حمد شاخص صفات انسانهاست


حمد شاخص صفات انسانهاست

شنبه-21جمادی الثانی1436-حکیم‌

انسانها بر اساس صفات‌شان در صحنه‌های مختلف رفتار نشان می‌دهند

جایگاه صفات آدم در کلاس خدا خیلی مهم هست، اخلاقیات و صفات جایگاه مهمی دارند.‌

یک کسی ممکنه در کلاس خدایی دارای نقطه ضعف های معارفی باشه و بخاطر این نقطه ضعف های معارفی اشتباه کنه و بخاطر اشتباهش توبیخ بشه. از اینجا به بعد صفات او هستند که تعیین میکنند کجا قرار خواهد گرفت.‌

آدم ع و ابلیس هر دو به خاطر اشتباهشان که از ضعف درمعارفشان نشئات گرفته بود از بهشت اخراج می‌شوند. آدم ع به خاطر صفات صحیحی که داشتند توبه می‌کنند ولی ابلیس به خاطر صفاتش دوباره سرکشی می‌کند.

یک مثال عرض کنیم؛ ماجرای آدم علیه السلام؛ آدم علیه السلام بعنوان یک نبی و رسول خدا در یک کلاس خدایی قرار میگیره، بدلیل احتمالا نقطه ضعف معرفتی که در او هست اشتباه میکنه و بخاطر این اشتباه توبیخ میشه، توبیخ او« اخراج و هبوط» از بهشت خواهد بود لذا از فضایی که در اون بوده، از بهشت اخراج میشه، خداوند میگه برو! اخراجی و هبوط کن خب تا اینجا رو داشته باشیم.‌

یک فرد دیگری هم در یک فضایی در یک کلاسی هست و اسم اون فرد ابلیس هست، بخاطر ضعف معرفتی اش اشتباه میکنه که بعدا معلوم میشه که به چه چیزهایی آغشته هست، توبیخ میشه، او هم عینا اخراج میشه و هبوط میکنه.‌

ببینید یک توبیخ برای دو نفر در حول و حوش یک زمان( حول و حوش یک دوره) ابلیس و آدم علیه السلام هردو از فضایی که درونش بودن اخراج میشن( و فضای هردوشون هم فضای خیلی خوبی بوده، فضای عالی بوده) اخراج میشن و هبوط داده میشن.‌

اگر میخواهیم صفات یک آدم، صفات یک فرد رو بشناسیم به از اینجا به بعدشون نگاه کنیم که چگونه رفتار میکنند؟‌

آدم علیه السلام به بهت زدگی میفرمایند:« من اخراج شدم؟ من هبوط پیدا کردم؟» سیصد سال به تعبیری توبه میکنه یعنی به هر دری میزنه و این رفتار یعنی اینکه« من باید برگردم، اشتباه کردم، ببخشید، چرا من این فضا رو از دست دادم، چرا اینجوری شد؟ حالا من یک اشتباهی کردم». حضرت آدم علیه السلام به هر دری میزنه، در خانه ی هر یک از اهل بیت علیهم السلام میره، هر راهی که فکر میکنه رو جلو میره.‌

از طرف دیگر ابلیس اخراج شده و هبوط پیدا کرده؛‌

میگه:" من رو اخراج کردی؟ حالت رو میگیرم. من رو اخراج کردی؟ میرم فلان کار رو میکنم. اصلا من رو اخراج کردی؟ اونجایی که بودیم اصلا بدرد نمیخورد."‌

ماجرای اخراج و هبوط آدم علیه السلام و رفتار آدم علیه السلام بعد از این اخراج و هبوط، برای ابلیس یک درس بود، باید درس میگرفت، ابلیس قبل از این اخراج شده بوده، این برای ابلیس درس بود، باید درس میگرفت.‌

میتونست درس بگیره و از رفتار آدم علیه السلام متعجبانه بگه:" آدم علیه السلام اخراج شد و چه جوری رفتار کرد! چرا من اشتباه کردم و بد رفتار کردم، خدا من رو اخراج کرد چرا بعد اخراج اینجوری رفتار کردم؟"‌

اینجا صفات افراد هست که به اونها غلبه میکنه ؛ گاهی صفات اینقدر یک فرد رو کور میکنه که بسیاری از موضوعات رو نمیبینه یا بسیاری از موضوعاتی رو که در اون فضای عالی داشته رو تکذیب میکنه یا تحقیر میکنه.‌

یکی از شاخصهای مهم در بحث صفات، بحث حمد می‌باشد.

لذا خدا کنه که ما در موقعیت های مختلف و در صحنه های مختلف بتونیم صفاتمون روبشناسیم و صفاتمون رو اصلاح کنیم، یکی از موضوعات مهم که شاخص بسیاری از صفات ما هست« بحث حمد»؛‌

« ما در موضوعات مختلف چقدر حامد هستیم؟»‌

آدم ع با وجود آنکه از بهشت اخراج شده چنان حمدی دارد که ملائکه نمی‌توانند این چنین حمدی داشته باشند.

یکی از رفتارهایی که آدم علیه السلام بعد از اخراج و هبوط شون داشتند بحث« حمد» هست.‌

ببینید ملائکه خدای نکرده پرت و پلا که حرف نمیزنن، وقتی که خداوند میفرماید:« من میخوام خلیفه قرار بدم» ملائکه میگن:« نحَنُ نُسَبِّحُ بحِمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ» و خداوند این فرمایش ملائکه رو تائید میکنه، چرا؟ چون بعدش اصلا تکذیب نمیکنه و نمیگه که:"این چه حرفی بود زدید؟ کاری که من میخوام انجام بدم ربطی به حمد و تقدیس نداره" خداوند این رو رد نمیکنه یعنی چی؟ یعنی بعد از اون در ماجرای آدم علیه السلام شما باید بحث« حمد» رو ببینید ولی« تسبیح، حمد و تقدیس» به گونه ای که ملائکه از عهده آن بر نمی‌آیند، در سطحی که سطح ملائکه نیست، بسیار بالاتر از ملائکه هست.‌

یک جایی که این دیده میشه کجاست؟« بعد از اخراج و هبوط».‌

خداوند جلوی چشم ملائکه آدم علیه السلام رو میبره در فضایی بهشت گونه قرار میده، فضایی که عالیتر از فضای ملائکه هست، ملائکه نسبت به اون فضا با یک حیرت نگاه میکنند و با تعجب میگن:" عجب جایی". بعد خداوند در یک صحنه ای آدم علیه السلام رو جلوی چشم ملائکه از این بهشت اخراج میکنه، اخراج میکنه، هبوطش میده و همه ی اون فضا رو هم ازش میگیره، ملائکه دارن می بینند که آدم علیه السلام چنان حمدی داره که ملائکه به گرد پای این حمد نمیرسند، چنان تقدیسی از خدا داره که ملائکه به گرد پای این تقدیس نمیرسن و البته ملائکه احتمالا یک مقایسه ای با رفتار ابلیس هم میکنند، یعنی یک صحنه برای توجه دادن به ملائکه و یک تذکر برای ابلیس هم هست، ابلیس قبل از این اخراج شده و هبوط پیدا کرده و بخاطر اخراج و هبوطش سرکش تر شده، سر کش بود، سر کش تر شده.‌

صحنه ها برای رشدِ حمدِ انسانهاست. مانند آدم ع که در بهشت واجد درجه‌ای از حمد بود و با اخراجش از آنجا بر حمدش افزوده شد.

بله یکی از شاخص های صفات درونی آدم، یعنی صفات درونی آدم کجا بروز پیدا میکنه؟ « در حمد».‌

فلانی میگه؛" آقا! یک صحنه ای درست شد، من که صفت منفی ای نداشتم". میگیم صفات منفی نداشتی؟ نگاه کن که«حمد» ات چقدر بود؟‌

نگاه میکنه و میگه که:" نه من اصلا کلا حواسم به حمد نبود". پس صفت منفی داشتی، از همینجا بفهم که صفات منفی داری. آیا صفت منفی‌ات کفر هست؟ کبر هست؟ غرور هست؟ حسادت هست؟ بخل هست؟ هرچی که هست خودت بگرد و پیدا کن." صفت منفی داشتی".‌

« صحنه ها برای این هستند که حمد اضافه تر بشه»‌

آدم علیه السلام در بهشت یک حمدی داشت، در اخراج و هبوط حمدش بیشتر بود.‌

بروز حمد آم علیه السلام بعد از او بیشتر هست، اصلا صحنه ی بروز اونجاست، موقعی که شما در یک بهشتی هستی و نعمتهایی داری و عسل و آب و انواع و اقسام میوه ها و غذا ها هست خب معلومه که آدم همین ها رو نگاه کنه میگه «الحمد لله رب العالمین» خدایا تو چقدر خوب هستی!‌

موقعی که گرفتن این ها توسط خدا شروع شد( یعنی توسط ولی، توسط یک ولی خدایی ماجرای شما داره جلو میره) اون موقع یک فردی میگه:" این چه وضعش هست؟"‌

« وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ‏ الْعالَمينَ‏ ( یونس10)» یعنی اینکه بهشتیان در بهشت وقتی در نعمات قرار دارند دغدغه دارند: «نکند حمد ما حمد واقعی نباشد و اگر این نعمات از ما گرفته شود حامد نباشیم»؛ لذا در آنجا از خداوند می‌خواهند که واقعاً ما را اهل حمد قرار بده.

بله این« وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ‏ الْعالَمينَ‏ ( یونس10)» یعنی درخواست بعد از بهشت، بهشتی ها رفتن در بهشت، با نعمات بهشتی مواجه شدن، از نعمات بهشتی بهره مند میشن ولی از یک چیزی میترسن و اون این هست که «نکنه حمد ما واقعی نباشه، نکنه خداوند این نعمت رو از جلو رومون برداره دیگه حمد نکنیم». لذا درخواست میکنن، درخواستی بعد از ایتاء بهشت به اونها، درخواست میکنند که« خدایا! واقعا ما رو اهل الحمد لله رب العالمین» قرار بده، «اهل حمد» قرار بده.‌

سوال: یعنی اینکه خدایا! بهشت رو بردار و ما رو اهل حمد قرار بده؟‌

جواب: نه! اونجا دیگه فضا این نیست که بهشت رو بردار.‌

حمد یک شاخص صفات هست، یک شاخصی هست که نشون میده صفات درونی مون چی هست؟ صفاتی که در صحنه های مختلف ممکنه بروز کنه رو نشون میده.‌

« حمد» و به تبع اون« تقدیس»( البته این بخش به استناد ماجرای آدم علیه السلام یعنی در ماجرای آدم علیه السلام).‌

لذا ببینید ملائکه میفرمایند که:" خدایا! ما که داریم تو رو تسبیح میکنیم« نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ‏ لَك‏»".‌

خداوند نمیفرماید که:" نه! من که الان اصلا بحث حمد و تسبیح رو ندارم" این رو نمی فرماید بلکه میفرماید« إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ ( البقرة30)؛ من یک چیزی میدونم که شما نمیدونید" میخوام یک کارهایی بکنم که شما سردر نمیآرید، صبر کنید، باشه، قبوله، شما اهل حمد هستید، شما اهل تقدیس هستید ولی صبر کنید.‌

معلوم میشه که صحنه ی اونجا هم صحنه ای بوده که به حمد و تقدیس ربط داشته، یعنی اینکه خداوند میفرماید« من میخوام خلیفه قرار بدم» و ملائکه بفرمایند که« ما که حمد و تسبیح میکنیم» دو تا حرف بی ربط نیست، معلوم میشه از «خلیفه» بحث« حمد و تسبیح» اون موقعی که خداوند مطرح میکنه که« من میخوام خلیفه قرار بدم، بحث حمد و تسبیح مدنظر بوده، ملائکه میگن« ما که داریم انجام میدیم، دیگه چه نیازی هست»؟‌

ماجرای آدم ع را باید از منظر حمد و تقدیس پیگیری کرد؛ آدم ع در بهشت واجد درجه‌ای از حمد می‌باشد، خداوند ایشان را در صحنه‌ای قرار می‌دهد که در انتها بر حمد آدم ع اضافه می‌شود، سپس نعماتی عالی‌تر از آن بهشت (القای کلمات) به ایشان تعلق می‌گیرد.

خب حالا شما با این دید باقی داستان آدم علیه السلام رو دنبال کنید( از منظر حمد تقدیس).‌

یعنی از این آیه برمیآد که یکی از وجوه مشترک با ملائکه« حمد و تقدیس» هست که خداوند این رو رد نمیکنه و نمیفرماید که:" نه! اصلا موضوع حمد وتقدیس نیست" و بلکه تازه اینکه ملائکه این رو گفتند رو هم مطرح میکنه، ملائکه گفتند ما داریم حمد و تقدیس میکنیم.‌

آیا وجوه دیگری هم داره؟ بله، ملائکه تا اینجا آشنا نبودند و یواش یواش آشنا میشن« آشنا شدن با معارف ارتفاعات، ارتفاعات بالاتر، آشنا شدن با اسماء، آشنا شدن با عالین، اسماء و عالین رو بکار گرفتن» ملائکه با اینها آشنا نبودند.‌

پس ملائکه با این موضوعات آشنا میشن و با موضوعات جدیدی هم که اصلا آشنا نبودند آشنا میشن و با درجاتی عالی تر از حمد و تقدیس آشنا میشن که با بخشی از اون قبلا آشنا بودند.‌

بهشت آدم ذیل « بسم الله الرحمن الرحیم» ، توبه آدم ع در فضای « الحمد لله رب العالمین» و محبتهای عالیتر بعدی یعنی القای کلمات ذیل« الرحمن الرحیم» می‌باشد.

مثلا ببینید بعد از ماجرای هبوط برای یک دوره ای آدم علیه السلام به مشقت می افته، و بعد از اون آدم علیه السلام شامل محبت های زیاد خدا میشه، محبتهایی عالیتر از قبل، محبتهایی عالیتر از محبتهایی که در بهشت داشت، با کلمات آشنا میشه، به او القاء کلمات میشه. این محبت ها بزرگتر هست( البته این بعد از یک مقطعی از هبوط هست) یعنی بعد از اینکه توبه پذیرفته میشه محبت های بزرگتری به او میشه. خب شما این دو فضا رو بذارید در آیات اول سوره حمد؛‌

« بسم الله الرحمن الرحیم»؛ بهشت آدم‌

« الرحمن الرحیم»( آیه سوم) محبتهای بزرگ بعدی‌

« الحمد لله رب العالمین» فضای بین این دو فضای فوق. توبه ی آدم علیه السلام هم در فضای حمد هست.‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است