صدیق ابالفضل ع


صدیق ابالفضل ع

کاروان امام حسین ع، از جنبه فاطمیت «حی»هست،هنوز داره در اون معارف میجوشه

محبت ها در اون جاری هست،تمام محبت هایی که در گذشته بوده در الان هست در آینده خواهد بود هر چیزی که امروز ما فکر میکنیم اولین بار هست که داریم مینوشیم در دوران امام حسین(علیه السلام)جریان داشته ،فاطمیت اونجا جریان داشته ما امروز سر سفره فاطمیت هستیم با فاطمیت آشنا شدیم بهره میخواهیم ببریم حالا از این منظر به کاروان نگاه میکنیم،به کاروانی که امروز از جنبه فاطمیت «حی»هست،هنوز داره در اون معارف میجوشه.حالا امروز با منظر نگاه میکنیم؛أأأأأأأأه!چه کاروان زیبایی،چقدر فاطمیت ،دقت میکنید؟‌

بله اگر صرف تاریخ نگاری باشه یه بار به ی کاروان میپردازی کافیه،شما به تاریخ پرداختی تاریخ هم که یکبار هست دیگه،عوض که نمیشه که،همونه،(امّا)اگر از منظرتربیتها و معارف باشه، اونوقت به دفعات میتونی بپردازی.‌

حالا چون ما میخوایم فاطمیت خوب برامون جا بیفته،باهاش انس بگیریم قلق هاش رو یاد بگیریم،محرم بهانه ای است که به کاروان امام حسین(صلوات الله علیه)از این منظر نگاه کنیم،ببینیم مثلا حر که یه ورود کوچک به کاروان داشت چه جوری از فاطمیت بهره برد،اباالفضل(علیه السلام)چه طوری از فاطمیت بهره برد؟‌

بسم الله الرحمن الرحیم توکلت علی الله.‌

من باید با اباالفضل(علیه السلام)رفیق بشم،احساس دوستی کنم، صدّیق بشم، تا با او یکی شوم؛ «ألأصدقاء کنفس واحده»، اون موقع من هم مورد خطاب هستم،«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک»

یک مقدار به این موضوع فکر کنیم در محرم که من باید با اباالفضل(علیه السلام)رفیق بشم،احساس دوستی کنم.‌

ببینید دقت کنید به این موضوع:احساس اباالفضل بودن و من بودن نکنم،احساس دوستی کنم،دوتا دوست باید به این نقطه برسم،باید به سرعت با ابا الفضل(علیه السلام)به این نقطه برسیم،صدّیق بشیم با هم، حالا بعدا إنشا الله خدا بخواد یه مقدار در مورد این صدیق شدن با همدیگه صحبت میکنیم،صدیق شدن با همدیگر،با هم دیگه صحبت میکنیم.‌

من باید صدّیق اباالفضل(علیه السلام)بشم،دوست بشم باهاش،(در صدیق شدن مفهوم دوست شدن هست)باهش دوست بشم،باهش رفیق بشم،یه اتفاق بزرگ اینجا می افته،چی میشه؟«ألأصدقاء کنفس واحده»اون موقع دوتا دوست اونایی که صدیق میشن با هم یک نفس میشن،نفسشون یکی هست.اون موقع چه اتفاقی می افته؟«یا ایتها النفس المطمئنه...»اون موقع تو هم مورد خَطاب هستی،«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک»اون موقع تو هم مورد خَطاب هستی.میگی ما که نفسمون یکی هست که،ما که دوتا نفس نیستیم که.‌

من صدیق اباالفضل(علیه السلام)بشم، برای بهره بردن بیشتر از فاطمیت

خیلی جالبه ها!یعنی این مطلب رو یه مقداری بهش تامل کنیم: من صدیق اباالفضل(علیه السلام)بشم،(ما)اباالفضل(علیه السلام)باشیم،برای بهره بردن بیشتر از فاطمیت،نمیتونیم به قول دوستمون،الان نمیتونم درک کنم چه طوری باید من در کاروان امام حسین(صلوات الله علیه)در محرم فاطمیت رو حس کنم؟چه طوری باید بفهمش؟نمیتونم بفهمم،درسته؟مثلا یه همچین صحبتی.‌

خب باشه،اباالفضل (علیه السلام)فهمید یانه؟بله،من با ایشون رفاقت کنم،یک صحنه ی عمله دیگه،فاطمیت اینقدر قیمت داره که آدم بره در این صحنه،بریم در این صحنه من با اباالفضل(علیه السلام)رفاقت کنم،اینقدر که مثلا بتونن بگن که این جزء اصدقاءاباالفضل(علیه السلام)است.اونموقع ببینم میتونم فاطمیت رو حسکنم؟چون ایشون فاطمیت رو حس کرده،نه اینکه حس کرده بلکه چشیده،درفاطمیت رشد کرده.درسته؟یعنی میشه؟حالا إنشاالله همی یکی دوروزی در مورد این صدیق شدن با اباالفضل(علیه السلام)صحبت میکنیم،چه جوری جزء اصدقاء(اباالفضل(علیه السلام)باشیم.‌

حالا شما باید همین فضاها رو ببرید در هیئت.خیلی لازم نیست در هیئت حالا یا در مراسمی که دارید،خیلی لازم نیست خیلی مطلب بگین،فضا فضای خیلی مطلب گفتن نیست،لازم نیست مخاطب رو حالا بمباران معارف و مطالب کنیم،مخاطب ما اگر میآد اینجا،و دوستمون هست دیگه،ماها برامون همین پررنگ بشه که من بایستی با اباالفضل(علیه السلام)رفیق بشم،این قیمت داره،هرکی به این جمع بندی برسه واقعا برده،از این چند شبش استفاده کرده.‌

در هیئت چیز مهمی باید محور باشه مثلاً رفاقت با ابالفضل ع

چیزی رو بذاریم اینجا در هییئت(هیئتها باید اینجوری باشه ها) یک چیزی بذاریم اینجا مثل رفاقت با اباالفضل(علیه السلام)، همه دور هم بشینیم،بگیم دوستان،آقایان،خانم ها ما میخوایم به این برسیم،این هم فقط در جلسه ی هیئت نیست،به از الان تا فردای شما هم بستگی داره،به اون ساعاتی که در هیئت هم نیستید بستگی داره،این نیست اومدید مسجد سینه زدید حالا رفتید فردابرید هرکاری دوست دارید بکنید، از امشب تا فردافباز فردا برید سینه بزنید گریه کنید،نه!اون موقع به این نمیرسیم.‌

ما الان در هیئت نشستیم همه با هم اینجائیم،اینقدر صلاه داریم،خب در هیئت توسل میکنیم عزاداری میکنیم،نوحه سرایی میکنیم،تذکر میدیم به هم ،حال و هوایی پیدا میکنیم،یه مقدار هم محبت میشه،رشد میکنیم،مثلا ده سانت میآیم بالا،خب فردا سقوط نکنیم،فردا که همه اومدیم اینجا در موقعیت دیشب نباشیم،ده سانت دیگه جلو اومده باشیم،با نمازهامون.‌

یعنی حال و هوایی رو قرار بدیم، که دوستان هیئت اون حال و هوا رو با خودشون بیرون ببرن ،تا فرداشب با اون درگیر باشند،کمتر کسانی از هیئت ها بیرون میآن تا فردا شب در گیر باشن کمترکسانی از هیئت ها بیرون میآن تا فردا شبش حال و هوایی گرفته باشن که تا فردا شبش با اون حال و هوا درگیر رشد باشن.‌

پس هیئتمون رو بذاریم.‌

چون خدا جمع مؤمنین رو دوست داره، میریم هیئت، رقابت بکنیم که عقب نمونیم، در عین رفاقت

خب این رو هرکدوممون میتونیم تنهایی انجام بدیم،درسته؟چه ضرورتی داره بریم در هیئت؟این دلیل داره اینها رو باید برای دوستانمون روشن کنیم،میگن عزاداری کنیم خب بریم تنهایی عزاداری کنیم،تو خونمون بشینیم عزاداری کنیم،واقعا هم بکنیم،یعنی قیمت تنهایی عزاداری کردن،گاهی بیشتر از عزاداری هیئت هست.یه کسی تنهای عزاداری کنه،تنهایی نوحه بخونه تنهایی سینه بزنه،حالا سینه دوست داشت بزنه نزنه،تنهایی گریه کنه،این قیمت داره قیمتش گاهی خیلی بیشتر از عزاداریه هیئته.‌

ولی حالا چرا در هیئت هم بیایم؟چون خدا جمع مومنین رو دوست داره،جمع شدن مومنین با هم رو دوست داره،و چندتا دلیل دیگه که حالا بعدا میتونیم صحبت کنیم یا خودتون بررسی کنید؛هم با هم رفاقت کنیم،هم با هم رقابت کنیم.به یه نقطه ای رسیدیم من دو سانت اومدم پائین تر، اینا هرکدومشون ده پونزده سانت رفتن بالاتر،رقابت کنیم من نباید عقب بمونم،در عین اینکه با هم رفاقت میکنیم ها!‌

اینجوری باشه هیئت قیمت داره،مثلا اگر هیئت بخاطر این باشه که بگیم که میریم در هیئت چون فلانی خوب میخونه و ما خوب گریه کنیم،این قیمت نداره،قیمت آنچنانی نداره.‌

چرا میری هیئت ؟چون فلانی خوب میخونه،خب تو چرا میری؟خب فلانی خوب میخونه،به تو چه؟ولی فلانی خوب میخونه آدم گریه اش در میآد،‌

شیعیان امام(علیه السلام)چه جوری رشد میکنند؟من یه ذره بیشتر رشد کنم،اینها رو باید در دوستانمون جا بندازیم،خیلی نیاز به بمباران مطالب و معارف نداریم.‌

إللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم‌

ما نباید رشد رو به ماه رمضان یا محرم محدود کنیم،رشد به اندازه ی حداقل عمر انسان است، و رشد در محرم رو محدود به هیئت ها نکنیم

بااباالفضل(علیه السلام)رفاقت کنیم و جزءاصدقاء ایشون بشیم، این رو محبتی بدونیم که ثمره ی باز شدن اون زنجیرهایی است که انداختید همه رو بیرون،لازم نیست همه ی یک جلسه ی هیئت پر باشه،لازم نیست همیشه از اون بلندگو حتما یک صدایی بیاد بیرون،گاهی هم میشه صدایی نیادبیرون،حالا مثلا برفرض عرض میکنم که مثلا عزادار که میشن یک خانواده ای حتما میشینن کنار هم حرف میزنن؟نگاه میکنی ده نفر نشستند کنار هم حرف نمیزنن،درسته؟ضرورتی نداره بگیم ده نفر نشستن کنار هم چرا هیچ کدوم حرف نمیزنید؟چند دقیقه هم ممکنه کسی حرف نزنه،چند دقیقه ممکنه در هیئت شما به فضایی برسید که چند دقیقه هر کی در حال و هوای خودش باشه،میشه فضایی گذاشت که دوستان با این منظر هم بیان که من خودم رو دارم محاسبه میکنم.‌

اولا که آدم نباید رشد کردن رو محدود به محرم بکنه،درسته؟یا مثلا برخی ها محدود به ماه رمضان بکنند،برخی محدود به ماه رمضان میکنند،آدم با آدم فرق داره،برخی ها در ماه رمضان روضه میگیرند،و نماز میخونند و فکر میکنند در ماه رمضان باید رشد کرد،دیگه بقیه اش خیلی چیز نیست،برخی ها محدود به یکی دو شب قدر میکنند،برخی هم در ماه رمضان اصلا در بند رشد نیستند،ولی در محرم هیئت میرن،روضه نمیگیره ولی شما میبینی هیئت میره، سینه زنی میکنه،علم کشی میکنه،قمه زنی میکنه و ازاین کارها میکنه،درسته؟ولی در ماه رمضان دنبال رشد نبوده،دنبال رشد هست ولی رشد رو محدود به چند روز در محرم کرده.‌

ما نباید رشد رو اولا محدود کنیم،رشد به اندازه ی حداقل عمر انسان است،بعد حالا در محرم هم باید رشد کرد،و شاید خیلی بهتر از جنبه هایی بشه رشد کرد،این رشد در محرم رو محدود به هیئت ها نکنیم،محدود به یکی دو ساعت هیئت نکنیم،این باید پخش باشه،(که بگیم)خدارو شکر ما در محرم گذشته ده جلسه هیئت رفتیم،محرم به این....‌

با اباالفضل(علیه السلام)رفیق بشیم،جزء اصدقاءایشون بشیم و ده خط توضیحات مربوط ذیل این جمله، میشه یک محرم رشد کرد

یک جمله و ده خط ذیل این جمله،که؛ با اباالفضل(علیه السلام)رفیق بشیم،جزء اصدقاءایشون بشیم و ده خط توضیحات مربوط ذیل این جمله، میشه یک محرم رشد کرد...‌

زیارت عاشورا میخونیم رفاقت با اباالفضل ع،ما از اینجا شروع بکنیم(حالا به سرعت رشدمون)از همین امشب،شب اول محرم،رفاقت با اباالفضل(علیه السلام)رو که شروع بکنیم،اون وقت به ایشون نزدیک میشیم،اون وقت میتونیم از منظر ایشون بهتر بفهمیم.‌

در مفهوم صدیق بودن با اباالفضل(علیه السلام)رو راست باشیم

به محضر اباالفضل(علیه السلام)نگاه کنیم،یه مقدار ممکنه دور باشه ولی زیاد ببینیم،گاهی ذهنمون رو با ابهامات پر نکنیم،گاهی(شخصی میگه)این گوشه اش رو من نمیدونم،اینجا یک نکته ی مبهم هست که روشن نشده،خودمون رو درگیر اینها نکنیم،دنبال رفاقت باشیم اما فضای ذهنی رو خیلی مخدوش نکنیم،یعنی خیلی به اون گوشه موشه هاش گیر ندیم درسته؟‌

در مفهوم صدیق بودن با اباالفضل(علیه السلام)رو راست باشیم،ده دقیقه با خودم خلوت کنم این گام اولش باشه،میبینی مثلا میگی در یک جمعی من ممکنه خیلی کارها رو بکنم اما از فلانی یه ذره خجالت میکشم،جلوی فلانی دیگه روم نمیشه،یا مثلا میگی جلوی قاضی و مَلَّق بازی؟درسته؟‌

صلواتی بفرستیم‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است