با توجه به آیه 21 سوره فجر همه چیز نابود می شه، آیا راه نجاتی هست؟
در آیه ی بیست و یک سوره ی فجر خداوند میفرماید که ؛
«أعوذ بالله من الشیطان الرجیم،بسم الله الرحمن الرحیم كلاَّ إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكاًّ دَكاًّ(21)»
یک ماجرای عظیمی در زمین اتفاق می افته ، زمین ، محل سکونت انسانها در معرض نابودی قرار میگیره،بالاخره اوضاع و احوال زمین بهم میریزه . (خب تا همینجا رو ببینید؛ اگر همین یک آیه باشه،کافیه و میگیم همه چیز نابود شد. همین یک آیه باشه که «كلاَّ إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكاًّ دَكاّ» ؛ میگیم خب همه چیز نابود شد چیزی نمیمونه دیگه .
این آیه،این کلام از جانب کیه؟ خدا . پس نعوذاً بالله یک حرف بی ربطی نیست ، یک حرفی هست که میشه بهش اتّکاء کرد. این کلام از جانب کسی است که اشراف کامل به همه ی جزئیات و کلیات این فضا داره. خداوند هست که میفرماید یک زمانی میآد«... إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكاًّ دَكاً» ؛ زمین نابود میشه .
تصور کنید شما در یک خانه ای هستید و هیچ راه فراری هم از این خونه ندارید ، حتما درون این خونه باید بمونید و می مونید هیچ در خروجی هم نداره . اون کسی که این ساختمان رو بنا کرده، به شما میگه که ده دقیقه ی دیگه این ساختمان کلا زیر و رو میشه . شما چه حسی داری؟ میگین خب همه چیز تموم شد،اگر قائل به این باشی که اون کسی که این مطلب رو میگه، اون کسی که این حرف رو میزنه، واقعا آدم راستگویی هست و حرفش قابل إتّکا است چه کار میکنی ؟ به این نتیجه میرسی که همه چیز تموم شد . میگی خب جمع بشیم دور هم وصیتمون رو بکنیم . کارهای باقی مانده رو انجام بدیم و دیگه ما که هیچ راهی برای خروج از این ساختمان نداریم ، ده دقیقه ی دیگه هم این ساختمون زیر و رو میشه . خب پس کار تمومه دیگه . درسته ؟
ببینید دوستان از این آیه ی بیست و یک سوره ی فجر نمیشه عبور کرد . کلام ، کلام خداست . شما ابتدای سوره فجر که به آیات میپردازی، خداوند ابتدای سوره رو با امید شروع میکنه؛
آدم دلش گرم میشه، میگه ادامه بدیم این آیات رو ببینیم شما چی میفرمایید. میریم جلوتر یکدفعه خداوند میفرماید که؛ « كلاَ إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكاًّ دَكاً» . ارض کجاست؟ اونجایی که ما در اون ساکن هستیم ، هیچ امکان فرار هم از اون فضا نداریم، کل فضایی که شما در اون هستی دگرگون میشه ، زیر و رو میشه ، نابود میشه .
تا اینجای مطلب وقتی انسان میرسه یعنی دیگه همه چیز تمام . اینجا رو برخی از افرادی که خارج از دین هستند ، حتی برخی از شیاطین به این نقطه رسیدند که شما امروز در برخی از پش بینی ها و پیش گویی ها و یا برخی از این فیلم های غربی ها میبینی که به نقطه ای میرسند که همه چیز نابود میشه . اینجا چی نیاز هست ؟ فطرت انسان ، به انسان این رو میگه که نباید این جوری بشه . نباید همه چیز به همین راحتی تموم بشه . بنا این جوری نبود ، همه چیز تمام ؟
شما آیه ی بیست و دو سوره ی فجر رو حذف کنید ، ادامه بدید «وَ جِاْىءَ يَوْمَئذِ بجِهَنَّمَ يَوْمَئذٍ يَتَذَكَّرُ الْانسَانُ وَ أَنىَ لَهُ الذِّكْرَى(23)» وقتی مفهوما دنبال میکنید ، میبینید آیه ی بیست و یک رو که میخونید ، میشه مفهوما شما آیه ی بیست و دو رو بذاری کنار و ادامه بدی ، بگی خب وقتی زمین دگرگون شد یعنی جهنم برپا شد و اینجا دیگه نوع انسان تازه میفهمه که چه بلایی سرش اومده . خب این یک خط ماجرا که داره جلو میره .
آیه 22 سوره فجر، چراغ امید انسان ها در فضای نابودی زمین هست؛ «رب میآد»
فطرت انسان میگه نباید اینطور بشه ، اینکه همه چیز رو به سوی نابودی هست . خداوند با آیه ی بیست و دو یک چراغ روشن کرده ، « وَ جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا(22)» . ببینید دوستان ، اینکه رب میآد و ملائکه در صفوف مختلف میآن ، این عذاب نیست . این یک چراغ امید هست . این دوتا ماجراست . در مسیری که خداوند داره بحث دگرگونی زمین و عذاب شدن این ماجرا رو برای نوع انسان مطرح میکنه ، در کنارش داره بحثی رو مطرح میکنه که اون امیدوار کننده است ؛ «رب میآد» !
حالا در این سوره در فضایی که کل فضای زمین دگرگون میشه ، تبدیل به یک جهنم میشه و دست انسانها خالی هست ، چیزی ندارند که اونها رو نجات بده ؛ «وَ لَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ» هیچ کسی هیچ چیزی نداره که بتونه از اونجا نجات پیدا کنه . ببینید عجیبه؛ «وَ لَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ» اینرو مفهموما این جوری معنا کنیم : (هیچ کسی هیچ چیزی در دستش نیست که بتونه خودش رو نگه داره، از او فضا نجات پیداکنه) .
این فضا رو این جوری خدا ترسیم میکنه ، بعد کنار این فضا ، شروع کرده ماجرایی که به موازی این داره اتفاق می افته رو مطرح میکنه ؛ «رب میآد» .
در آن فضای سخت، رب بیرون نمی ایسته بلکه درون اون فضا میاد و نفوس مطمئنه را نجات می ده
رب میآد که چی کار کنه ؟ میآد که یه کسانی که همجنس او هستند ،کسانی که ، نفوسی که بر اساس اطمینان و اعتماد به او شکل گرفتند ، افرادی که بارها دستگیری او رو چشیدند و امروز به دستگیری او اعتماد دارند .کسانی که به محبت و نجات از سوی او اعتماد دارند ، ایمان دارند ،کسانی که بارها و بارها محبت از او چشیدند و هیچگاه امیدشون به او کم نشده ، همیشه در امید به محبتهای او زندگی کردند و وجودشون و نفسشون بر این اساس شکل گرفته ؛ بله در این فضا رب میآد دست اینها رو بگیره این ها را نجات بده . میآد در کنارشون تنهاشون نمیگذاره ، دور نمی ایسته ، این رفتار رب اینجا عجیبه ، دور نمی ایسته ، دور از صحنه های سخت نمیایسته بگه ؛ بیایید بیرون ، میآد در همون صحنه ، میآد کنارشون .
ببینید در اون صحنه ی سخت ، در صحنه ای که زمینی که فضای زندگی این انسانهاست داره دگرگون میشه ، انسانها به چی نیاز دارند؟
اگر یک فرد توانا یک فرد قادر،یک فرد مهربان ، یک فرد منجی و دستگیر رو قبلا میشناختند اون لحظه امید دارند که ای کاش او کنار ما باشه ، ای کاش میشد او بیاد کنار ما . ای کاش فلانی پیش من بودی ! ای کاش الان در کنارم بودی !
بله رب میآد در کنار اونها . در کنار اون فرد می ایسته و صداش میزنه ؛ :
ای نفس مطمئنه!ای کسی که بارها بارها محبت چشیدی، من نزدیک تو هستم ، «إرجعی الی ربک» برگرد بغل دستت رو نگاه کن ، من نزدیک تو هستم .
بله دوستان این رفتار خیلی عجیبه ، خیلی عظمت داره . این رفتار در این صحنه ی سخت از جانب رب خیلی عظمت داره ، در این چند آیه این مطرح میشه که در این صحنه ی سخت تنهاتون نمیذارم ، میآم کنارتون .
هدیه به پیشگاه حضرت زهراء (سلام الله علیها) صلواتی بفرستیم .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مهربان تر از مادری، در آن فضای سخت، برای نجات بچه ها خود به درون آتش می رود
بطور مثال یک مثال این ماجرا چی میشه؟فرض کنید که یه کسی افتاده در یک آب در دریایی در رودخانه ای داره غرق میشه ، یه دوستی ، یه رفیقی میخواد یه رفتاری اینجا نشون بده چی کار میکنه ؟ مثلایه کسی میآد از اونجا داد میزنه میگه اونرو بگیر ، اون صخره رو محکم بگیر و نگه دار ، سریعتر شنا کن خودت رو بکشون به ساحل ، اینجوری دست و پا بزن . از دور داره به او آموزش میده .یه کسی میآد یه چوبی یه طنابی پرت میکنه میگه اینرو بگیر اینرو بگیر بِکِشَمِت بیرون .یه کسی میآد خودش رو میزنه به آب ، به محض اینکه رفیقش در آب گیر می افته خودش رو پرت میکنه در آب که بیاردش بیرون . این رفتار سوم خیلی قیمت داره ، حاکی از محبت بسیار زیاده .
حالا در این سوره هم خداوند همین رو میفرماید ؛ شما در آتش گیر کردی در جهنم ، از مادر مهربانتری خودش رو به آتش میزنه ، میآد در کنارشما ، میآد درون آتش و اونجا به شما میگه که بیا .ما اگر همین یک معرفت از مادر مهربان (سلام الله علیها) رو در وجودمون قرار بدیم خیلی عظیمه .
گفته میشه از مادر مهربانتر ، چرا ؟!
چون در چنین صحنه ای مادر ها بچه هاشون رو رها میکنند ، « ... إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكاًّ دَكاًّ» ، صحنه ای است که از زلزله ی زمین سخت تره . در آیات اول سوره ی حج خداوند میفرماید که وقتی ماجرای زلزله ی ساعۀ اتفاق میافته ، زن شیرده ، بچه ی شیرخواره اش رو رها میکنه و فرار میکنه . زن باردار بچه اش رو رها میکنه .
ببینید در این فضا مادری تا کجاست ؟ حالا وقتی این شرایط سخت تر میشه ، این فضا سخت تر میشه انسانها دیگه هیچ راهی برای نجات ندارند «وَ لَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَد» انسانها دستشون از همه چی کوتاه هست . دراین شرایط یه کسی هست که نه تنها رها شون نمیکنه ، میآد کنارشون . اینطور نیست که دور بایسته و صداشون کنه میآد کنارشون . خودش رو به آتش میزنه .
زبان حال بچه های شهر غریب در آن صحنه های سخت اینه: «من به او امید دارم ، قلبم مطمئنه که او فاطمه (سلام الله علیها) است ، یعنی اینکه جدای کننده ی از آتش است. »
کسانی که بارها وبارها از محبتهای مادر مهربان (سلام الله علیها) ، از مادر مهربانتر چشیدند ، در اون صحنه ی سخت ، در چنین صحنه ی سختی که جهنمی برپاست یک لحظه تردید به قلبشون راه نمیدن ؛
«من به او امید دارم ، من فاطمیت او رو چشیدم ، قلبم مطمئنه که او فاطمه (سلام الله علیها) است ، او فاطمه (سلام الله علیها) است یعنی اینکه جدای کننده ی از آتش است ، نجات دهنده ی از جهنم است . »
بعد این فرد در اون صحنه دچار تعجب میشه ، این فرد امیدش فقط به نجات بود ( حالا به یک شکلی به یک طریقی نجاتش بده ) بعد یک دفعه تعجب میکنه که من چه انتظاری داشتم و چه شد ؟ من انتظار داشتم یک طنابی از یک جا بندازند و من رو نجات بدن ، من انتظار داشتم یه جوری دستم رو بگیرند و بِکِشَن بیرون ، یکدفعه نگاه میکنه میبینه یه کسی از کنار دستش داره صداش میکنه ؛
فلانی ! من اینجا هستم ، کنارتو هستم .
بله این صدا دیگه از دور نیست ، از نزدیکه ، از کنار این فرد هست .
« مرغ آتش حاکم اندر ماجرای عالم است از برای جوجه ها خود را به آتش میزند »
او ملک عالم است ، او پادشاه عالم است ، بخاطر جوجه ها ، بخاطر فرزندان اومده درون آتش ، اومده درون جهنم . حتی راضی نشده یک لحظه دل این افراد بلرزه ، بی تفاوت نیست ، از بالاها یک نردبان نفرستاده که بیایید بالا . اومده کنار شون، من کنار شما هستم .
از همون نزدیک و کنارشون میگه : بیایید کنار خودم .