امیین صحنه ی عاشورا کسانی هستند که چیزی از خودشون ندارند،اگر چیزی از خودشون داشتند کنار گذاشتند
اُمّیین صحنه ی عاشورا چه کسانی هستند؟ امیین صحنه ی عاشورا کسانی هستند که چیزی از خودشون ندارند،اگر چیزی از خودشون داشتند کنار گذاشتند،امیین صحنه ی عاشورا، «فاخلع نعلیک» شدند و به میدان آمدند.
برای اینکه به درجات بالاتری از رفتار ها برسیم،به درجاتی از جنس بالاتر از آسمانها و زمین،به درجاتی حداقل غیب آسمانها و زمین، باید امی باشیم
چرا بایستی امی باشند؟ برای اینکه به درجات بالاتری از رفتار ها برسند،به درجاتی از جنس بالاتر از آسمانها و زمین،به درجاتی حداقل غیب آسمانها و زمین.
شما حمد میکنی؟بله.حامد هستی؟بله.امی نیستی،معلوم نیست، حمد شما چقدر ارتفاع داره.حمد شما چون امی نیستی،ارتفاعی نداره که فراتر از آسمانها و زمین بااشه.هرچقدر که حامد باشی.میگی من از ملائکه هستم.کدوم ملائکه؟ملائکه ای که الان ده هزار ساله فقط حمد خدا میکنند.باشه ،امی نیستی،حمد شما، حمدی نیست که فراتر از آسمانها و زمین باشه،با حمد شما با ارتفاع حمد شما، نمیشه وارد ظهور شد،نمیشه وارد غیب آسمانها و زمین شد،اگر با حمد ملائکه میشد غیب آسمانها و زمین برپا بشه،خب در هزارن سال گذشته انجام میشد،ارتفاع رفتار اونها اینقدری بود که اصلا با مفهوم غیب آسمانهاو زمین آشنا نبودند،چه برسه که برند به سمت برپایی اون.
خداوندماجرای خلافت آدم (علیه السلام) رو که برپا میکنه،به ملائکه میفرماید که«ای ملائکه !من میخوام که در زمین خلیفه قرار بدم»، ملائکه بنا بر جنسیتی که در برزخ دارند،میرن به لحاظ دیده ها در فضایی از کاروان،قرار میگیرند،در فضایی از کوهستان حسینی.میآن درون صحنه،دقت کنید،ملائکه میآن درون صحنه.در حد خودشون میآن درون صحنه.فلانی!باید بری درون صحنه،باید بری درون کاروان،میگی من سعی کردم که برم درون کاروان ، نشد.
محصول رفتن ملائکه در کاروان امام حسین ع شد، اعتراض،اعتراض به ولایت خدا،اعتراض به برنامه خدا در حالی که اونها خودشون رو جزء حامدین میدونستند،جزءتسبیح کننده ها میدونستند
خب تو اگر بری درون کاروان ضایع میشی،همون نری بهتره.الان عرض میکنم.ملائکه رفتند به لحاظ موقعیتی که داشتند در سطحی از درون کاروان، بلافاصله به خداوندعرض کردندکه «أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء ونحن،نسبح بحمدک و نقدس لک» میخوای یه ماجرایی رو برپا کنی که همش خونریزی هست ،اصلا ما نمیتونیم این ماجرا رو تحمل کنیم، ملائکه نمیتونستند این ماجرا رو تحمل کنند،ما اصلا نمیتونیم این ماجرا رو تحمل کنیم. حسین، (اشاره کردند به انوارحول عرش)این نور، بره اونجا، اینجوری بشه؟
محصول رفتن در این کاروان چی شد؟اعتراض،اعتراض به ولایت خدا،اعتراض به برنامه خدا در حالی که اونها خودشون رو جزء حامدین میدونستند،جزءتسبیح کننده ها میدونستند،ولی وقتی وارد این صحنه شدند، محصولش شد اعتراض به ولایت خدا،اعتراض به برنامه خدا،هرچند که این اعتراض از روی حب به اهل بیت(علیهم السلام)باشه. بله خداوندبهشون میفرماید چی؟ «إنّی أعلمُ ما لا تعلمون» من یه چیزایی میدونم شما نمیدونید،من میخوام یه کارایی بکنم شما نمیدونید،شما ملائکه نمیدونید.ماجرامیآد جلو،خدایا!میخوای چه کار کنی؟من میخوام جنس رفتارهارو ارتفاع بدم،جنس رفتارها رو ببرم در حد «غیب السماوات و الارض» .
در دوسه آیه بعد خداوند میفرماید چی؟«ألم أقل لکم أنّی أعلمُ غیب َ السماوات و الارض» بالاتر گفته بود «انی اعلم ما لا تعلمون» ، اینجا می فرماد: «إنی اعلم غیب السماوات و الارض»، شما غیب سماوات و الارض رو نمیدونید،حد رفتار شما غیب السماوات و الارض نیست.
امیین، حامدینی هستند که ملائکه در حمد به گرد پاشون نمیرسند،کسانی که وقتی از صحنه ی عاشورا عبور میکنند، سر به سجده میگذارند؛«أللهم لک الحمد حمد الشاکرین»
خداوند صحنه ای برپا میکنه کسانی رو میآره در این صحنه با نام امیین،تا درجات رفتاری شون ارتفاع پیدا کنه.میخوای چیکار کنند اینها؟خدایا!میخوای اینها چی بشند؟حامدینی که ملائکه در حمد به گرد پاشون نمیرسند،کسانی که وقتی از صحنه ی عاشورا عبور میکنند، سر به سجده میگذارند؛«أللهم لک الحمد حمد الشاکرین»،ملائکه مقداری در این صحنه وارد شدند دست به اعتراض زدند.امیین وقتی در این صحنه وارد میشن،سر به حمد میگذارند،در چه صحنه ای؟اگر از نگاه مصیبت نگاه کنیم،مصیبتش بر آسمانها و زمین بزرگه. خدایا!این مصیبت برآسمانها و زمین بزرگه،این امییین کی هستند؟مگه جنسشون جنس آسمانها و زمین نیست؟مگه جنسشون،جنس رفتارشون،جنس صفاتشون جنس آسمانها و زمین نیست؟اگر جنس آسمانها و زمین باشه،بالاخره این مصیبت بر آسمانها و زمین بزرگه،اینها باید کَم بیارن.جنس رفتار اینها،جنس صفات اینها،جنس غیب السماوات و الارض هست،چیزی که ملائکه اصلا ازش اطلاعی ندارند،اصلا نمیدونند چی هست؟
ای کسانی که میخواید با امام، همراه باشید،باید امی باشید، اینقدر باید امی باشی،که انتهای صحنه برات حمد باقی بمونه
پس ای کسانی که میخواید با امام، همراه باشید،باید امی باشید.ای کسانی که میخواید با امام برید در صحنه ی عاشورا،باید امی باشید،اگر امی نباشید در اون صحنه ضایع میشید،میری در صحنه، به ولایت خدا اعتراض میکنی،میری در اون صحنه به برنامه های خدااعتراض میکنی،باید امی باشی،در این صحنه که وارد میشی،اینقدر باید امی باشی،که انتهای صحنه برات حمد باقی بمونه.
امی کسیه که هیچی نداره،کسی که چیزی برای از دست دادن نداره،به دنبال بدست آوردن چیزی هم نیست.
امی کیه؟کسی که هیچی نداره،کسی که چیزی برای از دست دادن نداره،به دنبال بدست آوردن چیزی هم نیست.آقا جان!من یک زره دارم و یک شمشیر،میخوام با زره و شمشیرم بیا در میدان.(به او گفته میشه:)شما امی نیستی.باور میکنی؟شما امی نیستی.آقا جان !من صدتا اسب دارم اسب بسیار خوب برای زرم و جنگ،اجازه میدی با اسبها بیام در میدان؟(پاسخ میدن:)نمیخواد،اصلا اسبهای من رو ببرید.نمیخواد.خودت ببیا بدون هیچ چیز،چرا بدون هیج چیز؟میخوام امی بشی.تو بیا،همه چیز رو بریز،تو بیا میخوام امّی بشی،میخام صحنه ای برپا بشه که عالی ترین صفات از اینجا بجوشه.شما در این فضا رفتار امام(علیه السلام)با بسیاری از کاروانیان رو ببینید؛ظهیر! خودت بیا،فلانی !خودت بیا.اون فلان کسی که ظاهرا یک راه زنی هم بود،امام(علیه السلام) در یک منزلگاهی میفرمایند که اونجا کجاست؟میگن مثلا فلانی،عبید الله بن فلان،که راه زن هم هست،امام(علیه السلام)میفرمایند که بگین بیاد پیش ما،بیاد با ما باشه.میرن بهش میگن ،نمیآد.میآن به امام(علیه السلام) میگن،آقا! فلانی نیومد.امام(علیه السلام) می فرمیاند که باشه،خودمون میریم پیشش،میرن پیشش،
امام (علیه السلام) میرن خیمه ی او.میگن فلانی بیا،ما میخوایم بریم در این صحنه،کدوم صحنه؟امام(علیه السلام)نمیگن بیا إنشاالله میریم،پیروز میشم،ایشاللا ما فلان....نه!میگه میخوایم برین در صحنه،میخوایم بریم در این صحنه،کدام صحنه؟توصیفی که امام از صحنه میکنند برای تک تک یاران،در منزلگاههای مختلف صحنه ی «نَحَر»است.بخش دوم آیه ی دوم سوره ی کوثر«وانحر»میخوایم بریم در قربانگاه،میخوایم بریم در عمق دنیا، میخوایم بریم در اونجا همه چی رو بدیم،میآی؟
اون بنده ی خدا میگه که نه آقاجان!این اسبهای من مال شما،اسبهای جنگی هستند،امام میگه اسبهات رو نمیخوام،خودت بیا،خودت بیا.برخی رفتارهای امام(علیه السلام)امی سازی هست،برخی رفتار های امام(علیه السلام)آوردن امیین از ضلال مبین به بیرون هست.بریز اینها رو بیا!میخوایم بریم در ماجرای «وانحر»در عمق دنیا ،از اونجا صفاتی در ما بجوشه .به کجا ؟ به آسمانها؟نه! صفاتی از جنس غیب آسماناه و زمین،صفاتی که بتونه بره تا کووثر،کوثر اونجاست،کوثر در غیب آسمانها و زمینه،صفاتیکه بتونه بشکافه و بره اونجا.
یاران امی، حتی یکبار به ذهنشون خطور نمیکنه که ؛آیا میشه در این صحنه با قوایی بود؟
یاران امی، حتی یکبار به ذهنشون خطور نمیکنه که ؛آیا میشه در این صحنه با قوایی بود؟آیا میشه اینجا یه قوایی داشت،یه ابزاری در اختیار مون باشه؟نه!اگر قوا بخواد باشه، صحنه نمیتونه بره به عمق دنیا،امیین تربیت نمیشن.لذا ابا الفضل(علیه السلام)؛اباالفضل!
اگر در میدان کربلاء و پس از اون همه ماجرا، بگی الحمد لله،اون حمد حمد غیب السماوات و الارض هست
اباالفضل کیه؟یک امی،کسی که حتی یکبار به ذهنش خطور نمیکنه ،آیا در این صحنه میشه با قوایی ببود؟آیا میشه با ششمشیر بود؟آیا میشه با نیزه بود؟نیزه بهتره یا شمشیر؟زره دوتا بپوشم یا یه دونه؟هرچی امام بخواد،همه چیز رو ریخته اومده هرچی امام بخواد.(به خودش نمیگه:)اگر از اون ور حمله کنم بهتره ها،اگر اصلا برم اینجا رو دور بزنم برم برم اون ور آب بیارم بهتره ها.به این فکر نمیکنه،همه چی رو ریخته،امام(علیه السلام)نگاه میکنه،ابالفضل!این سپاه رو میبینی؟سی هزار نفرن،از درونشون برو آب بیار،از درونشون،از اینجا برو،بدون هیچ قوایی،اگر اونجا بگی الحمد لله،اون حمد حمد غیب السماوات و الارض هست.اگر بعد از این صحنه حامد خدا باشی، این حمد حمد غیب السماوات و الارض هست.برو درون میدان.ابا الفضل !تو باید امی باشی،اباالفضل (علیه السلام)که هست.
ای حر! اگه میخوای بیای باید امی بشی بیای،همه چیزت رو بریزی، «فاخلع نعلیک».
حر!میخوای بیای؟منتظر میمونه،باید امی بشی بیای،همه چیزت رو بریزی،«فاخلع نعلیک».موسی(علیه السلام)با کلاس درس حسینی آشنا شده«فاخلع نعلیک إنّک بالواد المقدس طوی»باید بریزی ،چیزی همراه خودت نیاری ها.تو که داری میای در جایی که نور خدا هست،چیزی همراه خودت نیاری ها،این ماجرا رو شما کجا میبینی؟خیلی جاها.
ابراهیم(علیه السلام)وقتی از ذریه اش رو میبره در صحرای غیر ذی زرع، و همچنین هاجر، همه چیز رو می ریزند، هیچ چیز بر نمی دارند
ابراهیم(علیه السلام)وقتی از ذریه اش رو میبره در صحرای غیر ذی زرع،هاجر یک آدم بالغ مومنه و صالحه هست.عاقله،درسته؟داره میره در یک بیابان غیر ذی زرع عند بیتک المحرم،هاجر!چرا دوتا بار شتر با خودت غذا برنداشتی؟چرا پنج تا ظرف بزرگ با خودت آب برنداشتی.در این صحنه در نصرت فرزند رسول خدا باید امی بود،همه چیز رو بایدبریزم،خواست رسول خدا اینه،اینجا بیام،همه چیز رو بریز،چیزی با خودت نیارری ها،تو فقط قرار بدوی،ولو در بیابان پر از خار باشه،تو باید بری در دشمن ولو سی هزار نفر باشن.حر امی میشه حر امی هست،وقتی روز عاشورا حرکت میکنه به سمت سپاه امام(علیه السلام)،به سمت امام(علیه السلام)چه جوری میآد؟ دوتا کفش ها رو درآورده،انداخته دور گردنش،یعنی چی؟یعنی«فاخلع نعلیک».یعنی در ظاهر هم اینرو نشون میده،من کفش هام رو در آوردم انداختم دور گردنم،هیچ چی نیاوردم با خودم ها.
حر میتونست به فرمان برداران از خودش،بالاخره یک غیوری بود در عرب،غیر از اینکه فرمانده ی اونجا شده بود اصلا یه فرماندهی بود کلی خدم و حشم داشت،میتونست به سربازان خودش بگه بلند شید با من بیاید، (نه!آمد نزد امام(علیه السلام)و عرض کرد:)آقاجان!من هیچی با خودم نمیآرم ها،من امی ام،این چند نفری هم که دارن با من میآن خودشون دارن میآن ها،من امی ام،هیچ چی همراه خودم نیست.او که میدونست خودش چند روزه آب رو بسته،او که میدونه اون طرف آب نیست.آقا! حر تصمیم گرفته که فردا صبح بره،شب تا صبح فکر کرده،به هر دلیلی به این نتیجه رسیده صبح بره،بگه من آب رو بستم،حداقل دوتا ظرف،دوتا مشک آب بردارم،من که دارم میرم،با این دوتا مشک آب برم.آب هم نمیبره،چیزی نیاری ها!همه چیزت رو بریز. امی باش و هم چیزت رو بریز و بیا درون صحنه،در صحنه ای در عمق دنیا،د ر قربانگاه،اینجا حامد باش اینجا حمد خدا کن.