ذکر: تداوم حضور روح در ماجراهای خدایی


ذکر: تداوم حضور روح در ماجراهای خدایی

جمعه-10شعبان1436-منزل آقای مهرداد محمدی‌

بسم الله الرحمن الرحیم توکلت علی الله‌

سفر کربلا در معیت ابوالفضل ع

ذکر نعمت یعنی بازگو شدن.ما در این سفر کربلا به محبت خدا ماجرای سفر کربلا رو بخصوص( ماجرای زیارت و سفر رو) سپرده بودیم به" در معیت اباالفضل علیه السلام بودن". ‌

از موقعی که رسیدیم کربلا بیست و چهار ساعت طول کشید تا ما رفتیم حرم امام حسین علیه السلام.‌

یعنی اون ساعتی که ما رسیدیم کربلا بیست و چهار ساعت( حدودا یعنی یک شبانه روز)گذشت و بیست و چهار ساعت بعدش ما رسیدیم حرم امام حسین علیه السلام. ‌

آثار این سفر ما برای خیلی افراد بود ها! در این سفر ما همسفرانی داشتیم که در ظاهر همراه ما نبودند. بله در این سفر همسفرانی داشتیم که در ظاهر یعنی در کل همسفر بودیم مثلا در یک ماشین می نشستیم، یک ساختمون میگرفتیم حالا تقریبا مجزا ولی در ظاهر با ما نبودند، در جلسات ما نبودند در بحث های ما نبودند، بعضی هاشون هم هستند که چند بار قبلا رفته بودند کربلا، بدون استثناء همه ی اون افراد میگن این سفر کربلا استثنائی بوده و نمیدونیم چرا اینجوری بوده؟ این برای همه نیست ها! ببینید در این اربعین خیلی ها رفتند و اومدند و میگن ما رفتیم و اصلا نفهمیدیم چیزی، شاید هم دیده باشید.‌

انسان از ریشه نسیان، ذکر ماجراهای بزرگ برای عدم نسیان

اینکه اون ماجرای کربلا بزرگ هست و آدم اون رو فراموش نمیکنه خب این خیلی خوب هست ولی باید ذکر کنیم چون اگر ذکر نکنیم گاهی بزرگترین وقایع رو آدم فراموش میکنه. ببینید مثلا از یک جهت میگن انسان از ریشه ی" نِسیان" هست حالا برخی اینجوری تعبیر میکنند و شاید در برخی روایات هم بهش اشاره شده باشه.‌

بله، آدم فراموش میکنه و« ذکر» برای این هست که آدم فراموش نکنه.« ذکر» اصلا به نوعی مقابل فراموش کردن هست،« ذکر» مقابل" نسیان" هست.‌

« ذکر کردن» باید برای آدم مهم باشه، « ذکر» یک ماجرای بزرگی که درونش بوده، این« ذکر» باید براش خیلی پررنگ باشه یعنی چی پررنگ باشه؟ چرا این« ذکر» پررنگ باشه؟ میگیم بخاطر این هست که اون ماجرا برای او پررنگ هست، پررنگ هست یعنی چی؟ یعنی نمیخواد که از اون ماجرا دل بکنه، نمیخواد از اون ماجرا جدا بشه.‌

ذکر راهکار تداوم حضور قلب و روح در ماجراهای خدایی

«ذکر» باعث میشه که انسان از اون ماجرا و از ثمرات اون ماجرا جدا نشه، قلبش از اون ماجرا جدا نشه، روحش از اون ماجرا جدا نشه و ثمرات اون ماجرا در وجود اون فرد کم نشه بلکه ادامه دار باشه، تداوم داشته باشه.‌

خداوند توفیق میده و فردی میره خدمت اهل بیت علیهم السلام(بر فرض توفیق پیدا میکنه و میره خدمت امام زمان صلوات الله علیه) خب رفتار او باید چه جوری باشه؟ یکی از چیزهایی که باید داشته باشه این هست که بگه:" من میخوام این حضور در محضر شما تداوم داشته باشه". ‌

آیا میشه این حضور تداوم داشته باشه؟ آیا میشه قلب من همیشه در همین لحظه باشه؟ آیا میشه روح من همیشه در همین لحظه باشه؟‌

راه این موضوع چیه؟« ذکر». برای« ذکر» باید راهکار داشت، یعنی باید به موضوعی پرداخت، به رفتاری پرداخت که ثمره ی اون رفتار« ذکر؛ ذکر اون ماجرا» باشه.‌

موسی ع در صحنه لقا‌ء الله و دغدغه حضور دائمی در آن فضا و عدم دل کندن از آن صحنه بوسیله ذکر، به صورت اقامه صلاۀ

لذا ماجرای موسی علیه السلام، برای موسی علیه السلام خیلی پررنگ هست. وقتی در صحنه ای به درختی رسیده و در اون درخت نوری میبینه و اون نور با موسی علیه السلام مکالمه داره که« إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ» میگه نمیتونم از این فضا دل بکنم. خب ما چند تا جمله میخونیم، ما چندتا حرف از این ماجرا میشنویم. این فرد چه کسی هست؟« موسی؛ رسول خدا». سالها تربیت شده( این ماجرا در دوران نوجوانی موسی علیه السلام نیست) سالها تربیت شده، خداوند به او توفیق داده که در یک صحنه ای در یک محضری قرار گرفته، اون محضر خیلی قیمتی هست. یک جایی ایستاده و یک نوری رو داره میبینه( بازهم ما داریم در مورد این موضوع حرف میزنیم و صحنه خیلی بزرگتر از این کلامی هست که داریم) اون نور میفرماید که« إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ». ما این رابطه رو گاهی خیلی خشک میبینیم و میگیم موسی علیه السلام رفت یک جایی و یک درختی رو دید و یک نوری اومد و گفت:" من خدا هستم برو با فرعون جنگ کن، برو فرعون رو هدایت کن" و سریع از این صحنه رد میشیم. نه! این صحنه چی بوده؟ این صحنه چی بوده که موسی علیه السلام نمیتونه از این صحنه بیرون بیاد و نمیخواد که بیرون بیاد.‌

ببینید در آیات قرآن مطرح هست که خوبان امیدشون، دغدغه شون« لقاء الله» هست( خوبان در قرآن اینجوری تعریف میشن) اینها امیدشون، دغده شون« لقاء الله، لقاء رب» هست. یعنی سالها در دنیا میدوند و ممکنه مدتها بعد از مرگ جلو برن به امید یومی که در اون یوم به لقاء رب برسند.‌

موسی علیه السلام در اون صحنه در لقاء رب هست، خب نمیخواد از اون صحنه دل بکنه، نمیخواد از اون صحنه جدا بشه و خداوند در اون صحنه این درخواست موسی علیه السلام، این میل موسی علیه السلام رو میبینه و به ایشون میفرماید که:« باید من رو ذکر کنی».‌

مفهوم دغدغه ی موسی علیه السلام همین هست که:« بله من میخوام ذکر کنم، میخوام اینجا رو ذکر کنم، میخوام ذکر کنم یعنی میخوام اینجا باشم». ببینید این خیلی مهم هست که:« ذکر کنم یعنی اینجا باشم، یعنی میخوام قلبم همین جا باشه ها! میخوام روحم همینجا باشه ها! همیشه از اینجا بهره ببرم، اصلا از اینجا جدا نشم. این یعنی میخوام ذکر کنم».‌

در آیه قران خداوند این رو نمیفرماید که:" موسی علیه السلام گفت که میخوام ذکر کنم" ولی معلوم میشه که این مطلب رو یا گفته یا نشون داده چون خداوند پاسخش رو میده و میفرماید« أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري ( الطور14)».‌

یکی میپرسه مگه موسی علیه السلام میخواست ذکر کنه که خدا میگه« أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» ؟ در پاسخ گفته میشه که بله، موسی علیه السلام میخواست ذکر کنه، میخواست قلبش، روحش اونجا باشه و خداوند راهش رو نشون داد و گفت اینکار رو بکن برای اینکه ذکر این ماجرا رو داشته باشی. برای اینکه قلب و روحت از اینجا جدا نشه و همیشه بتونی از اینجا بهره ببری. ‌

حضور دائمی در صحنه‌های خدایی از جمله حضور در حرم اهل بیت ع با ذکر آن موقعیتها

ما باید از بهترین صحنه های زندگیمون( که میتونه از بهترین صحنه ها زیارت حرم های اهل بیت علیهم السلام باشه) دنبال این باشیم که از اون صحنه ها جدا نشیم.‌

از فردی میپرسیم فلانی! کجا هستی؟ میگه من در حرم امیرالمومنین علیه السلام هستم. چرا؟ چون یک شب خداوند توفیق داد و در حرم امیرالمومنین علیه السلام بودم. میپرسیم خب چرا هنوز اونجا هستی؟ میگه چون هنوز صحنه ی بهتری برای من پیش نیومده، چرا از اونجا جدا بشم؟ هنوز موقعیت بهتری، ماجرای بهتری برام پیش نیومده که از حرم امیرالمومنین علیه السلام جدا بشم و بیام اونجا پس اونجا هستم.‌

پرسیده میشه که چه جوری اونجا هستی؟ گفته میشه« حرم امیرالمومنین علیه السلام رو ذکر میکنم. با ذکر قلب و روحم اونجاست و هنوز همون جوری که اون شب در حرم امیرالمومنین علیه السلام مقابل ایوان طلا نشسته بودم و همون شب داشتم اونجا بهره میبردم الان هم همون جوری دارم بهره میبرم. چون روح و قلبم اونجاست. ‌

«واعتصموا بحبل الله»: چنگ زدن به موقعیتهای الهی و رها نکردن آن با ذکر و مترصد ارتفاع گرفتن در این صحنه‌ها بودن

« واعتصموا بحبل الله» بهترین موقعیت ها در زندگی ما مثل اعتصام هست« اعتصام به حبل الله» من دست انداختم و به این بهترین موقعیت چنگ زدم و گرفتم.‌

خب چرا رها نمیکنی؟ چون اگر رها کنم که میرم پائین. موقعی میتونم اینجا رو رها کنم که یک موقعیت بهتری، موقعیت بالاتری از حبل الله در دسترسم باشه و به اونجا چنگ بزنم و با این یکی دستم اونجا رو بگیرم اونوقت اون دستم رو هم رها میکنم و میرم موقعیت بالاتر.‌

بله، ما باید سعی کنیم که بهتریم صحنه های زندگیمون رو رها نکنیم، از عالیترین صحنه هایی که در زندگی مون بوده جدا نشیم و مسیر تحقق این موضوع«ذکر نعمت» هست.‌

بهره بردن از همه رفتارها مانند نماز و دیدار دوستان و خانواده در ذکر ماجراهای خدایی

از همه ی رفتارهامون و از بهترین رفتارهای زندگیمون استفاده کنیم که از اون صحنه ها جدا نشیم. اگربخواهیم رفتارهای موسی علیه السلام بعد از اون صحنه رو ببینیم، از بهترین رفتارهایی که قرار هست داشته باشه چی هست؟« نماز». خداوند میفرماید از بهترین رفتارت برای اینکه اینجا رو ذکر کنی استفاده کن. وقتی میفرماید که از نمازت استفاده کن، بقیه ی رفتارها دیگه جای خود داره.‌

موسی علیه السلام قبل از رفتن به اون صحنه همراه خانواده اش هست همراه زن و بچه اش هست و حالا همراهان دیگری هم داشته و از خانواده جدا میشه و میگه شما اینجا بمونید، من برم اونجا و برمیگردم میام. خب این فرد از این به بعد هروقت خانواده اش رو هم ببینه یاد اون صحنه می افته. نه تنها از نمازش استفاده میکنه بلکه از دیدار کسانی که تا نزدیکی های اون صحنه همراه او بودند هم استفاده میکنه برای اینکه ذکر اون ماجرا رو داشته باشه.‌

از فلان دوستمون بپرسیم که اون یکی دوستمون رو میبینی یاد چی می افتی؟ میگه یاد این می افتم که پریشب شام خونه ی فلانی بودیم، ایشون هم دعوت بود. چرا یاد این می افتی؟ ‌

شما میگی که یاد این می افتم که با هم در سفر کربلا بودیم. از شما بپرسن که آیا بعد از سفر کربلا جای دیگری با هم نبودید؟ میگی چرا خیلی جاها بودیم ولی اونها قیمت نداره، من یاد کربلا می افتم. به شما گفته میشه شما بعد از اون سفری که با این دوستت کربلا بودی ده بار با همین دوستت مسافرت رفتی، مهمانی رفتی، جاهای مختلف رفتی. میگی باشه اونها قیمت نداره، من همون موقعی که با اون دوستمون جاهای دیگری هم میرفتم، همون موقع هم چون کنار اون دوستم بودم یاد کربلا می افتادم. یاد حال و هوای اونجا بودم.‌

إن شاءالله که خداوند توفیق بده که بعد از مرگ با چهره ای بسیار زیبا و از عالیترین چهره های امیرالمومنین علیه السلام مواجه بشیم.‌

ذکر ماجرای لقاء الله توسط موسی ع با نماز، چرا که ساعۀ نزدیک است یعنی وقت با هم بودن

موسی علیه السلام نمیخواد از اون صحنه در بیاد، ببینید اون فرمایش خدا بعد از این ماجرای صحنه ی موسی علیه السلام حاکی از از این هست که موسی علیه السلام نمیخواد از اونجا جدا بشه.‌

خداوند میفرماید که:« إِنَّنىِ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنىِ وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى(14) إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكاَدُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى‏ كلُ‏ نَفْسِ بِمَا تَسْعَى‏(15 الطور)». چرا بعد از بحث« ذکر» بحث« ساعة» مطرح میشه؟ موسی علیه السلام داره... خدا میفرماید صبر کن،« أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى» با اقامه صلاة ذکر و اینجا باش.« ساعة» نزدیک هست، داره میآد.‌

« ساعة» چی؟ از چند جنبه این آیه قابل بحث هست،« ساعة» اینکه مثلا خدا ظالمان رو مجازات خواهد کرد. از آیات نگاه میکنی و میبینی که در این چند آیه این خیلی پررنگ نیست.‌

سوال پیش میآد که« ساعة» چی؟ شما« ساعة» رو در اینجا بگذارید« وقت ملاقات؛ وقت با هم بودن، وقت اینکه مدام با هم باشیم» می آید.‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است