ذکر نعمت و شکر نعمت


ذکر نعمت و شکر نعمت

یک موضوع در شکر؛ قد منّ الله علینا است

یک موضوع در شکر یعنی«قد منّ الله علینا؛خدا برما منت گذاشته،این نعمت رو ببینه آدم (بگه)خدا بر من منت گذاشته من کجا این نعمت کجا؟خدایا!تو بر من منت گذاشتی،تو من رو قابل دونستی ،من خیلی از تو ممنونم،من قدر دان تو هستم».ببین این یک فضای شکره،خدایا!تو من رو قابل دونستی تو بر من منت گذاشتی من بر سر این سفره نشستم،تو بر من منت گذاشتی من رو در کوهستان رجب تا رمضان قرار دادی،تو بر منم منت گذاشتی،همین رو آدم بگه،یعنی فضاش فکرش درونش،نوع رفتارش حاکی از این باش؛خدایا!تو بر من منت گذاشتی،‌

ذکر نعمت یعنی اینکه؛ در قبال این نعمات من باید چه کنم؟

بله حالا بعد اون فضای اطمینان که جای خودش.یعنی مفهوم خودش رو داره،اعتماد مفهوم خودش رو داره،ذکر مفهوم خودش رو داره،بله حالا خدا منت گذاشته،حالا باید چی کار کنیم؟حالا باید بشینم این رو ذکر کنم،دقت میکنید،شکرنعمت میکنید بعد ذکر نعمت میکنید،تقدم تاخر هم دارند باهم،هم میتونه این جلوتر باشه هم اون،فرقی نداره.بعد می شینی ذکر نعمت میکنی میگی؛خدا که این منت رو گذاشته،حالا من باید چی کار کنم؟ میشه ذکر نعمت.نگاه میکنی به مثلا مفهوم نفس مطمئنه،به این همه نمونه ها ،نمونه های دستگیری که خدا برای انسان گذاشته،نمونه های زیادی که خدا دست انسان رو گرفته و بالا آورده و رشد داده،نگاه میکنی به اون،مفهوما چه نتیجه ای میگیری؟میگی،این یعنی نفس مطمئنه،خدایا!من به تو اعتماد دارم،من به تو اطمینان دارم،ولی تو همون فضا فضای شکرش یعنی چی؟خدایا! تو بر من منت گذاشتی.همین بسه.خدا این رو به شما میده،خداوند این رو محبت میکنه،عطا میکنه،این نعمت رو به یک انسان میده،این انسان نگاه میکنه میگه خدایا میشه اون رو هم بدی؟باشه از این هم استفاده میکنم ولی میشه اون رو هم بدی؟خدا ای کاش اون رو هم میدادی؟اگر اون رو می دادی چی میشد؟!این فضا دور از شکره.شکر یعنی اینک خدایا اینکه به من این رو دادی منت گذاشتی برمن،من کجا و این کجا؟واقعا همینه؟واقعا همینه.خدایا برمن منت گذاشتی،من کجا و این کجا؟ این منت تو هست محبت تو هست برمن،لذا میگه اگر اینجوری شکر کنی زیادش میکنم،این رو هم میدم مثلا.‌

زیاد شدن نعمت پس از شکر نعمت، صحنه ای است برای امتحات شکور بودن انسان

خب اینکه زیاد می کنند نگیم چقدر جالب ،این خودش فتنه هست برای این انسان،فتنه یعنی صحنه ی آزمایشه«لئن شکرتم لأزیدنّکم»یعنی داره یه کلاس رو میگه،ما گاهی اونجوری برداشت میکنیم که اون هم درسته،یعنی شکر کن خدا زیاد کنه،ولی خود این کلاسه،خدا میگه اونایی که شکر میکنند،من زیاد میکنم براشون،زیاد میکنم ببینم تا کجا شکر میکنند؟تا کجا براش اتفاق می افته،«لئن شکرتم لأزیدنّکم»شما شکر میکنی خدا زیاد میکنه نعمت رو،ولی فرد باز در اون فضای نعمت ها بگه خدایا اینها همه منت تو است. فرد شکور یعنی چی کار میکنه؟ نعمت خدا رو بر سر سفره ی خدا،می بینه،منت خدا رو نتیجه می گیره،خدایا تو چقدر برمن منت گذاشتی.این که صفت یک انسان صفت شکر بشه خیلی سخته،واقعا هم قلیلی از انسان ها اهل شکر هستند.‌

شکور؛ همه چیز را از جانب خدا و خیر می داند

طرف زحمت میکشه مثلا کار میکنه،پولی در میآره ،بعد میره یه غذایی میخره،میخوره،(میگه)کار مردم، حقوق گرفتم،رفتم غذا خریدم خوردم،همین وقتی غذا رو میخوره،خدایا این منت تو هست،تو بر من منت گذاشتی،این خیلی مهمه،حالا مثلا مثال جزئیش رو زدم از مثال ها زیاد هست.(در این موارد که سختی ای به انسان میرسه؛اینجا خدارو شکر میکنیم،که خدایا!توداری ما رو ولایت میکنی،تو برمن منت گذاشتی،من موضوعاتی رو فکر میکنم که برای من خیره،«بل شر لکم»گاهی اقات ما اینجوری فکرمیکنیم،من فکر میکنم این برام خیلی خوبه،خدایا تو این رو گرفتی،تو اینجوری فکر میکنی«بل شر لکم»بلکه این برای شما شره،ولی واقعا تو فکر میکنی برات خیره،آیه ی قرآنه دیگه؛اون فرد واقعا فکر میکنه با همه ی وجودش،اون براش خیره،فکر میکنه یک خیری رو از دست داده،«بل شر لکم».‌

نعمت سلامتی اگر از جانب خدا گرفته بشه خیره،گرفتنش خیره،اصل گرفتنش خیره،ولی نه اینکه یک شری‌

حادث شده،ولی ما میگیم خدایا! چه خوب که شر بیشتری حادث نشده،اصلا خودش خیره.این بستگی به آدم ها داره.بارها اتفاق می افته ها مثلا می بینی یه فردی همیشه درخواست میکنه ،دعا میکنه که؛خدا وضع من رو خیلی خوب کن،وضع اقتصادی،یه خونه بخرم یه ماشین بخرم فلان،بعد این براش نمیشه،واضح هم هست چرانمیشه،خودش حواسش نیست ولی واضحه چرا نمیشه،یعنی این اگر براش اتفاق بیفته این دور میشه از خدا و دچار معصیت میشه،این ماشین بیاد زیر پاش دچار معصیت میشه،حالا مثال های کابردی اجتماعی کوچولو.‌

به نعماتی که بر سر سفره ما هست توجه کنیم

در مورد کمیت و کیفیت تقدیس؛بخش های مختلف زندگی مون رو بکشونیم،یه موقعی معطوف به همین جلسه است،همین تو جلسه یادمون هست (میگیم)خدا رو شکر ،تو چقدر خوبی خیلی باحالی،میریم بیرون یادمون میره،یعنی این رو بکشونیم تا فردا شب هم اینرو بکشونیم،به صحنه ی زندگی به ارتباطات خانوادگی،به ارتباطات با دوستان،به عرصه ی شغلت،ببر اونجا ،ببر این فضای شکر رو،درسته؟بیار توی،بعد یواش یواش این شکر رو بزرگتر هم بکن،بزرگتر چیه؟وقتی برای تو شکر خدا بزرگ تر شده که یک دانه ی گندم رو بگیری دستت،یک دانه ی گندم انقدر برات بزرگ باشه،اینقدر این منت خدا برات بزرگ باشه که واقعا پیشش احساس عجز کنی،اون عمق و کیفیت و چیزهایی که شما گفتی واقعا اینطور بشی.خدایا!تو چقدر (اینکه من یه چیزی برداشتم،مثال واقعی هست)اینکه خدایا تو واقعا برمن منت گذاشتی.آدم وقتی به نعمت ها توجه کنه،شاکر نعمتها میشه،لذا باید توجه کنیم باید ببینیم،خدایا تو بر سر سفره ی من در پیش روی من چه چیزهایی قرار دادی،چه نعماتی قرار دادی،اینها خیلی یزرگه،اینها خیلی ارزنده ست،من کجا این نعمتها کجا؟ منت تو چقدر زیاده.تو برمن منت گذاشتی ،بی منت(بی منت به مفهوم اصطلاحی عامیش رومیگم)،بدون هیچ منتی بر من منت گذاشتی درسته؟ باید این فضا رو داشته باشیم،البته تو رجب باید داشته باشیم والان هم داشتیم ...بله دوستان یه صلواتی بفرستیم.‌

در شکر نعمت انسان خودش را مستحق اون نعمت نمی بینه

در ماه رجب فضای شکر رو در خودمون زیاد کنیم،به شکر خدا بپردازیم به خاطر اینهمه نعمتها خدا بر ما منت گذاشت،در شکر نعمت، انسان خودش رو مستحق اون همه محبت نمیبینه،شروع شکر نعمت اینه،منطق یک شاکر اینه،خودش رو مستحق این نعمت نمی بینه،خودش رو مستحق این محبت نمی بینه،انتظار نداره(انتظار به مفهوم عامیان که وجود داره)توقع نداره،بلکه همه رو منت خدا میدونه بر خودش،خدایا!من یه کاری کردم که تو این کار رو کردی دیگه،نه!«یا من یوتی الکثیر بالقلیل»حداقل فضاش اینه،این دعا دعای عامه،دعای همه است،کف نگاه،حداقل نگاه شاید این باشه،«یان یوتی الکثیر بالقلیل»ای کسی که کثیر عطا کردی به واسطه ی این قلیل،به این قلیل،ت کثیر عطا کردی،تو منت گذاشتی،بله این فضا رو برای خودمون پررنگ کنیم،یادمون نره دیگه موضوعات دیگه هم هست ولی بهش نپردازیم،همین موضوع الان پررنگ باشه،که إن شاء الله خدا به مرور همین جوری دستمون و بگیره،که میگیره حتماو با این فضا از اوج ماه رجب وارد ماه شعبان بشیم،با نگاهی (نگاه پیوسته)به لیله القدر.یه صلواتی بفرستیم.‌

در مبعوث شدن دو سؤال پررنگ باشد؛ بعث به چی؟ برای کی؟

یه کلامی کوچک هم به مناسبت،عید مبعث عرض کنم که یک تذکری هم باشه برای همه مون،میگیم مبعث سید ما رسول الله (صلوات الله علیه)ایشون مبعوث شدند،توجه کنیم،مبعوث شدند به چی؟نگیم مبعوث شدند که شدند،ما مبعث رو عموما برای او معنا میکنیم،نه برای خودمون،میگیم پیامبر مبعوث شد،خوش به حالش،چی؟ نه! مبعوث شدند به چی؟ بگو بدونیم و اینجوری نگاه کنیم،مبعوث شدند به چی؟برای کی؟ مبعوث شدند به چی؟برای کی؟اینجا دیگه اون موقع به ما مربوط میشه،اگر از این منظر پرداختی به بعثت اونموقع به ما مربوط میشه،میپردازیم به بعثت ،میگیم که پیامبر مبعوث شد،خدارو شکرو خوش به حالش،عید امروز، چی عیده؟ارتباطش با تو چیه؟خب پیامبر مبعوث شد دیگه،در مبعوث شد این به چی ؟ برای کی؟ نهفته هست ها(قرار داره)،ولی حالا الان میگیم که برامون خوب جابیفته،چون بعضی چیزها که در یک چیزی نهفته هست،دم نهفته می مونه و..‌

پیامبر ص برای امیین مبعوث شدند، از منظر شکر به ماجرای بعثت نگاه کنیم

مبعوث شد برای کی؟برای کی؟برای «امیین». إه!پیامبر مبعوث شده برای امیین؟خب به من چه؟ اگر پیامبر برای امیین مبعوث شده به من و شماچه؟نسبت ما با امیین چیه؟ اونموقع ما میتونیم خوشحال شیم.امیینی که رها بودند،امیینی که دستشون کوتاه بود.اینجا خدا رو شکر،خدایا!شکرت تو برما منت گذاشتی یک رسول برای ما مبعوث کردی.اینجا مفهوم داره دیگه ما به بعثت رسول الله هم با همین نگاه شکر نگاه کنیم،ولی چه جوری با نگاه شکر بریم؟موقعی که سر جاش وایستیم،بفهمیم چه محبتی بود؟چی بود؟ برای کیه؟من باید نسبت خودم رو با امیین معلوم کنم.‌

رسول الله ص برای پنج تا موضوع بعث شدند؛ «یتلوا علیهم آیاته،و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» و« فضل».

خب رسول الله برای امیین برای چی؟ به چی مبعوث شدند؟میگی«یتلوا علیهم آیاته ؛آیات رو براشون تلا وت کنه،و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه» و آیه بعد هم بحث فضل،ایناز ضل خداست،پنج تا موضوع؛«یتلوا علیهم آیاته،و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» و« فضل».‌

بعث رسول الله ص یعنی رسول الله ص به عالی ترین ابعاد وجودشان دست پیدا کرده و به کار گرفتند

پس بعثت از دو منظر قابل بررسی هست،یکی اینکه رسول الله خودش مبعوث شد،این یه مفهومه،مفهومش هم قابل بررسی هست،مثل مثلا انسانها در مقطعی از حشر مبعوث میشن،این یه مفهومه،این مربوط به ایشونه،از منظردیگه مبعوث به چی شد؟ و برای کی شد؟از منظر اول؛مبعوث شد یعنی چی؟ یعنی که رسول الله به عالی ترین از ابعاد وجودش دست پیدا کرد و به کارش گرفت، یعنی سید ما رسول الله (صلوات الله علیه)به دنیا که اومد از صفر شروع کرد به عالی ترین ابعاد وجودی خودش دست یافت و اون رو در همه ی ابعاد وجودی خودش جاری کرد،مبعوث شد.مثلا میگیم در حشر انسانها مثلا مبعوث میشن،مبعوث میشن یعنی چی میشن؟یعنی بعد پائینی (یکی از این ابعادشون)که از بعد بالایی جدا بود،وصل میشه و تحت کنترل اون بعد بالایی قرار میگیره،این انسان مبعوث شد،حتی در مورد خواب هم اونجوری که خاطرم هست در قرآن هست،بعد از خواب هم بعث میشم،یعنی چی بعث می شید؟یعنی بعد بالاتر (روح)،توفی پیدا کرده بود از جسم متوفی شده بود از جسم،مجدد این اتصال یعنی توفی،از بین میره و این اتصال صورت میگیره و جسم تحت کنترل کامل روح قرار میگیره،یعنی بعث شدی شما.‌

رسول الله ص امی بودند، بر امیین مبعوث شدند و آمدند امی ها را مانند خودشان مبعوث کنند

خب حالا این (بعث) رسول الله ص به کی بوده؟ایجوری بگیم.‌

خودشون امی بوده،رسول اللهی که در کف دنیا که اومد،در کف عالم که اومد نگاه کرد گفت خب من باید چی کنم؟خیلی دنیا آلوده هست،من نباید به چیزی آلوده بشم،چیزی به غیر از او نباید در من باشه،هرچی هست بایدبه سمت او و برای او و ازاو باشه،هییچ چیز رو در خودش راه نداد،شد امی،اینقدر امی شد که ام،ام ابیها هم شد،اینکه،گاهی صحبت میکنیم که مادر مهربان چقدر جالب ام ابیهاست،این از این منظره،از منظر سید ما رسول اله (صلوات الله علیه)نگاه کنید،چه قدر جالب ایشون اینقدر امی شد،چقدر امی شده،نه؟!ایشون چقدر امی شده،که مادر مهربان مادر ایشون هم هست،ایشون چقدر امی شده؟!خب حالا رسول اللهی که اینقدر امی شد،البته امی شد آیه ی قرآن هم داره دیگه،«کان رسولا امی...»درسته؟ همین رسولی که امی بود و بعد رفت در نور فاطمیت در نور زهرائیت اینقدر بالا رفت بالا رفت،اینقدر رشد کرد،اینقدر بالا رفت،مبعوث شد همه ی ابعاد وجودی خودش رو دوباره در برگرفت.خب حالا این انسان میآد در بین یک جماعتی مبعوث میشه،بین کیا؟ بین اونایی که مثل خودش بودند دغدغه ی خودش رو دارند،مثل اون موقعهای،مثل یتیمی سید ما رسول الله(صلوات الله علیه )هستند مثل او هستند،دغدغه های او رو دارند،حتی اونا احساس یتیمی میکنند،در دنیا احساس غربت میکنند،اونا همون امیها هستند دیگه،اونایی که هوای یک جای دیگه رو دارند،رسول الله میآد،بین اونها چی کنه؟«یتلو علیهم آیاته؛یکی از آیاتی که بر اون ها تلاوت میکنه خودشه،میگه ببین،من هم مثل شما بودم،اصلا اینکه رسول الله(صلوات الله علیه)میآد بین اینها خودش آیه است،همین امی رفته اونجا،برای امیین او یک آیه است.برای امیین مسیر رشد سید ما رسول الله(صلوات الله علیه)یک آیه است،آیات هست.لذا او مبعوث میشه بین اینها یعنی اینها رو مبعوث میکنه،یعنی امیین رو میآره در مسیری که خودش رفت چطور؟آیات تلاوت میکنه،(میگه)ببینید من هم همینجوری بودم،من حس یتیمی داشتم،من هم حس غربت داشتم،من هم اینجوری بودم،من هم اجازه نمیدادم چیز دیگری که بوی مادر مهربان نداره،به سمتم بیاد،من شب و روزم رو با او سپری کردم.اگر اصلا یه مطلبی یک موضوعی یک چیزی در زندگی من پیش می اومد که رنگ و بوی او رو نداشت من ازش فاصله میگرفتم،میلی بهش نداشتم،شما رسول الله رو نگاه میکنی ؛اینه، برای کیا میآد حرف بزنه؟ برای کیا میشه آیه؟ برای کسانی که اینجوری اند خود رسول الله میشه یک آیه.خدا رسول الله رو که یک امی بوده رشد داد،به بالاترین درجات،درسته؟ حالا او رو میآره در بین امیین ،امیین او رو ببینند،این میشه یک آیه برای امیین؛ من همه ی شما رو میتونم اینجوری رشد بدم، قبوله؟این هم باشه برای امشب. برمحمد و آل محمد صلواتی بفرستیم‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است