اعتصام چنگ زدنی هست که تو رو از اون جنس بکنه، تو رو ببره درون اون، ببره در پناه اون.
تمسک هم به مفهوم چنگ زدن مفهوم میشه، درسته؟ خب فرض کنیم در هردو موضوع چنگ زدن باشه، چنگ زدن به مفهوم دست انداختن، گرفتن، خودت رو متصل کردن. در هر دو موضوع فکر کنیم این مفهوم باشه ولی در اعتصام یک چیزی هست: «چنگ زدنی که تو رو از اون جنس بکنه، یعنی شما جوری چنگ بزن که بری از اون جنس بشی» . تمسک یعنی چی؟ چنگ زدنی که چی بشه؟ این نکته مهم بود ها!
هردو چنگ زدن هستن اما اعتصام چنگ زدنی هست که تو رو از اون جنس بکنه، تو رو ببره درون اون، ببره در پناه اون.
تمسک یعنی چی؟ چنگ زدنی که چی بشه؟
رفتاری هست که شما باید بکنی، شما اعتصام بورز یعنی چنگ بزن که بری درپناه اون، یعنی جوری دست بنداز، جوری به حبل الله چنگ بزن که بری در پناهش و خودت رو هم جنس اون کنی، این رفتار از جانب شماست.
تمسک کن یعنی چی؟ یعنی چنگ بزن که اینکار رو بکنی، اینکار رو بکنی، اینکار رو بکنی که این ممکنه باعث بشه شما از ضلالت در بیایی. الان در مفهوم تمسک هستیم.
عدم ضلالت محصول تمسک هست، خود تمسک چیه که شما رو به این محصول میرسونه؟ یعنی شما چه کار میکنی که شما رو به این محصول میرسونه؟
وقتی میگه تمسک به قرآن یعنی جوری چنگ بزنی که بقیه چیزها رو از خودت ببری، نه این باشه، بقیه هم بشه، اون هم باشه، اون هم باشه،اون هم باشه. به نوعی در تمسک« سَدَّ الأبواب إلّا بابَه» هست
بریم در ریشه تمسک:
تمسک از امساک هست، امساک یعنی یک چیزهایی رو مانع شدن از خودت، یک چیزهایی رو از خودت قطع کردن، توجه نکردن به یک چیزهایی، بریدن یک چیزهایی از خودت، رها کردن یک چیزهایی از خودت، مثلا مسواک، سواک یعنی چی؟ یک چیزهایی رو از خود دور کن، درش این مفهوم هست، شما وقتی مسواک میزنی دهانت رو تمیز میکنی یعنی چی؟ یعنی چیزهایی رو که متعلق به دهانت نیست رو از خودت دور میکنی، میگی این ها نباید باشه.
خب! شما در ماه رمضان امساک میکنی یعنی چه کار میکنی؟ خب حالا تمسک میکنی، حالا آیا میشه گفت تمسک یعنی نوعی چنگ زدن، نوعی متصل شدن که بقیه چیزها رو از خودت بِبُرّی، نه چنگ زدنی که بقیه چیزها هم باشه. چنگ زدنی مورد نظر هست که دیگه چیز دیگری نباشه، دیگه بقیه چیزها رو از خودت دور کرده باشی. مانع بقیه موضوعات شده باشی، مانع بقیه مقوله های متصل به خودت شده باشی. بقیه رو بِبُرّی
قبوله مثلا این جوری بگیم؟
وقتی میگه تمسک به قرآن یعنی جوری چنگ بزنی که بقیه چیزها رو از خودت ببری، نه این باشه، بقیه هم بشه، اون هم باشه، اون هم باشه،اون هم باشه.
یعنی شاید به نوعی در تمسک« سَدَّ الأبواب إلّا بابَه» هست. مثلا من ذهنم میآد که برخی ادعیه احتمالا باشه که تمسک رو مقابل « فتح» میآره. شاید اصلا در قرآن هست؛ « ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (فاطر2) » .
