چهارشنبه-4جمادی الثانی1436-حرم مطهر امام رضا علیه السلام- صحن گوهرشاد- بعد از نماز صبح
بخاطر همه ی اون محبتهایی که بوده، دراین سفر بود و خواهد بود و ما درک نکردیم، ما قدرت فهمش رو نداشتیم« الحمد لله رب العالمین».
... محبت هایی شد، محبتهایی که بخشی از اونها رو میشناسیم و بخشی رو هم نمیشناسیم چون از جنس نور هست، از جنس ارتفاعات بسیار بالاست، بخاطر همه ی محبت هایی که قبلا بوده، بخاطر همه ی محبتهایی که در این سفر بود و ما حس کردیم و ما فهمیدیم و ما درکش کردیم« الحمد لله»، بخاطر همه ی اون محبتهایی که بوده، دراین سفر بود و خواهد بود و ما درک نکردیم، ما قدرت فهمش رو نداشتیم« الحمد لله رب العالمین».
برامون مطرح شد« يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» نور میآد براشون سعی میکنه، پیش روی اونها رو میشکافه و میره جلو و اونها رو با خودشون میبره، ما چقدر از این موضوع رو درک کردیم؟ یک بخشی رو، چقدرش رو درک نکردیم؟ خیلی رو. بخاطر همه ی این ماجرا« الحمد لله رب العالمین».
بخاطر توفیق اینکه در شب دفن حضرت زهرا سلام الله علیها، در جوار بیتی از بیوت خدا با صاحب خانه ی بیت خدا هم کلام شدیم« الحمد لله رب العالمین».
حال و هوامون حال و هوای بچه هایی هست که مادرشون از دنیا رفته، در شب گذشته مولاشون اون مادر رو با غربتی بسیار زیاد به خاک سپرد. ببینید در این فضا این بچه ها اومدن، شب تمام شده، اومدن نماز صبح شون رو خوندن، ببینید در چه حالی نماز صبح خوندن؟ نماز صبح تموم شده، اومدن درب خانه ی مولا جمع شدند. در دعای ندبه یا برخی ادعیه ی دیگر میخونیم که« أینَ الحَسَنُ و أینَ الحُسَین» این بچه ها صبح جمع شدند درب خونه ی مولا؛ « أَینَ اُمُّنا؟»
حال و هوامون حال و هوای بچه هایی هست که مادرشون از دنیا رفته، در شب گذشته مولاشون اون مادر رو با غربتی بسیار زیاد به خاک سپرد.
ببینید در این فضا این بچه ها اومدن، شب تمام شده، اومدن نماز صبح شون رو خوندن، ببینید در چه حالی نماز صبح خوندن؟ نماز صبح تموم شده، اومدن درب خانه ی مولا جمع شدند.
در دعای ندبه یا برخی ادعیه ی دیگر میخونیم که« أینَ الحَسَنُ و أینَ الحُسَین» این بچه ها صبح جمع شدند درب خونه ی مولا؛ « أَینَ اُمُّنا؟»
ببینید وقتی یک عزیزی از دست میره، میگن که بگذارید تا بستگان برن بر سر خاک اون عزیز از دست رفته برای اینکه خاک دل اونها رو سرد میکنه. ولی مولای ما گفته که:« کسی نباید سر مزار ایشون بره، هرکسی هر بهانه ای گرفته، هرچیزی میخواد بیاد درب خانه ی من»، ما هم جمع شدیم درب خانه ی مولا.مولا از این بچه ها میپرسه که شناخت شما از مادرتون چی هست؟ از مادر چی میخواهید؟شما پاسخ میدی که مادر« نور» بود؛« چهره از رخسارش مُنَوَّر داشتیم»، مادر نورِ نور بود، مادر نورُ علی نور» بود، مادر« نورُ السَّماوَاتِ وَالأرض» بود. و با این حرف ها به مولا میرسونند که ما« التماس نور» داریم؛« نور زهرائیت، نور فاطمیت».
ببینید وقتی یک عزیزی از دست میره، میگن که بگذارید تا بستگان برن بر سر خاک اون عزیز از دست رفته برای اینکه خاک دل اونها رو سرد میکنه. ولی مولای ما گفته که:« کسی نباید سر مزار ایشون بره، هرکسی هر بهانه ای گرفته، هرچیزی میخواد بیاد درب خانه ی من»، ما هم جمع شدیم درب خانه ی مولا.
مولا از این بچه ها میپرسه که شناخت شما از مادرتون چی هست؟ از مادر چی میخواهید؟
شما پاسخ میدی که مادر« نور» بود؛« چهره از رخسارش مُنَوَّر داشتیم»، مادر نورِ نور بود، مادر نورُ علی نور» بود، مادر« نورُ السَّماوَاتِ وَالأرض» بود. و با این حرف ها به مولا میرسونند که ما« التماس نور» داریم؛« نور زهرائیت، نور فاطمیت».