لقاءالله، محور حرکت و عمل شیعه


لقاءالله، محور حرکت و عمل شیعه

پنجشنبه سوم ربیع الثانی 1437 -حکیم‌

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم‌

«ظن به لقاء الله»، ویژگی محوری یاوران طالوت ع

با توجه به بحث طالوت و داوود(علیهم السلام) و یاران طالوت(علیه السلام) اون چیز که ما برامون مهم باشه و از این ماجرا برداشت بکنیم فرهنگ و صفات یاران طالوت(علیه السلام) باشه. در یاران طالوت(علیه السلام) نیاز به مصلح وجود داره، نیاز به خروج از بدیها وجود داره، نیاز به خروج از ظلمها وجود داره، خب این یه ویژگی هست، در ابتدا در همه‌ی اون افراد وجود داره، همه‌ی افرادی که طالوت بر اونها ملِک قرار داده میشه، آیا این کافیه؟ ما اون چیز که برامون مهم باشه محوریترین صفت یاران طالوت باشه، محوریترین صفت چی هست؟ در سرانجام کار معلوم هست، «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّه‏». یک کسانی ممکنه در مسیر طالوت(علیه السلام) با ایشون همراه بودند، اهل سعی و تلاش بودند و اهل مجاهدت بودند، آیا این کافیه؟ حتی اهل عمل صالح باشند، آیا این کافیه؟ نه! مجاهدت نیاز به مصلح، نیاز به خروج از بدیها، نیاز به خروج از ظلمها، مجاهدت در این مسیر، عمل صالح، همراهی با ولی خدا، همراه با ملک خدایی، اینها کافی نیست، اینها بایستی بر اساس و بر محور لقاء الله باشه. چرا دنبال عمل صالح هستیم؟ بخاطر لقاء الله، چون باورم لقاء الله هست، چون محور وجودم لقاء الله هست، چون امیدم به لقاء الله هست به عمل صالح می‌پردازم، چون نگاهم اینه که یه روزی به لقاء الله خواهم رسید به عمل صالح می‌پردازم، بخاطر لقاءالله، بخاطر باور به لقاء الله مجاهدت می‌کنم. ‌

باور به لقاء الله، محور همه رفتارهای در قبال خداوند

بله در آیه‌ی 110 سوره‌ی کهف مطرح هست که در خاتمه‌ی آیه «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا ً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، عمل صالح، توحید عبادت، عبادت الله، فقط عبادت الله، فقط عبد الله بودن، عبد کسی غیر الله نبودن، عمل صالح بخاطر به امید لقاء الله، یک صحنه در آینده برای یاران خیلی پررنگ هست، صحنه‌ی ملاقات، فلانی چرا داری می‌دوی، بخاطر صحنه‌ی ملاقات، اون صحنه برام پررنگ هست، فلانی چرا داری عمل صالح انجام می‌دی، بخاطر صحنه‌ی ملاقات، فلانی چرا با معبودهای دیگر همراهی نمی‌کنی، یه روزی میاد که ما الله را ملاقات خواهیم کرد، فلانی چرا با ظالمین و جابرین زمان دست دوستی نمی‌دی، چرا با اونها همراهی نمی‌کنی؟ چرا با اونها هماهنگ نمی‌شی؟ میگی یک روزی میاد صحنه‌ی ملاقات خلیفۀ الله هست، بخاطر اون صحنه من این کار را نمی‌کنم. چرا برای نمازت اهتمام داری؟ بخاطر صحنه‌ی لقاء الله، بخاطر صحنه‌ی ملاقات رب، یه روزی میاد در صحنه‌ی لقاء الله به اقامه‌ی نماز می‌پردازیم، اونجا مراسم اقامه‌ی نماز درلقاء خلیفۀ الله. بله در توجه به صفات یاران طالوت(علیه السلام) این برداشت ها را داشته باشیم و این را بیاریم در وجودمون، ‌

رفتار بدون باور به لقاءالله تلاشی بی هدف که در صحنه‌های آینده متوقف خواهد شد

بله اگر ما نگاهمون به صحنه‌ی لقاء الله نباشه چه اتفاقی می‌افته، اهل مجاهدت باشی، اهل عمل صالح باشی یک جایی یک صحنه‌هایی پیش میاد که شما سست می‌شی، شما کند می‌شی، به اعوجاج می‌افتی و حتی به انحراف می‌افتی. توجه به صحنه‌ی لقاء الله یعنی نوک پیکان حرکت همیشه به سمت یک صحنه‌ی درست، یعنی یک طنابی که از اون صحنه کشیده می‌شه به دست شما، «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّه» یعنی یه طنابی از اون صحنه به دستشون کشیده شده، یک طناب ایمانی، یک کسی ممکنه عمل صالح انجام بده، سقوط کنه، در صحنه‌هایی، اهل عمل صالح باشه ولی در صحنه‌هایی سقوط کنه، یک کسی ممکنه اهل مجاهدت های بسیار باشه در صحنه هایی سقوط کنه، شما عمل صالح رو در دنیا انجام میدی، اون چیز که خود شما را از دنیا میکنه و بیرون میبره باور به لقاء الله هست. اونچیز که جایگاه دنیا را برای شما تعریف میکنه، صحیح تعریف میکنه باور به لقاء الله هست، لذا اون صحنه بایستی برای انسان پررنگ باشه، کسی که باور لقاء الله درش کمرنگ می‌شه مثل انسانی هست که فقط میدوه بی هدف. شما برخی مضامین دعای ندبه را ببینید، می‌فرماید که «متی ترانی و نراک»، یعنی داره یه صحنه ترسیم میکنه، یعنی اون صحنه ی لقاء خلیفۀ الله، اون صحنه بایستی پررنگ باشه. ‌

قبل و بعد صحنه لقاءالله، تفاوتی عظیم برای مومنان

پس چرا دویدن؟ چرا تلاش؟ چرا مجاهدت؟ چرا عمل صالح؟ بخاطر یک صحنه، یک صحنه در آینده، صحنه‌ی لقاء الله. بعد از اون صحنه مسیر عوش می‌شه، حتی رتبه‌ی مسیر عوض می‌شه جایگاهش عوض میشه کل مسیر تغییر میکنه بواسطه ی خلیفۀ الله، بواسطه ی الله در صحنه‌ی لقاء الله کل مسیر فرد داره عوض می‌شه، چرا دویدن به سمت ظهور؟ بخاطر صحنه‌ی لقاء الله، بخاطر صحنه‌ی لقاء خلیفۀ الله. مثال عرض می‌کنیم، احتمالا باید مورد توجه باشه، اون صحنه‌ی مراسم نماز که در صحنه‌های ظهور از امام(علیه السلام) نقل هست، چرا نقل هست؟ اگه اون صحنه‌ای از لقاء الله و صحنه‌ای از لقاء خلیفۀ الله باشه چون احتمالا از محتوای اون روایت و روایت مشابه به اون بر میاد که اون بار برای اولین بار هست که امام(علیه السلام) را می‌بینند، به صحنه‌ی لقاء ایشون رسیدند، قبل و بعد اون صحنه برای افراد متفاوت هست، قبل و بعد اون نماز فضا تغییر میکنه، اونجا یه مراسم نماز عادی نیست، امام(علیه السلام) را دیدم، خب ما مشغول یه سری کارها بودیم و الان امام(علیه السلام) را دیدیم در صحنه‌های ظهور، به ایشون تعارف بزنیم که ایشون بفرمائید جلو وایستند و همه اقتدا کنیم و نماز بخونیم و بعد امام(علیه السلام) خداحافظ شما، دیگه نماز خونیدم، حالا بریم به کارهامون می‌پردازیم، به همون کارهای که داشتیم دنبال می‌کردیم، قبل و بعدش متفاوت هست، کلا فضا عوض می‌شه، پس این صحنه توجه کردن داره، قیمت داره آدم بهش توجه کنه، آدم برای این صحنه بدوه، عمل صالح چرا؟ بخاطر این صحنه، چرا نماز می‌خونی؟ بخاطر اون صحنه، مقداری با مفهوم مقام آشنا شدیم. شما تصور کنید که اون صحنه‌ی مراسم نماز امام(علیه السلام) یک مقام هست، مقام امام زمان(صلوات الله علیه)، این شیعیان و یاران وارد اون مقام می‌شند، قبل و بعدش فرق داره.‌

صحنه لقاءالله جهت دهنده اعمال

بله لقاء الله یک صحنه‌ای هست که به اعمال جهت می‌ده، اعمال انسان به اون صحنه وصل میشه. ببینید در همین دنیا یه فردی داره تلاش میکنه با باور به مرگ میگه میدوم، چرا؟ خب بالاخره یه روزی میمیریم، به حساب و کتابامون رسیدگی میشه، آدم باید اعمال خوبی داشته باشه، بعد از مرگ که مردش بره یه جایی، بهشتی، بالاخره باغ و بستانی باشه، یکی اینجوری میدوه، یکی اینجوری در دنیا تلاش میکنه، یه کسی میگه که من در دنیا تلاش میکنم مجاهدت میکنم، عمل صالح انجام میدم که وقتی سرم رو گذاشتم رفتم اونجا یک صحنه پیش دارم، صحنه‌ی ملاقات، ملاقات با امیرالمومنین(علیه السلام) بخاطر اون صحنه. ‌

صحنه لقاءالله، موضوعی بی بدیل در دنیا

باغ و بستان، بهشت با توصیفات مختلف نمیتونه انسان را تا آخر ببره، ممکنه یه جایی انسان بلغزه، نمیتونه کامل انسان را از دنیا بکنه، انسان از دنیا خارج نمیشه ولی اون صحنه ی ملاقات انسان را از دنیا خارج میکنه، هرچقدر برای ما توصیف کرده باشند ممکنه یک مشابهی در دنیا یک درصدی انسان را به خودش مشغول کنه ولی اون صحنه ی ملاقات هیچ صحنه ی مشابهی نداره، هیچ چیزی نداره که بتونه در میدان با رقابت با او وارد بشه. باور به لقاء الله کم بشه و یا نباشه بهشت و بستان و حوری و اینجور بحثها نمیتونه انسان را تا آخر ببره. ببینید شما در برخی اشعار متقدمین و متاخرین میبینید، نقد و نسیه بحث میشه، همین جا نقده، اینجا نقده، دنبال نسیه میچرخی؟ شما در اشعار برخی از بزرگان ادبا و به تعبیری برخی عرفا چنین چیزهایی میبینید، یعنی باور لقاء الله کم شده، از ملاقات الله از ملاقات خلیفۀ الله چه چیزی این جا وجود داره، چه چیزی که بتونه جایگزین اون باشه؟ مگر خودش را همین جا ملاقات کنی، و الا چه چیزی میتونه جایگزین اون باشه، نه‌تنها جایگزین، چه چیزی میتونه درصدی از اون را پر کنه. یه کسی میگه من به اشتیاق ملاقات امام حسن(علیه السلام) میتازم، آیا میتونه معادلی پیدا کنه و بگه که این یک هزارم اون را پر کرد، نمیتونه، هر چیزی براش بذاره میگه نمیشه، ولی در کنار این فرد ممکنه یه کسی بگه که من بخاطر بهشت، خوبی ها و اوصافی که از بهشت هست میدوم، مجاهدت میکنم، ممکنه یه معادلی براش پیدا بشه که حالا یه یک هزار می پر کرد. ‌

مجاهدت در دنیا برای لقاء یکی از خلفای الله

اینها را عرض کردیم که جایگاه لقاء الله بهتر تبیین بشه، جایگاه لقاء خلیفۀ الله بهتر تبیین بشه، ببینید در دعای ندبه و برخی ادعیه‌ی دیگه در مورد امام زمان(صلوات الله علیه) برخی از موضوعات مطرح هست مربوط به صحنه ی لقاء ایشون هست، اینها اگه در بیاد و یه کسی از دوستان اینها را جمع و جور بکنه جالبه. می فرماد "متی ترنی و نراک" معلومه، این نگاه به نگاه، این چشم به چشم یک قیمت ویژه ای داره. هر کسی به یکی از اهل بیت(علیهم السلام)، یکی از خلفاء الله. یه کسی در حال و هوای امیرالمومنین(علیه السلام) یه کسی در حال و هوای امام حسین(علیه السلام) یه کسی در حال و هوای حضرت زهرا(سلام الله علیها) هست و برای صحنه‌ی لقاء این خلیفه از الله میدوه، مجاهدت می‌کنه. مدام از اون صحنه براش می‌جوشه و میاد. ببینید این فرد از دنیا بره، فرض کنید از دنیا رفته، وقتی سر از دنیا میذاره میره از اون می‌پرسی میای سراغش ملائکه، افراد مختلف، اون چیز که براش مهمه جست و جوی به عنوان مثال امام حسین(علیه السلام) هست، چیز دیگه‌ای براش پررنگ نیست.‌

«تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلام‏»، فضای لقاء الله، مملو از سلام

بله در صحنه‌ی لقاء الله تغییر اتفاق می‌افته، شما وقتی با خلیفۀ الله به ملاقات خلیفۀ الله میرسی اون صحنه یک صحنه‌ی دیدن معمولی که در دنیا اتفاق می‌افتاده نیست. در صحنه‌ی لقاء الله تغییرات شدید وجود داره، در صحنه‌ی لقاء خلیفۀ الله تغییرات شدید وجود داره، مثلا کجا؟ در آیه‌ی قرآن می‌فرماد که « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلام‏» قبل از دوره‌ی لقاء تحیتشون یه جور دیگه‌ای هست، وقتی به دوره‌ی لقاء می‌رسند بمباران سلام، شما وقتی در دنیا یک سلام بر اهل بیت(علیهم السلام) می‌فرستید چه‌کار می‌کنید یعنی به سلام برای توسل به اهل بیت(علیهم السلام) تمسک می‌جوییم، یه تعبیرش اینطوره، از فضای سلام برای ارتباط با اهل بیت(علیهم السلام) استفاده می‌کنید، یعنی به دنبال استفاده از این هستید، در دوره‌ی ملاقات، در فضای ملاقات رب شما در درون سلام هستید، البته نه همه‌ی افراد ها! مومنین اونجا مطرح هست، آیه‌ی قبلش مطرح هست که «هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيما» چرا این کار انجام می‌شه؟ بخاطر این که رحیمیت وجود داره، «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلام‏». ‌

یک صحنه برای برخی انسان ها برخی انسانها لقاء در بعد از مرگ هست، برای برخی دیگر، برای همه‌ی انسانها لقاء در قیامت وجود داره، برخی انسان ها لقاء در مرگ را ممکنه که نداشته باشند چون وقتی که مردند انگار که به خواب رفتند و قیامت بیدار میشند و براشون دوره ی کوتاهی هست یعنی دوران ظهور دوران آخرالزمان اینها را اصلا درک نکردند، نمی‌دونستند اصلا چنین دورانی وجود داشته. ‌

شب عاشورا، صحنه لقاء برای یاوران امام حسین ع

اونهایی که به صحنه‌ی لقاء می‌رسند صحنه‌ی لقاء براشون خیلی پررنگ هست، اینقدر اون صحنه براشون پررنگ هست، اینقدر اون لقاء براشون پررنگ هست که نمی خواهند از اون جا جدا بشند، اونهایی که مشتاق اون صحنه هستند اونهایی که این صحنه تو وجودشون بسیار قیمت پیدا کرده از این صحنه خارج نمی‌شند تمام صحنه‌های بعدشون در درون لقاء هست، یاران امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا به لقاء می‌رسند، در شب عاشورا به لقاء میرسند. این جوری نیست که در بعد از مرگ به لقاء برسند، در شب عاشورا اینها به لقاء الحسین(علیه السلام) رسیدند. نمیتونند از این صحنه جدا بشند، امام (علیه السلام) براشون توصیف میکنه که فردا جایگاه شما اینجاست، جایگاه بسیار عالی میبینند، یه ذره براشون جلب توجه نمیکنه، با شما هستیم یا نه؟! ما این صحنه را نمیخواهیم رها کنیم، این صحنه ی لقاء نباید تمام بشه، اون صحنه و اون جایگاه باید درون این لقاء باشه. بهشت نباید من رو از شما دور کنه. بهشت نبایستی جدای از لقاء باشه، بهشت نبایستی جایی باشه که من جایی باشم و آرزو داشته باشم که "متی ترنی و نراک" برخی افراد بعد از صحنه ی لقاء وارد بهشت ها میشند و هر از گاهی در بهشت توفیق ملاقات پیدا میکنند. ببینید نقل هست که در بهشت ها گاهی اهل بیت(علهیم السلام) به برخی از افراد سر میزنند و یا توفیق ملاقات پیدا میکنند با اهل بیت(علیهم السلام). شاید اصلا این بین بهشتی ها یک مسابقه باشه که چه کسی بیشتر توفیق ملاقات پیدا میکنه؟ ‌

ترجیح شیعه «در کنار امام ع بودن» است حتی در یک بیابان به خاطر تجربه‌ای که فطرتش از لقاء دارد

یک حسی در فطرت شیعیان هست اون حس از صحنه‌های لقاء قبلی نشات گرفته، شیعه وقتی که یه مقداری تطهیر میشه و از او می‌پرسی که بهشت میخواهی، بهشتی بسیار با جایگاه عالی یا می خواهی در بیابانی باشی کنار امام، میگه در بیابانی کنار امام، آب و علف و گیاه و هیچ چیز نیست ها، خب در ظاهر آدم عاقل باید بگه بهشت دیگه، بگه خب باغ و بستان و یه جای عالی باشه، این یه حسی هست که از فطرت شیعیان نشات میگیره، از فطرتی که یک روزگاری لقاء را تجربه کرده، لذا اون براش قیمت داره. ببینید با بسیاری از ویژگیهای انسان، با منطق انسان، با خیلی از چیزهای انسان بسنجی این فرد باید بگه بهشت، ببینید نه بخاطر نصرت امام ها! فرض کنید یه جایی که امام نیاز به نصرت نداره، میگه شما را در بهشتی قرار بدیم بسیار زیبا با نعمات بسیار زیاد یا شما را ببریم در بیابونی قرار بدیم اون جا شبیه ای و شعبه ای از نور امام(علیه السلام) کنار شما قرار بدیم. شیعه میگه این دومی را میخواهیم. ‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است