خب برای بررسی این آیه خوب هست که از دو آیه قبل شروع کنیم؛
خداوند میفرماید که:« أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يَشْترَُونَ الضَّلَالَةَ وَ يُرِيدُونَ أَن تَضِلُّواْ السَّبِيلَ(44)» میگه آیا کسانی رو که از کتاب نصیبی به اونها داده شده رو ندیدی؟ اونها ضلالت رو معامله میکنند. پس وقتی نصیبی از کتاب به اونها داده شده اونها مشتری ضلالت هستند و اراده شون به شکلی هست که در سبیل ضلالت حرکت کنند. « وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائكُمْ»؛ خدا به دشمنان شما آگاه هست،« وَ كَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا(45 النساء)».
دو ویژگی افراد مطرح در آیه 44 نساء که بهرهای از کتاب دارند عبارتست از : مشتری ضلالت بودن و سبیل ضلالت داشتن، که البته این دو موضوع ذیل بهره بردن از کتاب است یعنی این افراد در بهرهای که از کتاب دارند فقظ ضلالت برداشت میکنند و دوست دارند که مسیر مومنان در بهره بردن از کتاب نیز به سوی ضلالت باشد.
خب چه کسانی در آیه 44 مطرح هستند؟ کسانی که خداوند به اونها نصیبی از کتاب داده، اونها از کتاب خدا یک بهره ای دارن ولی دو تا ویژگی دارند: یکی اینکه اهل معامله ضلالت هستند یعنی مشتری ضلالت هستند و دوم اینکه سبیل، سبیل ضلالت باشه.
یعنی اینها یک ویژگی دارند با عنوان« يَشْترَُونَ الضَّلَالَةَ » خداوند این ویژگی رو ذیل« أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ » مطرح میکنه، به اینها کتاب عطا شده، به اینها کتاب ایتا شده، رفتار اینها در فضای ایتاء کتاب چی هست؟« يَشْترَُونَ الضَّلَالَةَ » جوری رفتار میکنند که اصلا از اون کتاب ضلالت برداشت میکنند، خداوند به اونها نصیبی از کتاب داده ولی اونها در واقع بهره نمیبرند، در واقع آنچیزی که میگیرند ضلالت هست و حواستون باشه، اراده ی اونها نسبت به شما طوری هست که مسیر شما در بهره بردن از کتاب رو به ضلالت بکشونن و شما رو هم در بهره بردن از کتاب به گمراه کنند.
پس ویزگی اول رفتار خود این افراد نسبت به کتاب خودشون هست، بهره بردنشون ضلالت بوده. اگر به شما هم نگاهی دارند، اگر به شما هم توجهی دارند در واقع اراده شون این هست که شما هم مثل اونها بشید، یعنی شما هم در سبیل بهره بردن از کتاب به ضلالت کشیده بشید، شما هم مثل اونها میشید.
توجه داشته باشید که اونها دشمن شما هستند« وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائكُمْ » اونها در واقع دشمن شما هستند و خداوند به این دشمنی اونها آگاه هست« وَ كَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا(45 النساء)» اگر ولی میخواهید خدا کافی هست و اگر نصیر میخواهید خدا کافی هست.
این« وَ كَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا » موضوع در جنگ و جدل و اینها نیست چون اصلا آیه قبل و قبل از این بحث جنگ و اینها مطرح نیست که خداوند بفرماید:" صبر کنید، اشکال نداره اگر اونها با شما جنگ بکنند خدا برای شما کافی هست و خدا شما رو نصرت میکنه" موضوع در جنگ نیست، موضوع چیه؟ موضوع در« بهره بردن از کتاب » هست، موضوع در« رفتارهای در قبال کتاب » هست.
در ادامه خداوند میفرماید که« « مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يحَُرِّفُونَ الْكلَِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ » خب اینجا ظاهرا اون« الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ » دامنه اش بزرگتر هست، خیلی ها قبل از شما مسلمین که به اونها کتاب عطا شده، بخشی از همون آدم ها رو خداوند اینجا توضیح میده« مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ » یعنی« هادوا» در زمره ی« « الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ » هستند.
پس تا اینجا دو تا تخصیص هست یعنی« الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ» یک تخصیص میشه« هادوا» و در این آیه یک تخصیص دیگه میخوره« مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ » کسانی هستند از اهل یهود که همون رفتار« يَشْترَُونَ الضَّلَالَةَ» و ادامه رو خداوند بطور جزئی در مورد یهود توضیح میده.
در مواجهه با مستشرقان باید دید که آنها در قبال دین و کتاب خود چه رفتاری داشتهاند.
« يحَُرِّفُونَ الْكلَِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ » اونها کلام خدا رو به معنای أخَص، یعنی کتاب خودشون رو، یعنی کلام خدا در کتاب خودشون رو از موضعی که بود تحریف کردند، رفتار اونها در قبال کتابشون اینجوری بود(داخل پرانتز عرض کنیم؛ یک کسی بعنوان مستشرق میآد، یا اهل دینی هست و یا اهل دینی نیست( که عمده شون اهل دینی هستند یعنی عمدتا کمتر پیش میآد که آدم هایی که بی دین هستند و هیچ دینی رو قبول ندارند بیایند و قرآن پژوه بشن) خب اگر اهل دینی هستند در قبال دین خودشون چه رفتاری کردند؟ خداوند داره اینجا تاکید میکنه که به این توجه کنیم. به رفتار خود اونها در قبال دین خودشون توجه کنیم که چه کار کردند؟
یک مستشرق باید با این فرهنگ به قرآن بپردازد که آیا قرآن تصدیق کننده کتاب آسمانی ایشان میباشد یا نه؟
در ادامه موضوع توضیح بیشتری داده میشه تا آیه بعد، آیه 47 سوره نساء؛ خداوند میفرماید که« يَأَيهَُّا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ » ای کسانی که به شما کتاب ایتاء شده« ءَامِنُواْ بمَِا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم » به اونچیزی که نازل کردیم که تصدیق کننده ی آنچیزی که در کنار شما هست ایمان بیارید. خب« لِمَا مَعَکُم» چی هست؟ در ظاهر برمیآد که کتاب هست، اون کتابی که به شما داده شده است، به قرآن ایمان بیارید که اون کتابی که در کار شماست، اون کتابی رو که به شما ایتاء شده رو تصدیق میکنه.
خب یک کسی میخواد بیاید به قرآن بپردازه، چرا؟ مثلا یک مسیحی بیاد به قرآن بپردازه که با انجیل قیاس کنه و ببینه که قرآن چقدر انجیل رو تصدیق میکنه؟ باید با این فرهنگ وارد بشه. باید مومن به انجیل باشه، بیاد به قرآن بپردازه، بگه اگر انجیل کتاب خداست و قرآن هم که مطرح هست کتاب خداست خب اینها چه شباهتی با هم دارند؟
یعنی با این فرهنگ وارد بشه که آیا قرآن تصدیق کننه ی انجیل هست؟ در مجموع بتونه به این نتیجه برسه.
یک برداشت اولی هم از ادامه ی آیه 46 این هست که؛
« وَ يَقُولُونَ سمَِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَ اسمَْعْ غَيرَْ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا» در مورد مستشرقین یعنی اینکه باید ابتدا موضع خود را در مورد کتاب خود صریحاً مشخص کنند که آیا قائل به تحریف کتاب خود و نادم از این موضوع هستند و یا به زبان بازی و طعنه زدن میپردازند؟ کسی که با این فرهنگ به قرآن پژوهی نپردازد به ایمان به « بمَِا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم» نخواهد رسید.
« وَ يَقُولُونَ سمَِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَ اسمَْعْ غَيرَْ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا » ببینید در آیه 47 خداوند میفرماید که اونها با چه فرهنگی وارد بشن؟ یعنی به قرآن چه جوری نگاه کنید؟ اینطور که قرآن مصدق کتاب شماست نگاه کنید. خب شما اول نسبت به کتاب خودتون باید یک فرهنگ درستی پیدا کنید، فرهنگ درستتون چی باشه؟ اینکه نیایید و بگید که" شنیدیم که ما اهل تحرف بودیم و حالا فرض کنید که عصیان کردیم " بعد در وجود خودتون جوری صحبت کنید که شنیدیم انگار که نشنیدیم و خدا تو هم با ما مراعات کن.
نه! بپذیرید که تحریف کردید، به این موضوع توجه ویژه داشته باشید.
فلانی قرآن پژوه هست. خب اگر راست میگی توجه ویژه داشته باش، تو که یهودی هستی، آیا تورات تحریف شده یا نشده؟ خیلی دیگه کوتاه بیاد میگه فرض کنید که شده و حالا به خدا هم میگه مراعات ما رو بکن. نه! شما اینطور نمیتونی وارد بشی، شما اینطور نمیتونی ادامه بدی.
در صورتی که این فرد بایستی رفتارش اینگونه باشه که بگه" بله شنیدیم و قبول میکنیم؛ « سمَِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اسمَْعْ وَ انظُرْنَا ». یعنی رفتارشون اینجوری باشه.
یعنی به تعبیری نباید اونها در قبال اینکه دینشون تحریف شده زبون بازی کنند، قبل از قرآن پژوهی اول بیایند و بگذارند روی دایره که حرفشون درقبال دین خودشون چی هست؟ با زبان بازی از این موضوع نگذرند.
در این آیات مطرح هست که باید ببینیم که کسی که قرآن پژوه هست( به مفهوم مستشرقان) اول رفتارش و بعد حرفش در قبال دین خودش چی هست؟ اول رفتارش رو ببینیم و بعد در حرفش هم زبان بازی نکنیم.
ببینید در ادامه ای که میفرماید« وَ يَقُولُونَ سمَِعْنَا وَ عَصَيْنَا » این« سمَِعْنَا وَ عَصَيْنَا» در مورد چی هست؟ یک بخشی در مقابل دین خودشون هست، در مقابل تعیین و تکلیف دین خودشون هست. کسی که اونجا زبان بازی میکنه یعنی دین برای او مهم نیست، یعنی دین داری برای او مهم نیست. خب وقتی این آدم میآد به قرآن میپردازه چه جوری میشه به او اعتماد کرد؟
اگر با اون فرهنگ« وَ يَقُولُونَ سمَِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَ اسمَْعْ غَيرَْ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا» با اون فرهنگ بیایند یک کسی هست که به این ماجرای ایمان« بمَِا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم» نمیرسه و هیچ فایده ای برای خودش و دیگران نداره.