آن چیزی که پیش روی ماست یک کوه بلنده وما بایستی کوه نورد باشیم . کوهستان اعمال صالح ؛ ما بایستی در کوهستان اعمال صالح رشدکنیم ، اوج بگیریم ، بالا بریم . باید این را حس کنیم
مسیر پیش روی ما مانند یک کوهستانه ، مثل یک کوه بلنده ؛ ما این جوری تصور کنیم ، آن چیزی که پیش روی ماست یک کوه بلنده وما بایستی کوه نورد باشیم . کوهستان اعمال صالح ؛ ما بایستی در کوهستان اعمال صالح رشدکنیم ، اوج بگیریم ، بالا بریم . باید این را حس کنیم . باید حس کنیم که در کوهستانه اعمال صالح هستیم .
فرصت دنیا یعنی کوه نوردی در کوهستانه اعمال صالح . با عمل صالح در کوهستان اعمال صالح ارتفاع بگیریم .این مثل قیامته . قیامت این کوهستان مثل عرشه، همه به دنبال اینند که در عرش ارتفاع بگیرند . در اوج عرش در قله ی اهل بیت علیهم السلام
دنیا یعنی کوهستان اعمال صالح . فرصت دنیا منظورمه . فرصت دنیا یعنی کوه نوردی در کوهستانه اعمال صالح . با عمل صالح در کوهستان اعمال صالح ارتفاع بگیریم .این مثل قیامته . قیامت این کوهستان مثل عرشه . همه به دنبال اینند که در عرش ارتفاع بگیرند . در اوج عرش در قله ی اهل بیت علیهم السلام هستند . دیگران خیلی با قله فاصله دارند . من باید در این کوه ارتفاع بگیرم ، برم بالا .
من یک کوه نوردم که باید به قله برسم . سختی داره باید استقامت کنم، با نمازم که از بالا ترین اعماله صالحه بایستی بالا رفتن را حس کنم
ما باید به فرصت دنیامون این جوری نگاه کنیم . من در دنیا یک کوه نورد هستم . هممون کم و بیش تجربه ی کوه نوردی را داریم . اون حس را داشته باشیم ، وقتی که در پایین به اون بالا نگاه میکنیم : من باید این کوه را بالا برم ، من باید به اون قله برسم . این تجربه ی خوبیه ، این حس همیشه باید در زندگیمون باشه . این حس را تجربه کنیم که در زندگیمون داشته باشیم . من یک کوه نوردم که باید به قله برسم . سختی داره باید استقامت کنم . باید این بالا رفتن را حس کنم . به قله نشون شدن را حس کنم .
با نمازم که از بالا ترین اعماله صالحه بایستی بالا رفتن را حس کنم . یک نماز که میگذره باید حس کنم یک قدم در کوهستان اعمال صالح بالا رفتم . آدم قبل از نماز نیستم . توی جای قبل از نماز هم نیستم .
راه برگشت ندارم . باید حتما باید این کوه را بالا برم و به قله برسم . راه برگشتی نیست . برگشت یعنی سقوط . به عقب نباید نگاه کنم .
راه برگشت ندارم . باید حتما باید این کوه را بالا برم و به قله برسم . راه برگشتی نیست . برگشت یعنی سقوط . به عقب نباید نگاه کنم .
فاطمیت یعنی جنسیتی که من را در این کوهستان بالا میبره . یعنی جنسیتی که اعمالم را ارتقاء میده، . فاطمیت آب و خوراکه دست یک کوه نورده، اگر فاطمیت نباشه قدم برداشتن در کوهستانه اعمال صالح نمیشه، اگه فاطمیت نباشه من دیگه انگیزه ی رفتن ندارم
بله این جاست که فاطمیت رنگ میگیره ، این جاست که فاطمیت خودش را نشون میده . فاطمیت یعنی جنسیتی که من را در این کوهستان بالا میبره . فاطمیت یعنی شیئی که به من کمک می کنه من یک قدم در این کوهستان به سمت قله بردارم . یعنی جنسیتی که اعمالم را ارتقاء میده . نمازم را ارتقاء میده . نمازم را وسیله ی ارتفاع گرفتن میکنه . وسیله ی بالا تر رفتن میکنه . فاطمیت آب دست یک کوه نورده ، خوراک دست یک کوه نورده . اگه زیر آفتاب و گرما باشه و اگه کوهی را بالا بره از پا می افته ، نمی توانه بالا بره . فاطمیت آب این کوه نورده ، خوراک این کوه نورده . انرژی این کوه نورده . توانش همینه ، از این جا میگیره . اگر فاطمیت نباشه قدم برداشتن در کوهستانه اعمال صالح نمیشه . در جا زدنه خسته شدنه و خدایی نکرده سقوط کردنه . فاطمیت توان رفتنه ، انگیزه ی رفتنه ، انرژیه رفتنه ، فرق انسان فاطمی با انسانی که از فاطمیت بهره اش کمتره، اولین فرقی که مشهوده شما نگاه میکنی این انرژیش بیشتر از اونه . این داره توی اون کوهستان می دوه به سمت بالا ، اون یکی به نفس نفس افتاده ، نشسته میگه دیگه نمی توانم بیام بالا . فاطمیت به انسان ، به مومنین برای اعمال صالح انرژی میده . چقدر خوب آدم داره این را حس میکنه . همین طور نیست ؟ فاطمیت به من انرژی میده . برای اقامه ی صلاه . و الا هزار و دویست و اندی نماز گذشت، اگه فاطمیت نباشه من خسته میشم . اگه فاطمیت نباشه من دیگه انگیزه ی رفتن ندارم . ....