نور مؤمنین و مؤمنات در قیامت از «وراءکم» به دست آمده، جائی که در آن جا منافقین و منافقات با نور ارتباطی ندارند ، از نور بهره ای ندارند ، با بابی که از اون باب میشه رفت به سمت نور یک ارتباط ظاهری دارند
چند کلامی در مورد آیات مربوط در سوره ی حدید صحبت کنیم .
خطاب به رسول الله (صلوات الله علیه) خداوند می فرماد که یه دوره ای هست که شما در اون دوره مومنین و مومنات را میبینی که «یَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» که نور مومنین و مومنات « بَيْنَ أَيْديهِمْ» سعی میکنه « وَ بِأَيْمانِهِمْ» و از اونجا خطاب به مومنین و مومنات گفته میشه که « بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها» بشارت به مومنین و مومنات ، برای چی موضوعی ؟ چرا نمی فرماد بشارت به شما یک جنة« بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّۀ» بلکه مطرح میشه «بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ» یک مسیر طولانی در پیش رو هست ، جنّتهای پیش رو و این نور در این صحنه به اونها بشارت میده بسوی این جنّتها . « ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» این که این نور با اینهاست و به اینها نزدیک شده و به اینها تعلق گرفته و باهاشون همراهی میکنه و بهشون بشارت بسوی جنّات میده این «فوز عظیم» هست .
در این دوره منافقین به مومنین خواهند گفت که « انْظُرُونا» به ما هم یک توجهی کنید ، یک فرصت به ما بدید و به ما توجه کنید که ما هم بتونیم از نور شما بهره ای ببریم« نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» ، «قيلَ» گفته میشه که «ارْجِعُوا وَراءَكُمْ» برگردید به پشت سرتون «فَالْتَمِسُوا نُوراً» و نور بخواهید . خب احتمالا توی این فضا که منافقین این قدر که نیازمند نور هستند به این حرف گوش میکنند و بر میگردند به عقب ، به یک مقطع عقب تر ، متوجه جایگاه و فضایی میشند که اونجا نور اومد و همراه مومنین و مومنات شد ، بهشون گفته میشه که برگردید به اونجا و اونجا نور را بگیرید ، تقسیم نور اونجاست . اینها هم احتمالا حرف گوش میکنند و بر میگردند به محض این که بر میگردند «فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ» بین اون ها حائلی بزرگ زده میشه .
این « قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُور» ماجراش در چه آیاتی مطرح هست ؟ به عنوان مثال در آیات ابتدایی سوره ی بقره و در برخی آیات سوره ی نور . در آیه 17 سوره ی بقره خداوند می فرماد که «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِم» خدا نورشون را میبره ، حتی از این که اینها در صحنه های آینده بتونند از دور این نور را ببینند ولو بهره ای نداشته باشند خدا این را هم ازشون میگیره . حتی امکان دیدن این نور از دور را هم نخواهند داشت ، در یک ظلماتی رها میشند ، ظلماتی که مثل یک دریای عمیقه ، موجی بالای موج ، ظلمتی بالای ظلمت ، حتی دیگه نزدیکترین اشیاء به خودشون را نمیتونند ببینند .
یه نکته این که بحث این منافیقن و ویژگی هاشون چیه ؟ بصورت کلی این که، اینها با نور ارتباطی ایجاد نکردند ، با نور ارتباطی ندارند ، از نور بهره ای ندارند ، با بابی که از اون باب میشه رفت به سمت نور یک ارتباط ظاهری دارند ؛ هر چند که اینها در دنیا با مومنین همراه هستند در تقریبا همه ی امور مومنین ، نماز و روزه و جهاد و موضوعات مختلف ولی چند تا ویژگی دارند ، به پنج چیز یا به بخشی از این پنج چیز دچار شدند ، یا به همش یا به بخشی از اینها دچار شدند .
یک «فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» دو«تَرَبَّصْتُمْ» سه «وَ ارْتَبْتُمْ» چهار «غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ» و پنجم «غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور» .
مثلا شما بحث «وَ ارْتَبْتُمْ» را در قرآن می خواهید بررسی کنید ببینید که خداوند کجاها فرموده «لا رَيْبَ فيه» ؟ اینها نسبت به اون «لا رَيْبَ فيه» رفتار درستی ندارند .
خداوند در برخی از آیات منافقین را جزو کفار حساب میکنه . این منافقین که این جا مطرح هست اون منافقین کفار نیستند ، منافقینی که خدا اونها را در زمره ی کفار میبینه ، چرا ؟ چون که می فرماد «فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ» که این « مِنْكُمْ» به منافقین و منافقات بر می گرده «وَ لا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا» یعنی این منافقین را با عنوان کفار ازشون یاد نمیکنه .
اینها کسانی هستند که در دین اسلام وارد شدند و تا یک جایی همراه بودند ، از یه جایی به بعد راهشون جدا شده «فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» از این جا راهشون جدا شده ، از این جا مسیرشون خطاست .
این آیات از جمله آیاتی هست که میشه ماجراهای صدر اسلام و بحث ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) را به زیبایی درش بررسی کرد .
« فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» شما این جا را بذار سقیفه ، از این جا شروع کن .
یکی از اعجازهای عظیم قرآن اینه که یک آیه به صدها ماجرا انطباق داره ، از دریچه ی اون آیه میشه به صدها ماجرا نگاه کرد، البته ماجراهای خدایی و ماجراهای مختلف در نظام بشر.
یکی از اعجازهای عظیم قرآن اینه که یک آیه به صد ماجرا انطباق داره ، از دریچه ی اون آیه میشه به صدها ماجرا ، البته ماجراهای خدایی و ماجراهای مختلف در نظام بشر نگاه کرد و بخاطر همین هست که شما گاهی میبینید که در ذیل یک آیه به چند موضوع یا به چند شکل مختلف یا به ترتیبهای مختلف مرتبط شده .
«فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» یکی از مصادیقش کجاست ؟ فقط انطباقش با زندگی امیرالمومنین (علیه السلام) هست ، کل این ماجرا فقط در زندگی امیر المومنین (علیه السلام) در دوران زندگی امیرالمومنین (علیه السلام) بوده . «فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» سقیفه ، « غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور» ماجرای (لا حکم الّا لله) ، ماجرای جنگ نهروان ، ماجرای خوارج ، «وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ» کدوم ماجراست ؟ ماجرای این که رفتند با امیرالمومنین بیعت کردند برای حکومت ، «حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ» یعنی موقعی که رفتند درب خانه ی امیرالمومنین و گفتند که با تو برای حکومت بیعت میکنیم .
«تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ» از سقیفه هست تا زمانی که امیرالمومنین (علیه السلام) در ظاهر به خلافت رسید .
ببینید در این آیه چهار مرحله قبل از امر الله هست ، یک ماجرا بعد از امر الله . «فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ» اینها کی هست ؟ موقعی که هنوز «جاءَ أَمْرُ اللَّهِ» نشده ، «حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ» یعنی شما در این چهار فضا بودید تا این که امر الله اومد ، امر الله هم که اومد شما چی شدید ؟ شیطان شما را وارد یک ماجرای دیگه ای کرد «غَرَّكُمْ بِاللَّهِ» .