ما بسیاری از اوقات صلاحیت و قابلیت اینکه ولایت بشیم رو نداریم، خروج ما از ظلمات به سوی نور، با نصرته
به لحاظ ولایت، ما بسیاری از اوقات صلاحیت و قابلیت اینکه ولایت بشیم رو نداریم، قابلیت اینکه از نقطه ای خارج بشیم،از ظلماتی خارج بشیم،در نوری وارد بشیم رو نداریم،پس چه طور این اتفاق می افته؟ چطور میشه که گاهی در زندگیمون،بسیاری از اوقات پیش میآد که انسان از ظلمات خارج میشه در نور قرار میگیره،این به لحاظ چیه؟به لحاظ نصرت.
صحنه ی عاشورا صحنه ی ا عمال هم ولایت و هم نصرت خداست.
صحنه ی عاشورا صحنه ی اعمال ولایت و نصرت خداست.صحنه ی ا عمال هم ولایت هم نصرت. برخی از یاران از قبل با امام حسین(علیه السلام)همراه هستند،ایمان دارند،برخی از ایمانیات درشون ارتفاع پیدا کرده،به لحاظ این ایمانیات مشمول ولایت هستند و ولایت میشند.مثل حبیب بن مظاهر،مثل اباالفضل (علیه السلام)، مثل علی اکبر (علیه السلام).
ایمان برخی از سرافرازان کربلا، در حد ولایت نیست، لذا خداوند از وجه نصرت برخورد میکنه
بعضی از انسانها بعضی از افراد در کربلا،از سرافرازان کربلا،کسانی اند که به لحاظ ایمانیات اصلا در حدی نیستند که مشمول ولایت بشن قابلیت اعمال ولایت بر اونها نیست،ولی اینها هم باید بیان،ولی بابیستی...دقت کنید!ولی بایستی صحنه یه جوری جلو بره اینها هم بتونن جلو بیان،آقا ایمان این فرد ایمانی نیست که با امام(علیه السلام)در عاشورا بالا بره،سر افراز بشه،چه کار کنه؟اینجا صحنه ی ولایته،این که نمیتونه بیاد.خداوند از وجه نصرت برخورد میکنه،با ابزار نصرت برخورد میکنه،او هم باید بیاد.
حر کیه؟حر مومن به امام (علیه السلام)هست؟حر در درجات و ارتفاعات ایمانی نسبت به امام(علیه السلام)هست؟پس چرا به نتیجه ی مطلوبی رسید؟ به لحاظ نصرت.امام(علیه السلام)حر رو نصرت میکنند.حری که سقوط کرده در ظلمات امام (علیه السلام)او رو نصرت میکنه بیرون میآره.ببینید اینجا ولایت نیستا،اینجا نصرته.
دوتا چیز رو خوب بفهمیم،دوتا موضوع رو خوب درک کنیم و اقرار کنیم؛ «نعم المولی و نعم النصیر».
در آیات متعددی داریم که در مورد خداوند؛«نعم المولی و نعم النصیر».مثلاآیه ی 40 سوره ی انفال.« وَ إِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ ،از اینجاش مربوطه،« وَ إِن تَوَلَّوْاْ »به قبلش برمیگرده،چیزیش که الان به ما مربوط میشه اینه« فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَوْلَئكُمْ به این باور برسیم؛خدا مولاست،خدا ولایت میکنه،خب،در این باور خدا مولاست بایستی وارد بشیم دوتا چیز رو خوب بفهمیم،دوتا موضوع رو خوب درک کنیم و اقرار کنیم؛ نِعْمَ الْمَوْلىَ چه مولای خوبی،یعنی واقعا ما اینجوری هستیم؟یعنی الان میتونیم اقرار کنیم با تمام وجودمون ؛خدایا! نِعْمَ الْمَوْلىَ توبهترین مولاها هستی،تو بهترین مولا هستی،تو چه مولای خوبی هستی،وَ نِعْمَ النَّصِيرُ تو چه نصرت کننده ی خوبی هستی.
در انتهای عاشورا اگر از یاران امام (علیه السلام)که همه با امام(علیه السلام)رفتند،بپرسی بگی که خدا رو تعریف کن،یا می گن «نعم المولی»، یا می کن «نعم النصیر»
در انتهای عاشورا اگر از یاران امام (علیه السلام)که همه با امام(علیه السلام)رفتند،بپرسی بگی که خدا رو تعریف کن،هرکدومشون یه چیز میگن،هرکدومشون یکی از این دو جمله رو میگن.
مثلا فلانی میپرسید؛خدا؟نعم المولی.
از اون میپرسی خدا؟ میگه؛نعم النصیر.
از حر بپرسی خدا؟نعم النصیر.بهترین نصرت کننده،چه نصرت کننده ی خوبی.
از اباالفضل(علیه السلام)بپرسی خدا؟همین بگی خدا؟نعم المولی.بهترین ولایت کننده،بهترین مولا.
این حس و حال عبور از این کلاس یاران امام حسین(علیه السلام)هست.این یک درس بزرگه،این یک معرفت بزرگه،یک معرفت بزرگ و زیبا نسبت به خدا.«نعم المولی نعم النصیر»
آیا ما اینجوری هستیم؟آقا مهدی!مسیر حرکت ما بایستی ما رو به این معرفت برسونه،خدایا!تو چه مولای خوبی هستی!فلانی ممکنه بگه نه،من در ایمانیاتم ضعف دارم،باشه،خدایا تو چه نصرت کننده ی خوبی هستی!
از حر بپرسیم خدا؟نعم النصیر.حر تو که ایمانیاتت ضعف داشت،تو که فلانی،تو که فلانی..نعم النصیر؛ بهترین نصرت کننده،زیباترین نصرت کننده،
از علی اصغر(علیه السلام)بپرسیم خدا؟نعم النصیر.من یه نوزاد شش ماهه،این رو اگر حالت عادی فرض کنیم،(که ظاهرا هم حالت عادی بود اون فضا،حالت عادی فرض کنیم ؛معجزه ای نباشه که در ظاهر حداقل چیز خاصی نقل نشده)علی اصغر(علیه السلام)یک نوزاد شش ماهه بود و نوزاد شش ماهه درک زیادی نداره،خب،اصلا نمیدونه ایمان یعنی چی؟فلان یعنی چی؟ببین این نمیدونه،علی اصغر(علیه السلام)چطور امروز اینقدر ارتفاع پیدا کرده ،اینقدر مسیر مجرای خیرات و برکات شده؟گر از خودش این رو بپرسیم چی میگه؟
«نعم النصیر»؛ بهترین نصرت کننده،چه زیبا نصرت کرد. ما بایستی حداقل یکی از این دوتا باشیم،یا هردو باشیم؛ « نِعْمَ الْمَوْلىَ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ»
«نعم النصیر»؛ بهترین نصرت کننده،چه زیبا نصرت کرد.ما بایستی حداقل یکی از این دوتا باشیم،یا هردو باشیم؛این بخشیش،هم اینه هم اینه،« نِعْمَ الْمَوْلىَ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ». بله خداوند بال نصرت رو برای انسانها باز کرده،برای انسانهایی که در ظلمات هستند،برای انسانهایی که در حال صعود هستند،برای انسانهایی که در گرداب ها هستند،خداوند بال نصرت رو برای انسانها باز کرده.
در فضای نصرت، مفهوم منجی بسیار پررنگه «سفینه النجاه»
در فضای نصرت یک مفهوم خیلی پررنگه،و از صفات اهل بیت(علیهم السلام)شده. چی؟ منجی. شما به اهل بیت (علیهم السلام)میگی چی؟به امام حسین(علیه السلام)میگی چی؟«سفینه النجاه».
نجات؛یعنی بگیرش بیار بالا
نجاه؟نجاه یعنی چی؟یعنی یه کسی در یک دریایی درگیر طوفانها در حال غرق شدن هست و داره میمیره یه کسی میآد دستش رو میگیره نجات میده،نجات اینجا مفهو داره دیگه،نجات این نیست که:(شخصی بگه) خب نه!نرو تو آب بری غرق میشی.نجات یعنی بگیرش بیار بالا،نجاتش بده،میگن فلانی اومد فلانی رو نجات داد.
سفینه ی نجات بودن اهل بیت(علیهم السلام)بروز و ظهور اصلیش در آخر الزمانه. وقتی انسانها درمقاطع آخر الزمان در مقاطعی که هم فتنه های دخانی بسیار زیاد شده،هم اتفاقات فیزیکی و طبیعی عالم بسیار زیاد شده
امام حسین(علیه السلام)سفینه النجاته.داری غرق میشی نمیذارم.این وجه از نصرت،این وجه از منجی در آخر الزمان خیلی پررنگ تره.امام زمان(علیه السلام)کی هستند؟میگیم منجی.گاهی در جامعه وقتی گفته میشه منجی،مفهوما بیشتر مفهوم منتقم منتقل میشه،یه کسی میاد و خیلی ها رو میکشه و خیلی ها رو نابود میکنه و انتقام میگیره و .. انتقام درانتهای کاره.خیلی انتقام الان پررنگه ها ولی در انتهای کاره.بعد از طی دوران قابل توجهی برای نجات.بارها و بارها انسانها درآخر الزمان مشمول نجات میشن.بارها و بارها صحنه هایی پیش میآد که نجات پیدا کنند.فاسق ترین انسانها صحنه براشون پیش میآد نجات پیدا کنند،اگر اون فرد ذره ای در قلبش،در لحظاتی از خلوت هاش نسبت به منجلابی که درش هست ناراضی باشه،بالاخره نجات پیدا میکنه،باور میکنید؟امام (علیه ا لسلام) منجی هستند یعنی تمام چیزهایی که ما سالها انسانهای مسلمان حتی غیر مسلمان،مدتها فکر میکردند که خوبه که اینجوری باشن ولی هیچوقت نتونستند اونجوری باشن،هیچوقت نشد که بشه،امام(علیه السلام)میآن که اون کار رو بکنند،برای همه ی انسانها.نشد که متقی باشی؟باتقوات میکنم.نشد که با اخلاق باشی؟با اخلاقت میکنم.کی؟ در دوران نجات.در دروان اعمال صفت منجی.بارها سعی کردی نشد که سقوط نکنی،؟اومدم این نشد رو شد کنم،دیگه سقوط نکنی.بله امام(علیه السلام)منجی هستند،ما این صفت امام(علیه السلام)رو باید برای خودمون پررنگ کنیم،امام منجی.
به اهل بیت (علیهم السلام)میگیم شما سفینه های نجات هستید یعنی چی؟ سفینه ی نجات بودن اهل بیت(علیهم السلام)بروز و ظهور اصلیش در آخر الزمانه. وقتی انسانها درمقاطع آخر الزمان در مقاطعی که هم فتنه های دخانی بسیار زیاد شده،هم اتفاقات فیزیکی و طبیعی عالم بسیار زیاد شده.
پس امام (علیهم السلام)منجی هستند،و از وجه منجی بودنشون انسانها رو نصرت میکنند.
نگاه و توجه به منجی بودن ایشون اثر داره،باور صحیح نسبت به منجی بودن ایشون الان اثر داره،رو کردن به صفت منجی بودن ایشون الان دست آدم رو میگیره.
برای حامد شدن بایستی ولایت خدا رو درک کنیم در ولایت خدا وارد باشیم،و از مسیر ولایت خدا به باور «نعم المولی» برسیم.به باور «نعم النصیر» برسیم.
بریم جلو تااگر از ما پرسیدند امام؟بگیم نعم المولی.
گفتند :آقا!امام زمان؟نعم النصیر.
اگر بخوای امام زمانت روتعریف کنی چی میگی؟با تعجب میگی:تعریف! نعم المولی نعم النصیر.
پس برای حامد شدن بایستی ولایت خدا رو درک کنیم در ولایت خدا وارد باشیم،و از مسیر ولایت خدا به باور «نعم المولی» برسیم.به باور «نعم النصیر» برسیم.
شما میری در این میدان نصرت کنی.«إن تنصروا الله ینصرکم»، اگر بخوای بیای خدا رو نصرت کنی، خدا نصرت میکنه،ببین این ینصرکم با إن تنصروا الله، ارتفاعشون خیلی فرق داره
از حر بپرسیم که :حر!برای چی داری میری به سمت سپاه امام (علیه السلام)؟برای نصرت امام.خب آخر کار در زمان شهادت از او بپرسیم که :حر!چی دیدی؟ چی شد؟
نعم النصیر بهترین نصرت کننده است.ناصرین در قبال خدا در صحنه های خدایی باورشون اینه که خدا نعم النصیره.
بله پس میدانهای خدایی میدان به این باور رسیدن نعم النصیر است.نعم المولی و نعم النصیر است.
شما میری در این میدان نصرت کنی.«إن تنصروا الله ینصرکم»، اگر بخوای بیای خدا رو نصرت کنی، خدا نصرت میکنه،ببین این ینصرکم با إن تنصروا الله، ارتفاعشون خیلی فرق داره
اومدی خدا رو نصرت کنی؟ اومدی امام (علیه السلام) رو نصرت کنی؟«ینصرکم» این همون موقع هست.
حر!اومدی امام(علیه السلام)رو نصرت کنی؟امام نصرتت میکنه.اصلا ببینید چه جوریه این صحنه.این دیگه یعنی چی؟آقا من اومدم تو رو نصرت کنم.امام(علیه السلام)اینقدر تورو نصرت میکنه که تو از این صحنه میخوای بری بیرون،اگر ازت بپرسن چی شد؟ نمیگی:الحمد لله،رفتم،امام (علیه السلام)رو نصرت کردم،در حد توان.اصلا این(نصرت خودت) دیگه برات پررنگ نیست،میگی«نعم النصیر»،بهترین نصرت کننده است.
ناصرین میآن در صحنه، نصرت کنند،اینقدر مورد نصرت قرار میگیرند،که نصرت کردنشون گُمه،باورشون میشه نعم النصیر.
چون همین شما تا وارد میدان میشی،تازه ناصرین، این آیه برای ناصرینه «إن تنصروا الله»ناصرین میآن در صحنه، نصرت کنند،اینقدر مورد نصرت قرار میگیرند،که نصرت کردنشون گُمه،باورشون میشه نعم النصیر.
امام ع با «هل من ناصر ینصرنی»، ناصرین رو دعوت می کنند که بیاین در این صحنه، تا بفهمین نصرت یعنی چی؟تا بفهمین ناصر کیه؟
لذا امام(علیه السلام)ناصرین رو دعوت میکنه به یک صحنه ای که بیان در این صحنه تازه مفهوم نصرت رو بفهمن،تازه بفهمن ناصر کیه؟لذا میفرماید که «هل من ناصر ینصرنی»؟داره دعوت میکنه،داره ناصرین رو قلقلک میده،پاشین بیاین،پاشین بیاین در این صحنه بفهمین نصرت یعنی چی؟