هر بار که میخواهیم یه سفر این جوری بریم کربلا یا مثلا مشهد قبلش هم یه موقعی ذهنی با منظری که الان داریم میریم سفر میگیم که باید چی بشه ؟ باید چی کنیم ؟ باید چی بشه ؟ جالب میشه ولی بعد در عمل که میریم میبینیم که خیلی جالب تر میشه . اون چیزهایی که فکر نکرده بودیم اونها هم پیش پای آدم میاد . ما هر بار که رفتیم مشهد قبلش همین جوری یه برنامه ی ذهنی میرختیم که مثلا باید این جوری شه قاعدتا، باید یه کاری بکنیم، باید این جوری بشه . بعد که میریم میبینیم که مساله چند گام جلوتره و داشتیم فکر میکردیم که اگه این جوری میرفتیم کربلا چند گام جلوترش چی بود ؟ به خاطر همین سعی کردم خودم در همین مدت یکی دوباری روحا برم همون ورها ببینیم که چی میشه؟
عبدی : صحبتی که شده بود این بود که ایشون میخواهد کربلا بره با چه منظری بره ؟ صحبت این بود که کربلا رفتن در فضای دعای ندبه باشه . چه جوری ؟ که با چه منظری بره کربلا؟ کربلا میخواهد بره دنبال امام حسن و دنبال امام حسین باشه . أین الحسین . کجاست حسین ؟ با این منظر بره کربلا . بعد رفت اون جا دنبال امام حسین باشه .