محاسبه


محاسبه

یک راه ساده محاسبه کردن خود این است که آدم هر از چندگاهی ،یک فرض رو برای خودش بگه ! که آیا من در حریم امام ع هستم یا نه؟!

ما یک چیزی دارم به عنوان محاسبه ، خوبه که انسانها نسبت به خودشون محاسبه داشته باشند ، قبل از اینکه مورد محاسبه قرار بگیرند ، یک راه ساده محاسبه این است که آدم هر از چندگاهی ، مثلا اگه هر روز نشد ، هر دو روز یا سه روز ، یک فرض رو برای خودش بگه ! که آیا من در حریم امام ع هستم یا نه؟! هستم . آیا در حریم امام ع لازم هست رفتاری نشون بدم ؟! لازم هست یک کار خاصی انجام بدم یا نه ؟ خوب ! من دارم چکار می کنم ؟یک جارو کش حریم امام ع، یک آبدارچی حریم امام ع ، اگه ازش بپرسی داری چیکار می کنی؟ میگه من دارم این کارو می کنم، دارم جارو می زنم، چقدر جارو می‌زنی؟ میگه روزی یک بار دارم جارو می‌زنم. میگیم خوب اون داره یک کاری انجام میده .اگه از انسان بپرسند شما داری چیکار می کنی در حریم امام ع؟ دارم خوش میگذرونم! دارم مُفت می‌گذرونم!‌

در حریم امام ع کسی به این راحتی از انسان نمی‌پرسه و مؤاخذه نمی‌کنه، انسان خودش باید محاسبه کند

(اون شخص) خودش میدونه و امام ع، کسی از آدم نمی پرسه ها! در حریم امام ع کسی به این راحتی نمی‌پرسه ها، کسی آدم رو مؤاخذه نمی‌کنه ها، شما خودت این سوال رو از جانب امام ع از خودت بپرس، حتی شاید سالها امام ع هم این سوال رو از شما نپرسه، که تو داری چیکار می کنه آخه! حتی یک جوری نگاه هم نکنه که انسان بگه یک جوری امام ع نگاه کرد. ولی آدم باید خودش یک جو معرفت داشته باشه ، لذا بخاطر این یک جو معرفت اگه انسان از خودش بپرسه من دارم چیکار می کنم؛ او یک حرکتی در وجودش ایجاد میشه، بالاخره باید یک کاری بکنه، خودشو گول نمیزنه در اون فضایی که عرض کردم، که مثلا بگه من که دارم این کارو میکنم! نه! کسی از شما این سوال رو نمی پرسه! برای پاسخ دادن به کسی این سوال رو آماده نکن! یک جواب سازمانی نیست! یک جواب اداری نیست! واقعا در وجود خودت بپرس داری چیکار می‌کنی! برخی از دوستان مثلا، با هم مشغول انجام پروژه ای هستند، ممکنه بعد هم من ازشون بپرسم، فلانی داری چیکار می‌کنی؟! مثلا اون هم یک جوابی بده، این سوال من از او هست، بگه امروز این کارو کردم، این چند تا کارو انجام دادم و ... ؛ اینارو ممکنه بگه! از خودت بپرس واقعا داری چیکار می کنی؟! یک کسی ممکنه از کسی بپرسه شما داری در حریم امام ع چیکار می کنی؟ میگه من که مهمون هستم! میگیم باشه! یک کسی که میره جایی مهمون میشه، روز اول! باشه، روز دوم! باشه! ولی دیگه از روز سوم به بعد خودش هم یک جوری میشه! میهمان سه روزه در حریم امام ع هستی؟! بر سر سفره امام کریم ع، برای چند روزه نشستی؟ میگی من میخواهم همیشه اینجا بشینم. آنهایی که احساس می کنند اهل یک جایی هستند، سعی می کنند اونجا مؤثر باشند، سعی می کنند کاری انجام بدند، شما وقتی میری مهمونی، شخصی مراسمی داره و داره پذیرایی میکنه و ... ؛ شما اگه احساس کنی اهل اونجا هستی، احساس کنی که رفت و آمدت اونجا زیاده، بلند میشی و کمک می کنی و بالاخره یک کاری انجام میدی مثلا میری کفشهاشونو جفت کنی بیای؛ دنبال یک کاری میری ... ‌

در حریم امام ع دنبال یک کاری بدویم، بی تفاوت نباشیم

در حریم امام ع دنبال یک کاری بدویم. قبوله؟ بله، دنبال خاصیت داشتن باشیم، دنبال صالحیت باشیم، مثل یک انسانی نباشیم که سالها بر سر یک سفره می آید و میخوره و میره، قیمت قائل باشیم برای سفره، و بیشتر از اون، قیمت قائل باشیم بر استمرار و پیوستگی این محبتها، مثلا چهار سال پیش یک محبتی به شخصی شده، اون شخص از عنایتها صحبت میکنه.شما میتونی بگی چند سال پیش محبتی شده! پیوسته محبتها هست، پشت سر هم، خوب؛ این فرق داره با اون! این یک رفتار میطلبه! یک تفاوت با اون داره، یک بار سر سفره ننشستیم، ده بار سر سفره ننشستیم، پیوستگی، یک رفتار میخواهد! اونی که پیوسته بر سر یک سفره رفت و آمد میکنه، و نشسته، نسبت به اون فضا دغدغه داره نسبت به اون فضا بی تفاوت نیست، مثلا همین دفتر؛ مثلا کسی که خیلی میاد میره، مثلا اگه یک روزی قرار باشه 50 نفر بیان و برند، خود این شخص بلند میشه و کارهایی رو انجام میده، نسبت به محیط بی تفاوت نیست. اگر مدام بر سر سفره امام ع، هستیم؟ که هستیم؛ اگر مدام در حریم ایشان هستیم؟ که هستیم؛ نسبت به حریم بی تفاوت نباشیم.خوب، بعضی اوقات یک مهمانی هستیم که میگیم میخواهیم یک عمر بمانیم، مارو آوردن سر سفره امام ع، و رفتار ایشون همانند رفتار یک میزبان در قبال میهمانه، بدون توقع پذیرایی میکنه و هر کجا نشسته باشی در برابر شما غذا می گذارند. یعنی دارند روی آدم رو کم می کنند، مثلا ده روز نشستی اصلا حرفی نمیزنند، نمی‌گویند پاتو بگذار اونور، باز هم جلوت غذا میگذارند و بِهِت محبت میکنند. صد روزه من اینجا مهمان هستم، باز هم مثل یک میهمانی که تازه اومدی سر این سفره و تشنه و گشنه هستی، اینجوری با تو برخورد می کنند، لذا سفره رحیمیت خداوند اینجوریه، عرضمون اینه، آدم هرچقدر هم رو داشته باشه باید بنشینه و تو خودش محاسبه کنه، میگه درسته من این چند وقت سر این سفره نشستم و هر روز بهتر از دیروز با من رفتار شد، هر روز نعمات و خدمتهایی که به من شد بیشتر از دیروز بود، خوب، من به خودم بیام، بالاخره یک کاری رو هم من انجام بدم، من یک چیزی رو بردارم بگذارم اون ورتر، بعضی ها -کسی از دوستان فکر نکنه که خودش جزو این بعضی هاست، دارم مثال عرض می کنم! - بعضی ها می بینی دوساله سر این سفره نشستند، میخورند، و هر بار محبت ها بیشتر، بدون هیچ توقعی، انگار یک مهمانی است که تازه رسیده و مهمان بسیار عزیزیه، هر بار محبتها برسر سفره امام ع بیشتر میشه، انگار شما مهمان تازه از راه رسیده‌ای هستی و باید به شما محبت بیشتری بکنند؛ بعد از دوسال شما چه رفتاری می‌کنید! میگید چه خوب پذیرایی می‌کنند، انگار که اصلا باید اینگونه پذیرایی کنند! می‌بینی بعد از دوسال، کل رفتار این شخص همینه! میگه عجیبه! بر سر این سفره نعمات بیشتری از سفره های دیگه هست! میگه آدم خوب میفهمه که این سفره با سفره های دیگه فرق داره! بعد از دو سال این حرفه که تو میزنی؟! این رفتاره؟! طرف این حرفو میزنه! امام ع محبت بیشتری به او میکنه، نمیگند بعد از دوسال این حرفه که تو میزنی؟! هیچ کس خودشو جزء اون بعضی ها نگیره ها یک موقعی!!!‌

صلواتی بفرستید ‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است