پیدا کردن محور یک سوره ذیل آیه «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَة»
1394/02/27
پیدا کردن محور یک سوره ذیل آیه «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَة»
یکشنبه-28رجب1436-حکیم- جلسات تدبر قرآن
فرازبندی آیات قرآن باید ذیل «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَة» باشد، چرا که قرآن یک کلام طیب است پس مانند یک درخت اصل و فروعی دارد؛ اصلی ثابت و محکم که بسیار ارتفاع دارد و فروعاتی که در آسمان است لذا فروعات آن نیز مرتفع است پس برای بهره بردن از قرآن ارتفاع گرفت.
اگر میخواهیم سورههای قرآن را فرازبندی کنیم یعنی مطالب یک سوره از سورههای قرآن را فرازبندی کنیم این را ببریم ذیل "كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَة» ببریم ذیل این آیه. ماجرای یک سورهی قرآن هم از این آیه تبعیت میکنه، این یک کلام طیب هست، یک سورهی قرآن یک کلام طیب هست که مثل یک شجره هست، اصلی داره و فروعی، باید اصلش را پیدا کرد و فروعش را. جالبه حداقل فروعش در آسمان، یعنی ارتفاع دارند، فروعاتش هم ارتفاع دارند، باید به سمت بالا نگاه کنیم. درختی درست کنید که اصلش در بالاها باشه و ثابت.در بحث ثابت یعنی بحث محکم هم هست، ثبت شده، دارای ثبوت و فروعش در آسمان هست و اگه میخواهید از فروعش آیات قرآن در یک سورهی قرآنی بهره بگیرید باید ارتفاع بگیرید، باید رو به بالا بری تا بتونی استفاده ببری.
جایگاه ارزاق آسمانهاست، بهره بردن از قرآن نیز رزق است، پس برای بهرهمندی از قرآن باید به سوی آسمانها اوج گرفت.
ببینید در آیهی قرآن میفرماد که «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ» کدوم رزق؟ همهی رزقها؟ بعضی رزقها که از تو زمین در میاد، شما میرید گندم را میکارید در زمین و از زمین در میاد، یا برخی از رزقهای دیگه. ممکنه بفرمایید منظورش تقسیم رزق هست، یا ارتباط غیر مستقیم رزقهای زمینی با رزقی که در آسمانها هست، باشه اینها هم درست ولی اینجا میفرماد که «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ» حداقل این برداشت میشه که بخشی از رزق شما در آسمان هست باید بری آسمان برداری و الا شما بری به یه نفر بگی که رزق شما در آسمان هست میگه که نه من رزقم در مغازهام هست، اینجا آهنگری میکنم آهن را میزنم تو کوره و میارمیش بیرون و صافش میکنم و میفروشم. شما ممکنه که براش توجیه کنی که این «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ» یعنی این که نه امورات رزق شما در آسمان هست، در آسمان تصویب میشه این جا به شما میرسه. عرض میکنیم که ممکنه که فرمایش شما درست باشه ولی در ظاهر آیه صریحا میفرماد که «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ» . پس رزق شما یا حداقل بخشی از رزق شما در آسمان هست، باید بری بالا.
رزق چیه؟ آیا فقط منظور خوردنی هاست؟ پوشیدنیهاست؟ شما میبینید که دامنهی رزق خیلی گستردهتره. در زیارت عاشورا میخونید که شفاعت امام حسین(علیه السلام) را رزق ما کن.
بهره بردن از قرآن یک رزقه و قیمت رزق به اینه که بالا باشه، در آسمان و حتی در آیات قرآن که میفرماد بخشی از رزق را به زمین نسبت میده این رزق را محصول آسمان میدونه.
خب این رزقی که از زمین محصول میشه رزقی باشه که از آسمان نشات میگیره، مثلا این که از آسمان ماء میاد و از زمین زرقی برای شما بدست میاد.
خب اگر میخواهیم به قرآن بپردازیم و اگر ثمرات قرآنی را رزق میدونیم که هست جایگاه این ارزاق کجاست در سماوات، بسوی آسمانها؟ برای بهره بردن از قرآن باید بسوی آسمان رفت، چرا؟ چون فروعات قرآن هم در آسمانه، اصلش بالاترها و فروعاتش در آسمانها.
بله بحث قرآن و فرازهای یک سوره از قرآن را ذیل آیهی « كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ» ببینیم و بر اساس این تدبیر کنیم یک سورهی قرآن.
دسته بندی آیات یک سوره و یا مشخص کردن اهداف سوره، لزوما تدبر در قرآن نیست.
ببینید این که ما بیاییم یک سورهی از قرآن را دسته بندی کنیم این اسمش تدبیر یک سورهی قرآن نیست، این که شما بیایید بگید که فلان سوره از قرآن درش پنج تا موضوع درش مطرح هست و بر اساس این پنج تا موضوع به پنج دسته آیات اون سوره را تقسیم بندی کنیم، این اسمش تدبیر نیست.
ببینید این که محور سوره چی هست، آیا محور یک سوره اهداف اون سوره هست؟ شما یک درخت در نظر بگیرید اهداف سوره چیه؟ میوهها، ثمرات اون سوره هستند، میوهها محور درخت نیستند، در یک درخت سیب سیبها محور درخت سیب نیستند.
شما میری کنار یک درخت اگر درخت را خوب نشناسی خوب درخت را پیدا نمیکنی چون خیلی هدفها ممکنه اونجا مطرح باشه، یکی میره کنار درخت سیب میخواهد که از سایش استفاده کنه، میره ذیل سایش میشه، یکی میخواد از سیبش استفاده کنه، یکی میخواد کنار درخت سیب بشینه و یه نقاشی بکشه از درخت.
پس این که من برم به دنبال اهداف یک سوره این خیلی روش دقیقی نیست، شما میری با این که یه کس دیگهای بره فرق داره، عین این که افراد مختلفی برند سراغ یک درخت، یکی میره که چوبش برای سوخت استفاده کنه، یکی میره از یک بخشی از چوبش برای این که ازش عصا درست کنه، به این فرد اگه بگی آقا بیا از میوش هم استفاده کن میگه که نمیخوام، عصا برای من واجبتره.
از موضوعات محوری در تعیین محور و اصل یک سوره باید بحث آیات باشد. از موضوعات دیگر، موضوع مرتفعتر بودن کلام و آیات میباشد.
عرض کنیم که یکی از موضوعات در تعیین محور بایستی بحث آیه باشه، یکی از معیارها در تعیین محور یک سوره باید بحث آیه باشه، بحث آیات.
بله یک سوره را از این جهت بحث میشه که مجموعهای از آیات ،اصلا در یک سوره میگید که آیات خدا هست، شما یک درخت را وقتی که چند تا شاخش را ببری همچنان بهش میگی درخت، ولی وقتی تنش را را ببری دیگه نمیگی درخت و به یه شاخهی جدا اگر یک جایی افتاده باشه دیگه نمیگی درخت ولی اگه یک تنهی بزرگ ولو بریده باشه میگی این درخت را کی بریده، ولی اگه یه شاخه را یه کسی بریده باشه نمیگی که این درخت را کی بریده، میگی که این شاخه را کی بریده، یا اصلا برات جلب توجه نمیکنه.
در بحث سوره یکی از موضوعاتی که ما را به سمت محور سوره نزدیک میکنه نگاه آیاتی هست، به دنبال آیات بودن و یکی از موضوعات دیگه در بحث محور سوره بالاتر بودنه، مرتفعتر بودنه.
سوره را بگیری مجموعهای از کلمات، او کلمهای که بالاتر هست، به مفهوم کلام خدا، اون کلامی که مرتفع تر هست. ببینید کلام خداست از کدوم طرف به کدوم طرف هست؟ از سمت خدا به سمت ماست، اون کلامی که بالاتره، مرتفع تره محورتره.
پس یکی از محورها در پیدا کردن محور یک سوره کلام مرتفعه، کلام مرتفعتر. همهی آیات قرآن مرتفع هستند، در ارتفاعات مختلف قراردارند، کلام مرتفع تر.
ببینید میفرماد که « كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء» یعنی قائل به ارتفاعات مختلف، یا مرتبط به همین آیه میفرماد که « كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا».
محور سوره لزوما موضوع اصلی سوره به اصطلاح رایج نیست چرا که هر کسی به زعم خود موضوعی را به عنوان محور در هر سوره مطرح میکند.
حالا غرض این که بایستی در یک سوره درست تدبیر بشه، محور یک سوره درست پیدا بشه، محور یک سوره لزوما موضوع اصلی به این تعبیری که ما میشناسیم نیست چون هرکدوممون ممکنه که یک موضوعی را موضوع اصلی بدونیم، یکی ممکنه بگه که این موضوع اصلی در این سوره موضوع احکامه، یکی بگه موضوع اصلی موضوع فلانه. نه! با چه معیاری بایستی وارد شد؟
میگیم که سراغ چی داریم میریم، میگیم که سراغ قرآن، قرآن مجموعهی چیه؟ مجوعهی سور، سور مجموعهی چیه؟ مجموعهی آیات، پس باید با نگاه آیه بین رفت، بدنبال آیات بود.
بیان اهداف یک سوره تدبر در قرآن نیست بلکه از تدبر، تازه از اهداف شروع میشود و به سوی اصل و محور سوره ادامه مییابد.
این که ما آیات را سیاق بندی یا دسته بندی کنیم این لزوما تدبیر در آیات نیست، ممکنه که ما را در بحث تدبیر آیات احتمالا کمک بکنه ولی خودش تدبیر در آیات نیست و مثلا برخی ها بررسی میکنند که هدف از این سوره چی هست یا اهدافی که در این سوره مطرح هست، این که به اهداف یک سوره یا هدف یک سوره بپردازیم این هم اسمش لزوما تدبر در قرآن نیست.
از اهداف تدبیر شروع میشه نه تدبیر میکنیم که به اهداف برسیم. شما یه درخت بر عکس را در نظر بگیرید، اصلش و تنه و ریشش در آسمانه، فروعاتش اومده در سماء و یه سری میوه داره. میوه را میگیری از ثمرات این، استفاده میکنی که چی؟ تا به درخت پی ببری،که شاخهی فرعی را دنبال کنی، که بری به تنه برسی، که بری بالاتر، بری بالا بالا.
ثمرات یک سوره، طعمهایست که خداوند قرار داده تا انسانها را وارد قرآن کرده و ارتفاع بدهد.
ثمرات یک سوره دان پاشیدنه، دان پاشیدنه خداست برای این که انسانها از این ثمرات استفاده کنند و جذب بشند، واردفضای قرآن بشند، وارد فضای آیات قرآن وارد فضای سور قرآن بشند و بیاند و ارتفاع بگیرند.
بسیاری از روشها که در پرداختن به اهداف سور قرآنی مطرح هست اگر صحیح باشند و درست باشند تازه مقدمهی تدبر هستند، محصول اون روش تازه شروع تدبر در قرآن هست.
وارد بحث تدبر بشی یعنی چی؟ یعنی این که شما از یک جایی از این درخت، بر فرض شما یه درخت سیب در نظر میگیری از یک جایی از این درخت یک جا این سیب را بکنی و دسترسی به این سیب پیدا کنی و از اون جا وارد شی به این شاخه، به این شاخهی فرعی وارد شی و به سمت تنه حرکت کنی. شما داری تدبر میکنی. اگر این سیب را بکنی و وارد مسیر این درخت به سمت تنهی اصلی بشی شما داری تدبر میکنی، که این درخت هم یه درخت بر عکس هست از ارتفاعات به سمت پایین هست شما را به سمت بالا میبره، اینجاست که قرآن شما را به سمت بالا میبره.
ببینید حتی مثال درختان که در زمین هست و میوهها میدند، انسان را دعوت کرده به تدبر در آیات، تدبر در این مقوله. خب یعنی چی، یعنی این که بریم سیب درخت را بکنیم و بخوریم؟ نه یعنی این که از این محصول را به شما داد شروع کن و برو جلو.
جایگاه تدبر در علوم قرآنی، مرحله سوم یعنی روشهای برداشتت میباشد.
شما این بحث تدبر در قرآن که مطرح شد را بگذارید ذیل بحث علوم قرآن که پیش از این هم مطرح شد، اینکه شما به بخشی از اهدافی که در یک سوره مطرح هست، به تعبیری به بخشی از ثمراتی که در یک سوره هست برسی شما با قرآن ارتباط ایجاد کردی، بایستی از این ثمرات استفاده کنی و وارد بشی، مرحلهی بعدی میشه ورود به قرآن، وارد بشی و به عنوان مثال اگر تدبر هست تدبر را شروع بکنی، بر اساس روش تدبر تدبر را آغاز بکنی.
از روشهای پرداختن به قرآن این است که ثمراتی از قرآن برداشت شده و آنها را در زندگی عملی سازیم. این نوع رفتار، رفتاری بدون ارتفاع است در واقع در این رویکرد به قرآن به دید کلام یک حکیم فرزانه نگریسته شده و نه کلام خدا.
بله ما عمدتا در ذهنمون هست که قرآن را به شکلی بررسی میکنیم که درش به تعبیری اصطلاحی تدبر میکنیم، تفقه میکنیم، تعقل میکنیم و بر اساس دسته بندیها و روشهای مختلف یک سری اهداف سورهای از قرآن را پیدا میکنیم، اهداف اخلاقی اعتقادی اقتصادی اجتماعی و این به عنوان دستآوردهای این سوره معرفی میشه و دیگه پایبند به همین دستآوردها میشیم و میگیم که باید از این دستآوردها استفاده کنیم، این دستآوردها را باید بریم و در زندگی عملی پیاده بکنیم.
آیا این درست هست؟ بله درسته، ولی سطحش پایینه، سطح برخورد با قرآن نیست، سطح صحیح و مرتفع برخورد با قرآن نیست. شما با قرآن مثل کتاب یک حکیم فرزانه برخورد کردی. بررسی کردی، درش تعمق کردی نکاتی را بدست آوردی به عنوان اهداف و اونها را عنوان دستورالعمل به کار گرفتی.
رفتار صحیح در قبال قرآن این است که از ثمرات آن استفاده کنیم برای ورود به قرآن. اعتصام و تمسک به قرآن یعنی پیوسته درون قرآن بودن و در هیچ چیز دیگر نبودن. قرآن کلام خداست که قطعا طیب است و دائم به سوی خدا در حال صعود کردن است پس باید طوری به این کلام طیب بپردازیم که ثمرهاش صعود کردن باشد.
خب این دستورالعمل به کار گرفتنها اتفاقی که میافته چیه؟ باید بری تو زندگی و استفاده کنی، نه باید بری وارد قرآن بشی، شما کی وارد قرآن شدی؟ این نوع برداشت ده برداشتی هست که شما را بعد از این که برداشت کردی رفتی شما را وارد قرآن نکرد، مثل محصول درختی که شما محصولش را چیدی و خداحافظی کردی و رفتی. رفتی یه گوشهای و محصولات اون درخت را هم داری میخوری ولی خب از درخت فاصله گرفتی.
اعتصام به قرآن یعنی پیوسته در قرآن بودن. تمسک به قرآن یعنی فقط در قرآن بودن و در هیچ چیز دیگهای نبودن.
ببینید دو تا نگاه هست، شما یک هدف از یک سوره برداشت میکنید، دستورالعمل، یک نکته، میگید میرم که این را عمل کنیم، یک موقعی یک هدف برداشت میکنی میگی با استفاده از این هدف میرم که وارد قرآن بشم، با استفاده از این ثمره میرم که وارد قرآن بشم، اینها دو تا بحث هست.
بله باید این باور را داشته باشیم که قرآن کلام خداست، کلام خدا قطعا کلام طیب هست، کلام طیب مدام در حال صعود هست. شما باید یک منفذی پیدا کنی تا وارد این فضا بشی. «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّب» قرآن کلام طیب هست یا نه ؟ میفرمایید بله، اصلا اوج کلامهای طیب قرآن هست، مدام قرآن به سمت او در حال صعوده.
مثل مادهای هست که منتظر یک جرقه هست که یک دفعه تبدیل به بخار بشه، نه این که مایع بشه و بعد بخار بشه، تصعیده. یک دفعه تبدیل به بخار میشه، یکدفعه ارتفاع میگیره.
این کلام طیب، ما باید یک جوری با این کلام طیب برخورد کنیم که وارد بشیم، وارد بشیم و به همراه این کلام بریم بالا. خداوند میفرماد که این کلام را اگر به کوه نازل میکردیم کوه بالا میرفت. « لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعا» اگر این قرآن را به کوه نازل میکردیم شما میدیدی که کوه به خشوع کشیده میشد و متصاعد میشد، این که متصاعد میشد را شما بذارید کجا؟ این که این کلام کلام طیب هست، جنس کلام جنس صعوده، کوه میرفت بالا.
اگه ما انسانها نتونیم وارد بشیم به این کلام باید خودمون را با کوه مقایسه کنیم، به خاطر اینه که خداوند برخی از انسانها را با سنگ مقایسه میکنه، با حجر مقایسه میکنه و برخی جاها به ذهنم میاد که اونها را پایینتر از حجر میدونه. چون که خداوند میفرماید که موسی(علیه السلام) وقتی به سنگ عصا زد از سنگ دوازده تا چشمه در اومد از برخی از آدمها هیچی در نمیاد.
برخیها از سنگ هم پایینترند، بدترند، سخت ترند. « وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهار» بابا از برخی از سنگها چشمهها در میاد، رودها در میاد، از بعضی از آدمها هیچی در نمیاد.
بله قرآن یک کلام طیب هست، ما باید بتونیم که وارد قرآن بشیم و بتونیم که به همراه قرآن صعود کنیم. این که از قرآن یک دستورالعمل برداشت کنیم و بیاییم بر اساس اون دستورالعمل به زندگیمون بپردازیم این خوبه ولی اگر محصولش نشه ورود به قرآن و صعود به همراه قرآن این کامل نشده و بسیار ناقص هست.
مثل سفینهای هست که شما میری در کنارش و یه سری توشه میگیری، یه سفینهای که از فضا اومده، یه توشهای میگیری، یه سری بحث میشنوی، یه سری بحث علمی میشنوی، یه سری بحثهای مختلف میشنوی، دستورالعمل میگیری و میری دنبال زندگیت و دوباره به زندگیت میپردازی. موضوع این هست که بری و سوار این سفینه بشی و بهمراه این سفینه بری در فضا، بری در آسمانها.
جایگاه پایبندی به دستورالعملهای قرآنی، مرحله ارتباط با قرآن میباشد.
یعنی وقتی که با قرآن ارتباط ایجاد کردی، بخشی ارتباط حتی میتونه پایبندی به برخی دستورالعملهای قرآنی باشه، این هم ارتباط با قرآن هست، شما با قرآن ربط پیدا کنی، زندگیت را به قرآن ربط میدی. وقتی که با قرآن ارتباط پیدا میکنی، چه درجهای از ارتباط؟ درجات مختلف، گوشت را مرتبط با قرآن کن، چشمت را مرتبط با قرآن کن ، قلبت ارتباط پیدا کنه با قرآن، امورات زندگیت با قرآن ارتباط پیدا کنه. پس همهی اینها میتونند ارتباط با قرآن باشند. باید بعد از اون بتونی که وارد قرآن بشی.
ما گاهی اوقات با چشممون و با گوشمون با قرآن در یک سطحی ارتباط ایجاد میکنیم، و بعد محصول این ارتباط میشه که ارتباطی بین قلبمون و قرآن ایجاد میکنیم، ارتباط بین بخشی از زندگیمون و قرآن ایجاد میکنیم، مثلا امورات زندگیمون، بوسیلهی برخی از ثمرات قرآن ارتباط بین بخشی از زندگیمون و قرآن ایجاد میکنیم و تمام، خداحافظ. بابا جان باید بعدش وارد قرآن بشیم.
از موضوعات مطرح در ارتباط به قرآن اذن میباشد. اولین کلمه در اولین آیه خطاب به رسول الله ص « اقْرَأ» میباشد که حاکی از اذن خداوند به ایشان برای پرداختن به قرائت قرآن میباشد. پرداختن به نماز نیز که از موضوعات درون قرآن است نیاز به اذن دارد لذا پرداختن به قرآن نیز نیاز به اذن دارد.
یه نکته عرض کنیم، این که در بحث ارتباط با قرآن ورود به قرآن و برداشت از قرآن یه مسالهای هست با عنوان اذن، اذن هم میخواد. گاهی برخی از اذن ها عمومی هست، مثل این که دستورالعملش گفته شده اون اذن هست، میتونی وارد بشی.
ببینید رسول الله(صلوات الله علیه) میخواهند که با قرآن یک ارتباطی ایجاد کنند، خداوند باید اذن بده، اذنشون چیه؟ میفرماید« اقْرَأ» این اذنه و الا خب همین طوری رسول الله(صلوات الله علیه) میتونست وارد بشه؟ شاید بفرمایید که میتونست و یا نمیتونست، این جا حاکی از یک اذن خداست، حاکی از ولایت خداست.
نماز بالاتره یا قرآن؟ میفرمایید قرآن. پرداختن به نماز شما بالاتره یا پرداختن به قرآن، میگید که نماز یکی از مقولات قرآن هست، اصلا یکی از مقولاتی هست که ما از قرآن دریافت کردیم. درسته اون بحثی که سر جاش حتما بایستی نماز را خوند، شما مشغول قرائت قرآنی نشی، این که میفرماید مشغول قرائت قرآن نشی شما موقعی که داری نماز میخونی داری به قرآن میپردازی، یعنی نماز شما بیرون از قرآن نیست، بیرون از پرداختن به قرآن نیست، اصلا نماز شما یعنی پرداختن به قرآن. پس نماز درون قرآن هست، پرداختن به نماز اذن میخواد، پرداختن به قرآن هم به طریق اولی میخواد.