گاهی انسان به هر دلیلی در یک مقطعی سبک شده . وقتی کنار او میری مثلا به او میگی حسین ، قلبش میشکنه . شکسته میشه ، حس میکنه که اصلا دلش رفت. اینجا نشسته داره باهات حرف میزنه ، داره حرفت را گوش میکنه ، داره خودش حرف میزنه ، ولی حسش یک جای دیگه است . حال و هواش چیز دیگه ای هست .
گاهی انسان به هر دلیلی در یک مقطعی سبک شده . وقتی کنار او میری مثلا به او میگی حسین ، قلبش میشکنه . شکسته میشه ، حس میکنه که اصلا دلش رفت . ممکنه هر کدوم از دوستان یه مقطعی این را تجربه کنند یا اصلا کلا دارند و تجربه میکنند .
خب یعنی چی ؟ یعنی انسان کشیده میشه و میره . درسته ؟ با یک کلمه ، با یک جمله ، با یک خط این فرد پر میکشه اصلا دیگه انگار اینجا نیست ، حال و هواش و فضاش یه جای دیگه است . فکرش نیست .
مثلا یک فرد با یک یا حسین میره در حال و هوای امام حسین، این طور نیست که الان نشسته و همش فکر میکنه که مثلا حرم امام حسین در کربلا و ، اصلا این جوری فکر نمیکنه ولی حال و هواش اونجاست . کجاست ؟ میگی نمیدونم کجاست؟ رهاست . کجا رفت ؟ در فضایی از حسین . کجاست ؟ میگی آسمانها . درسته ؟ شما نمیگی که مثلا الان رفته در کربلا ، این روش مداحهاست که مثلا میگن الان بریم در کربلا، این بیشتر برزخیه بیشتر رفتارهای برزخیه . رفتار روحی ؛ کجاست ؟ کجایی؟ نمیدونم . ولی ازش بپرسی که در چه حال و هوایی هستی؟ در چه حسی ؟ میگه حسین (علیه السلام) . توی مکان خاصی هستی ؟ نه! درسته ؟ مکان نمیخواهد . تصور نمیخواهد ، فکر نمیخواهد . اینجا نشسته داره باهات حرف میزنه ، داره حرفت را گوش میکنه ، داره خودش حرف میزنه ، ولی حسش یک جای دیگه است . حال و هواش چیز دیگه ای هست .