در بحث سوره یس، 12 آیه اول طرح درس میباشد و چند آیه بعدی که مثال است فصل اول را تشکیل میدهد؛ آیا فصل اول در تبیین همه بحثهای مطرح شده در طرح درس آمده است؟ و یا اینکه فقط قسمت خاصی را از طرح درس توضیح میدهد؟ اینکه ما پیدا کنیم که فصل اول با کدام قسمت از طرح درس ارتباط دارد بسیار مهم و راهگشاست.
در ابتدای فصل اول مطرح است که: «وَ اضْرِبْ لهَُم مَّثَلاً أَصحَْابَ الْقَرْيَةِ » پس اصحاب قریه را مثال بزن؛ مثال، مثال اصحاب قریه است و نه مثال رسولان و یا کس دیگری نه مثال قرآن یا کتب رسولان.
در طرح درس موضوعات مختلفی مطرح است: صفتی عالی از رسول الله ص یعنی یس، کتاب رسول الله ص یعنی قرآن حکیم ، رسول بودن رسول الله ص ، بر صراط مستقیم بودن ، نازل شدن کتاب از جانب العزیز و الرحیم، در گام بعدی انذار مطرح است انذار به قوم و اینکه اکثریت قوم نمیپذیرند و تعداد معدودی این انذار را قبول میکنند و آن افراد معدود به سرانجام خوبی خواهند رسید.
در فصل اول مثالی مطرح است: «برای آنها اصحاب قریه را مثال بزن»، ولی دورهای از زمان آن قریه که آن رسولان برایشان آمدند: «إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُون»، دورهای که برای آن قریه رسولانی آمدند زمانی که دو رسول برای آنها آمدند و انها آندو را تکذیب کردند بعد از آن به وسیله سومی عزت دادیم و انها گفتند که ما رسولان به سمت شما هستیم. پس میتوان گفت که فصل اول، مثالی است برای رفتار قوم در قبال رسولان که اکثرشان رفتار درستی انجام نمیدهند و تعداد معدودی هستند که رفتار صحیح انجام میدهند و سرانجام هر دو انها نیز مطرح می شود.
فلذا فصل اول تبیینی از ماجرای قوم است، هر چند میتواند در بردارنده موضوعات و معارفی از قسمت اول طرح درس هم باشد ولیکن محوریت در فصل اول در تفصیل ماجرای قوم و انذار داده شدن توسط رسولان است و رفتاری که خوبان و بدان قوم در قبال انذار رسولان دارند و عاقبتی که دچارش میشوند. اگر هم در تبیین 5 آیه اول صحبتی به میان آمده صرفا به خاطر تبیین بیشتر ماجرای قوم و رفتار در قبال انذار رسولان مطرح شده است.
تبعیت از ذکر در همراهی رسولان، شرط رها شدن ازبند طائر خویشتن
بحثی در مورد آیه 18 و 19:
آن قوم به رسولان می گویند که: « قَالُواْ إِنَّا تَطَيرَّْنَا بِكُمْ » . اینکه طائر ما بواسطه شماست، ما دارای طائرهای بدی شدیم و به خاطر این موضوع هم با شما رسولان رفتار بدی در قبال رسولان پیش میگیریم: «لَئنِ لَّمْ تَنتَهُواْ لَنرَْجُمَنَّكمُْ وَ لَيَمَسَّنَّكمُ مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيم».
رسولان در جواب میفرمایند که: قَالُواْ طَئرُِكُم مَّعَكُمْ أَ ئن ذُكِّرْتُم، اینجا به دو روش می توان معنا کرد: یکی اینکه بعد از مَّعَكُمْ جمله تمام شود و أَ ئن ذُكِّرْتُم جمله بعدی باشه و اینکه در مَّعَكُمْ جمله تمام نشود و اینگونه بخوانیم که :« طَئرُِكُم مَّعَكُمْ أَ ئن ذُكِّرْتُم ؟» با توجه به هر دو روش، اینگونه برداشت میشود که طائر شما با شماست مگر اینکه اهل ذکر باشید و معنای دقیقتر اینکه :«آیا طائر شما با شماست اگر اهل ذکر باشید؟» چرا الان، طائر شما با شماست و چرا شما در بند طائرتان هستید؟ به خاطر اینکه اهل ذکر نیستید اگر اهل ذکر باشید طائرتان، شما را در بند خود نمیکشد .
این موضوع میتواند با بحث تابعان ذکر انطباق داشته باشد. تابعان ذکر هم طائری دارند ولی لزوما در بند طائرشان نیستند. ممکن است در طائر تابعان ذکر تلویحا یعنی در کتابشان و در بالونشان که به آنها وصل هست و آنها را به دنبال خودش میکشاند، اعمال منفی هم وجود داشته باشد ولی به دلیل تبعیت از ذکر طائر این افراد آنها را به دنبال خودش نمیکشاند و آنها در بند طائرشان نیستند.
رجل یسعی نیز اهل تبعیت از ذکر است فلذا در بند طائر خود نیست.
آیا اهمیت عدد سه در تعداد رسولان در مثال، انعکاسی در طرح درس دارد؟
بحثی دیگر در رابطه با انطباق طرح درس و فصل اول: یک سوال و آن اینکه چرا در مثال، سه رسول مطرح هستند؟ دورهای از زمان اصحاب قریه مطرح میشود که در آن دوره، سه رسول ارسال میشوند. دو رسول آمدند و رسول سوم هم میآید و ماجراهایی پیش میرود. چرا قریهای مثال زده نشده که یک رسول داشته باشند یا دو رسول آمده باشند؟ چرا سه رسول؟ آیا این موضوع به طرح درس ارتباطی دارد؟ چرا برای خداوند در این آیات، تعداد رسولان مهم بوده است؟ و تاکید داشته و مطرح نموده که دو رسول آمدند و رسول سوم هم آمد؟ بعد از اینکه سه رسول شدند این ماجراها اتفاق افتاد. میتوانست مثال را اینگونه بیاورد که قومی بودند و رسولانی در بینشان آمدند و آنها انذارش را قبول نکردند و عذاب شدند و حالا ای رسول الله ص شما این مثال را برای قوم خود بزن که یک قومی بودند که رسولی آمده و انذارشان داده و آنها نپذیرفتند و عذاب شدند و فقط تعداد کمی پذیرفتند و سرافراز شدند.
چرا باید مثال قومی زده شود که برای آن قوم سه رسول آمده و خداوند تاکید دارد که حتما مطرح کنه که سه رسول بودند. دو رسول آمدند و بعد رسول سوم آمد و در بحث رسول سوم بحث عزت مطرح بوده است؟
مثال مطرح شده در فصل یک منطبق با کدام دوره از دووران رسالت رسول الله ص میباشد؟
و سوال دیگر اینکه: در این مثال مطرح میشود که دورهای از زمان اصحاب قریه را مثال بزن، این دوره منطبق بر کدام دوره از زمان رسول الله ص میباشد. در این مثال رفتارهایی مطرح هست، کسانی به انذار بها میدهند و کسانی هم رفتار خوبی ندارند سرانجام هر دو مطرح است. آیا این موضوع، مثال کل زمان رسول الله ص میباشد یعنی از زمان بعثت ایشان تا آخرالزمان، آیا مثال زمان حیات ایشان است؟ آیا دوران رسول الله قبل از غیبت است؟ آیا دوره آخرالزمان است؟ آیا کل دوره دنیاست؟ انطباق دوره این مثال با کدام قمست از دوران رسول الله ص میباشد؟
رجل یسعی، سعی پیوسته و حضور در آخرین صحنه
نکته ای در مرد رجل یسعی:
خداوند میفرماید که وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى، از جانب گوشه ای از شهر مردی که اهل سعی بود آمد. در اینجا میتوانست بگوید که «رجل سَعَی» ، مردی که سعی کرد ولی میفرماید یسعی، چون میخواهد نشان دهد سعی او پیوسته بوده، از گذشته در او وجود داشته و در اون زمان هم وجود دارد. قیمت سعی کردن او به یسعی بودن اوست یک سعی موردی نبود، او از گذشته در حال سعی بود و به خاطر ویژگی سعیش در این صحنه هم سعی کرد. وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ. چرا از گوشه مدینه آمد چون رجل یسعی بود. میتوانست اینجا نیاید.
یک ماجرایی اتفاق افتاده و رسولانی آمدند در میان قوم و همانطور که از آیات بعد معلوم است از هدایتهای رسولان بهره برده و دارای معارف شده. در کسب آن معارف سعی کرده و آن معارف را بدست آوده است. در حالیکه میتوانست در این صحنه نباشد. چرا در این صحنه حضور دارد. چون رجل یسعی است. میتوانست ماجرا طوری رقم بخورد که او در این صحنه نباشد ولی او رجل یسعی است و به خاطر ویژگی سعی او، خداوند به گونهای برنامه ریزی میکند که او در این صحنه باشد. او اگر در این صحنه هست به خاطر این است که اهل تبعیت از ذکر میباشد.
برای رجل یسعی و قوم صحنه آخره اینجا تکلیف همه قوم مشخص میشود، رجل یسعی باید در این صحنه باشد و تکلیفش مشخص شود، میتوانست در این صحنه نباشد، اگر نمیبود تکلیفش مثل قوم رقم میخورد. اگر در همان اقضی المدینه میماند بعدش حسرت میکشید، باید به این صحنه میرسید چرا که اینجا صحنه تعیین تکلیف است، سعی رجل یسعی قیمت دارد، چون به خاطر رجل یسعی بودن در صحنه آخر هم هست؛ پس رجل یسعی بودن یعنی بودن تا آخرین صحنه؛ یعنی مداومت تا آخرین صحنه، حضور و تلاش تا آخرین صحنه، تا آخر کار؛ خداوند در این صحنه بر او مهر رجل یسعی میزند، شاید اگر در این صحنه حضور پیدا نمیکرد این ویژگی برایش مطرح نمیشد، چون در این صحنه آمد رجل یسعی است و قیمت پیدا کرد و خداوند بر سعی او مهر تایید زد.
در برخی از آیات مطرح است که از جانب خداوند سعی برخی انسانها مورد شکر قرار میگیرد: «وَ مَنْ أَرَادَ الاَْخِرَةَ وَ سَعَى لهََا سَعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا(اسراء19)». کسی که ارادهاش به سمت آخرت باشه و به سوی اونجا پیوسته سعی کند یعنی تا آنجا سعی کند در حالیکه مومن است سعیش مورد شکر و تایید قرار میگیرد خداوند برای سعی او قیمت قائل میشود، یعنی سعی تا آخر ؛ تا آخرین صحنه.
در دوران اهل بیت ع هم همین طور بود، کسانی بودند که شاید اهل معارف بوده و در کسب معارف خیلی تلاش کردند، خیلی سعی کردند و معارف بدست آوردند ولی در صحنههای آخر نبودند تا آخر نبودند، شاید ابن عباس مثال خوبی برای این موضوع باشد. چرا ابن عباس تا آخر نبود چون رجل یسعی نبود. شاید بشود گفت قیمت رجل یسعی به قیمت حضور در صحنههای پیش روست اینکه تا کدامین صحنه خواهد ماند . اینکه تا کدامین صحنه خواهد ماند میتواند نشاندهنده نشاندهنده درجات رجل یسعی باشد. فلانی رجل یسعی است تا این صحنه و فلانی رجل یسعی است تا آن صحنه . در این ماجرا، رجل یسعی تا صحنه آخر که همه تعیین تکلیف میشوند هست . ایشان در این صحنه به شهادت میرسند و قوم در این صحنه به سمت عذاب میروند.
اصحاب امام حسین ع، از عالیترین مصادیق رجل یسعی
یکی از عالیترین مصادیق رجل یسعی یاوران امام حسین ع هستند. تا آخرین صحنه هستند، در اوجشان، اباالفضل ع است که تا آخرین صحنه میماند. برایشان سعی در جوار امام ع قیمت دارد، برای همیشه، تا آخر بودن، این برایشان قیمت دارد. حال و هوای ایشان اینگونه است: «آقا در این صحنه کشته خواهی شد مهم نیست مهم این است که در جوار امام ع سعی کنم، من در معیت ایشان اهل سعی باشم، اینکه نتیجهاش چه خواهد شد مهم نیست.» سعی در معیت امام ع برای این افراد مهم است و قیمت دارد. اهل معارف هستند در کسب معارف سعی میکنند ولی با معارف به سمت صحنه ها حرکت میکنند.
رجل یسعی، معارف زیادی دارد، ولی اگر در این صحنه نمیآمد شاید خداوند اصلا ماجرایش را اصلا مطرح نمیکرد و برای خدا اصلا قیمت نداشت. چرا مطرح شد چون در این صحنه حضور پیدا کرد. او نسبت به رسولان شناخت دارد، نسبت به مهتدون، خدای فاطر، قیامت، آخرت، الرحمن، شفعاء شناخت دارد معرفتش زیاد است ولی اگر در این صحنه حضور پیدا نمیکرد شاید برای خدا قیمتی نداشت و کار ناتمام بود. او رجل یسعی است چون در این صحنه حضور پیدا کرد و تا آخر کار بود. اصحاب امام حسین ع رجل یسعی هستند چون تا آخر کار هستند. اهل معرفت هستند و در آخرین صحنه هم هستند . سعی برای امام ع براشون همیشه مهم است.
تطبیق ماجرای رجل یسعی با طرح درس
به نوعی میتوان گفت، رفتار رجل یسعی، رفتار در قبال انذار است. رفتار او چند بخش دارد. اول یک دوره معرفت که از کلامش نسبت به رسولان معلوم میشود که نسبت به رسولان معرفت دارد و نسبت به معارف ایشان هم معرفت دارد و از هدایت های ایشان بهره برده و از معارف عالی ای بهره دارد. شاید بشه این قسمت را با چند آیه ابتدایی طرح درس انطباق داد.
معرفت نسبت به رسولان. اینکه خداوند میفرماید انک لمن المرسلین ، رجل یسعی باور دارد که اینها رسول هستند لذا دیگران را نیز دعوت می کنه که واتبعو المرسلین. از مرسلین تبعیت کنید باور دارد که اینها مرسلین هستند.
اینکه باور دارد آنها بر صراط مستقیم هستند. رجل یسعی می گوید «وهم مهتدون» اینها هدایت شده هستند در اوج هدایتها هدایت به صراط مستقیم اینها هدایت شده به صراط مستقیم هستند.
از طریق رسولان با الرحمن آشناست در آیات ابتدای طرح درس العزیز و الرحیم ارسال کننده رسول است رجل یسعی از طریق رسولان با الرحمن و به تبع آن با الرحیم آشناست. با عزت الرحمن آشناست با عزتمندی خدای رسولان آشناست.
براساس این معارف رجل یسعی رفتار در قبال انذار خواهد داشت. رفتار در قبال انذار رجل یسعی مانند رفتار در قبال انذار قوم نیست . رفتار در قبال انذار قوم رو باید در آن چهار آیه دنبال کرد(7تا10) رفتار رجل یسعی را بایستی در آیه 11 و 12 دنبال کرد. رفتار رجل یسعی در قبال انذار چیست؟ «یسعی».
و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی، رجل یسعی یه رجلی از اقصی المدینه آمد که اهل سعی بود. این رفتار، رفتار در قبال انذار است. پیوستگی سعی تا صحنه آخر در معیت رسولان در معیت هادی و مهدی. به خاطر آن فضای انذار که : «إِنَّا نحَْنُ نُحْىِ الْمَوْتىَ وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَرَهُمْ وَ كلَُّ شىَْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فىِ إِمَامٍ مُّبِين»، رجل یسعی این فضا رو باور میکند و وارد صحنه می شود. رجل یسعی به خاطر سعی پیوسته بر اساس معارف به انذار رسولان بها میدهد و رفتار صحیح نشان میدهد. رجل یسعی ، یسعی است به خاطر اینکه در بدست آوردن معرفتها تلاش کرد در تبیعیت از ذکر تلاش کرده و در قبال انذار رفتار صحیح نشان داده است.