هم فضا شدن با امام ع به عنوان فرمانده برای سربازی برای ایشان


هم فضا شدن با امام ع به عنوان فرمانده برای سربازی برای ایشان

پنجشنبه 5 ربیع الاول 1437 - حکیم‌

بسم الله الرحمن الرحیم وتوکلت علی الله‌

حس و حال سربازی برای امام علیه السلام؛‌

روحیه انسان در مورد امام زمان ع، وابسته به معرفت و دید ما به عملکرد و حال و هوای ایشان

این به یک روحیه برمیگرده، بسیاری از شیعیان از روحیه ی سربازی برای امام علیه السلام غافل هستیم، بخشی از این موضوع نوع نگاه به معرفت ما به امام علیه السلام برمیگرده. وقتی امام علیه السلام رو ساکن در سرزمین های دور میدانیم خب معلوم هست که حس و حال سربازی نداریم، باید معرفت به امام علیه السلام صحیح باشه، امامی درون میدان، امامی که درون میدان هست، امامی که در جزیره ی خضراء زندگی نمیکنه، امامی که در جابلقا و جابلسا زندگی نمیکنه، امامی که درون میدان هست، پس معرفت صحیح به امام، معرفت صحیح با عملکرد امام. با این معرفت بایستی آدم به سمت حس و حال سربازی بره، یک موقعی سربازی یک حرف هست اما یک موقع سربازی یک حس و حال هست، یک روحیه است. شما در کل عرض میکنیم وقتی به یک مطلبی فکر میکنی روح شما به اون سمت کشیده میشه، بعنوان مثال یک کسی به کهکشان ها فکر میکنه، روحش به سمت کهکشان ها کشیده میشه، فرض کنید چندسال به این مقوله بپردازه روحیه اش میشه روحیه ی کهکشانی( مثال عرض میکنیم ) روحیه اش میشه روحیه ی فضایی. وقتی یک کسی مدام افکارش این هست که به خرابات و میکده و اینجور چیزهاست، مدام افکارش در شعر و موسیقی و خرابات و میکده و اینجور چیزهاست روحیه ی او میشه روحیه خراب( نه روحیه ی خراباتی ). بستگی داره افکارت کجا باشه؟ یک کسی امام علیه السلام رو در خرابات ها جستجو میکنه، روحیه اش میشه روحیه ی خراباتی. درصد بسیاری از صوفی های شیعه اینجوری هستند، امام علیه السلام رو در خرابات و میکده جستجو میکنند و روحیه شون بعنوان یک شیعه، روحیه ی خراباتی هست. یک کسی امام علیه السلام رو در یک جزیره ای پر از خوبی ها و آسایش و آرامش و جزیره ای با عنوان جزیره ی خضراء، جزیره ای سرسبز، خوش آب و هوا، تصور میکنه که امام علیه السلام داره اونجا زندگی میکنه، زن و بچه داره و داره امورات میگذراند. روحیه ی این فرد میشه روحیه ای مربوط به این توصیفات. یک کسی امام علیه السلام رو امامی مظلوم، فراری در بیابانها، فراری از دست مردم، مخفی، یک جایی پنهان شده، داره فرار میکنه که او رو نکشند، کسی که جرأت پیدا شدن نداره تصور میکنه روحیه ی این فرد هم روحیه ی مربوط به این موضوع. بستگی به این داره که معرفت ما نسبت به امام علیه السلام چی باشه؟ بستگی به این داره که امام علیه السلام رو در چه حال و هوایی بدانیم. مثال عرض میکنیم؛ شما وقتی روحیه ی امام حسین علیه السلام رو در میدان کربلا توصیف میکنی یک کسی میآد امام علیه السلام رو بعنوان یک امام شجاع، حماسی توصیف میکنه، شما بعنوان یک شیعه بعد از اینکه این توصیف رو میشنوی و به این توصیف دل میدی بعد از این روحیه ات میشه روحیه ی حماسی.همه مون این رو تجربه داریم، بخاطر محبت به امام علیه السلام، بخاطر حس شیعه گی به امام علیه السلام که فطرتا و معرفتا و اعتقاداً هم وجود داره بعد از شنیدن این داستان شما به این ماجرا دل میدی و میری در فضای حال و هوای حماسی امام حسین علیه السلام و از اون حال و هوا برداشت میکنی و اثر میگیری و شما میشی یک شیعه ی حماسی. اگر کسی بیاد امام حسین علیه السلام رو امامی مظلوم، امامی که هیچ چیزی از دست او برنمیآد، امامی که همه چیز او رو دارند به غارت میبرند امامی که در یک تنگنا گیر افتاد و از این دست موارد و فقط اینطور برای شما توصیف بکنه بعد از این شما یک شیعه ی سرخورده میشی، یک شیعه ی ضعیف میشی. شما یک موقعی در میدان کربلا امام حسین علیه السلام رو امام کربلا میدانی، یعنی چی؟ یک درجه پائین تر یعنی اینکه شما امام حسین علیه السلام رو مدیر و کارگردان صحنه کربلا میدانی، با این امام همراه میشی، به این امام دل میدی و روحیه ات فرق داره، حس و حالت فرق داره. بله پس روحیه ما شیعیان وابسته به این هست که امام علیه السلام رو در چه صحنه ای بدانند و چگونه به ایشون معرفت داشته باشند و در اون صحنه امام علیه السلام رو دارای چه حال و هوایی بدانند، دارای چه حس و حالی بدانند.‌

درسی از ماجرای یوسف ع: یافتن حس و حال امام ع و قرار گرفتن در میدانی که ایشان در آن قرار دارند

ما اصلا به این موضوع فکر میکنیم؟ آیا این موضوع برای ما جلب توجه میکنه؟ آیا یک روز از صبح که از خواب بلند میشیم تا شب یکبار به این موضوع فکر میکنیم که امام مون در چه صحنه ای و در چه حال و هوایی هست؟ چه حس و حالی داره؟ چه دغدغه ای داره؟ یک نکته عرض کنیم؛ یعقوب علیه السلام میفرماید که« یا بنی إذهبوا فتحسسوا( فتحسسوا )من یوسف و أخیه » یک معنا اینجا این هست" بروید تا یوسف و برادرش رو حس کنید " یک معنا هم این هست« بروید از یوسف و برادرش حس و حال بگیرید » بروید از آنها حس و حال بگیرید. ببینید اونها در چه میدانی هستند، حس و حال تون رو با اونها منطبق کنید، با یوسف حس و حالتون رو منطبق کنید. این چه حسی و حالی هست که شما دارید. حس و حالتون رو با یوسف منطبق کنید، ببینید یوسف در چه حس و حالی هست از او حس بگیرید. ببینید امام علیه السلام در چه میدانی هست، در اون میدان چه حس و حالی داره، از حس وحال او حس بگیرید، حس و حال بگیرید. کنار یک آدمی عبور میکنی میگی آقا این چه حس و حالی هست که داری؟ اصلا حس و حال تو به شکلی هست که به این فضای کار ما نمیخوره. بارها و بارها آدم در زندگی در موضوعات مختلف در صحنه های محتلف با چنین مواردی مواجه میشه. ما بعنوان شیه چه حس و حالی داریم؟ شما میگی که من فلان حس و حال رو دارم. میگیم که صبر کن، خداوند به ما در سوره ی یوسف درس داده است« ببینید امام تون در چه صحنه ای هست؟ چه حس و حالی داره؟ از اون حس و حال الگو بگیرید، خودتون رو به سمت اون حس و حال بکشونید ». برای این موضوع شما در روایات و در قرآن و بسیار بسیار در روایات اهل بیت علیهم السلام سرنخ داده که پیدا کنید و از اون موضوع بفهمید که اهل بیت علیهم السلام و امام حی شما در چه حس و حالی و در چه میدانی هست و در اون میدان چه حس و حالی داره ».‌

هم حال و هوا شدن با امام ع، مقدمه‌ی سربازی برای ایشان

آدم باید منیّت رو کنار بگذاره، بره به سمت امام علیه السلام، اون حس و حال رو بگیره. ببینید شما یک موقعی میگی که" الحمدلله امام علیه السلام به" من " محبت کرد،" من " فلان شدم،" من " فلان شدم ". بابا! ول کن این" من " رو، امام تو چه حسی داره؟ چرا فقط خودت رو میبینی. قریب به این مضمون از امام زمان صلوات الله علیه و عجل الله فرجه الشریف نقل هست که من به احوال شیعیانم رسیدگی میکنم، من نسبت به امورات مومنینم کوتاهی نمیکنم، توجه کامل میکنم، اصلا فراموش نمیکنم، حواسم کامل جمع هست. ما چه برداشتی از این میکنیم؟ اینکه" خب خدا رو شکر امام علیه السلام داره به من توجه میکنه و الحمدلله امام علیه السلام از من غافل نیست ". آقا! از این جمله این سرنخ رو بگیر و برو برو این سرنخ رو بکش برو جلو جلو جلو و حس و حال امام رو دریاب. به خودت بگو" امام! به امورات شیعیان رسیدگی میکنی؟ غافل نیستی؟ لحظه ای اهمال نمیکنی؟ لحظه ای فراموش نمیکنی؟ ". شیعیان؟ یعنی شیعیان نیجریه، یعنی شیعیان بحرین؟ یعنی شیعیان عراق، یعنی شیعیان آذربایجان؟ یعنی شیعیان اروپا آفریقا ایران افغانستان پاکستان... اگر من جای امام علیه السلام باشم لحظه ای از امورات اینها غافل نشم، لحظه ای اینها رو فراموش نکنم، الان چه حسی دارم؟ بریم این حس رو درک کنیم و از این حس برداشت کنیم. تا چه زمانی منیّت؟ تا چه زمانی بگیم که خب خدا رو شکر امام علیه السلام گفته اند که از من غافل نیستند، خب الحمدلله امام علیه السلام به امورات بنده رسیدگی میکنند و از امورات من اصلا غافل نیستند. آقا! این رو سرنخ بدان و با این سرنخ برو جلو برو جلو تا حس و حال امام رو درک کنی. از این موارد در روایات قابل توجه هست. آدم اینه موارد رو بچینه کنار هم و بعد شروع کنه و بره به دنبال امام علیه السلام، به اون فضا نزدیک بشه و حس و حال بگیره و بگه امام من در چه حس و حالی هستند؟ در ماجرای یعقوب و فرزندان یعقوب علیه السلام و یوسف علیه السلام این یک مرحله است، برای اینکه این بچه ها بتوانند نزدیک بشن، برای اینکه بتوانند رشد کنند یک مرحله است به اون بچه ها گفته میشه که« بروید ابتدا حس و حال امام تان را درک کنید ». تا موقعی که تو در یک حس و حالی هستی و امام تو در حس و حال دیگری هست چه جوری میخواهی همراه بشی؟ دیدید که مثلا با چند نفر میخوای بری زیارت، شما در یک حس وحال هستید و دو نفر اون وسط در یک حس و حال دیگری هستند، شما میگی آقا! اصلا با اینها نمیشه رفت، با اینها نمیشه همراه شد، حس و حال اینها اصلا یک چیز دیگری هست. بله پس ابتدا به جست وجوی حس وحال سربازی باشیم، حس وحال یک سرباز باید حس و حال فرمانده باشه، باید حس و حال رهبر باشه. نمیشه فرمانده در یک حس وحالی باشه و سربازها حس و حالشون فرق داشته باشه و بعد اینها بگن که ما سرباز او هستیم. گفته میشه نه! نیستی، نمیتونی سربازی کنی. پس باید بشناسیم که فرمانده در چه میدانی هست؟ در اون میدان چه حس و حالی داره؟ و خودمون رو به اون حس و حال نزدیک کنیم. ‌

نگرانی امام ع از ظلم‌های وارده بر امت رسول الله ص و همه انسان‌ها

بعد بطور کلان و وسیعتر ما امام علیه السلام رو فقط امام شیعیان ندانیم بلکه نگاه ما اینطوری باشه« امام مهربان عالم ، امام مهربان انسان ها، مسلمین، غیر مسلمین ». همه ی اینجا رو ببینیم. امام‌مون فرزند امامی است که فرمود اگر در آن سرزمین دور و در اون دور دست ها خلخال از پای زن یهودی در آوردند و در اینجا کسی بشنوه و بمیره او رو سرزنش نکنید. زن یهودی؟ اگر به ما بود که میگفتیم اصلا یهودی ها رو کلاً بگیرند و بکشند. به حس و حال « امام » نزدیک بشیم. ملائکه ماجرای بشریت رو دیدند و گفتند خدایا! اینها رو میخوای خلق کنی که بیایند و فساد و خونریزی کنند؟ اینها( انسان ها )خلق شدند و آمدند و فساد و خونریزی میکنند( در کل بشر رو عرض میکنیم ) اما حس و حال امام علیه السلام نسبت به این ماجرا چی هست؟ حس و حال امام علیه السلام نسبت به امت رسول الله چی هست؟ حتما به حس وحال رسول الله نزدیک هست، حتما عیناً همون هست. نقل هست که نزدیکای رحلت رسول الله صلوات الله علیه بود( حالا اینکه چقدر به رحلت مونده بود من الان نمیدانم ) و جبرئیل آمد خدمت ایشون و هم خبر رحلت رو داد و هم بشارت هایی به رسول الله صلوات الله علیه و آله داد، آنچه که برای رسول الله صولات الله علیه و آله مهم بود و راجع به اون از جبرئیل پرسید( مسامحتا عرض میکنم ) این بود که جبرئیل! اینها رو ول کن، اینها رو نمیخواد بگی، به من بگو تکلیف امت من چی میشه؟ بگو خدا با امت من چکار میکنه؟ حس و حال رسول الله صلوات الله علیه و آله این هست.‌

بله ما امام علیه السلام رو در چه میدانی و در چه حس و حالی میدانیم؟ سعی کنیم که به اون حس و حال نزدیک بشیم.‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است