یک کار بعد از فوت دوستان و آشنایان این است که برای آنها حسنه انجام بدیم، إن شاء الله از اثر اون عمل اون فرد بهره ببره.
در واقعه ی فوت و مرگ دوستان و آشنایان و نزدیکان دو بخش کار پیش روی سایرین هست، یعنی یه کسی فوت میکنه، بقیه باید چه کار کنند؟ دو بخش کار پیش روی سایرین هست.
یک : (بخش اول) اینکه بدنبال احسان به او باشند ولو اینکه در دنیا نیست، برای او حسنه انجام بدن و دست او که از دنیا کوتاه هست، به نوعی دست او باشند و براش اعمال نیکی انجام بدن، إن شاء الله از اثر اون عمل اون فرد بهره ببره.
یکسری اعمال عام هست، مثلا شما یکسری اعمال عام رو انجام میدی، هر کسی فوت کرده بهره میبره. یکسری اعمال خاص هست مربوط به اون فرد هست
این فرد این براش بهتره، این فرد اینکار براش بهتره. لذا چه خوبه که نزدیکان و آشنایان به فکر این موضوع باشن، در بسیاری از اوقات رفاقت ها بعد از مرگ تمام میشه، این قیمت نداره، این رفاقت قیمت نداره. من و شما رفیق هستیم اگر یکی مون فوت کرد، رفقاتمون تموم بشه، خب این چه رفاقتیه؟ رفاقتی که وقتی دست رفیقمون از دنیا کوتاه شد تموم بشه چه قیمتی داره؟رفیق، رفیقی هست که وقتی دوستش از دنیا رفت همچنان با او رفیق باشه. اینکه بخصوص در مسیر خدا،این کلام بیشتر برای کسانی هست که در راه خدا هستند، در سبیل الله هستند.
ببینید خداوند به مومنین میفرماید که کسانی که در راه خدا به قتل رسیدند( این لزوما جنگ نیست) بهشون نگید اموات،« بل أحیاء» یعنی چی؟ یعنی هنوز ارتباط دوتا زنده رو با هم داشته باشید، این نمرده که تو ارتباطت رو قطع کردی. اینکه بهشون نگید اموات بلکه بگید احیاء تموم شد؟ باشه نمیگیم، خدایا اینها احیاء هستند.اونها حی هستند،چه فایده ای داره؟ صرف یک حرف هست.
ایمان باید عمل داشته باشه،این ایمانی هست که عمل داره( هر ایمانی باید عمل داشته باشه). این آیه، بهش ایمان داشته باشیم؟ این حرفی که خداوند مطرح کرده بهش ایمان داشته باشیم؟ ایمان داشته باشیم کسانی که در سبیل خدا مرده اند،از دنیا رفتند، نمرده اند، میت نیستند بلکه حی هستند.خب میگیم ایمان داریم، باشه قبول کردیم، خداحافظ.خب اینکه درست نیست که، ایمان داری تبعه داره،باید بهش عمل کنی، عملش چیه؟ یعنی هنوز رابطه ی دو تا حی رو با هم داشته باشید. نمیشه رفیقت که در راه خدا از دنیا رفت، رابطه ات رو با او قطع کنی.
شما میگی باشه ما قبول داریم او زنده است،ولی دیگه هیچ رابطه ای با هم نداریم و هیچ کاری هم با هم نداریم.فراموشش کردیم.پس تو قبول نداری که او زنده است.مگه میشه قبول داشته باشی که او زنده است و یک زنگ مثلا به او نزنی، یه ارتباطی با او نگیری،یه احوای ازش نپرسی، یه کاری براش انجام ندی.درسته؟اگر یه رفیق شما از دنیا نرفته باشه،در دنیا باشه، اگر ده سال، بیست سال ازش سراغ نگیری، انگار که فرض کردی که او مرده دیگه، در عمل اینجوریه.
پس یک موضوع ما،یک بخش رفتار ما نسبت به کسانی که از دنیا میرن، به نوع رابطه ی ما بعد از اون واقعه برمیگرده، چه نوع رابطه ای باهاشون داریم؟ آیا رابطه مون تمام میشه؟ آیا رابطه مون ادامه داره؟
اونهایی که از دنیا میرن البته درجات دارند،حداقل رابطه ای که خداوند با مومنین و مسلمین از دنیا رفته تعریف میکنه و میگه داشته باشید اینه که براشون احسان کنید.بدنبال «حَسَنه» با اونها باش، یعنی یک رابطه ی احسان گونه با اونها ایجاد کن، یک رابطه براساس حسنات. این رابطه رو قطع نکنید.
چون اینجا حرف زیاد هست، چرا این نظام در عالم وجود داره، خاصیتش چیه؟ چرا مؤمنین دعوت شده اند به اینکه با کسانی که از دنیا میرن رابطه شون رو قطع نکنند، اینجا حرف زیاد هست الان لازم نیست بهش بپردازیم.
کار دومی که باید بعد از فوت دوستان و آشنایان انجام بشه، عبرته؛ اگر اطرافیان عبرت بگیرند بردند، اگر عبرت نگیرند فایده ای براشون نداره
بخش دوم کار و رفتاری که بایستی بازماندگان داشته باشند، اونهایی که هنوز از دنیا نرفته اند، موندند، رفتاری که اونها باید داشته باشند «عبرت» است. از مرگ نزدیکان و آشنایان و سایر افراد عبرت بگیرند. اگر عبرت بگیرند بردند، اگر عبرت نگیرند فایده ای براشون نداره، برای خودشون فایده ای نداره. چون در بخش اول که برای او کار میکردند( تازه اگر در بخش اول کاری انجام بدن) البته الان در جامعه مرسوم شده بلحاظ کلیشه ای برخی از کارها برای او(شخصی که از دنیا رفته) انجام میشه، ولی خب این نیست، این یک ظاهره، نمیخوام بگم بی اثره، ولی یک ظاهره.آیا میبشه کمکش کرد؟ آیا میشه فضایی از قرآن برای او ایجاد کرد که او در نور قرآن در اون فضا ارتفاع بگیره.
کسی که در عالم قبر میره نیازمند هدایت هست.نور هدایت میخواد. نیازمند ولایت هست.
دوست شما دچار یک مشکلات میشه، مثلا در زندگیش، در مسائل اجتماعیش به یک مخمصه ای می افته، شما دغدغه پیدا میکنی، میگی چه کار کنم؟ دنبال یک راهکار هستی، میگی یک کاری بکنم نجاتش بدم، خب یک دوستت در عالم قبر گرفتار اعمالش شده، در عالم قبر به تاریکی افتاده، زنگ میزنن به شما میگن فلان دوستت در یک بیابونی، در یک کویری، وسط کویر رها شده، راه رو هم بلد نیست. شما چه کار میکنی؟ میگی خب حالا بگیریم بخوابیم.نه! اینکار رو که نمیکنی. ممکنه بعضی ها نسبت به هم اینکار رو بکنند ولی خب اینکار رو نمیکنی، میگی خب یه راهکاری پیدا کنیم، یه جوری میشه نجاتش داد؟ یه جوری میشه یه چراغی براش روشن کرد؟ یه جوری میشه یه هدایتی براش فرستاد؟ کسی که در عالم قبر میره نیازمند هدایت هست.نور هدایت میخواد. کسی که در عالم قبر میره نیازمند ولایت هست.
عبرت بگیریم یعنی؛ براساس این ماجرایی که برای اون بنده خدا اتفاق افتاده ما موضوعی در زندگیمون تغییر کنه، ایجاد بشه.
واما بخش دوم عبرت؛ عبرت بگیریم یعنی؛ براساس این ماجرایی که برای اون بنده خدا اتفاق افتاده ما موضوعی در زندگیمون تغییر کنه، ایجاد بشه. اگر نشه عبرت نگرفتیم. مگه میشه آدم بره بر سر قبر یک کسی، و او رو که تا دیروز زنده بوده ببره و در خاک بگذاره و روش خاک بریزه ، بعد هیچ عبرتی نگیره. خب این آدم مثل تو بود، مثل من بود. باید عبرت بگیریم.باید در زندگیمون اثر کنه.