فرهنگ بینا شدن داشته باشیم،خداوند در عالم بسیاری از موضوعات رو قرار داده و ما رو دعوت کرده به اینکه بینا باشیم،ببینیم، این ماجرا رو ببینیم،این آیه رو ببینیم،این صحنه رو ببینیم،این شخص رو ببینیم،عموم انسانها فرهنگشون به شکلی است که بینایی رو از اونها میگیره ،این انسانها انسانهای کور هستند،وقتی باطنشون ظاهر میشه در مقاطعی از قیامت،کور هستند، فرهنگ بینا شدن داشته باشیم،فرهنگی داشته باشیم که ما رو به سمت بینا شدن ببره.خداوند موضوعات مختلفی رو قرار داده که ما رو بینا کنه،بینا به بسیاری از مقولات،موضوعات مختلفی تذکر اند برای بینا شدن،ابزار اند برای بینا شدن.فرد وقتی اسلام میآره میگه :بگو!چی بگم؟أشهد أن لا اله الّا الله.بگو که شهادت میدم به اینکه خدایی جز الله نیست،إلهی جز الله نیست.چه جوری شهادت بدم؟مگه حس نکردی؟ مگه ندیدی؟ مگه نمیبینی؟در نماز خداوند این فرهنگ رو تذکر میده؛«أشهدُ أنَّ علیاً أمیرُ المومنین»؛شهادت میدم علی امیر مومنین هست(علیه السلام).یعنی چی؟یعنی دوست دارم به سمت فرهنگ بینا شدن،فرهنگی که درش کور نیستم،فرهنگی که نتیجه ی اون فرهنگ کور شدن من و کور محشور شدن من در قیامت نیست،فرهنگی هست که درش بینایی هست.
یکی از موضوعات مهم در فرهنگ، نوع دغدغه های ماست،دغدغه ی بینا شدن ،ذیل فرهنگ بینا شدن
مشکل عمده ی ما انسانها نوع فرهنگ ماست،یکی از موضوعات مهم در فرهنگ نوع دغدغه های ماست،دغدغه ی بینا شدن ،ذیل فرهنگ بینا شدن؛دغدغه ی بینا شدن.تا کی هربار که بعنوان مثال به نماز می ایستم بگم؛«أشهد أنَّ علیاً أمیرُ المومنین»،ازش عبور کنم،چقدر بینا هستم؟قبل از اینکه به زمان گفتن این جمله برسم،چقدر دغدغه داشتم؟این دغدغه های قبلش نوع فرهنگ ماست.دغدغه ی بینا شدن داشه باشم،اگر خداوند فرموده که فلانی !در این زمان بایست و بگو ؛«أشهدُ أنَّ علیاً أمیرُ المومنین»؛خب پس حتما بوده دیگه.کجا بوده؟پس چرا من نمیبینم؟نه اینکه اصلا نمیبینم ها!فرهنگمون فرهنگ بینا شدن باشه.گاهی این جمله رو با این منظر نگاه کنیم،البته جورهای دیگه هم هست ها،ولی با این منظر نگاه کنیم که این یک اعترافه.خداوند میفرماید که فلانی بیا اینجا وایستا،در این زمان اعتراف کن..باشه،چی بگم؟ ؛«أشهدُ أنَّ علیاً أمیرُ المومنین»؛باشه میگم. آیا نوع کلامی که من دارم یک اعتراف زورکی هست؟ یک اعترافی هست با چشمانی کور؟یا یک شهادت با چشمانی بیناست؟اینکه چشم انسان بینا باشه خیلی مهمه،خداوند در قرآن براش خیلی قیمت قائله و دعوت میکنه انسانها رو به اینکه بینا باشید.
أهل بیت(علیهم السلام)می فرمایند که نماز نور چشم ماست، یعنی چی؟یعنی خداوند یک چشمی داده ما میخواهیم با اون چشم ببینیم،نماز نور این چشمه
أهل بیت(علیهم السلام)میفرمایند که نماز نور چشم ماست .یعنی چی؟یعنی خداوند یک چشمی داده ما میخواهیم با اون چشم ببینیم،نماز نور این چشمه،نماز برای بینا شدنه.نماز برای چیه؟برای بینا شدن،نماز برای اینه که ما رو بکشونه به سمت فرهنگی که نتیجه ی اون فرهنگ بینا شدنه،نماز برای اینه که ما رو بکشونه به سمت فرهنگی که نتیجه ی اون فرهنگ شهادت به امارت امام علی (علیه السلام)هست،شهادت به امیر المومنین بودن امام علی(علیه السلام)هست.ما مثلا فلانی یا فلانی ها صحبت میکنند،اینجوری برداشت میکنند که(اینکه اهل بیت(علیهم السلام))گفتند صلاه نور چشم من هست (یعنی اینکه)صلاه رو خیلی دوست دارند.خب میگفتند ما نماز رو خیلی دوست داریم،اون رو هم گفتند.نماز نور چشم من هست یعنی من یک چشمی دارم،باید با این چشمم ببینم،نماز به این چشم من روشنایی میده،عامل بینایی چشمان من هست.
موضوعات مختلفی در عالم وجود داره که خدا انسان رو دعوت کرده که نسبت به اونها بینا باشیم،عرضم این نیست که به همه ی موضوعات توجه کنید الان بگید خب باید نسبت به آیات بینا باشم،نسبت به اون بینا باشم،نسبت به اون بینا باشم و....برای خودتون شلوغ نکنید،یک موضوع،یک موضوعی مرتفع،یک موضوع قیمتی،مثلا ؛من بایستی بینا بشم به امیر المومنینی امام علی(علیه السلام)لذا نمازم باید من رو به اینور ببره.نماز من باید وسیله ای نوری برای این بینا شدن باشه،همین یک خط رو بگیرم بکشم برم جلو،همین یک موضوع رو بهش توجه کنم و روش ممارست داشته باشم،آیا تا الان اینجوری نگاه کرده بودیم؟نماز باید نور چشم من بشه، برای بینا شدن،در فرهنگ بینا شدن.اگر یک نماز رو خوندم از این نماز گذشتم،آیا تا نماز بعدی بیناتر هستم؟درجه ی چشم انسانها عموما ده درجه ضعیفه،ده درجه میشه کور دیگه؟ عموم انسانها چشمانشون کور هست، عموم ماها چشمانمون بسیار ضعیفه،اگر بخواهیم عینک بزنیم به چشمانمون،اگر بینا باشه،بایستی عینک های ته استکانی بسیار بزرگ که حالت ذره بینی خیلی قوی دارند،بزنیم به چشمانمون.
با نماز چشمانمون رو بیناتر کنیم
بله ما بایستی بریم به سمت فرهنگ بینا شدن،این که عرض میکنیم فرهنگ بینا شدن ،چرا؟یعنی اینکه این بایستی برامون فرهنگ بشه ،یک موضوعش نمازه ومن به نماز میپردازم چرا بینا نمیشم؟من چرا چشمانم هنوز عینک ته استکانی نیاز داره؟این نوع پرداختن یعنی فرهنگ شدن.من وارد عید غدیر شدم،چرا بینا نمیشم؟ مولا جان!چرا من هنوز به اندازه ی دیروز تو رو حس میکنم؟چرا هنوز من به اندازه ی دیروز امارت تو رو میبینم؟ یعنی من هنوز به اندازه ی دیروز کور هستم؟بله دوستان سعی کنیم این رو در خودمون فرهنگ کنیم،فرهنگ بینا شدن.آقا!چرا اینقدر به نماز توجه میکنی؟ چون میخوام کور نباشم،چون میخوام چشمانم خوب بشه،چون میخوام چشمانم نور داشته باشه،چرا میخوای چشمات نور داشته باشه؟خب خیلی از موضوعات رو باید ببینم،اگر چشمانم نور نداشته باشه،اگر چشمانم کور باشه،من امارت مولایم رو نمیبینم،إنشاءالله خدا به همه ی ما توفیق بده که بینا ازاین دنیا بریم،ما معلوم نیست چقدر فرصت داشته باشیم،معلوم نیست که چقدر زمان داریم برای بینا شدن،نکنه،سرم رو بگذارم از دنیا برم ،به محضر مولا برسم،در نور ایشون و با هدایت ایشون صحنه های زیادی از گذشته ی زندگیم رو ببینم،که الان متوجهش نیستم و نمیبینم،و این شرمندگی داشته باشه.چه بسیار انسانها که در دوران اوایل صدر اسلام در دوران اهل بیت(علیهم السلام)زندگی میکردند و نابینا بودند نسبت به اهل بیت(علیهم السلام).آنچیز که از این غدیر و عید غدیر برداشت میکنیم،فرهنگ بینا شدن باشه،برمحمد و آل محمد صلواتی بفرستیم.
یکی از ابزار های مهم بینا شدن در فرهنگ بینا شدن،اعتنا کردن به محبتهای خداست،ذکر نعمت و شکر نعمت یکی از این موضوعات هست
بله در فرهنگ بینا شدن،اعتنا کردن به آن چیزی که میبینیم،اعتنا کردن به محبتهای خدا ونعمات خدا که بر انسان جاری شده خیلی مهمه،یکی از ابزار های مهم بینا شدن در فرهنگ بینا شدن،اعتنا کردن به محبتهای خداست،ذکر نعمت و شکر نعمت یکی از این موضوعات هست.خدا بایستی نور چشم قرار بده،بینا کننده خداست،اگر ابزار هایی هم در بینا کردن اثر داشته باشن به اذن خداست،اگر نماز در بینا شدن اثر داره به اذن خداست،نور نماز به اذن خداست.بله این بینایی به واسطه ی خداوندهست،بینا شدن به واسطه ی خداوند هست،و خداوند ابزاری رو قرار داده و در اون ابزارها نور قرار داده برای بینا شدن. نماز به واسطه ی نوری که خدا درش قرار داده چشم انسان رو بینا میکنه،ولیکن خدا یک چیز براش مهمه،تویی که چشمانت کور بود به واسطه ی نماز یک درجه بینا شد،نمره ی چشمت یک درجه بهتر شد چقدر به این موضوع اعتنا کردی؟آیا میشه رفتارها و عملت نسبت به این اتفاقی که برای شما افتاد جوری هست که به شما گفته نشه؛«فنسی...نگن فراموش کرد(فراموش نه)چی کرد؟ اعتنا نکرد،به این ماجرا اعتنا نکرد»اگر خدای نکرده اینجوری بشه قانون خداست،خدا بینایی چشم رو میگیره،همون قدر که نور قرار داد در اون موضوع اون نور رو میگیره،پس میگیره.پس دوتا مطلب؛اول)فرهنگمون بشه فرهنگ بینا شدن؛ودوم)اینقدری که به نور خدا به محبتها و نعمات خدا بینا شدیم،به این چیزایی که بینا شدیم اعتنا داشته باشیم،انقدر اعتنا داشته باشیم که یک موقعی به ما نگن «فنسی...اعتنا نکرد».البته این دومی ذیل همون فرهنگ بینا شدن هست ولی خیلی مهمه،اینقدر مهم هست که لازمه آدم ذکرش کنه و توضیحش بده.
مشتاق دیدن مولا باشیم،مشتاق بیشتر دیدن و بیشتر حس کردن مولا باشیم
در فرهنگ بینا شدن،مثلابه عید غدیر میرسیم،آدم با مولای خودش نجوا داشته باشه،مولا جان،من میخوام بیشتر تو رو حس کنم،من میخوام بیشتر امارت تو رو ببینم،من میخوام بیشتر ولایت تو رو ببینم،نکنه تو در صحنه های زندگی من بیشتر از اونی که من حس میکنم و میبینم کنار من هستی،ولی من تو رو نمیبینم،مشتاق دیدن مولا باشیم،مشتاق بیشتر دیدن و بیشتر حس کردن مولا باشیم،نکنه در نمازهای من بیشتر از اینکه حس میکنم تو حضور داری.
دعوت دوستان به ذکر نعمت و شکر نعمت یعنی دعوت به بینا شدن
خب اینکه دوستان دعوت میشن به ذکر نعمت و شکر نعمت یعنی دعوت میشن به بینا شدن،دعوت میشن به ویتامین Aبرای چشمانشون،ویتامینهایی که نور چشمشون رو زیاد میکنه.آدم گاهی به دوستانش میگه که فلانی!فلانی!چرا ذکر نعمت نمیکنی؟ چرا شکر نعمت نمیکنی؟ذکر نعمت با همون تذکری که جلسه ی گذشته داده شد،چرا ذکر نعمت نمیکنی؟ ذکر نعمت کن یه مقداری نور چشمانت بیشتر بشه،باز ذکر نعمت نمیکنه،خب بکن دیگه چرا ذکر نعمت نمیکنی؟فلانی !میگه آقا این ویتامین رو من یکبار مصرف کردم دیگه بسه،یکروز این ویتامین رو یک وعده این ویتامین رو خوردم دیگه برای نور چشمام بسه دیگه،یکبار خوردم دیگه، نه!هرروز باید بخوری،هر هشت ساعت یکبار باید بخوری ،هم نور چشمان انسان رو حفظ کنه،هم نور چشمان انسان رو زیاد کنه.حفظ کنه،چه جوری حفظ کنیم؟اهل نسیان نباشیم،چه جوری زیاد کنیم،بریم تو فرهنگ بینا شدن،و از ابزار های خدا برای بینا شدن استفاده کنیم.
خب دوباره بسم الله الرحمن الرحیم؛صحبت از فرهنگ بینا شدن است،و ابزارهایی که خداوند در نظام قرار داده برای بینا شدن؛
مهمترین ابزار خدا برای بینا شدن ولایت هست، همه ی ابزارها ذیل ولایت معنا دارند
کل فضای به سمت بینا شدن غرق شدن در ولایت است؛دست انداختن به ولایت است،همه ی ابزارها ذیل ولایت معنا دارند،نماز،ذیل ولایت معنا داره،نماز ابزاری درون ولایت برای اعمال ولایت،ما برای بینا شدن نیازمند ولایت هستیم؛«أللهُ ولیُّ الذین َآمنوا یخرجهم منَ الظلماتِ الی النور»در ظلمات بینایی وجود نداره،ممکنه چشمی باشه ،(امّا)بینا نیست،بین بینا بودن و چشم داشتن فرق هست،در ظلمات بینایی وجود نداره،چشم بایستی نور داشته باشه بینا بشه،و این با ولایت هست،ما خودمون رو نیازمند ولایت بدونیم.
فرهنگ بینا شدن یکی از دغدغه های اصلی نیازمند ولایت بودن است،من محتاج ولایت هستم،هرچه قدر تلاش کنم اگر ولایت نباشه بینا نمیشم،اگر ولایت من رو ارتفاع نده بینا نمیشم،اگر ولایت در نمازم اثر نگذاره بینا نمیشم،من محتاج ولایت مولا هستم.خیلی از امورات و ابزار ها اسبابی هستند برای بینا شدن در ظاهر،انسان ها سعی میکنند برای بسیاری از امورات خیر،یکی از مهمترین این امورات خیر، نماز است، انسان ها سعی میکنند برای بسیاری از امورات خیر،مثلا قران خوندن،نماز خوندن.ماهم سعی کنیم برای این امورات خیر ،سعی کنیم برای نماز،سعی کنیم برای قرآن،چرا؟ در فرهنگ بینا شدن.یعنی بینا میشی؟ نه!إه!پس چرا داری سعی میکنی؟همه ی اینها اگر ولایت نباشه اثر نداره،باور میکنی؟من دارم سعی میکنم برای نماز،چرا؟ برای بینا شدن، پس امید داری که نماز بخونی بینا میشی؟ نه!پس چرا داری نماز میخونی؟ باید ولایت اثر بگذاره.قرآن میخونی؟ بله،چقدر ؟ خیلی زیاد،چرا؟ برای بینا شدن(ذیل فرهنگ بینا شدن انسان اینجوری حرف میزنه)،خب پس امید داری که بینا بشی ،نور چشمت زیاد بشه؟ نه!امیدنم به ولایت مولاست.این فرهنگ رو و مطالبی که گفته شد رو مواظبت کنیم،مومنین به مولا حداقل اینجوری فکر میکنند،نمیگن ؛خدا رو شکر سالها
نماز خوندیم چشممون بینا شد،میگن ؛خدا رو شکر سالها نماز خوندیم،مولا چشممون رو بینا کرد،خدا رو شکر سالها به قرآن پرداختیم،مولا با ولایتش چشممون رو بینا کرد.در فضای و جریان ولایت چیزی(عملی ،فعلی،رفتاری)به هیچ چیز دیگری نسبت نداره،هر اثری هست از ولایت مولاست،اگر مومن هستیم اینجوریه. چه بسا اونجایی که امیر المومنین(صلوات الله علیه)(حالا در جاهایی نقل هست که؛)میفرمایند«أنا صلاه المومنین»؛صلاه مومنین من هستم،یعنی مومنین اینجوری می بینند،مومنین نمیگن در صلاه ما نور هست،میگن در ولایتی که مولا بر صلاه ما میکنه نور هست،نمازی که من میخونم که چیه؟اگر ولایت مولا نباشه،نور داره؟ نور چشم من میشه؟خب نمیشه.لذا خودمون رو نیازمند به ولایت بدونیم و نیاز به ولایت رو در خودمون زیاد کنیم،برمحمد و آل محمد صلوات بفرستیم.
یکی از ویژگی ها و صفات بزرگ امیر المومنین(علیه السلام)پنهان بودن هست؛ امیر پنهان
یکی از ویژگی ها و صفات بزرگ امیر المومنین(علیه السلام)پنهان بودن هست،مصادیق زیادی برای این موضوع هست،مثلا میفرماید که«من در نهان با انبیاء بودم ،من در نهان با رسل بودم(علیهم السلام)»از اینجور موضوعات شاخص گرفته تا حتی برخی موضوعات رفتاری در امیر المومنین(علیه السلام)حاکی از صفت بزرگ پنهان بودن و نهان بودن ایشون هست. در شبها برای یتیمها در تاریکی شب بدون اینکه،بشناسنش طعام میبره،این رفتار رو شما بگذارید ذیل این صفت بزرگ،صفت پنهان بودن،صغت پشت پرده ایستادن،صفتی که میخواد پنهان باشه از ابزارهای مختلف برای این پنهان بودن استفاده میکنه.«من عصای موسی هستم؛امیر المومنین(علیه السلام)عصای موسی هست،در پشت عصا پنهان شد، انگشتر سلیمان؛در پشت انگشتر پنهان شد41در این انگشتر خاصیت زیادی هست به واسطه ی این انگشتر بعنوان مثال برخی از شیاطین به تسخیر در میان،خب چشمی که بیناتر میبینه این انگشتر نیست(اثر از این انگشتر نیست)او کسی هست که پشت این انگشتر پنهان شده،سالها و مدتها برامون ذکر شد که مولای ما در شبهای تاریک برای یتیم ها طعام برد،از خدومون نپرسیدیم چرا؟چرا در شب تاریک؟چرا با روی پوشیده؟مولامون اهل پنهان شدن است،در شب تاریک،در اوقات تاریک عمر ما،چه کسی به ما طعام رسوند؟ نگاه میکنم؛فلان دوستم،فلان شخص. یتیم مولا،یتیمی که یه مقداری آگاه شده باشه،میگه این مولاست،پشت این انسان مخفی شده،حال خوشی پیدا کردم،به نماز ایستادم الحمدلله خیلی زیبا بود حس خوبی بود اصلا ثمرات زیادی داشت،یتیم مولا این رو می فهمه،میگه ؛مولای من پشت نماز من مخفی شد،این اثرات مولاست.فلان دوستم دعا کرد،رفتم پیش فلان دوستم گفتم که فلانی،این مشکل هست ،این مسئله رو دارم،دعا کرد (حالا دوستان هم دعا کردند)یک مسئله ای از من حل شد؛مولا مترصد حل کردن مسئله ی تو بود،صفتش پنهان شدن هست،تو رو کشوند برد پیش فلان دوستها،پیش فلان شخص،گفتی دعا کن،اون هم دعا کرد مولا حل کرد اصلا او تو رو کشوند برد اوجا،چرا این کار رو کرد؟ خواست پشت دوستت پنهان بشه.آدم وقتی اینجوری نگاه کنه،و این معرفت رو داشته باشه،چقدر ما در زندگی مون وجوه پنهان داریم،اوقاتی داریم که مولا پشت قضیه پنهان بوده،یک صلواتی بفرستیم.
امیر مومنین؛مولای پنهان، مولای نهان نشین، مولای پرده نشین،این رو چندبار برای خودمون تکرار کنیم وجهی از ایشون رو شناختیم،صفتی از ایشون رونوع رفتاری از ایشون رو؛امیر من ؛مولایی پرده نشین مولایی نهان نشین،مولایی در پنهان.مولایی که همیشه در پنهان همراه مومنین هست،همیشه در طول یک عمر در پنهان همراه مومنین هست،همراه شیعیان هست،همراه یتیمان هست،ما مواظبت داشته باشیم برای اینکه ا ز این موضوع غفلت نکنیم و سعی داشه باشیم،بریم به سمت فضایی که حضور مولامون رو بیشتر حس میکنیم،بعضی از فضاها ما رو به غفلت میکشونه،بعضی از فضاها حضور مولا رو پررنگتر به ما نشون میده،مثلا یه موقعی میگیم که میریم جلسه،چرا میریم جلسه،چرا میریم جلسه؟ حضور مولای پرده نشین من حضور مولای نهان نشین من،در جلسه برام پررنگتر هست.
فرهنگ مولایمان؛ من نباشم تا تو باشی
گفته میشه که کوفی نباشید؛ما مثل کوفی ها نباشیم،خب یتیمان مولاهم مثل یتیمان کوفی نباشند،سالها از دست مولا بخورند و به دنبال این نباشند که این کیه؟این فرد پنهان این فرد رو پوشیده،این شخصی که در نیمه های شب به سراغ ما میآد،این شخصی که دست نوازش بر سرمون میکشه کیه؟این شخصی که گشنگی ما رو برطرف میکنه،این شخصی که برامون لباس نو میآره کیه؟رفتارمون رفتار کوفی نباشه،از اون درس بگیریم،کسی که در این آوارگی های عمر من در پنهان دست من رو میگیره کیه؟ خیلی ممنون.
هرخیری به ما رسید ما رسید مولا(علیه السلام)پشت موضوع بودند،اما چشم من چقدر ضعیف بود که یک پرده آنطرف تر را ندیدم
بسیاری از مطالب وجود دارد در زندگی ما امّا به آن توجه نمیکنیم،چون فرهنگمان این نیست که ؛من کورم و باید بینا شوم.ما این مطالب را شنیدیم این آیات و این مطالب را ،پس با کسانی که نشنیده اند فرق داشته باشیم،بی تفاوت نباشیم.البته این مطالب حرف اند،باید دیدعملمان چیست؟ بریم جلوتر در این فضا تا فرهنگمان این بشود که هیچ چیز رو نبینیم و فقط مولا را ببینیم که اثر گذاشتند.هرخیری به ما رسید ما رسید مولا(علیه السلام)پشت موضوع بودند،اما چشم من چقدر ضعیف بود که یک پرده آنطرف تر را ندیدم.
در جائی که سلب توفیق شده ایم با دعا، احساس نیاز، دغدغه و هماهنگی به دنبال اصلاح آن باشیم
اینکه کار خیری را انجام میدهیم،مثل تحقیق ،رفتن به جلسه و..)وسط کار مشکلی پیش میاد یا کار جلو نمیره،یا نمیشه بری جلسه،بگو فلانی توفیقت کم شده.«و ما توفیقی الا بالله»،و سریع به دنبال اصلاح کردن باشیم.در وهله ی اول بسیار دعا کنیم، در وهله ی دوم؛احساس نیاز و دغدغه داشته باشیم؛،همآهنگ کنیم،بگیم این موضوع برام پیش اومده،اگر شد که شد اگر هم نه اون صحنه صحنه ی رشد میشه،البته بهتر هست که از اول همآهنگ کنیم.البته همه ی این مواردی که پیش می آید سلب توفیق نیست.
این محرم را نباید از دست بدهیم.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المومنین؛یعنی عجب خدایی!چه زیبا صحنه سازی کرد، آورد جلو تا جایی که ما رو متمسک ولایت ایشان قرار داد الان ،با این شناخت از امیر المومنین(علیه السلام)جایگاه دارد. این محرم را نباید از دست بدهیم.