در اعتقاداتمون بیاریم که اگر محبتی هست، بخاطر نور زهرائیت (سلام الله علیها) هست . نه به درجه تقوای ما مربوط هست ، نه به درجه ی اخلاق ما مربوط هست. این قدر توی این موضوع غرق بشیم که همه ی منیت ها کنار بره ، همه ی خود بینی ها ، غرور و تکبر کنار بره
رفتار در قبال «لنوره» چی باشه ؟ رفتار در قبال نور زهرائیت چی باشه ؟
گام اول این باشه که ما باور کنیم این ماجرا را و همه چیز را و همه ی بنای زندگیمون را بگذاریم بر اساس این . یعنی چی ؟ یعنی این که اگر محبتی در زندگیمون هست از جانب خدا ، اگر فکر میکنیم که بر سر سفره ای نشستیم که اونجا محبتهای خدا جریان داره ، اگر فکر میکنیم بر سر سفره ای هستیم که رحیمیت خدا اونجا جریان داره ، اگر فکر میکنیم که بر سر سفره ای هستیم که اونجا غفران خدا جریان داره ، خدا چاله چوله های وجودمون و زندگیمون را پر میکنه ، با محبتهای ویژه بر خورد میکنه ، اعتقادمون این باشه که؛ اینها بخاطر نور زهرائیت (سلام الله علیها) هست . نه به درجه تقوای ما مربوط هست ، نه به درجه ی اخلاق ما مربوط هست ، این را تو وجودمون پررنگ کنیم .
اگر میخواهیم بریم و به تقوا بپردازیم اول این پررنگ باشه و بعد پرداختن به تقوا و اخلاق و الاپرداختن به تقوا، خودش میشه حجاب ، حجاب از نور .
فلانی ! چرا به تقوا می پردازی ؟ به تقوا می پردازم ، ببین همین که یک مقدار به تقوا پرداختم خدا چقدر محبت کرده پس بیشتر به تقوا می پردازم که خدا محبت کنه . این نوع رفتار، حجاب از نور زهرائیت هست .
بله! وقتی که نگاه میکنیم، میبینیم چه بسیار از آدمهایی که به تقوائیات بسیار قوی پرداختن ، به ترک محرمات ، به انجام واجبات ، به پرداختن و مقید بودن به مستحبات . کدام یک از ما پنج شب پشت سر هم نماز شب خوندیم ؟ کدام یک از ما پنج روز برای نمازهای واجبمون، نماز نافله خوندیم ؟ پس چرا خدا محبت میکنه ؟ بخاطر نور زهرائیت . چرا نور زهرائیت هست ؟ نمیدونم . ضرورتی نداره که به این موضوع جواب بدیم . هر جوابی بدیم ممکنه ضعیف باشه ، ممکنه که دارای اشکال باشه . نمی دونم . این جا یکی سوال می پرسه که حالا شما چرا می خواهی بری و به تقوا بپردازی ؟ شما میگی بخاطر نور زهرائیت . چون نور زهرائیت هست، من شرمم میشه که بی تقوا باشم ، من شرمم میشه که بی اخلاق باشم . در حلقه ای از نور زهرائیت باشم و بی تقوا باشم . آیا فکر میکنی که تقوا را رعایت کنی و بر تقوایت شدت بورزی، نور زهرائیت بیشتر میشه ؟ نمی دونم ، پس چرا می خواهی به تقوا بپردازی و بهش شدت بورزی ؟ بخاطر همین میزان نور زهرائیت که هست .
پس این را در وجودمون ، در افکارمون ، در اعتقاداتمون بیاریم که اگر محبتی هست بخاطر نور زهرائیت (سلام الله علیها) هست . این قدر توی این موضوع غرق بشیم که همه ی منیت ها کنار بره ، همه ی خود بینی ها ، غرور تکبر کنار بره . این قدر که هم در قلبمون این موضوع اصلا بشه هم در رفتارمون ، هم در کلاممون . یعنی حتی به کلاممون توجه داشته باشیم .
فلان دوستمون ممکنه که در قلبش منیت نباشه یا کمرنگ باشه ولی در کلامش پررنگه ، مثل میوه ای میمونه که توش خوبه ولی ظاهرش لکه داره .
پس انشاء الله که این موضوع را توجه داشته باشیم .
صلواتی بفرستیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
لطیف ترین نور، نور زهرائیت هست . بر خورد با نور زهرائیت ، مواجه شدن با نور زهرائیت ، هم جواری با نور زهرائیت لطافت می خواد ، آدم باید خیلی لطیف بشه . وقتی میگی من، لطیف نیستی . سعی کنیم که مانع نباشیم
نور زهرائیت، لطیف هست، بسیار لطیف هست، از همه ی نورها لطیف تر. بقیه ی نور ها غلیظ شده و سخت تر شده ی نور زهرائیت هستند . لطیف ترین نور، نور زهرائیت هست . بر خورد با نور زهرائیت ، مواجه شدن با نور زهرائیت ، هم جواری با نور زهرائیت لطافت می خواد ، آدم باید خیلی لطیف بشه . وقتی میگی من، لطیف نیستی . سعی کنیم که مانع نباشیم .
گاهی در برخی از موضوعات اگر این نور که برخی از دوستان در معرضش هستند اگر به چوب اصابت میکرد ، یک چوب خشک ، اگر به یک سنگ اصابت میکرد، آثارش بیشتر بود . فلانی ! اگر یک اثر از تو هست ، اگر این به اون سنگ اصابت میکرد، ده اثر از سنگ بود . تو مانع هستی ! چرا این یه اثر را به خودت نسبت میدی ؟! اون نُه اثر بدست نیومده را به خودت نسبت بده . این موضوع را هم در قبلمون و هم در کلام مواظبت کنیم .
مثلا فلان دوستمون مطرح میکنه که محبت خداست ، اینها همه محبت خداست . فلانی در قبلت هم خودت را حذف کن ، این محبت خدا می تونست به چوب هم باشه ، به یه چوب خشک و به یه سنگ و شاید اثرش از این بیشتر بود .اگر محبت خداست به خاطر نور زهرائیت هست پس تو نیستی .
