در مورد بسم الله الرحمن الرحیم – تفاوت معلومات معارفی و معرفت


در مورد بسم الله الرحمن الرحیم – تفاوت معلومات معارفی و معرفت

جمعه- 7 شوال 1436- منزل آقای عظیمی‌

مفهوم کاربردی عبارت «تمام قران در بسم الله الرحمن الرحیم سوره فاتحه هست»: ورود صحیح به بسم الله الرحمن الرحیم ورود به تمام قرآن

یک مفهوم که« تمام قران در بسم الله الرحمن الرحیم سوره فاتحه هست » برای من و شما داره مطرح میشه. یعنی اینکه اگر اینکار رو انجام بدی تازه میتونی بری در این راه و از ازش بهره ببری. یعنی تمام قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره فاتحه هست از این جهت که اگر شما این رو درست وارد شدی اون موقع اصلا وارد قرآن شده ای و اگر درست وارد« بسم الله الرحمن الرحیم سوره فاتحه » نشدی نمیتونی وارد قرآن بشی. دقت میکنید؟‌

برداشت دیگری بدرد ما نمیخوره. فرض کنید هرمفهوم دیگری داشته باشه اما به چه درد ما میخوره؟ یعنی اینکه مثلا یک مفهومش این باشه که" اگر شما بسم الله الرحمن الرحیم رو درست یاد بگیری انگار که همه ی قرآن رو یاد گرفتی" خب ما حالا چه کار کنیم؟" همه ی قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم هست. مثلا ما داریم که رسول الله صلوات الله علیه و آله زیر گوش امیرالمومنین علیه السلام یک جمله میگفت و کلی علوم با این یک جمله به ایشون منتقل میشد پس همه ی اون علوم در این یک جمله هست و این شدنی هست. درسته؟‌

ثمره بحثهای معارفی باید پیدا کردن پلکانی برای ارتفاع گرفتن باشد

مثلا در این مورد هم همین هست الان فایده اش برای ما چیزی نیست؟ بحث رو میشه انجام داد ولی الان میخوام بگم که ما در بحث ها هم یک مواقعی گاهی با هم می نشینیم و یک مفهوم بالا رو بحث میکنیم و این برای اینکه آدم وسعت دید پیدا کنه خوب هست ولی یک مواقعی این رو باید دقت کنیم که از بحث ها چهارتا پله هم بچینیم و بگیم که این پله اول هست. این برای ما پرفایده تر هست.‌

مثلا شما فرمودید که یکی از خوبی های این ماه مبارک رمضان این بوده که ما از چند ماه قبل کاربردی تر با یک روش دقیق تر نسبت به قبل، یک جوری نسبت به لیلة القدر حرکت کردیم. این همون پله هست و آدم یک دید بالایی نسبت به لیلة القدر پیدا میکنه. ولی مثلا میگن که آقا یک چیزی بگو که ما بریم. یک پله ای که آدم بتونه حرکت کنه.‌

وسعت دید از خواص معلومات معارفی

باید همیشه توجه داشته باشیم که در دو عرصه، یکی« معلومات معارفی »هست که یکی از خاصیت هاش این هست که« دید ما رو وسیع میکنه( گسترش میده البته خواص دیگری هم داره)» دوم« معرفت » هست. معرفت مون چه جوری زیاد میشه؟« باید بدونیم که پله اول مون چی هست؟ پله دوم مون چی هست؟ ».‌

معلومات معارفی دید آدم رو وسیع میکنه، انگیزه و عزم آدم رو زیاد میکنه ولی در آخر باید به معرفت منتهی بشه.‌

معرفت داشتن یعنی داشتن معلومات معارفی و انجام رفتار صحیح در قبال آن

معرفت یعنی اینکه آدم بی معرفت نباشه، بی معرفت نباشه یعنی چی؟ یعنی اینکه مثلا میبینی که معلومات معارفی نسبت به قرآن زیاد شده اما اون فرد نسبت به قرآن بی معرفت هست. قرآن که به اون فرد نگاه کنه میگه" ای بی معرفت ".‌

مثال لُری عرض میکنم؛ مثلا شما یک آدم نسبت به یک بزرگی، نسبت به یک فرد بسیار خوبی خیلی معرفت پیدا میکنی که چقدر ویژگی های خوبی داره، چقدر دارای محاسن زیادی هست و او هم میدان میده که شما این اطلاعات و معلومات رو پیدا کنی. بعد شما هیچ رفتار مناسبی در قبال او انجام نمیدی . یعنی شما که این معلومات رو پیدا کردی با اون موقعی که این معلومات رو نداشتی رفتارت فرقی نکرده. بعد اون آدم به اون فرد میگه" ای بی معرفت".‌

چرا این رو میگه؟ واقعا جایگاه داره به آدم بگه بی معرفت دیگه، چون شما هیچ فرقی نکردی. در عمل، در رفتار، در احساس، در کردار فرقی نکردی. لذا اون فرد برمیگرده و به اون فرد میگه که" ای بی معرفت ".‌

این اصطلاحی که به فردی گفته میشه" ای بی معرفت " به کسی که اطلاعی نداره گفته نمیشه اتفاقا در قبال کسی گفته میشه که کاربرد داره و میدونه اما با اینکه میدونه یک رفتار نابجا انجام میده و به او میگن که" ای بی معرفت " .‌

وإلّا در اینجا مفهوم بی معرفت به این مفهوم نیست که مثلا تو علم نداشتی چون اون فرد میتونه بگه که من که معرفت نداشتم که، شناخت نداشتم که، دانش نداشتم که اصلا دیگه معذور هستم دیگه.( این رو چون در اصطلاح بکار میبریم یک مقدار بیشتر توضیح دادم که همه مون میدونیم چه چیزی مورد نظر هست)‌

حالا همین مفهوم رو بیارید در اینجا؛ اینکه به کسی گفته میشه "ای بی معرفت" معرفت نسبت به قرآن یعنی جوری رفتار کنیم، جوری جلو بریم که اگر او خواست که ما رو مخاطب قرار بده، خدا نکرده به کسی نگه که" ای بی معرفت "( به این مفهوم اصطلاحی ای که عرض شد، نه به این مفهوم که حاکی از عدم دانش، عدم معلومات معارفی هست).‌

اتفاقا اگر قرار باشه که به کسی" بی معرفت " گفته بشه به کسی گفته میشه که معلومات معارفی رو داره چون اگر نداشته باشه که معذور هست. چونکه معلومات نداره دیگه.‌

لذا معرفت به« رفتار ها » برمیگرده. در بسیاری از اوقات آدم های بی معرفت آدم های جاهلی نیستند، افراد نادانی نیستند. مثلا تعداد افراد قابل توجهی که مقابل امام حسین علیه السلام بودند، اینها آدم های بی معرفتی بودند. اونها دانا هستند، اگاه هستند، نسبت به امام حسین علیه السلام جاهل نیستند ولی بی معرفت هستند. حتی معلومات معارفی نسبت به امام حسین علیه السلام دارن، برخیشون درباره فضائل امام حسین علیه السلام روایت ها شنیده اند، از رسول الله صلوات الله علیه فضائل زیادی درباره امام حسین صلوات الله علیه شنیده اند. یعنی اینکه معلومات معارفی دارند ولی بی معرفت هستند.‌

احساس دِین به اهل بیت ع و التزام به رعایت حقوق ایشان، پله اول برای دستیابی به حق معرفت ایشان

ذیل بحث «من عرف فاطمه سلام الله علیها حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر» در اوایل ماه مبارک رمضان صحبت شد، در اون صحبت هم سعی شد که در همین فضایی که عرض کردیم صحبت کنیم، یعنی پله ی اول رو صحبت کنیم. ذیل این موضوع خیلی میشه صحبت کرد، خیلی بحث میشه مطرح کرد اما« پله اول » رو صحبت کردیم. پله اول این بود که« حقوق اهل بیت علیهم السلام چه چیزی هست؟ حقوق حضرت زهرا سلام الله علیها چی هست؟ و من چقدر خودم رو ملزم کرده ام که حقوق ایشون رو مراعات کنم؟» ‌

خب این گام اول ذیل همین روایت هست.‌

آیا من قائل به این هستم که« ایشون حقی بر گردن من دارند ». ما در زندگی( تقریبا همه ی آدم ها اینجوری هستیم بجز یک سری افرادی که مریضی های جدی اخلاقی و روانی دارند بعنوان مثال بسیار متکبر و مغرور هستند) همه ی آدم ها نسبت به برخی افراد احساس« دین » میکنند و احساس میکنند که از اونها حقی بر گردنشون هست.‌

مثلا اگر از فلانی بپرسی که آقا! شما فکر میکنی که کسی حقی بر گردن شما داره میگی که بله مثلا فلانی و فلانی و فلانی( چند نفری رو اسم میبره ) و میگه که من احساس میکنم که حقی بر گردن من دارند، احساس« دین » میکنم ولو در مورد یک موضوع کوچک، ولو در مورد یک موضوع دنیایی میگه که فلان جا دستم رو گرفت، من رو کمک کرد و من در یک برهه ای خیلی گرفتار بودم. بعنوان مثال در موضوع اقتصادی خیلی گیر بودم، در شغل ام خیلی گرفتار شده بودم، در یک موضوع خانوادگی دچار یک چالش جدی شده بودم، اگر فلانی نبود من خیلی به مسئله میخوردم، فلانی به گردن من حق داره.‌

« من عرف فاطمه سلام الله علیها حق معرفتها » خب یکی از گام های اولیه اش، شروع اش این هست که« آیا من حقی از ایشون بر گردن خودم قائل هستم؟ »‌

این بحث اش دیگه فرق داره ها! شما دیگه نمیری روی این موضوع صحبت کنی که اگر حضرت فاطمه سلام الله علیها نبود اصلا کلا عالمین آفریده نمیشد پس ایشون بر گردن ما حقی دارند. نه! اصلا اینجا دیگه اینجوری بحث نمیکنی و باید بیای در گام اول صحبت کنی و بگی که« آیا ایشون حقی بر گردن من دارند؟ » یعنی اینجوری بحث کنی، اینجوری فکر کنی. نه اینکه باز بری در معلومات معارفی چون اون( یعنی اینکه اگر حضرت فاطمه سلام الله علیها نبودند عوالم خلق نمیشد ) رو متوجه نمیشی. چرا ؟ چون که این( یعنی اینکه آیا ایشون حقی بر گردن شما دارند) رو متوجه نشدی. اگر شما همین موضوع کوچک در زندگی خودت رو متوجه نشی، کجا میتونی متوجه بشی که اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نبود اصلا عوالم خلق نمیشد و افلاک خلق نمیشد.‌

بله ، ما باید احساس« دَین » کنیم.‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است