بر محمد و آل محمد صلواتی بفرستیم أللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم توکلت علی الله
«جست و جو منت های خدا برای سربازی امام علیه السلام، جست و جوی منت های خدا برای سرباز شدن»؛
آیه 5 سوره قصص، حاکی از مرحلهای از منتهای خداوند برای قابل شدن مستضعفان برای سربازی
خداوند میفرماید که أعوذُ باللهِ منَ الشیطانِ الرجیمِ «القصص : 5 وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ». این آیه یکی از آیات محوری در بحث ظهور امام زمان علیه السلام، در بحث« مهدویت عجل الله تعالی فرجه الشریف » هست. عموما وقتی به این آیه توجه میشه به دو قسمت انتهایی آیه توجه میشه، اینطوری مطرح میشه که یک کسانی در دنیا ضعیف شمرده شده اند و به استضعاف کشیده شده اند و خداوند اونها رو یک دوره ای امام و وارث قرار خواهد داد. در این آیه یک مرحله ی بزرگ مطرخ هست و ما نباید از اون غافل بشیم و اون« ماجرای منت ها » است، منت های خدا. خداوند اراده کرده است که بر کسانی که به استضعاف کشیده شده اند منت بگذاره و اینها بر اساس منت های خدا رشد کنند، براساس منت های خدا ارتفاع بگیرند، براساس منت های خدا قابلیت پیدا کنند، بر اساس منت های خدا سرباز بشوند، خداوند منت بگذاره و به اونها توجه کنه. اگر میخواهیم بحث« سربازی » رو دنبال کنیم، اینجا یک نقطه ی کلیدی است.
«وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا»، یعنی منتهای خداوند برای کسانی که به ضعف خویش معرفت دارند
اینجا یک بحث مهم در بحث« سربازی » هست. میخواهم سرباز بشم، خب میگم من میرم سرباز میشم. نه! سربازی در اینجا قُلدُر مآبی نیست، سربازی اینجا منیّت نیست، در اینجا سربازی، منت خدا است. بین« منیّت » با« منت های خدا » خیلی فرق هست، دو فضای کاملا متفاوت هست، وقتی« من » هست،« من خدا » نیست. « وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا » کسانی که به استضعاف کشیده شده اند. از یک جهت یعنی کسانی که منیّت هاشون رو کنار گذاشته اند، کسانی که به این باور رسیده اند که نیازمند هستند، کسانی که به این باور رسیده اند که ضعف دارند. حالا با هر صحنه ای با هر زبانی با هر وسیله ای. یک موقعی خداوند صحنه ای ایجاد کرده است و دشمنان اون افراد رو به این باور رسانده اند، یک موقعی خود اون افراد به این باور رسیده اند( به هر نحوی ) ولی به این باور رسیده اند، به این معرفت رسیده اند، به این درک رسیده اند، این درک مهم هست. یک موقعی ممکن هست شما ببینی که دشمن این افراد رو به استضعاف کشیده است ولی خود اونها این باور رو ندارند که به استضعاف کشیده شده اند. خود اونها این باور رو ندارند که به ضعف کشیده شده اند خب درک این ضعف مهم هست، معرفت این ضعف مهم هست. اونها این معرفت رو ندارند، انتظار چه منتی از خداوند میتوانند داشته باشند؟ انتظار چه توفیقی از جانب خدا میتوانند داشته باشند؟ اونها این معرفت رو درک رو ندارند، ولو دشمن اونها رو به ضعف کشیده است ولی اونها این باور رو ندارند.
غیبت امام زمان ع، ضعف شیعه
درک این ماجرا مهم هست. اینکه اینکار بوسیله ی چند تا دشمن انجام بشه یا اینکه در صحنه ای انجام بشه یا اینکه خود این فرد به این باور برسه چندان مهم نیست، آنچه که مهم هست« معرفت این ماجرا » هست. آیا من و شما معرفت داریم که ضعیف هستیم؟ آیا من و شما معرفت داریم که؛ « غیبت امام علیه السلام، ضعف ما هست » خب ما باید به این معرفت برسیم، زود تر به این معرفت برسیم. آیا حتما باید سفیانی بیاد و خروج بکنه و کلی از شیعیان رو بکشه و بعد ما به این باور برسیم که« غیبت امام علیه السلام ضعف ما است »؟ خب زودتر به این باور برسیم.
پرهیز از نگاه بنی اسرائیلی به ظهور
بله نگاه ما بایستی به کلام خدا صحبح باشه، ما عموما از این آیه اینطور برداشت میکنیم که خب به ما ربطی نداره، یک دشمنانی هستند و ما رو به ضعف کشانده اند و باقی این ماجرا دست خداست، خدا بایستی ظهور رو برپا کنه و بیاد و ما رو هم امام قرار بده و ما وارث زمین بشیم( نگاه بنی اسرائیلی ، نگاه حاکی از سکون ). بنی اسرائیل اینطور رفتار میکردند، به موسی علیه السلام میگفتند که« خب تو که پیامبر خدا هستی و رسول خدا، خدا هم که هست و خیلی هم توانمند هست، شما برو کارها رو انجام بده، با هم خدا برید و کارها رو انجام بدید و ما همینجا هستیم. » میخوای بهشت برپا کنی؟ قبوله، برو بهشت رو برپا کن، خدا به اون توانمندی و تو هم که رسول خدا هستی و دارای معجزات و آیات هستی برو بهشت رو برپا کن، ما هم هستیم و هروقت خواستی صدا کنی اومدیم، اگر بشه شما بهشت رو برپا کنی و ما هم وارثان اون بهشت باشیم خیلی ممنون میشیم. این نگاه بنی اسرائیلی هست. امروز نگاه جامعه ی اسلامی، جامعه ی شیعه خیلی به این نگاه نزدیک هست. بله در این آیه یک بحث اول بحث « معرفت استضعاف » هست، بحث معرفت به ضعف ها است.
معرفت عملی جستوگری منتهای خدا براساس معرفت ضعف داشتن
معرفت به اینکه غیبت امام علیه السلام ضعف شیعیان هست. آقا! نقطه ضعف شما چی هست؟ شما هرچیزی رو ذکر میکنی بجز غیبت امام علیه السلام. آقا! نقطه ضعف جامعه ی شیعه امروزه چی هست؟ نقطه ضعف جامعه ی ایران الان چی هست؟ هرچیزی رو ذکر میکنیم بجز غیبت امام علیه السلام. خیلی فکر کنی ممکن هست در بحث های نظری و تئوری ممکن هست که این مطلب رو یک مقداری مطرح کنی. باید به این درک و معرفت برسیم که ضعف ما این هست« غیبت امام زمان علیه السلام ضعف ما است ». بله پس در این آیه شما بحث مطرح شدن درک ضعف رو بگذارید؛ معرفت ، محصول معرفت به امام علیه السلام.« قدم اول معرفت به امام علیه السلام ». یک معرفت عملی بر اساس این معرفت عملی جستجوگر منت های خدا بودن.
قیمت موسی ع به منتهای خداوند
خدایا! تو باید منت بگذاری. احتمالا در قرآن هست که ماجرای موسی علیه السلام بر اساس منت های خدا است. اون موقعی که خداوند میفرماید که تو یک نوزادی بودی و ما وحی کردیم که مادر شما، شما رو در یک تابوتی قرار بده و در رود بندازه، این، منت من بود. شما اگر میخوای منت خدا رو پیدا کنی اینجاست، خدایا! تو با منت خودت چکار میکنی؟ یک نوزاد در یک دریا، نوزادی که هیچ توان دفاع از خودش نداره، او رو اونجا نجات میدی، او رو میبری در قلب دشمن« رسول » خودت قرار میدی،« امام » خودت قرار میدی. طالب منت های خدا بودن. ماجرای موسی علیه السلام را وقتی در قرآن نگاه میکنیم شاید عمده ی آیات قرآن در مورد موسی علیه السلام در دو مقطع زندگی ایشان میپردازد، دو مقطع اصلی؛ یک مقطع« دوران نوزادی » و یک مقطع« دوران به سوی فرعون ». عمده ی آیات در این دو فضا است. هردو رو خداوند براساس منت های خودش مطرح میکنه. یعنی چی؟ یعنی ای موسی! اون قسمت هایی از زندگی تو که براساس منت های خدا بوده است قیمت داره. اونجایی که تو خودت نبودی، منت های من بر تو بود و اگر اثری از تو بود بخاطر منت های من بود، اون مقاطع از زندگی موسی علیه السلام قیمت داره.
استغاثه و مضطر شدن ذیل بحث «معرفت ضعف»
بله ما بایستی به درک برسیم، به معرفت، معرفت ضعف. یک مقدار به این حال و هوا فکر کنیم. یک مقدار در وجود خودمون در شخصیت مون در منیّت هامون به این فکر کنیم، معرفت ضعف. آیا من معرفت ضعف دارم؟ آیا ما معرفت ضعف داریم؟ معرفت ضعف جمعی. فلانی مطرح میکنه که اگر امام علیه السلام بخواهند که بیایند و ظهور کنند خب میآد وهمین بحث هایی که ما داریم و همین کارهایی ما داریم انجام میدیم رو یک ذره بهترش رو انجام میده. این مطلب حاکی از معرفت ضعف نیست، این مطلب با این آیه از قرآن زاویه داره. اگر به معرفت ضعف برسیم ذیل اون بحث« استغاثه » مطرح هست، ذیل اون بحث« مضطر شدن » مطرح هست. شما مطرح میکنی که«أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء...( 62 النمل )» اگر در موقعیت ضعف نباشی نمیتونی. یک موقعی یک کسی خدای نکرده فرزندش بیمار میشه، به یک بیماری صعب العلاج مبتلا میشه و همه جا هم میره و به هر دری هم میزنه ولی اتفاقی نمیافته و درمان نمیشه. اون بچه داره از دست میره، اونجا مینشینه و میگه«أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء»، " آیا کسی هست که به این ضعف من نگاه کنه ؟ " یعنی باید ضعف خودش رو در خودش درک کرده باشه.
دوستان! این فضا رو برای خودمون ادامه بدیم، با این نگاه و نگاه صحیح به امام علیه السلام بشکنیم و خرد بشیم. هرچه خردتر بهتر. بر اساس این معرفت جستجوگر منت های خدا باشیم، هرچه درک استضعاف بیشتر طلب منتهای خدا بیشتر و إن شاء الله منت خدا بیشتر. بله یک سرباز، یک کسی که به نیت سربازی برای امام علیه السلام میخواد پا به میدان بگذاره این مقدمات رو داره. بایستی اینگونه نگاه کنه و با این معرفت ها، با این گونه معرفت وارد بشه.