استقامت یعنی طلب قائم شدن، رفتاری است مشابه «نور علی نور» از جانب ما
مفهوم استقامت.كدام واژه ي قرآني حاکی از اين مفهومه ؟ «نور علی نور» که از اون طرفه. مفهوم استقامت اينه كه آدم فضا به فضا شروع كنه به حركت كردن ، درسته ؟ شما درست ميگيد خب مدام نور مدام نور رفتار از اون وره ، شما داري اينجا چه كار مي كني؟ داري استقامت ميكني، يعني داري طلب قيام ميكني، طلب قائم شدم ميكني ، آن چيز كه خواست تو و طلب تو هست، اينه كه من از اين نور كه اين قدر اومده، به این اندازه قائم بشم ، حالا نور بعدی اومد اينقدر قائم بشم، قائم تر بشم، قائم تر بشم . ميشه؟ استقامت ديگه ، طلب قيام ، درسته؟ فرمايش شما درسته منتها مفهوم قرآنيش را ميگم.
وجه رب کسی است که همه وجوهش را غرق رب ملکوتی کرده
وجه رب کسی است که به بهشت ظهور دل نبسته، به دنبال صاحب بین الصورینه
ياوران امام علیه السلام در بعد از ظهور، وقتي كه بهشت هاي بعد از ظهور ساخته ميشه، خب اونها صالحين هستند بهشتها را بر پا ميكنند دوران ظهور سپري ميشه، دوران ظهور، رجعت هاي اهل بيت علهم السلام ، ظهور اهل بيت عليهم السلام در فضاي آسمانها و زمين . كل آسمانها و زمين در يك دوراني بسيار بزرگ، به لحاظ زماني بهشت شده . انسانها توي اين بهشت ها سپري مي كنند، استفاده مي كنند، وقتي همه جا بهشت شد صالحيني خدمت امام عليه السلام مي رسند (زبان حال عرض مي كنم ها ، مفهوم را با اين بيان عرض مي كنم) خدمت امام عليه السلام مي رسند :آقا اين فضا براي ما تنگ شده، ما مي خواهيم از اين صحنه برويم، اين صحنه تمام شد، ما دلي به بهشت ظهور نبستيم به بهشت ظهور دلي نبستيم ، قلب ما الان روانه ي فضاي وجه رب شده ، قلب ما روانه ي بين الصورين شده ، ما مي خواهيم از اين فضا بريم اينها وجه رب شدن ، يعني اين قدر همه ي وجهشون را غرق رب ملكوتي كردن ،كه اصلا خودشون شدن وجه رب .يه موقع به اون آدم بخواهي بگي ، مي گي وجه رب ، همه ي وجهشون را غرق رب ملكوتي كردن ؛ بهشت ظهور هم ديگه چششون را نمي گيره ، ديگه توي چششون نيست .چرا ساختي ؟مولا اين جوري مي خواست. چرا اين قدر دويدي ؟چرا اين قدر زحمت كشيدي ؟آسمانها را و زمين را شما بهشت كردي .مو لا اين جوري مي خواست . ميل او بود .خب حالا بمونيم ، بهشت و آسمانها و زمين! اِ بمونيم چيه؟ او غرق يك فضاي ديگره ، ديگه اون اواخر ميبيني با نگاهش با كلامش با نوع رفتارش داره نشان مي ده كه آقا اين فضا براي من سخت شده من مي خواهم برم جلو تر. اين خيلي مهمه و الا بهشت ظهور فضايي كه يه كسي ميلیون ها سال ميليونها سال درش بمونه جاي استفاده بردن داره . يعني هر روز ميتونه يك نعمت جديد بدست بياره هر روز ميتونه با نعمات و محبتهاي جديي آشنا بشه . اگه ميليون ها سال درش بمونه ها ميتونه هر روز با محبتهاي جديدي آشنا بشه و اين انسانها اين صالحين ميگن ما نگاهمون يك جاي ديگست اين خيلي زيباست .قبوله؟ خيلي ممنون .
حتي بهشت ظهور محبتي است براي لقاء مادر مهربان س، براي اين كه بياين به سمت لقاء
تصور كنيد مثلا غذاي حضرتي امام رضا عليه السلام ، موضوعاتي از امام عليه السلام،غذاي ايشون مثلا ، مثلا يه شعبه هم توي قزوين زدن ، ميارن توي قزوين . يه كسي بره هر روز اين جا غذا بخوره بعد بگه الحمد لله ساكن بشه ، رفتارش صحيح نيست . اين غذاي حضرتي بايد او را به حضرت بكشونه به سمت حضرت ، بايد دغدغش چي باشه؟ يعني من ميشه هر روز اين جا غذا مي خورم ديگه اينجا برام سخت شده يعني ميشه برم در اون سالن به عنوان مثال عرض ميكنم ها در اون سالن حرم كه غذا هست اونجا بشينم غذا بخورم ، يعني ميشه برم اونجا ، يعني ميشه برم نزديك تر ، يعني ميشه برم ، يعني ميشه يه فضا جلو تر ،
يوم لقاء خب درسته توي اين يوم كلي محبتها هست كلي نشانه ها هست كلي موضوعات از ربي هست كه قراره ملاقات بشه، ربي كه قراره ملاقات بشه توي اين مسير محبتهاي زيادي پهن كرده، اين محبتها را پهن كرده به خاطر اين كه اشتياق انسانها، اشتياق اين مومنين براي لقاء او بيشتر بشه، حتي بهشت ظهور محبتي است براي لقاء او براي اين كه بياين به سمت لقاء ، نه بياين توي بهشت توي بهشت بمونن .
شما بهشت ظور را نگاه ميكني بهشت ظهور هم همينه ، نه اين كه برن توي بهشت بمونن بيان تو بهشت كه بيان توي لقاء ، غذق از فضاي محبتهاي او ولي بيان به سوي او حتي از اين بهشت هم بگذرند ، اين خيلي مهمه در فضاهاي بهشت گونه ولي به سمت او نه در يك بهشت بنشينن غرق محبتهاي او يه موقع در يك بهشت مينشينن غرق محبتهاي او خب در بهشت او كه محبتهاي او هست بيان در بهشت به سوي او خيلي ظريف .
اینکه بهشت را می گذارند بعد اهل بيت علیهم السلام را به دلیل این است که صحنه باشه براي انسان. این که بهشت برات اصل هست يا او؟
اين رب صحبت ميكنه« يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ »رجعت كن به سوي رب براي اين كار ، چه كاركن ؟ اول با كساني كه عباد منن همراه شو« فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى وَ ادْخُلىِ جَنَّتى» بيا تو بهشت من، بيا توي بهشت من كه بياي به سمت من،اگه با اونا همراه نشي ميري توي بهشت ميموني، اگه با عباد من همراه نشی ميري توي بهشت همونجا می ایستی، اين بهشت، بهشت منه. بهشت يعني چي يعني دريايي از محبتهاي رب اقيانوسي از محبتهاي رب. يعني شما الان مثلا ميگي خدا را شكر هر روز محبت ميشه محبت ميبينم حالا شما حساب كن اينجا نشستي بگي اين محبت را مي خواهم، اين محبت را ميخواهم همه باشه، خب آيه ي قرآنه ديگه ميگه، هر چي كه اشتها ميكني هست هر چيزي كه ميل ميكنيد هست. اين محبت را مي خواهم هست، اين محبت را ميخواهم اين بهشته. بهشت اصلا ظهور پيدا ميكنه اين جوري ميشه بيايد توي اين بهشت، نموني ها بيايد به سمت من آدم عليه السلام هم اين كلاس براش گذاشته شد، چرا بهشت؟ چرا بايد بهشت را بگذارند بعد اهل بيت علیهم السلام را نشان بدن؟ صحنه باشه براي او. این که بهشت برات اصله يا او؟ اين كه محبتهاي او يه بخشي از نور محبتهايي كه خودش يه اقيانوسه اينجا شمارا گذاشتن شما به او به سمت اون ميري يا به سمت خودش؟ حالا اين جا خيلي خوبه حالا به اين محبتها بپردازيم چه قدر محبت هست، الحمد لله چه قدر محبتهاي خوبي، يه محبت هم اون جا هست برم سراغ اون، به آدم ع مگه در بهشت اهل بيت عليهم السلام را نشان ندادن؟ مگه شما با حضرت زهرا سلام الله عليها مواجه نشدي؟ يعني چي اين آدم تويي؟ اين آدم تويي؟ خطاب اين آدم نشان دادن يعني چي؟ حالا جدا شو از اينا «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »
محبت ها را می بینیم باید اشتیاقمون به صاحب، بیشتر بشه
الحمد لله فلان دوستمون ميشينه مثلا ميگه كه الحمد لله توي اين فضا خدا خيلي محبت كرده زندگي خانوادگيم مثلا خيلي خوب شده، اين حرف ميتوانه بد باشه، ميتوانه بي انصافي باشه، ميتوانه در فضايي غير عبد گونه باشه اوکه به خانواده محبت كرده نتيجه اي كه تو ميگيري بايد چه باشه؟ من به او مشتاق تر شدم، اصلا دوست دارم بكنم برم اينجا، مثلا يه فضايي درست شده من همش دوست دارم برم توي اون فضا اين ايراد نداره به ياد محبتهاي او ايراد نداره ولي به او مشتاق تر شدم دوست دارم بكنم فقط به سمت او برم
خدا دوره هاي مختلفي را بين انسانها قرار ميده تا مومنين را بشناسه و بعد خدا از بين اونها شاهدين را انتخاب كنه
«تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ » اين آيات هم به بهشت ظهور برميگرده و هم به قبلش بر ميگرده، خدا دوره هاي مختلفي را بين انسانها قرار ميده تا مومنين را بشناسه تا مومنين پيدا بشن تا مومنين سرپا بشن و بعد خدا از بين اونها شاهدين را انتخاب كنه، بله قبلش هم بر ميگرده خدا اين همه محبت كرده كدم همه؟ اين همه . همين الان در قلب ما كه اين نشستيم بر سر اين سفره چه حسي قرار ميگيره؟ همين الان تو دلم چه حسي هست؟ حس شعف اين حس شور اين احساس خوب اين احساس كنده شدن، اين حس به اين راحتي بدست نمياد خيلی ها در طول تازيخ زحمت ها ميكشيدند تا لحظه اي به اين حس برسند، عرفا فضلا چه زنده داري ها چه رياضت هاچه تهجدها تا يك مقدار اين حس را پيدا كنند. كي اينجا شب زنده داري ميكشه؟ كي تهجد داره؟ كي رياضت خاصي داره؟ كي حتي تقواشو درست و حسابي رعايت ميكنه؟ كي حتي نمازهاي صبحش رو اول وقت ميخونه؟ محبتها چه جوريه؟ بله آدم دلش براي اين خداي رحيم تنگ ميشه احساس دلتنگي ميكنه به این خداي رحيم به سمت اين خداي رحيم. خير باشه اين هم از خدا
بر سر سفره ي رحيميت خدا، نميشه نداريم
«قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً» از جايي كه اذيت ميشيد دور شيد از جايي كه ناره دور شيد ببينيد، چي پاتو بسته بازش كن. نميشه نداريم، بر سر سفره ي رحيميت خدا نميشه نداريم پام بستس نداريم سَبِّحُوه اونو منزه بدونيد از اين حرفها نميشه پام بستس زنجير دارم همينكه شما باور كني ميشه ميشه سفره رحيميت خدا اين جوريه ها خدا ميگه تو اين باور را داشته باش ميشه، نميگه كاري بكن ميگه فقط تو اين باور را داشته باش، كجا ميگه؟ همون جايي كه ميگه« سَبِّحُوه» يعني تو اين باور را داشته باش ميشه چون او داره اين كار را ميكنه تو فقط باورش را داشته باش .
بر خدا باید توکل کرد، باید در این توکل ایمان داشت
بعضي موضوعات بر عهده ي خداست ما بايد خدا را به ميدان بكشونيم دقت كرديد بعضي آيات قرآن مي فرمايد كه وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون اينو ترجمه ميكنن كه توكل مومنين بر خداست چرا خدا اين اول ميگه وَ عَلَى اللَّهِ نمي گه فليتوكل المومنين علي الله؟ چرا اينو جابه كردن ميگن زيبا شنا ختي؟ از اين جور چيزها از اين بحثها، در این آیه خدا داره تاكيد ميكنه بر عهده ي خداست پس بر او توكل كن پس مومنين توكل كنيد، بعضي چيزها بر عهده ي خداست خدا خودش ميگه بر عهده منه! خب شما توكل كن اين ايمانش خيلي مهمه به يكي گاهي مثلا آدم ميگه كه فلاني توي اين موضوع توكل كن، ميگه خب اون كه جاي خود ولي خب اينجا فلان بابا، اين جاي خود چيه؟ توكل كن، نه باشه قبول دارم توكل را قبول دارم ولي خب بالاخره اين اينو ... خوب نشد ديگه وكلا اين بحث را خوب ميفهمند مثلا ايشون شده وكيل من آقا ميثم توي يه پرونده اي وكيل من شده خب درست ميگيم آقا ميثم وكيل من شدي اين كار را انجام بده وكيل من شدي شما اين كار را انجام بده ميگي باشه، وكيل شما منم باشه ميرم انجام ميدم يه هفته ي ديگه نتيجش را به شما ميگم من دو دقيقه ي ديگه ميرم، كجا داري مي ري؟ خب الان وكيل من شده مثلا به عنوان مثال دارم ميگم تو بحث قضايي مي خواهد بره دادخواست بنويسه از اين كارها بكنه، خب باشه داري مينويسي منم ميرم از اون ور اونجا مي نويسم ميگه خب بالاخره من وكيل تو هستم يا نيستم تو فضايي كه بر سر سفره اي كه در فضاي نوري كه شما خودتون ميگيد من تجربه ميكنم تجربه كردم يك لحظه مي خواهم ميشه خب پس مشكل چيه؟ اين فضا فضاي نوره ديگه، اينجا نوره مياد توي جلسه ميشينه توي دلش دعا مي كنه كه فلان مشكل را دارم خدايا ميشه حل بشه؟ ميره حل ميشه مثلا مياد سفر مشهد يه دغدغه اي داره توي دلش يه دعايي مي كنه مياد مشكلش حل ميشه اون مساله مرتفع ميشه چرا او مستجاب الدعوه شده؟ نور زياد شده يكي اينو باور داره يكي باور نداره فلاني مياد پيش آدم ميگه فلان مشكل را دارم يه دعا كنيد برداشته بشه ، باشه دعا ميكنم برداشته ميشه مستجاب الدعوه شديم نه بابا! ما باور داريم اينجا حل ميشه اين نور اينقدر زياده اين حل ميشه برو خودتو اصلاح كن. اينم نكته ي آخر خب خيلي ممنون
اهل ضایع کردن صحنه رشد، نباشیم
برنا مه اين شد كه اين كار انجام بشه تقريبا كارش شروع شد و اولينم كه زديم جدي شد و اين كه آماده است تقريبا همه ي اين فضا آماده است براي كار ولي خب بچه ها بايد آما ده باشند يعني آماده گي كه هم قدر بدوند و هم خوب معرفت داشته باشند اهل ضايع كردن نباشند يه بستره بستر براي رشد كردن يك صحنه است يك بستر براي رشد كردن دل هم نبستيم به اين صحنه ها فردا اگر حس كنيم كه نياز نيست همه را هم جمع مي كنيم ولي يه صحنه ي آماده ي براي رشد كردن براي خالص شدن براي اين كه دينمون را خالص كنيم، حالا ان شا الله با توكل بر خدا، خدا محبت كنه دينمون را خالص كنيم رفتار هامون يا بخشي از رفتارهاي دينيمون خالص بشه فضاش الان آماده است برنامش هم به محبت خدا هست حالا دوستان بايد سه مقداري آماده تر بشن تا بتوانند از اين فضا استفاده بكنند ولي آدم بچه ها را هل بده توي يك صحنه اي و بدونه كه اونها از اين صحنه نمي توانند استفاده بكنند خب اين جوري خوب نيست. قبوله حسين آقا؟
سر خود کاری رو انجام ندیم، به دنبال کاری باشیم که در آن رشد باشه
گاهي اوقات مثلا اتفاق مي افته يه دوستمون ميره يه صحنه اي مشغول يه كاري ميشه آدم پيش خودش فكر ميكنه كه اين به دردش نمي خوره تو اين صحنه نمي تونه رشد كنه ولي خب رفته ديگه حالا آدم روشم نميشه بهش بگه اين كار را نكن براي چي خب رفتي اين جا؟ براي چي خودتو سر گرم اين موضوع كردي؟ آدم روشم نميشه بهش بگه، ولي خب چه كار كنه توي فكر آدم هست ديگه هر وقت آدم ميبيندش پيش خودش ميگه چرا رفته خودشو درگير اين موضوع كرده؟ مثلا يه كاري مثلا آقا احسان و آقا ميثم درگير اون كار هستند به عنوان مثال عرض ميكنم مثلا آقا مهرداد هم مثلا همين جوري رفته خودشو درگير اون كار کرده. یک ماه سه ماه، ميگه حالا خب براي چي رفنه درگير شده؟ اين اصلا توي اين صحنه نمي توانه رشد كنه براي او نيست، رشدي براش نيست اگه مي اومد توي اين فضا ده تا قدم رشد ميكرد اونجا بره خيلي زرنگ باشه يك قدم مي خواهد رشد كنه اونم شايد براي چي رفتي؟ اين صحنه براي اون نيست. اين نه آماده ي اون صحنه است و الان شرايطش شرايط اون صحنه نيست اون فضا نيست خب حالا دوستان كلا به اين موضوعات توجه داشته باشند خوبه مثلا از آقا مهرداد ميپرسي آقا مهرداد مثلا يه موقع روت ميشه ميپرسي ديگه پررو ميشي مثلا از آقا مهرداد مي پرشي آقا مهرداد چرا رفتي سه ماهه در گير اون فضايي؟ ميگه آقا احسان گفت آقا احسان تعارف زد گفت بيا يه دستي برسون، بيا اين جا فلان من هم رفتم تو چرا رشد خودت براي خودت مهم نيست چرا اين قدر كم مهمه برات.