آشنا هستند، و خیلی ها با این ماجرا آشنا نیستند، در ماجرای آدم (علیه السلام) برخیها با خلافت رب آشنا هستند و خیلیها از جمله ملائکه با این ماجرا آشنا نیستند، فضای خون و خون ریزی و فساد و اینها براشون پررنگ هست، در ماجرای امام حسین(علیه السلام) هم میبینی همینطور، اون چیز که باید پررنگ باشه خلافت رب هست ولی خون و خون ریزی بیشتر پررنگ هست، در ماجرای آدم(علیه السلام) احتمالا در بعد از ماجرای بهشت و یا حول و هوش هبوط و بعد از هبوط بحث رحمانیت و رحیمیت خداوند بابش باز میشه برای آدم(علیه السلام) در ماجرای امام حسین(علیه السلام) درون صحنه این وجود داره، کلاس خیلی بالاتره، آدم(علیه السلام) در دوران بهشت و برپایی بهشت با این ماجرا خیلی آشنا نیست، با فضای رحمانیت و رحیمیت خیلی آشنا نیست، در ماجرای امام حسین(علیه السلام) این ماجرا بابش بازه و خلافت وجود داره، آدمهایی که دارند کنار امام حسین(علیه السلام) قدم میزنند عباد الرحمان هستند، یعنی اینقدر بابش باشه، اینقدر اینها در فضای رحمانیت و رحیمیت جلو رفتند، از اینها یاد میشه به عنوان عبادالرحمان. آدم (علیه السلام) نسبت به بحث ملک فاصله داشت، و حتی نهی شده بود، « وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَة» به شجرهی ملک حالا با اثباتهای قرآنی و روایی که وجود داره به شجرهی ملک نباید نزدیک بشی، حتی نزدیکش هم نباید بری. در کاروان حسینی بحث ملک داری پررنگ هست و در اوج خودش وجود داره. بله خداوند توفیق بره که آدم بره و وارد این فضا بشه.
همنوا با انبیاء و رسل ع مشتاق جنت الحسین ع باشیم
یه موقعی ممکنه یه کسی شعر بگه که ما در بهشت آدم بودیم، ما در بهشت بودیم، آدم ما را آورد توی این زمین خاکی، اون مقصدش باشه، خب بهشت آدم کجا و بهشت حسین(علیه السلام) کجا؟ بله آدم وقتی بهشت حسین(علیه السلام) را میبینه با این همه ارتفاعی که نسبت به بهشت آدم داره چرا به بهشت آدم غبطه بخوره، چرا غصهی اونجا را بخوره که چرا من اونجا نیستم؟ چرا اونجا نموندیم. خدا بهشتی بسیار عظیم تر مرتفع تر پیش رومون قرار داده، بهشت امام حسین(علیه السلام). بله قدم برداریم بسوی "جنت الحسین" بهشت امام حسین(علیه السلام) اونجایی که خلافت رب بسیار عالیتر از خلافت رب آدم (علیه السلام) جاری هست، اونجایی که اگر برای آدم(علیه السلام) مدتها بعد بحث رحمانیت و رحیمیت مطرح میشه در این جا رحمانیت و رحیمیت در اوجش جریان داره. اونجایی که اگر ملک از آدم(علیه السلام) دور نگه داشته شد، ملک و ملک داری در عالیترین وجهش جریان داره، مشتاق این بهشت باشیم. انبیاء و رسل (علیهم السلام) مشتاق این بهشت بودند، آدم(علیه السلام) وقتی از بهشتش اومد بیرون تازه با این بهشت آشنا شد، مشتاق این بهشت شد.