برخی از ویژگیهای معجزات: مفهوم و جایگاه داشتن، رفع نیاز کردن، هدایت کردن
در معجزات بایستی چند ویژگی وجود داشته باشه؛ یکی مفهوم داشتن، یکی حاکی از رفع نیاز، نیازی بسیار شدید که کسی نمیتونه اون رو مرتفع کنه یا به اون شکل مرتفع کنه، یکی هدایت، مفهوم وجود داشته باشه، رفع نیاز کنه و به یک چیزی، به یک جهتی هدایت کنه.ببینید در ماجرای موسی علیه السلام و اون سحره وقتی سحره با اون ریسمانها مار درست میکنند موسی علیه السلام با عصا به ماری بزرگتر یا به تعبیری اژدها ایجاد میشه و اون مارها رو از بین میبره. اگر در این صحنه موسی علیه السلام با عصایش یک درخت درست میکرد مفهوم نداشت.رفع نیاز نمیکرد و هدایت هم نمیکرد. اگر یک درخت درست میشد آیا سَحَره ایمان میآوردند؟ معجزه به شکلی بود که سَحَره ایمان آوردند، سَحَره به خدا هدایت شدند، به رسالت موسی علیه السلام هدایت شدند. ببینید وقتی با عصا نهرها از اون صخره سنگ جاری میشه قبلش چی مطرح هست؟ یک نیاز بسیار شدید مطرح هست. قوم موسی یک نیاز بسیار شدید دارند که کسی نمیتونه این نیاز رو مرتفع کنه. بله با این دید باید معجزات رو دید. مثلا عیسی علیه السلام یک گلی رو برداشت و به إذن الله اون رو پرنده کرد و پرنده زنده شد و پرواز کرد. خب چه مفهومی داره؟ چه نیازی رو داره مرتفع میکنه؟ در معجرات باید به دنبال« مفهوم » باشیم. جایگاه این معجزه چی هست؟( مفهوم رو که عرض میکنیم یعنی اینکه شما در مفهوم به دنبال جایگاه معجزه هم باشی ) مفهوم و جایگاهش چی هست؟ « چه نیازی رو داره مرتفع میکنه؟» « به چه چیز داره هدایت میکنه ؟» اینها رو باید در معجزات دنبال کنیم. ما اینجوری به معجزات نگاه نمیکنیم. لذا عمدتا از معجزات غافل هستیم.
معجزات صرفا برای اثبات مدعی نیست فلذا باید به آن توجه کرد، از آن درس گرفت و با آن همراه شد
موسی علیه السلام« یَد بیضا » داره، مطرح میشه که دستش رو بالا میآورد و یک نوری از دست ایشون بیرون میآمد یا دست ایشان درخشان میشد. خب این تعبیر از این معجزه چه مفهومی داره؟ جایگاهش چی هست؟ چه نیازی رو داره مرتفع میکنه؟ چه نیاز از چه زمانی رو داره مرتفع میکنه؟ از زمان خودش چه نیازی رو داره مرتفع میکنه؟ برای آیندگان چه نیازی رو داره مرتفع میکنه؟ به چه چیزی داره هدایت میکنه؟ عمدتا نگاه به معجزات این هست که یک کار خارق العاده کرد. کار خارق العاده چی هست؟ عمدتا یک حس بی مفهوم، کار خارق العاده کرد. گاهی یک مقدار که جلوتر میریم گفته میشه که" با معجزات خواست که نشون بده که برتر هست ". این هم هست ولی اینکه خیلی ناقص هست، یک جورهای دیگری هم میتونست نشون بده که برتر هست. جایگاه معجزات ضعیف دیده شده است. عمدتا معجزه به این مفهوم معنا میشه که فرد خواسته خودش رو اثبات کنه. این مفهوم از کجا درآمده است؟ استناد قرآنی این حرف که" فرد خواسته خودش رو اثبات کنه " کجاست؟ اگر اثبات قرانی داره، آیا فقط همین مورد نظر هست؟ این موضوع چقدر مهم هست؟ اصلا فرد خواست خودش رو اثبات کنه، موسی علیه السلام به هر روشی خودش رو اثبات کرد، معجزه آورد، کار خارق العاده کرد، هر کاری کرد، دیگه چرا الان برای ما مطرح هست؟ چرا خداوند در قرآن برای ما مطرح کرده است؟ خب اون موقع یا خودش رو اثبات کرد یا اینکه نکرد دیگه، تموم شد، الان چرا خدا برای ما مطرح کرده است؟ چرا اینقدر آیات قرآن به ماجرای معجزات موسی پرداخته است؟ برای چی خداوند برای ما مطرح کرده است؟ حالا یک زمانی خودش رو یکجوری اثبات کرد یا تونست اثبات کنه یا نتونست خب تموم شد دیگه، چرا برای ما مطرح هست؟ اگر فقط اثبات کردن موسی علیه السلام برای قومش بود، دیگه ماجرای اون تمام شده دیگه و مطرح کردنش دیگه خیلی جایگاه نداره. قران و اهل بیت علیهم السلام ما رو به این سمت سوق داده اند که به معجزات توجه داشته باشیم، فرهنگ دیدن معجزات در خودمون ایجاد کنیم، توجه به معجزات ، درس گرفتن از معجزات و حتی منطبق شدن با معجزات داشته باشیم. « معجزات » که عرض میکنیم معنای اصطلاحی که مطرح هست مدنظر هست.