روش پرداختن به قرآن- قرآن مفصل است


روش پرداختن به قرآن- قرآن مفصل است

داشتن علوم بنیادین یک موضوع بسیار مهمه، بسیاری فقط علم کاربردیش رو دارن یعنی آثارش رو میفهمن،یعنی مطالعه روی آثار کردند

... در این روش(علم کاربردی،علم بنیادین کاربردی).‌

در تحقیقات این رو دیدیم که یک سال قبل روی یک موضوعی صحبت میکنیم بعد مثلا یه کوچولو یه چیزی رو میگی، یکسال بعد با تحقیقات روی همون موضوع مفصل میبینیم باز شده و داریم کار میکنیم،درسته؟چند بار از این اینها شده؟‌

اونها توان بکارگیری ندارن،بخشی رو میفهمن بقیه رو هم انحرافی میفهمن.یعنی علوم بنیادینش رو ندارن،علم کاربردیش رو دارن یعنی آثارش رو میفهمن،یعنی مطالعه روی آثار کردند.یه موضوع کنار موضوع اقتصاد خیلی مهمه؛ اقتصاد تبعه ی این موضوعه،تبعه کامل نیست بخشی از اقتصاد تبعه ی این موضوع هست.‌

یک بار رفته بودیم پیش یکی از بچه های اقتصاد دان(از مسئولین اقتصادی دولت هم هست)، صحبت میکرد بعد می گفت یه مرکز تحقیقات اقتصادی اسلامی راه انداختیم میخوایم بریم اونجا و اونجا کار میکنیم و من بیشتر وقتم رو میخوام بذارم اونجا و از این حرفها،بعد براش یه کم صحبت کردیم...‌

کتب و افراد در مورد اقتصاد اسلامی در سه عرصه کار کردند؛ احکام اقتصاد اسلامی-اخلاق اقتصادی-اسلامی سازی اقتصاد غربی. اسلامی سازی اقتصاد غربی مثل بانک اسلامی سازی اقتصاد غربی هست

این همه مؤسسه و دانشگاه و دانشکده روی این بحث کار کردند مثلا موسسه ی امام خمینی آیت الله مصباح، روی بحث اقتصاد اسلامی کار کردند،دانشگاه امام صادق، ما در بحث بعد از انقلاب چند تا موسسه و پژوهشکده جدی راه انداختیم برای اقتصاد اسلامی و خیلی از آدمهای گردن کلفت صاحب فکر اومدند پشت کار ایستادند،مثلا آقای مصباح موسسه ی امام خمینی رو راه انداخت، دانشگاه امام صادق ع رو آقای مهدوی کنی راه انداخت،مثلا اینها همه ی کسانی هستند که نظریه پرداز هستند،ودیگه علما و فضلا هستند.‌

حوزه، پژهشکده هایی رو برای خودش راه انداخت.در اقتصا اسلامی اینها فکر ندارن،اینها در اقتصاد اسلامی سه تا کار دارند؛‌

احکام اقتصاد اسلامی؛احکام رو ارائه کردند.من سال اول ارشد ترم اول شصت تا کتاب اقتصاد اسلامی رو خوندم،صبح تا غروب میرفتم کتابخونه مینشستم شصت تا کتاب اقتصاد اسلامی رو درآوردم، اصلا هر چی کتاب تا اون تاریخ در مورد اقصاد اسلامی بود همه رو درآوردم، همه رو ردیف کردم، نشستم همه رو یکی یکی خوندم،نُت برداری کردم و...همه رو ریختم بیرون. که اینها چیه؟ این مزخرفات چیه به خورد مردم میدن؟شصت تا کتاب اقصاد اسلامی همه اش یه کتاب بیشتر نبودها! همه اش تکرار بود، برخی با یک زبان دیگری گفته بودند،مطلب یکی بود.‌

در سه عرصه کار کردند؛احکام اقتصاد اسلامی-اخلاق اقتصادی-اسلامی سازی اقتصاد غربی.؛ یعنی سه سری مفاهیم وجود داره، یه سری مدلها وجود داره اونها رو داریم اسلامی میکنیم،موضوع رو اونها مطرح کردند و ما داریم اون رو رنگ و لعاب اسلامی میدیم،میگیم حالا این رو بخوایم اسلامی کنیم چه کار کنیم؟اینجاش رو این رو رعایت کنیم،این رو رعایت کنیم،این باشه،این باشه تا این بشه اسلامی.‌

اسلامی سازی اقتصاد غربی مثل بانک اسلامی سازی اقتصاد غربی هست.مثلا اتفاقات اجرایی که در کشور می افته،اصلا اصل بانک، اقتصاد غربی است،داریم اسلامیش میکنیم یک موضوع غربی رو.خب این سخته، این کار رو کردن.‌

کسی باید مفهوم ارائه کنه،یه مقدای برای اون دوستمون از اقتصاد قرآنی صحبت کردم، که اقتصاد ما باید قرآنی باشه،از اقتصاد قرآنی صحبت کردم بعد رسیدم به بحث رزق،مصداقا مثلا رزق رو صحبت کردم،گفتم حالا اگر میتونی این رو مدل کن.اگر این رو فهمیدی براش محتوا ساختی و آمدی مدل کردی و گفتی این مدل رو بیایم اجرا کنیم.مدلش هم آماده است.‌

یکی از پایه های اقتصاد اسلامی که باید توضیح داده بشه اینه که؛ اهل بیت(علیهم السلام)میفرمایند به وسیله ی ما خدا رزق میده.

مثلا یکی از پایه های،یکی از چیزهایی که باید بتونی توضیح بدی چیه؟اینه که اهل بیت(علیهم السلام)میفرمایند به وسیله ی ما خدا رزق میده.‌

این کجای اقتصاد هست؟چه جوری هست؟‌

میفرمایند که به وسیله ی ما خدا رزق میده.اولا خدا رزق میده...چه جوری؟امام(علیه السلام)چه کاره است در رزق دادن؟‌

واقعا درظاهر قرآن همه چی هست، با تفصیل هم هست. تفصیل به مفهوم تشریح نیست،تفصیل به مفهوم فصل فصل کردن است.این کتابی است که فصل فصل همه چی رو تبیین کرده. وقتی میگه «همه چیز رو به تفصیل گفتیم»یعنی همه چیز رو مفصل گفتیم،هم فصل به فصل گفتیم،هم هر چیزی مفصل هست. یکی از معجزه های بزرگ قرآن همینه

قرآن واقعا یک دریاست، یک اقیانوس است،همه چیز درون قرآن هست. فقط ظاهر قرآن ها!یعنی واقعا در ظاهر قرآن همه چی هست.آدم فکر میکنه به باطن قرآن نیاز نداره.حداقل الان به این احساس نیاز نرسیده آیا اصلا به باطن قرآن نیاز هست؟یا اصلا آیا قرآن، باطنی هم داره؟این ظاهر قرآن همه چیز درونش هست باطنش دیگه چیه؟یه چیزی میگن باطنش ما که نمیفهمیم.انگار شما در فضایی بایستی یک اقیانوس بیکران که تا چشم کار میکنه اقیانوس باشه،به عمق،ارتفاع،سطح،همه جا رو گرفته باشه و بعد بگن این رو میبینی؟این یه باطنی هم داره.‌

میگی اون رو دیگه من نمفهمم،من که هرچی میبینم این رو میبینم.اون باطن برای موقعی است که از این حجم عبور کنم،هر چی نگاه میکنی این حجم وجود داره.‌

واقعا درظاهر قرآن همه چی هست،با تفصیل هم هست. تفصیل به مفهوم تشریح نیست،تفصیل به مفهوم فصل فصل کردن است.این کتابی است که فصل فصل همه چی رو تبیین کرده‌

فصل علم؛آیا قرآن فصلی در خصوص علم داره؟بله.مثلا میگی در یک کتاب معمولی آیا فصلی،یک فصل در مورد فلان موضوع صحبت کرده؟این جوری شما میپرسی.میگن آقا یه فصل این کتاب در مورد فلان موضوع هست، یک فصلش در مورد فلان موضوع هست.‌

قرآن یک فصلش در مورد قرآن است.کجاست؟در خود قرآن.یک فصل در مورد علم داره، یک فصل در مورد خانواده داره،اینکه میگه من آیات رو تفصیل نازل کردم،یعنی فصل فصل همه چی رو گفتم،یا میگه به تفصیل همه چیز در قرآن هست یعنی برای همه چیز یه فصل در قرآن توضیح دادم.‌

یک دانشمندی زحمت کشیده بود،خیلی تلاش کرده بود(من این رو از آقای فاطمی نیا می شنیدم خودم ندیدم،الان هم یادم نیست آقای فاطمی نیا هم کتابش رو گفت هم اسم دانشمند رو گفت)گفت که فلان دانشمند یه کتابی نوشته بود و کلمات رو در شش ستون گذاشته بود،مثلا در هر خط شش کلمه بود،پس عملا در هر صفحه شش ستون ایجاد میشد مثلا کل کتاب رو میخوندی در مورد فلان موضوع.بعد مثلا وقتی ستونهای اول رو پشت سر هم میخوندی مفهوم داشت(فقط ستون های اول رو پشت سر هم خواندن میشد در مورد علم فلان)،ستون های دوم در مورد علم دیگریست(اینها مفهوم داره میخونی میری آخر یک درس هست خودش)ستون های سوم،ستونهای چهارم ستونهای پنجم ستونهای ششم،یعنی این کتاب هفت تا کتاب هست.یعنی اوج هنر یک انسان.‌

حال قرآن بی شمار کتاب است.نظمش چه جوریه؟نظم خاص خودش رو داره باید پیدا کنیم.خدا فصل هاش رو چه جوری گذاشته؟هرکی نمیتونه پیدا کنه.بسم الله برو فصل قرآن رو به من نشون بده.‌

مثلا شما وارد خانواده بشید، میگی خدایا من میخوام وارد فصل خانواده در قرآن بشم.این کتاب فصلی در مورد خانواده داره؟این کتاب رو من میخوام فصل خانواده اش رو مطالعه کنم.خدا میگه؛ بفرما دیگه فصل خانواده اش رو مطالعه کن.‌

آیا فصل علم داره؟آیا فصل اقتصاد داره؟آیا فصل قیامت داره؟بله قرآن فصل قیامت هم داره.یک فصل مفصل(از جهت زیاد)یک فصل زیاد(البته خود مفهوم فصل، مفصلش هم هست)وقتی میگه «همه چیز رو به تفصیل گفتیم»یعنی همه چیز رو مفصل گفتیم،هم فصل به فصل گفتیم،هم هرچیزی مفصل هست،چیزی در قرآن کم نیست.کجا؟در همین کتاب،کجای این کتاب؟همین ظاهرش.اصلا معجزه ی قرآن همینه دیگه،یکی از معجزه های بزرگ قرآن.‌

ما قرآن رو مگیم همین جوری یه آیاتی هست،آیات مختلفی هست،خدا گفته در مورد همه چیز صحبت کردیم ولی اون موقع ها موضوعاتی نبوده و در موردش صحبت کرده.‌

نه! صحبت کرده؟ در مورد علم چی؟در مورد «علم»یک فصلی داره،یک فصلی که مفصل هست.کجاست؟در همین کتاب،کجای؟ظاهر این کتاب.بله در مورد قیامت هم داره.‌

علی آقا،رو بحث قیامت کار میکنند....هر دانش آموزی یک فصل از کتابی رو میخونه یه چیزی میفهمه،یه حرفی هم میتونه وارد این فصل بشه، بفهمه. حالا ایشون رفته سراغ فصل های خیلی سخت،هم فصل خیلی سختی رو داره میخونه،هم خوب میخونه،هم خوب میخونه هم خوب میفهمه.علی آقا با ظاهر قرآن الان دارن کل آینده رو می چینن،فقط در ظاهر قرآن.کل آینده چیه؟ مقطع به مقطع،دقیق،چی پشت سر چیه؟چی کجاست؟اونجا چی میشه؟آدمها کجا هستند؟همه چی.‌

قیامت یعنی آینده یعنی بحث از الان به بعد،کل آینده حتی قبل از آخر الزمان،همه چیز رو،حالا از الان به بعد رو دیگه دارن می چینند که چی کجاست؟کی هست؟چه جوریه؟ما دقیقا بعدا میخوایم وارد چی بشیم؟مقطع بعدی که میخواهیم دقیقا وارد بشیم چیه؟مدتش چقدره؟ همه باظاهر آیات قرآن(حالا مدت حدودیش دیگه اونقدری که من ...بودم وقتش هست مدتهای دقیق هم بیاد).همه ی اینها از ظاهر آیات قرآن،آخه این رو میگم آدم شاخ در میآره.‌

یه کوچولو،مثلا یک شِمّه اش رو سال 83 بود دیگه،اونموقع یک شِمّه ای بود الان که دیگه اصلا مدتی است(حداقل چند ماهی است که)کاملا روی این موضوع هستند.مثلا یک شِمّه ؛«کتاب ظهور»که صحبت شد،اون با چند تا آیه، ظاهر آیات قرآن.الان میبینی در فکر همه ی ما چیه؟(این هست که):«ما پذیرفتیم این موضوع رو»بهشت ظهور.اصلا کسی تا قبل از اون کلمه ی به اسم بهشت ظهور نیآورده بود.درسته؟قرآنی نگاه کردیم ظهور، بهشت هست،بهشتش هم این جوریه،وسعتش هم اینه ،مرحله ی اولش اینه، مرحله ی دومش هم اینه.این خیلی کلیتش ها،کلیتش راحت ظاهر آیه ی قرآن هست.‌

گفتم که اگر اینکار رو بکنیم(ببینید یه زمانی شما از دیده ها صحبت میکنی،بعد گفتند این آدم ما رو چی فرض کرده که میگه ما از دیدها حرف میزنیم،شما نمیبینید،ما میبینیم...این داره خالی میبنده فلان و از این حرفها)یه زمانی می اومدید با روایات صحبت میکردید،مثلا با برداشت از درون روایت و... میگفتند این روایت رو که ما اصلا قبول نداریم،اون رو هم قبول نداریم،تازه اون برداشت شما از این روایت این جوریه،اصلا اون روایت نصفش غلطه، اون روایت این جوریه و.... بعد الان که میخوان بِیان با ظاهر قرآن،ظاهر قرآن رو میاری جلو،بعد دیگه طرف چی بگه؟بگه ظاهر قرآن رو هم من قبول ندارم.یادتون هست حاج آقای (-.ع).روز اول آخرش رو هم من حدس میزدم به کجا برسیم،روز اول در مسجد(ش)اولین جلسه ای که در حجره شون نشستیم با حاج آقای(-.ع)،من اولین سوالی که ازشون پرسیدم این بود که به نظر شما وسعت حکومت امام(علیه السلام)بعد از ظهور چیه؟کجاست؟چه قدر هست؟اولین سوالی که اصلا از ایشون پرسیدم،وسعت دولت اهل بیت(علیهم السلام) بعد از ظهور چه قدر هست؟کجاست؟آسمانه؟زمینه؟ایران هست؟کجاست ؟منظقه ی خاورمیانه است؟‌

ایشون گفت حداکثر کره ی زمینه.یعنی کل نگرشی که تا اون روز داشت رو گفت.حالا با همین آدم نشستیم روایی هم که صحبت نکردیم،فقط آیات قرآن.صحبت کردیم،صحبت کردیم،ظاهر آیات قرآن ها!آخرش به این نتیجه رسید که«وسعت ظهور آسمانها و زمین است و بهشت ظهور داریم».‌

دوجلسه ی آخر یادتون هست،جلسه ی یه دونه مونده به آخر دیگه کلا قبول کرد و برگشت گفت من هیچ استدلالی علیه این حرف دیگه ندارم.ولی نمیتونم قبول کنم.یادتون هست؟گفت نمیتونم قبول کنم.جلسه ی بعدی که جلسه ی آخرمون بود گذاشتیم،(یادتون باشه همیشه اول جلسه من شروع میکردم؛مقدمه و..)جلسه ی آخر روز که گذاشتیم ایشون قبل از اینکه من شروع کنم گفت من یه چیزی بگم،من اشتباه کردم،رفتم فکر کردم دیدم که صحبت شما قبوله.قبول کردم.‌

حالا قرآن چندتا فصل داره؟خیلی، به اندازه «کل شی»فصل داره«ِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ (نحل89)» البته به اندازه ی «کل شی» شاید فصل نداشته باشه ولی در همه ی فصولش(باید فصلش رو پیدا کنی تا یک شیئی تبیین بشه)باید بری درفصلش .درون فصلش نرفتی و دنبال تبیین یک موضوعی؟خب نمیشه .‌

گاهی اوقات ساده است،بعضی از موضوعات قرآن(که این جوری هم هست کلا)روش داره، باید با روش قرآن وارد بشی و برخی موضوعات ساده است، بستگی به موضوع و آدمش و اینها داره.‌

مثلا طرف میخواد وارد فصل خانواده در قرآن بشه،بعد در مورد خانواده اش حرف گوش نمیکنه،چه جوری میخواد وارد فصل خانواده بشه؟مگه میشه؟خب نمیشه. مثلامیخواد بره فصل قرآن، ورق میزنه ولی نمبینه فصل قرآن هست.‌

ما باید اینجا سی نفر از بچه ها نشسته باشن،روزی دوازده ساعت کار کنند،کار داریم ما.سی نفر روزی دوازده ساعت بشینند ما کار داریم.سی نفرها!کارها هم یه جوریه نفرات باید یه ویژگی هایی داشته باشن.‌

بعضی فصلها عمودی هستند(فصل رو در عالم نگاه میکنیم عمودی است)، بیشتر عمودی است، در ارتفاعات هست ولی عمودی در دنیا جریان داره مثل موضوع خانواده، برخی فصول، فصول افقی هستند،فصولم نشئاتی هستند،یعنی شما اون فصل رو در ارتفاع نمیبینی در نشئات میبینی.اصلا در نشئات پخش هستند مثل «یوم». بعضی فصول هم ارتفاعی هستند هم درنشئات هستند.یعنی هردوش فوق العاده غلبه دارند، مانند فصل زوجیت

دیدن آیات کنار هم به شما کمک میکنه،خب! حالا چه جوری کنار هم ببینم؟اگر یک روش بهتری داشته باشم کنار هم ببینم بهتره؟بله! خب بهتره.آیا روشم در همه ی موضوعات یک جور هست؟نه! ممکنه یه فصلی روش خودش رو داشته باشه، یه فصلی نه.مثلا بعضی فصلها عمودی هستند(فصل رو در عالم نگاه میکنیم عمودی است)، بیشتر عمودی است،مثل شاخ و برگ کشیده.ولی عمودی در دنیا جریان داره مثل موضوع خانواده،خانواده خیلی الان و دو هزار سال پیش و سه هزار سال پیش و ده هزار سال پیش فرق نداره،بسیاری از مفاهیم عمودی(ارتفاعی )هستنددقت میکنید؟همون مفهمومی از تربیت فرزند که در دوران انبیاء(علیهم السلام)بود الان هم هست،نودونه درصدش همون هست درسته؟مفاهیم ارتفاعی هستند، این روش خاص خودش رو داره.ما دنبال این هستیم که این روش رو به بهترین شکل پیدا کنیم.البته در طول زمان با برخی مفاهیم دیگر درگیر میشن،تعامل ایجاد میکنند،اونها اصلا برای یک فصل دیگری هستند،متعلق به یک مقوله ی دیگری هستند و با اینها تعامل ایجاد میکنند و حالت جدیدی در این مفهوم اتفاق می افته،ولی،مفاهیم ارتفاعی هستند.‌

برخی مفاهیم، مفاهیم افقی هستند،مفاهیم،مفاهیم نشئاتی هستند،یعنی شما اون مفهوم رو در ارتفاع نمیبینی در نشئات میبینی.اصلا در نشئات پخش هستند مثل «یوم».این عمده اش در نشئات است.این «یوم»ارتفاعی پخش نشده که؛ این «یوم» اینجا،«یوم»دیگری بالاتر،«یوم»دیگری بالاتر...این درجات مفاهیم «یوم».نه!اینجوری نیست اینطور هست که ؛«یوم» اینجا،«یوم» بعد جلوتر ،«یوم»بعد جلوتر...عقب تر هم بود ولی افقی خوابیدن(پشت سر هم هستند).اونها روش خاص خودش رو داره.شاید در اونها هم مقولات مختلف، باز روش های خاص خودش رو داشته باشه.‌

بعضی مفاهیم هم ارتفاعی هستند هم درنشئات هستند.یعنی هردوش فوق العاده غلبه دارند،غالب هستند هر دو خیلی بزرگ هستند،در بعضی مفاهیم ارتفاع کمرنگ تر هست و افقش پررنگتر هست خیلی پررنگه و ارتفاع خیلی کمرنگ هست.در بعضی مفاهیم ارتفاع خیلی پررنگه و افق کمرنگتر است.دقت میکنید؟مثلا شما همون مفهومی از زوجیت رو که در بهشت آدم(علیه السلام)مبینی در بسیاری از بخشهای آینده هم میبینی،این مفهوم ارتفاعی است،به این ارتفاع که میرسی در همه جای افق این مفهوم زوجیت هست.افقش خیلی تاثیر نداره(تاثیر داره ها ولی خیلی تاثیر نداره).ممکنه یه مقوله ی دیگه یه موضوع دیگه در این افق یک تاثیری گذاشته باشه.‌

خب! اینها یک نوع پرداختن میخواد،این موضوعات یک جور پرداختن میخواد،اون مفاهیمی که افقی هستند(مفاهیم نگیم )این مقولاتی که افقی هستند یا دقیقتر بگیم فصلی از قرآن که افقی است در افق خوابیده،یک جوری پرداختن میخواد،یه نحوه ی برخورد میخواد،یه نحوه ی ورود به این فصل میخواد.‌

علوم قرآنی ها این جوری کار می کنند؟‌

ما با این روشها گاهی به این روشها فکر میکنیم، فکر کردن چه جوریه؟فکر کنیم ما چه جوری وارد بشیم؟خب آره،یعنی چی؟یعنی فکر کنیم،بفهمیم خدا چه جوری چیده؟مثل بعضی فصلها چینشی که خدا انجام داده،از کدوم فصل وارد بشیم که خدا قشنگ از اونجا شروع کرده به نوشتن، قلم خدا از اونجا نوشته،از اونجا نوشته و اومده پائین پائین پائین پائین فصل رو تمام کرده.‌

برای پرداختن به قرآن چند چیز لازمه: یک؛ روش است.روشی که میپردازی چیه؟ دو؛ فرهنگ پرداختن به قرآن. ما متاسفانه با فرهنگ عرب هزار و چهارصد سال پیش به قرآن می پردازیم

یک مقوله رو هم عرض کنم جالبه؛در پرداختن به قرآن جامعه، اصلا پرداختن به دین کلا بخصوص قرآن(این حتی در دانشمندان این عرصه هم فراوانه) ما به قرآن می پردازیم،برای پرداختن بقرآن چند چیز لازمه:‌

یک ؛روش است.روشی که میپردازی چیه؟(حالا این بماند،بخشیش رو الان یه مقداری صحبت کردیم،در اون فضا)‌

دو؛(یک موضوع مهم قبل از روش و اصلا ابتدای کار) میخوایم بقرآن بپردازیم؟علم قرآن،علوم قرآن،درس علوم قرآن بذاریم،رشته ی علوم قرآن بذاریم،قبلش باید چی بذاریم؟«اصلاح فرهنگ پرداختن به قرآن»فرهنگمون در پرداختن به قرآن چیه؟در پرداختن به دین چیه؟ما متاسفانه با فرهنگ عرب هزار و چهارصد سال پیش به قرآن میپردازیم،با فرهنگ عرب هزار سال به قبل،به قرآن می پردازیم،فرهنگمون اون فرهنگ هست.‌

اونها چه جوری بقرآن میپرداختند؟اونها با کل عقبه شون به قرآن میپرداختند،با عقبه ی خودشون به قرآن نگاه میکردند،میپرداختند.نوع نگاهشون به قرآن، نوع نگاهشون به آیات قرآن،نوع استفاده ای که میخواستند ببرند،نوع چینشی که خدا کرده بود،أهَمُّ مُهِمِّی که در آیات قرآن وجود داشت رو اونها با فرهنگ خودشون نگاه میکردند،این یک مقوله ی خیلی مهمه،اصلا میتونیم یکبار مفصل در موردش صحبت بکنیم که فرهنگ ما در پرداختن به دین چیه؟شما باید با چه فرهنگی بپردازی؟ ایرانی ها موفقتر از اعراب شدند،چون فرهنگشون از اعراب بهتر بود،آیا کامل بود؟نه!ولی اهل بیت(علیهم السلام)برای این فرهنگ زحمت کشیدند.‌

تکمیلی:‌

وقتی خدا در قرآن می فرماید؛ «یا ایها الذین آمنوا» اینکار رو بکنید، شما میگی این رو زمان پیامبر گفته و بعد از اون زمان هم هست؟ قبلش هست؟ قبلش نیست مگر اثبات بشه، بعدش هست مگر رد بشه.

شما با مفهومش کار نداشته باشید،با ظاهر آیات(تقسیم بندی رو انجام بدید)،اینکه گفته نه بابا بالاخره «نساء» اون موقع هم بوده دیگه پس در تقسیم بندی بذاریم اون قسمت.نه!یه موقع یه آدمی بد قلقی مثل من پیدا میشه میگه؛ اینکه داره در فلان زمان صحبت میکنه چرا شما گفتی زمان دیگری هم بوده؟ اون موقه شما میگی خب باشه،همین جا باشه.‌

در آیات باید دید چه زمانی؟ در کدام مقطع؟خطاب به چه کسانی داره صحبت میکنه؟...مثلا میگه ما به مشرکین گذشته گفتیم این جوری.به مشرکین از اول گفتیم هر کی شرک کنه این جوری میشه.یا مثلا همون جوری که در مورد دوران پیامبر(صلوات الله علیه)که دارین«یا ایها الذین ءامنوا؛ای کسانی که ایمان آوردید»میگی خب از دوران پیامبر هست و بعدش هم هست.ببینید این آیات بعد از زمان پیامبر هست مگر اینکه خلافش ثابت بشه(اونجایی که داره عمومی صحبت میکنه ها!)میگه مثلا«یا ایها الذین آمنوا» اینکار رو بکنید، شما میگی این رو زمان پیامبر گفته و بعد از اون زمان هم هست؟ قبلش هست؟ قبلش نیست مگر اثبات بشه،بعدش هست مگر رد بشه.‌

واضح هست دیگه این کتاب، کتاب دوران پیامبر(صلوات الله علیه) هست، بعد پیامبر هم اومده آیات رو تلاوت کرده،دیگران تلاوت کردند،چی تلاوت کردند؟این رو که «یا ایها الذین آمنوا».پس در مورد قبل نیست مگر اینکه اثبات بشه،در مورد بعد هست مگر اینکه رد بشه.‌

این آیه که «قبل از ورود به بیت در بزنید وارد بشید،این به اسلام نزدیکتر هست...»، ظاهر این آیه اینه که مربوط به دوران پیامبر (صلوات الله علیه هست)،و اینکه مربوط به زمان حضرت ابراهم هم میشه استدلال های بعدی میشه. بعدا راجع بهش صحبت میکنیم.‌

الان خیلی راحت اولا بچینیم،ما الان نمیخوایم خیلی در این مقطع بحث کنیم،الان میگیم این برای از اینجا به بعد هست،بعدا بررسی میکنیم میگیم این استلالی پیدا کردیم که این آیه مربوط به قبل هم هست،یا میگیم یه استدلالی پیدا کردیم میگیم این آیه فقط برای دوران رسول الله هست و بعدش دیگه نیست.ولی ما با همین فرض راحت بچینیم.‌

ما داریم مقاطع خانواده رو میچینیم،داری خانواده رو میچینیم،و «بیت»فرا خانوادگی است. مثلا راه رفتن مربوط به انسانهاست،بعد یه دفعه خدا بگه من به یه سری موجودات هم گفتم راه برید. ما بیاییم با مقوله ی انسانها،نظام بشر.ذیل نظام بشر داریم بررسی میکنیم لذا وارد اون فضاها نشیم.و در مورد بکار برد بیت در مورد زنبور ها رو بعدا جداگانه بررسی کنیم.‌

ببینید! هیچکدوم اینها از دست نمیرن،ما بالاخره اون رو یه جایی بررسی میکنیم ولی سرجاش بررسی میکنم.نه اینکه الان بگیم این از دستمون نره،نه!هر چیزی رو سرجاش بررسی میکن.عدل یعنی همین دیگه که هرچیزی رو سر جاش بذاریم.‌

موضوع مهمتر، موضوع نکته نگاری است،الان وارد این موضوع شدیم؟ نکته نگاری بانک آیات رو شروع کنیم از بالا تا پائین.‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است