ساختن تصاویری در ذهن از نحوه رحلت در معیت امام حسین ع
در« رحلت زیبا » و برای شروع رفتن به سمت «رحلت زیبا» خوب هست که ابتدا ما این موضوع رو تصور کینم، از این موضوع برای خودمون تصویر بسازیم. یک تصویر در ذهن، یک تصویر در خیال، یک تصویری از رفتن به سمت کاروان امام حسین علیه السلام. بله یک تصور برای خودمون از ماجرای رحلت زیبا بسازیم، یک فیلم ذهنی بسازیم. یک گوشه ای از سرزمین مکه تا کربلا میتونه خود مکه باشه و میتونه هریک از این موقعیت های مسیر مکه تا کربلا باشه. ساکن شده باشیم و یک بهانه هایی پیرامون خودمون درست کرده باشیم. فیلم نامه اش رو خودمون در ذهن مون بنویسیم. مشغول آماده کردن بار و بندیل خودمون باشیم برای اینکه به کاروان امام حسین علیه السلام بپیوندیم. دوستان این رو حس کنیم، این رو تصور کنیم برای اینکه این موضوع رو حس کنیم برای اینکه وارد احساس مون بشه. در زمان بریم عقب، فردا امام حسین علیه السلام به جایی در مسیر به سوی کربلا میرسه که ما اونجا ساکن هستیم. ما از این داستان با خبر هستیم و مشغول بستن بار وبندیل خودمون هستیم برای اینکه با ایشون همراه بشیم. بریم درون این موضوع برای اینکه این رو حس کنیم. ذوق وشوق پیدا کنیم« من فردا با امام حسین علیه السلام همراه میشم ».
از کاروانی که داره میآد برای خودمون تصویر ایجاد کنیم. درون کاروان علی اکبر ع هست، اباالفضل ع هست، امام حسین علیه السلام هست. روح مون رو آزاد کنیم، رها کنیم برای اینکه بره در این ماجرا.
شروع رحلت زیبا با پیدا کردن حال و هوای فرد رحلت کننده
بله ما بایستی در بحث رحلت زیبا ابتدا حس و حال یک کسی رو پیدا کنیم که میخواد رحلت کنه، میخواد رحلت زیبا داشته باشه یعنی در حال رحلت به سمت معیت امام علیه السلام هست «فَلیَرحَل مَعَنا » یعنی در حال رحلت بشه ولی رحلتی که میخواد بیاد کنار ما. در این عرضی که خدمت شما گفته شد میشه ادامه داد، بسط داد. خودتون بسط بدید، خودتون بیشتر بهش بپردازید، پر و بال بدید، توسعش بدید، برای این که حسش را پیدا کنید.
مثلا فیلم سازها میتونند از این داستان چندین فیلم نامه بنویسند، فیلم یه جوانی که یه جایی در این سرزمین از مکه تا کربلا یا ازجاهای دیگه، از سرزمینهای دورتر میخواد به ماجرا رحلت زیبا عمل کنه. ما توی ذهنمون فیلم بسازیم، برای حس کردن، بجای این که افکارمون رها باشه، به این ور اون ور بپردازه، به افکار بیخود، تصوراتی الکی، روزی پنج دقیقه این ماجرا را تصور کنیم، من یه جایی الان ساکنم، الان دارم آماده میشم، کاروان امام (علیه السلام) داره نزدیک میشه، چند ساعت دیگه اینجاست. در حال بستن بار و بندیلم هستم کاروان اومد میخوام باهاشون همراه بشم. هر قسمت فیلم را هم هر روز هر بار یه جوری تصور کنیم، یه بار تصور کنیم که وقتی کاروان رسید من بارم را بستم و آماده هستم، سوار بر یک اسب میرم به سمت کاروان، با اولین فردی که مواجه میشم علی اکبر ع هست، با ایشون هم کلام بشیم، ما اومدیم که با شما همراه بشیم.
تلویزیون، سینما، همشون برای این هستند که برای ما تصویر و تصور ایجاد کنند، افکار ما را به سمت خودشون و اون موضوعاتی که دارند دنبال میکنند بکشونند، چرا؟!!! . خودمون تو ذهنمون فیلم بسازیم، افکارمون را ببریم به اون سمتی که میخواهیم، برای این که یه حسی بگیریم. عموم جوان ها میبینین که فکرشون رو یله رها کردند، یا دست رسانه هاست، یا دست این شبکههای اجتماعی هست، یا دست شیطانه، شیاطین مختلف، یا دست هوا و هوس هست، کلی فکر و تخل برای خودش میسازه، کلی تصور برای خودش میسازه بر اساس یک هوا و هوس. چرا من در ذهنم، در خیالم، در تصوراتم تصویر نسازم برای « فَلیَرحَل مَعَ حسین(ع)»؟ چرا این را تصویر نکنم؟ هر کی برگرده به سابقهی تصویرسازیهای ذهنی خودش نگاه بکنه میبینه که چقدر تصویرسازیهای ذهنی داشته که خدایی نکرده نامناسب بوده. چرا من تصورات ذهنیم را در جهت رحلت با امام حسین(علیه السلام) نسازم؟
داستانهای رحلت در معیت امام حسین ع
میتونیم این تصویرسازیها را بنویسیم، هر کدومش میشه یه داستان. یه دورهی ایام قبل و بعد محرم، یه دورهی ایام محرم میگذره فلان دوستمون(مثال عرض میکنیم) بیست تا داستان نوشته. داستانهای رحلت من مَعَ امام حسین(علیه السلام). داستانهای رحلت زیبای من. بله، انشاء الله این فضا را داشته باشیم که خداوند محبت کنه و عنایت کنه و ما حس و حال رحلت در معیت امام(علیه السلام) را پیدا بکنیم. یه بار حداقل در تصوراتمون این ماجرا را تجربه کنیم. این تصوراتمون انشاء الله حاکی از استعانت باشه. مثلا من خودم اگر فکر کنم مثلا گاهی ممکنه این عبارت را بگذارم اولش، چی میشد اگه من بودم، در فلان جا قرار بود امام(علیه السلام) بیان، من خبر داشتم، چی میشد من وسایلم را آماده میکردم، آماده میشدم، کاروان نزدیک میشد، با یه بار و بندیل بسته شده میرفتم به سوی کاروان، نزدیک میشدم، ابالفضل(علیه السلام) را میدیدم، با ایشون هم صحبت میشدم، میپرسید که کی هستی؟ چی میخوای؟ پاسخ میدادم که: اومدم با کاروان امام (علیه السلام) همراه بشم، اومدم که رحلت زیبا داشته باشم. ایشون میگفتند که صبر کن، من بایستی از امام(علیه السلام) اجازه بگیرم، میرفتند، از امام(علیه السلام) اجازه میگرفتند. چی میشد؟!! ای کاش این ماجرا اتفاق میافتاد، امام(علیه السلام) اجازه میداد، میگفت باشه، بگید بیاد. بیاد و بره از آخر کاروان، در انتهای کاروان حرکت کنه و پشت سر همهی کاروان باشه و از اونجا با کاروان بیاد، ولی بیاد!
بله دوستان این مطلب را که عرض شد را سعی کنیم که دنبال بکنیم، ببینید، تقریبا بسیاری از انسانها، شاید همهی انسانها دارای تصورات هستند، بخصوص آنچیزی که جزء آرزوهاشون هست، اون چیزهایی که خیلی دوست دارند تصور میکنند. فلان جوان دوست داره که خونهی خوب داشته باشه، بارها و بارها انواع و اقسام خونهها را برای خودش تصور کرده، و خودش را اونجا دیده، مسیرهای رسیدن به اونجا را برای خودش تصور کرده، از چیزهای عجیب قریب تا چیزهای واقعی، چیزهایی تصور کرده که مسیرهایی هست برای رسیدن به اون خواستهای که داره. فلان جوان دوست داره که در علم موفق باشه، بارها و بارها خودش را در این مسیر تصور کرده که به کجاها رسیده، فلان جوان دوست داره که در شغلش موفق باشه، بارها و بارها تصور کرده که کجاها رسیده و چی شده. چرا ما تصور نکنیم رحلت زیبا در معیت امام حسین(علیه السلام) را؟