سوره عادیات


سوره عادیات

قسم خداوند نشانه تأکیده بسیار زیاده یعنی؛ باور کنید این جوریه و این که اگه این نباشه اون نمیشه . من قطعا این ها را انجام دادم که او بشه ، قطعا این هست که اون میشه .

یه چند کلامی در مورد سوره ی عادیات صحبت کنیم با هم .‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً (1)فَالْمُورِياتِ قَدْحاً (2)فَالْمُغيراتِ صُبْحاً (3)فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (4)فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (5)إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ (6)وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهيدٌ (7)وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ (8)‌

خداوند در چند آیه ی ابتدایی سوره ی عادیات چند موضوع رو به شکل تاکید و قسم ازش یاد میکنه . خیلی توجه کنید به این موضوع ، منظور خدا این جوریه ، خیلی توجه کنید به این موضوع ، باور کن که این جوریه ، قسم داره می خوره خدا ، قسم های خدا گاهی اینجوریه . باور کن که این جوریه ، حواست را جمع که این جوریه . ‌

قسم خدا با قسم ما فرق داره . ما یه موقعی میگیم خب «به خدا» که این جوریه ، خدا میگه چی ؟ ما عموما یک چیزی را که شأنش از خودمون بزرگ تره را بهش قسم می خوریم . خدا وقتی که می خواهد قسم بخوره به یه چیزی که بالاتر از خودشه قسم میخوره ؟ نه این طور نیست . خدا داره خیلی تاکید میکنه . میگه باور کنید این جوریه و این که اگه این نباشه اون نمیشه . من قطعا این ها را انجام دادم که او بشه ، قطعا این هست که اون میشه . ‌

در بررسی آیات ابتدا باید فضا وجهت آیات و سر نخهای اصلی موضوع را پیدا کنیم ، بعد بریم به جرئیات مفاهیم بپردازیم، بعد به مصادیق بپردازیم .

«وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً ، فَالْمُورِياتِ قَدْحاً ، فَالْمُغيراتِ صُبْحاً »‌

این ها هاکی از چیه ؟ مفهومش چیه ؟ خب در روایات کمتر ، در تفاسیر بیشتر ، در تاریخ بهش پرداخته شده . فلان جنگه ، فلان موضوعه . «عادِياتِ» به اسبها مربوطه ، یا در بعضی جاهها مطرح میشه به شترها مربوطه . ‌

مطلب کلی عرض شد و اون این که سوای این که مفاهیم « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» و چند آیه ی بعدش چی هستند و دقیقا به چی می پردازند ما اول فضای آیات را پیدا کنیم . جهت آیات و سر نخهای اصلی موضوع را پیدا کنیم ، بعد بریم به جرئیات مفاهیم بپردازیم . بعد از مفاهیم به مصادیق بپردازیم .‌

فضا کلی آیات اول سوره عادیات اینه؛ باور کن که خیلی زحمت کشیده شده .باور کن خیلی زحمت کشیده شد، خیلی ها زحمت کشیدند،‌ تا بوسیله ی اون جمعی ایجاد بشه.

فضای آیات را بخواهیم ترجمه کنیم ، فضای آیات را بخواهیم بیان کنیم یعنی چی ؟ ‌

شما سه آیه ی اول را ببینید : « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً ، فَالْمُورِياتِ قَدْحاً ، فَالْمُغيراتِ صُبْحاً » کل این فضا چه فضایی را به شما میرسونه ؟ باور کن که خیلی زحمت کشیده شده .باور کن خیلی زحمت کشیده شد !!!!! خیلی ها زحمت کشیدند. که چی ؟ «فأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ، فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً »تا بوسیله ی اون جمعی ایجاد بشه. خیلی زحمت کشیده شد تا بوسیله ی اون جمعی درست بشه . این را بعنوان یک فضای کلی این چند آیه داشته باشیم .‌

دوستان خیلی زحمت کشیده شده تا جمع خدایی ایجاد بشه . ‌

این که این زحمت ها چیند؟ مفاهیم این آیاتی که قبلش مطرح شده چیه؟ بهش خواهیم پرداخت . این که مصادیش چی هستند؟ اون هم بهش خواهیم پرداخت . ولی این فضای کلی را داشته باش اصلا عنوان بحث چیه ؟ خیلی زحمت کشیده شده تا یک جمع خدایی ایجاد بشه . در طول تاریخ خیلی ها زحمت کشیدند . ‌

گفته میشه « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» به ماجرایی به امیر المومنین مربوطه ، اونم یک مصداقشه . خیلی زحمت کشیده شد .این آیات به هر جمع خدایی می خوره ، جمع کوچک و بزرگ ، خیلی زحمت کشیده شد . به انقلاب هم میخوره . انقلاب اسلامی ایران . چه خوبه که برخی از مسئولین این را مطرح کنند ، این را آویزه ی گوششون کنند . خیلی زحمت کشیده شده تا یک جمعی ایجاد بشه ، تا یک جمع انقلابی ایجاد بشه .‌

مصادیق این زحمتها بسیار است؛ دوران رسول الله ص، دوران امیرالمؤمنین ع، عاشورا و ...

مصادیق زحمتها چیند ؟ خیلی زیاد ، « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» ، چقدر مصداق داریم ؟ خیلی ! زمانی که امیر المومنین (علیه السلام) با اسبها می تاخت ، زحمت دید . آیا « وَ الْعادِياتِ »فقط اسبها هستند ؟ نه انسانها هم هستند . موقعی که انسانهایی در کنار رسول الله (صلوات الله علیه) به نفس نفس افتادند . چه در جنگها و چه در غیر جنگها . به نفس نفس افتادند . اونم « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» .‌

دیگه کجاست ؟ دیگه عاشورا . « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» . وقتی همه به نفس نفس افتادند . اسبها هم به نفس نفس افتادند ، شترهای صحنه ی کربلا هم به نفس نفس افتادند . انسانها هم به نفس نفس افتاده بودند . همه میدویدند و به نفس نفس افتاده بودند . این « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» یعنی خیلی میدوی . خیلی زحمت کشید ، خیلی دوندگی کرد ، این قدر به نفس نفس افتاد ، نفسش به سرعت ، قلبش به سرعت میزد . پس عاشورا هم مصداق این ماجراست .‌

«یابن طور و العادیات» پسر عادیات ، یعنی فرزند کسی که خیلی دویدی ، فرزند کسی که این قدر دوید که به نفس نفس افتاد

میخونیم در دعای ندبه یا برخی ادعیه ی دیگه «یابن طور و العادیات» پسر عادیات ، فرزند عادیات ، یعنی فرزند کسی که خیلی دویدی ، فرزند کسی که این قدر دوید که به نفس نفس افتاد ، این قدرزحمت کشید که به نفس نفس افتاد . ‌

درس بگیریم . جمع خدایی هستیم . براش خیلی زحمت کشیده شده . عادیات براش زحمت کشیده ، عادیات برای این موضوع «ضَبْحاً» شده به نفس نفس افتاده . ‌

شما میری دعای ندبه میخونی میگی «یابن طور و العادیات»؛ روت میشه به عادیات نگاه کنی ؟ روت میشه ؟ آیا روم میشه بگم شما ای صاحب الزمان پسر عادیاتی ؟ میدونم «عادیات» کیه؟ توجه دارم «عادیات» کیه؟ «عادیات» اونیه که به خاطر ما ، به خاطر جمع خدایی به نفس نفس افتاده .«عادیات» کیه ؟ امیرالمومنین (علیه السلام)، به نفس نفس افتاده . «عادیات» کیه ؟ امام حسین (علیه السلام)، به نفس نفس افتاده .«عادیات» کیه ؟ امام سجاد (علیه السلام)، به نفس نفس افتاده . « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» ، یک کاروان در روز عاشورا به نفس نفس افتادند ، یک کاروان اسرا در بعد از روز عاشورا به نفس نفس افتادند ، این ها همه عادیاتند . ‌

«كَنُود» نباش یعنی؛ جوری رفتار نکن نسبت به این ماجرا، که ازش تعبیر به ناسپاسی بشه

خب ای انسان ، تویی که در این جمع قرار گرفتی به واسطه ی این همه زحمت ها (داخل پرانتز در مورد مفاهیم بیشتر چند آیه ی اول و مصادیق بیشترش یه فرصت دیگه ای بیشتر صحبت کنیم) ای انسان تویی که در این جمع قرار گرفتی به واسطه ی این همه محبتها ، این همه زحمات ؛ «كَنُود» نباش . جوری رفتار نکن نسبت به این ماجرا، که ازش تعبیر به ناسپاسی بشه . اون جوری رفتار کردنه که ازش تعبیر به ناسپاسی میشه ، میشه «كَنُود» .‌

خب نسبت به این ماجرا یک فرد چه جوری میتونه رفتار کنه که اگه شما دیدیش بگی این ناسپاسیه ؟ ‌

میگی یک : به این زحمت ها توجه نکنی ، انگار نه انگار مولایی براش زحمت میکشه ، انگار نه انگار امیری این قدر براش زحمت میکشه . پس بی توجه بودن به این فضا یعنی «كَنُود» .بی توجه بودن به محصول این زحمات یعنی بی توجه بودن به جمع ، بی توجه بودن به محبت خدایی که جمع ایجاد کرد و این انسان را در این جمع خدایی قرار داد . رفتار درست نداشتن در جمع خدایی یعنی «كَنُود» ، میشه ناسپاسی و این فرد میگن «كَنُود» . این همه زحمت کشیده شده ، جمعی ایجاد شده و این انسان در این جمع قرار گرفته ، باز راه خودش را میره . به این فرد میگن ای انسان «كَنُود» . اون جایی که در برخی از ترجمه ها و تفاسیر «كَنُود» به مفهوم ناسپاس ازش یاد میشه ، مفهوم «كَنُود» ناسپاس نیست ، یعنی فرد یک رفتار هایی میکنه که شما وقتی نگاه میکنی میگی عجب آدم ناسپاسیه و الا اگر فقط ناسپاسی بود میگفت مثلا « لکفور» .‌

فرد یه رفتارهایی میکنه ، خب رفتارها در چی ؟ خب نسبت به همین فضا دیگه ، در چیز دیگری که نمیتونه باشه که . نسبی به این قضا . خب اون رفتارها نسبت به این فضا چیه ؟ میگیم این زحمتها را ندیده . به جمعی که خدا او را در او قرار داده بی توجه باشه . ‌

« وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهيدٌ» : ای انسان تو بر این ماجرا شاهدی ، نمیتونی انکار کنی ، نمیتونی انکار کنی چقدر زحمت کشیده شده ، نمیتونی زحمات امیرالمومنین (علیه السلام) را انکار کنی ، نمیتونی زحمات اهل بیت (علیهم السلام) را انکار کنی . ‌

بر محمد و آل محمد صلواتی بفرستید . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است