منظور از بهره بردن از قرآن، درک درجات مفاهیم قرآن از ظاهر قرآن است و نه باطن آن
إن شاء الله که خداوند توفیق بهره بردن از قرآن، توفیق فهم قرآن، توفیق درک درجات قرآن رو به همه ی ما عطا کنه. منظورمون باطن قرآن نیست، بلکه درک درجات مفاهیم قرآن هست. ما خیلی دنبال بحث« باطن قرآن» نیستیم، همینقدر که خداوند توفیق داده از ظاهر قرآن بهره ببریم یک اقیانوس عمیق هست. یک عمر نیاز به غوطه ور بودن داره( البته اگر خداوند باطن قرآن رو هم عطا کرد ما مانع نمیشیم ولی دنبال این موضوع نیستیم چون ممکنه به خطا بریم).
إن شاء الله که خداوند توفیق بده ما قدر شناس محبت های خدا باشیم، قدر شناس نعمتهای خدا که بر سر سفره ی قرآن به روی همه ی ما پهن کرده باشیم. ما خیلی بهره مند شدیم، ما خیلی استفاده کردیم و اگر خداوند از این به بعد هم به ما چیزی نده ما طلبی نداریم. مهم این هست که خداوند ما رو رها نکنه. ما از خدا طلب نداریم ولی از خدا درخواست داریم که خدایا! ما رو رها مکن. رها شدن مساوی با سقوط هست مساوی با از دست دادن هرچیزی که داشتیم هست.
خدایا! ما یله نباشیم، ما صاحب داشته باشیم. اینکه آدم در درگاه خدا باشه و صاحبی داشته باشه خیلی قیمت داره.
ایراد بنی اسرائیل، بی صاحبی و اعراض از صاحب بود و نه کمبود نعمات
اینکه چقدر نعمت جلوی روی او بگذارند خیلی مهم نیست. میدونید چرا خیلی مهم نیست؟ نمونه ی بارزش بنی اسرائیل هست، اینقدر خداوند به اینها نعمت داد اما اونها چی شدند؟ به کجا رسیدند؟ مشکلشون چی بود؟« بی صاحب بودند».
آیا صاحبی نبود؟ بود ولی اونها از او( ازصاحب) اعراض میکردند. اینکه چقدر نعمت دارند مهم نیست اینکه صاحب ندارند یا صاحب دارند مهم هست.
در مهمانی خدا، ملاک، صاحب داشتن است و نه نعمت بیشتر دریافت کردن
تصور کنید یک مهمانی بزرگی از مهمانی های خدا هست و فردی اونجا حضور داشته باشه و یکی از کارگزان مهمانی خدا صاحب او باشه و او دم دست این صاحب باشه ولو بر سر سفره ننشسته باشه ولو بهترین غذاها رو جلوی او نگذارند. و یک فرد دیگری هم از در بیاد داخل و در کنار سفره او رو بنشانند ولو در بهترین جاهای سفره، بهترین اطعمه و اشربه رو هم کنار او قرار بدن و او از اون نعمتها استفاده ببره. قیمت اون فرد اول بیشتر هست، جایگاه اون فرد اول عزیز تر هست.
در مهمانی خدا به دنبال صاحب بگردیم، به دنبال یک کسی که در این مهمانی عزیز هست و ما هم نشین او بشیم.
اینکه« چقدر در این مهمانی ازنعمتها بهره مند شدن» خوب هست ولی در اولویت نیست. بلکه اینکه« چقدر از یلگی در اومدن» قیمت داره.
دوستان برای خودمون دغدغه بدونیم، هدف بگذاریم که در آخر ماه مبارک ما نسبت به موضوع صاحب داشتن چگونه هستیم؟
برخی ها مثلا در مهمانی های مختلف دعوت میشن. به فلانی میگی که چرا میری مهمانی فلانجا؟ ایشون میگه که به هر حال غذا و اطعمه و اشربه ای که به ما میدن که خیلی برام اولویت نداره بلکه اینکه میریم اونجا و افراد مختلفی رو میبینیم، آدم های مختلفی رو میبینیم، مثلا فلانی میره مهمانی دفتر مقام معظم رهبری( دفتر آقا). از او میپرسیم چرا میری اونجا؟ غذاش برات مهم هست؟( بر فرض ها!) اون شخص میگه که نه غذاش برام مهم نیست، افطاریش هم خوبه مهم هست میخوریم و استفاده میکنیم ولی اینکه میریم اونجا آقای وزیر فلانی هم میآد، فلان وزیر هم میآد، فلان مسئول هم میآد، فلانی هم میآد و ما با اونها یک گپ و گفتی میکنیم و بالاخره یک ارتباطی ایجاد میکنیم.
ما وارد مهمانی خدا شده ایم وقتی مهمانی تمام بشه، با چه کسی ارتباط ایجاد کرده ایم؟ در این مهمانی با چه کسی مصاحبت داشته ایم؟ نکنه ماه مبارک تمام بشه و ما همینقدر که الان بی صاحب هستیم( همون مقدار که هستیم) تا آخر ماه مبارک هیچ تغییری نکنیم.
در ماه مهمانی خدا به دنبال صاحبی خدایی باشیم
در ماه مبارک رمضان و در مهمانی بزرگ خداوند به دنبال یافتن صاحب باشیم. دوستان یله نباشیم.
به دنبال یافتن رفیق باشیم، به دنبال یافتن شفیع باشیم. برای این موضوع دعا کنیم، درخواست کنیم، مسئلت کنیم.
ببینید شما فرض کنید که یک ادم بزرگواری مثلا یکی از علما یک مهمانی بزرگی داشته باشه و شما رو هم دعوت کنند به یک طریقی شما هم تنهایی بدون هیچ کدوم از دوستانتون، بدون هیچ کدوم از آشناهاتون دعوت شده باشید. برید یک شهر دیگری در خانه ی بزرگی که اونجا مهمانی هست و افراد مختلفی هستند، همه به چشم شما غریبه هستند. شما هم گاهی اون عالم بزرگوار رو از دور میبینید. یک ساعت که بگذره احساس تنهایی میکنید. چقدر زیباست که یک کسی از نزدیکان اون عالم بزرگوار بیاد کنار شما بنشینه و بگه من اومدم کنار شما، دیدم که شما تنها هستی، گفتم بیام کنار شما بنشینم و در این مهمانی با هم باشیم. یک موقع احساس تنهایی نکنی.
بله برای این موضوع دعا کنیم. چه خوب هست که خود اون عالم بیاد کنار آدم بنشینه. نگاه کنه، بلند بشه و حرکت کنه و بیاد کنار اون فرد بنشینه و بگه احساس کردم که این گوشه تنها هستی و گفتم بیام یه ده دقیقه ای هم کنار همدیگه بنشینیم. برای این موضوع مسئلت داشته باشیم.
«وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنىِّ فَإِنىِّ قَرِيبٌ » بیاد و کنار اون فرد بنشینه. در ماه مبارک این برامون مهم باشه.
خدایا! من احساس تنهایی میکنم، مهمانی تو هست و من احساس تنهایی میکنم، آیا میشه ده دقیقه بیای و کنار من بنشینی؟ میشه چند ساعتی کنار من باشی بگونه ای که نزدیکی تو رو حس کنم؟
ممکنه بفرمایید که خداوند به همه نزدیک هست البته این بحث زیادی داره اما نه! اینطور نیست، خداوند از بعضی ها دور هست و گاهی ممکنه خداوند به بعضی ها نزدیک باشه ولی اونها به خدا نزدیک نباشن.
خدایا! میشه بیای نزدیک ما جوری که ما این نزدیکی رو حس کنیم، ما در این نزدیکی زندگی کنیم، ما در این« قرب» زندگی کنیم« فَإِنىِّ قَرِيبٌ » من به اون افراد قرب میگیرم. خیلی عظیم هست.
یا رسول الله! اگر کسی در مهمانی من بیاد و از تو من رو مسئلت کنه من به او قرب میگیرم.
بله دوستان! در مهمانی خدا به جست و جوی صاحب باشیم. صاحبی خدایی. صاحبی که از مقربین درگاه خداست.
چرا صاحب داشته باشیم؟ خیلی دلایل داره و یکیش اینکه اگر صاحب داشته باشیم خدا اونجا به ما نزدیک میشه، خدا به ما قرب میگیره.
خداوند توفیق بده که در پایان ماه مبارک و حتی زودتر از اون در همین اوایل ماه مبارک در مهمانی خدا معروف بشیم که فلانی صاحب داره و صاحبش فلانی هست. ملائکه ی خدا فریاد بزنن که فلانی صاحب داره و صاحبش فلانی هست.
یک کسی خواست به ما نزدیک بشه، چیزی بیاره، چیزی ببره یک کسی از اون طرف داد بزنه که فلانی! اینها صاحب دارند و صاحبشون فلانی هست. اختیار دارشون فلانی هست. اینها مولا دارند، اینها امیردارند.
اگر چند نفر از ملائکهی خدا در مهمانی خدا تصمیم گرفتند که نعمتی بیارن و پخش کنند و آوردند جلوی ما بگیم که شما چه کسی هستید؟ ملائکه بگن که ما همینطوری در مهمانی خدا نعمت پخش میکنیم. ما بگیم که:" ما صاحب داریم، ما بجز از دست صاحبمون از کسی چیزی نمیگیریم. نگاه نکن که همینطوری در گوشه ای از مهمانی خدا نشسته ایم، ما صاحب داریم".
رفتارهایمان در مهمانی خدا حاکی از بی صاحبی نباشد
این فضا رو مراقبت کنیم، در ماه مبارک با دوستانمون نشست و برخواست داریم، این فضا رو مراقبت کنیم. دوستان! جوری رفتار نکنیم که حاکی از بی صاحبی باشه، جوری رفتار نکنیم که حاکی از یله بودن باشه.
در مهمانی خدا چنان قیافه ای بگیریم( به تعبیر امروزی ها چنان ژستی بگیریم که صاحب داریم).
یک کسی اومد و به شما گفت که فلانی! بدو بیا بریم اینطرف یک خبری هست، یک نعمتی هست پخش میکنن یک غذای نذری ای میدن و خیلی هم خوشمزه هست بریم بخوریم. شما چنان رفتار کنی که« ما صاحب داریم »،« ما یله نیستیم » ما اینطرف و اونطرف نمیدویم.
از شما پرسیدند که صاحب شما کجاست؟ بگی که کجاست یعنی چی؟ چه کسی ما رو تا الان اینجا آورده؟ چه کسی تا الان ما رو جلو آورده؟ صاحب ما کجاست یعنی چی؟
هروقت صلاح بدونه، آنچیزی که صلاح بدونه رو انجام میده.
بله اون کسی که در مهمانی خدا صاحبی داشته باشه خیالش راحت هست، کنار دست صاحبش می ایسته، هرکجا که صاحبش بگه این فرد می ایسته، گاهی یک صاحب با نورش اونجاست، با نورش در پیش کسانی هست، نور اونجا هست. و به واسطه ی اون نور خدا اونجاست، خدا اونجا نزدیک تر هست. خدا در قرب اونها قرار میگیره.
دغدغه ی این رو داشته باشیم که به همراه صاحبی باشیم و اگر صاحبی تا امروز دست ما رو گرفته و در معیت او بودیم این دست رو رها نکنیم.
بعنوان مثال خداوند توفیق میده که میریم سفر مشهد یا یکی از سفرهای زیارتی، کربلا.
وقتی میریم حرم یا در صحن های حرم ها هستیم من خودم ترجیحم این هست که در کنار افرادی بنشینم و در کنار افرادی باشم که گمانم این هست که اونها صاحب دارند.
آقا! کنار این افراد مینشینی چه کار میکنی؟ کارش خیلی مهم نیست. همینکه اینها صاحب دارند و من کنار اونها باشم و جزئی از اونها باشم این مهم هست.
آقا! همه میدوند اون طرف. شما میگی چی شده؟ میگن که اونطرف یک معجزه ای شده، یک کوری شفا پیدا کرده. من نمیدوم اونطرف.
چرا؟ میگم میخوام در کنار کسانی باشم که صاحب دارند.
همه میدوند اونطرفی که یک معجزه ببینند، یک اثری از آثار امام علیه السلام رو ببینند.
من اینجا مینشینم که صاحب ببینم، نور امام ببینم، نور امام رو حس کنم.
إن شاء الله که خداوند توفیق بده که ما در ماه مبارک رمضان بیشتر از گذشته صاحبمون رو حس کنیم. دغدغه ی این رو داشته باشیم که با او همنشین باشیم، با او همراه باشیم، به او نزدیک تر بشیم، از او مسئلت داشته باشیم.
برمحمد و آل محمد صلواتی بفرستیم أللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم