ارتفاع گرفتن


ارتفاع گرفتن

به ارتفاعات شخصیت حضرت زهراء س بپردازیم

...(خدا) انسانها رو با صفات و ارتفاعشون موردخطاب قرار میده،صفاتی که حاکی از ارتفاع اون انسانه،ماهم در دنیا یکی در قبال خودمون یکی در قبال خوبان،بیایم اینجوری نگاه کنیم .مثلا میخوایم به حضرت زهراء(سلام الله علیها)بپردازیم،به چی بپردازیم؟میگیم:«فاطمه،فاطمه است» .تاکی میخوایم بگیم:فاطمه،فاطمه است.بگیم :«فاطمه نور است»،به صفتی از ایشون بپردازیم که حاکی از ارتفاع ایشونه.تاکی میخایم بگیم:فاطمه(س)فداکاره،مهربانه،همسر داره،قانعه .بگیم:«فاطمه نور است. فاطمه زهراست. فاطمه کوثر است» .به ارتفاعات این شخصیت بپردازیم این برامون پررنگ باشه. فاطمه کیست؟«فاطمه رب جنت است(يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ_ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً). فاطمه این ربه، فاطمه صاحب این صداست..‌

به امام حسین(صلوات الله علیه)میخوایم بپردازیم. امام حسین(ع)کیست؟ مردی شجاع،امامی شجاع، ایثارگر غیور،حماسه ساز. امام حسین کیه؟«امام حسین نوره،امام حسین سفینه نجاته،امام حسین فلک جاریه ست».پس باارتفاعات شخصیتها، اون شخصیتها رو بشناسیم.برای پرداختن به یک شخصیت به ارتفاعاتش بپردازیم.این اصلا باید برای ما فرهنگ باشه.ممکنه الان این موضوع ،موضوع جدیدی نباشه،ولی فرهنگ نیست برای ما،اینو برای خودمون فرهنگ کنیم،برامون جا بیفته.امام حسین،وقتی اسم« حسین» میآد تو در کدام ارتفاع از امام حسین هستی. فکرو ذکرت به کدام ارتفاع ایشون پیوند میخوره؟آیا این برای ما یک فرهنگه؟وقتی امام حسین(ع)ذکر میشه شما بیاد رشادتهای ایشون در کربلا می افتی؟شما بلافاصله به چی پیوند میخوری؟وقتی گفته میشه «باالفضل(ع)»شما بلافاصله به چی پیوند میخوری؟وقتی گفته میشه فاطمه،به چی پیوند میخوری؟همین بریم تو جامعه مثلا از یه نفر مصاحبه کنیم،بگیم؛«من یک جمله میگم،شما در قبالش اولین جمله ای که به ذهنت میرسه بگو»(از این مسابقه هایی گاهی میذارن با همچین سوالایی):س:فاطمه؟ج:یک زن خانه دار،یک همسر خوب یک همسر مهربان فداکار از این جور جوابها...‌

وقتی به شما میگن فاطمه بلافاصله ذهنت میره کجا؟«کوثر» آیا اینجوری میشی؟‌

خداوند عموماً با صفات انسان ها را مطرح می کند

خداوند اصلا اینجوری ذکر میکنه ها!ببین خداوند هیچ جا با نام عموما وارد نمیشه،عموما وقتی نام هم می آره بلافاصله صفت مطرح میکنه،با صفات انسانها رو مطرح میکنه. همه ی مشرکین،پیامبر رو سرزنش میکردند،اینکه تو ابتر هستی،اینکه تو فلان فلان ...اینجوری.حالا سرزنش های خودشون رو میکردند.خداوند به ایشون حضرت فاطمه(س)رو عطا میکنه،نمیگه خب إنّا أعطیناکَ ،یک دختر خوب،یک دختر عالی،یک دختر مثلا فلان .(میفرماید)«إنّا أعطیناک الکوثر»من به تو کوثر دادم. ببین کی رو داده؟ حضرت فاطمه، درسته؟ ولی داره چی مطرح میکنه؟ یکی از ارتفاعات شخصیتی ایشون رو.من به تو کوثر دادم.‌

یکی از ارتفاعات شخصیت حضرت زهراء س کوثر است

بله ما این رو برای خودمون فرهنگ کنیم،چی رو؟ پرداختن به ارتفاعات،به ارتفاعات شخصیت.در قبال اهل بیت(ع)اینجوری باشیم،در قبال انبیاء(ع)اینجوری باشیم.در قبال خودمون اینجوری باشیم.من میخوام به خودم بپرازم.مثلا از آقا صادق بپرسیم،آقا صادق!ما یه سوال از شما میپرسیم(فرقی نداره هر جفتشون یکی اند)یه سوال از شما میپرسیم،مثلا جواب این سوال شما، اولین جمله ای که به ذهنت میرسه.س:صادق؟چی به ذهنم میآد؟ خودم اینو از خودم بپرسم.بالا ترین ارتفاع شخصیتم چیه؟خداوند حضرت زهراء(سلام الله علیها)رو وقتی میخاد مطرح کنه،یکی از ارتفاعات شخصیت ایشون رو کوثر مطرح میکنه. میگه ایشون کوثره. خب میگیم «مادر مهریان» باشه، نسبت مادر و فرزندی هست؟ایشون به ارتفاعات شخصیتش شناخته میشه.‌

بالاترین ارتفاع شخصیت من کجاست؟

من به خودم بپردازم،ارتفاعات شخصیتم کجاست؟پس وقتی با این فرهنگ میایم سراغ خودمون این میشه ارتفاع شخصیت من چیه؟ بالا ترین ارتفاع شخصیت من کجاست؟چیه؟ دنیا!؟برزخ!؟ ملکوت!؟ آیامن یک شخصیت کاملا اخلاقی هستم؟ پر از اخلاقیات زیبا.آیا من پر از نور فطرت هستم؟آیا من یک انسان فطری هستم؟بله ارتفاع یک انسان مقوله ای است که برای خدا اهمیت داره،بقیه موضوعات اهمیت نداره،ارتفاعاتی که درش صفات معنا دارند،صفاتی که حاکی از ارتفاعات اند.اصلا خداوند اینجوری صحبت میکنه.مثلا اونجا میفرماد که،به فرزند نوح(علیه السلام)،یعنی به نوح(ع) میفرماد که«:إنّهُ عملٌ غیرُ صالح»صفتش رو میگه.اینکه اسمش چیه؟چه جوریه؟من اصلا کاری ندارم. «:إنّهُ عملٌ غیرُ صالح»این جمله،این صفت ارتفاع او رو مشخص میکنه: «:إنّهُ عملٌ غیرُ صالح». فلانی کیه:کوثر ارتفاعش رو مشخص میکنه،فلانی کیه؟محسن،ارتفاعش رو مشخص میکنه. ‌

ارتفاع و صالحیت ؛ یک سرلوحه زندگی برای زندگی همه ما

ابراهیم(علیه السلام) بعنوان امام ناس،امام همه ی ناس،وقتی با خدا صحبت میکنه،میفرماد چی؟«رب هب لی حکما»اینجوری نگاه کنیم:«رب هب لی حکما(حرکت از پایین به بالا-عوالم) و الحقنی بالصالحین(حرکت در امتداد افق رو به جلو-نشئات)».خدایا به من ارتفاع بده،ارتفاعی در حد حکم و از اونجا به صالحین ملحق کن. یک سرلوحه برای زندگی همه ی ما: ارتفاع- صالحیت.نه؟ یه صلواتی بفرستیم.‌

یکی از راههای پرداختن به ارتفاعات پرداختن فکری و زبانی است

یه مطلب کوتاه هم عرض کنم در خصوص اینکه چه طور به ارتفاع گرفتن بپردازیم؟گذشته خیلی صحبت کردیم،ازجمله صحبت هایی که گذشته کردیم،بحث سبک شدن بوده،بحث باز کردن زنجیرها بوده،خاطرتون هست دیگه؟چه طور به ارتفاع بپردازیم؟یکی از راه های پرداختن به ارتفاع،پرداختن فکری به ارتفاعاته. با فکرمون و زبان مون مدام به ارتفاعات بپردازیم.چی براتون جلب توجه میکنه در ارتفاعات؟ به همون بپرداز.کوثر؟ به کوثر بپرداز. یک موضوعی که حاکی از ارتفعاته،به اون بپرداز.یه کسی ممکنه این آیه براش جلب توجه کنه(ای آیه حاکی از ارتفاعاته):« يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ_ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ... »این براش جلب توجه کنه،مدام به این بپرداز.‌

این قدر به ارتفاعات بپردازیم که آن موضوع وارد قلب ما شود

چقدر از شب و روز رو به این موضوع میپردازی؟اینقدر بپرداز بپرداز...این موضوع از ارتفاع وارد قلب بشه.قلب ما بسیاری از انسانها مثل یک سنگه،تخته سنگه، موضوعات نورانی و ارتفاعی هم مثل یک میخه،اینقدر باید بذاری اینجا ،اینقدر بزنی بزنی بزنی بزنی بزنی،این بره داخل قلب.سر کارت هستی،مشغول درس و مشقت هستی،کنار خانواده هستی این یک موضوعیه در فکر تو ،به اون ارتفاع بپرداز.این یه مطلب خوبیه،یعنی یه قلق خوبی باشه برای اینکه ما رو بکشونه به سمت ارتفاع.پس به یکی از موضوعاتی که حاکی از ارتفاعه بسیار بپردازیم،در فکرمون در زبان مون،برامون پررنگ باشه.اومدی یه جا نشستی منتظر دوستتی: ؛« يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ_ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ... »سوار تاکسی شدی داری یه مسیری رو میری):« يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ_ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ... »از خونه راه می افتی بری سر کارت خب ده دقیقه بیست ،نیم ساعت، خب،به چی میپردازی؟به ارتفاعات بپرداز؛):« يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ_ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ... »:« يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ_ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ...» « يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ_ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ... »حالا این رو بعنوان مثال عرض میکنم،هر ارتفاعی که باهاش انیس هستی باهاش راحتتر هستی.مثلا میگی «ابالفضل (ع)».خب ابالفضل (ع) کیه؟ یار باوفای امام حسین، این شما رو به ارتفاع نمی بره.ابالفضل(ع)کیه؟ قمر حسین. خب حالا تو مناسبتها جلو میریم شما تو مناسبتها به چی میپردازی؟به ارتفاعات. به موضوعاتی که حاکی از ارتفاعاته.‌

ما راهی به جز ارتفاع گرفتن نداریم

ما راهی به جز ارتفاع گرفتن نداریم،هیچ راهی بجز ار تفاع گرفتن وجود نداره. حتما و حتما و باید،ارتفاع بگیریم.اصلا اگه میخای وارد صالحیت بشی،باید ارتفاع بگیری،از ارتفاعات انسانها وارد صالحیت میشن. میخای وارد ولایت بشی،با ارتفاعات وارد ولایت میشی.مثلا آیه الکرسی رو ببینیم:آیه سوم آیه الکرسی به چی میپردازه؟ به ولایت،درسته؟ آیه دومش به بحث دین و پرداختن به دین و به این میپردازه،یعنی مسیر به سمت ولایت،آیه اول به چی میپردازه؟(آیه اول آیه الکرسی،آیات الکرسی)به ارتفاعات به آسمانها ،سماوات و الارض،کرسی«،وسع کرسیه السماوات والارض». یعنی بیا در ارتفاعات از ارتفاعات وارد ولایت شو.‌

برای صالحیت نیاز به ارتفاع گرفتن داریم

مشکل بسیاری از ما بچه های شیعه ی حزب اللهی خوب ،بخصوص همین الان،یعنی توی این چند ساله ها و الانا در جامعه اینه که میخایم به صالحیت بپردازیم بدون ارتفاع، نمیشه! دنبال صالحیت هستیم بدون ارتفاع،بدون ارتفاع گرفتن،نمیشه! برخی از عرفای اصطلاحی هم،بدنبال ارتفاع بودن،حالا برخیشون و اونم با حالاکم و زیادش،بدنبال ارتفاع بودن بدون صالحیت.کاملش چیه؟ ارتفاع=»صالحیت.ارتفاع بگیریم ،از ارتفاعات بریم برای صالحیت.‌

از نشانه های مرتفعین جدا شدن از دنیاست

خب در سه ماه رجب،شعبان و رمضان.سه ماهی که حاکی از یک کوهستان مرتفع:دامنه و میانه و قله.یک کوهستان در بیابان سال،یک سال در بیابان حرکت میکنی که به این کوهستان برسی .میری در ابتدای کوهستان،باید بری بالا به سمت قله،به سمت لیله القدر. چه جوری؟ با ارتفاع گرفتن.وقتی گفته میشه این سه ماه مثل یک کوهستانه،و قله ی این کوهستان،و اوج این کوهستان رمضان و لیله القدره،یعنی چی؟ یعنی باید ارتفاع بگیری.یعنی بری بالا،یعنی باید سبک بشی،یعنی باید زنجیر باز کنی،یعنی باید نماز تو یک زنجیر از پات باز کنه،نماز تو رذیله ها رو از انسان دور کنه، باید قلبت به سوی بالا باشه،«إنی وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض»یعنی باید قلبت رو به بالا باشه،یعنی باید فکرت بره اونجا،رفتنی که برنگرده.کسی که در کوهستان به سمت فتح یک قله حرکت میکنه،اگه همه ی فکر و ذکر و دغدغشو مسائلشو،قلبشو اینها در خارج از اون کوهستان باشه،در شهر و دیار خودش باشه،اصلا برمی گرده،اصلا نمیره دیگه.از نشانه ها ی مرتفعین،از نشانه های کسانیکه اهل ارتفاع گرفتن هستن،کنده شدن از دنیاست،از دنیا جداشدند،در حال جدا شدن از دنیا هستند،در حال جدا شدن از رذیله ها هستند.در حال باز کردن زنجیر ها هستند.‌

به هر بهانه ای به دنبال ارتفاع گرفتن باشیم

س:آقا!اهل ارتفاع گرفتنی؟ج:بله، پس چرا نشستی؟ چی کار کنم؟خب اینهمه زنجیر چرا باز نمیکنی؟خب چه ربطی داره من اهل ارتفاع گرفتنم.خب این نشد که.کسی که در حال ارتفاع گرفتنه در حال باز کردن یک زنجیره،کسی که در حال ارتفاع گرفتنه،فکر و ذکرش در ارتفاعاته.به هر بهانه ای فکرمون رو به سمت ارتفاعات ببریم،به هر دلیلی،به هر فضایی،به هر مناسبتی فکرمون به ارتفاعات بپردازه. یکی اومد پیش شما گفت«حسین»شما برو در ارتفاعات حسین(صلوات الله علیه).یکی اومد گفت«اباالفضل»در ارتفاعات ابالفضل.اصلا به هر بهانه ای سعی کنیم فکرمون در ارتفاعات بمونه،نگذاریم بهانه ای ایجاد شه فکرمون از ارتفاعات اصلا بیاد بیرون.چرا باید بیاد بیرون؟چرا باید زمانی باشه که من به ارتفاعات فکرنکنم ،فضای فکر و قلبم در ارتفاعات نباشه. وقتی کوثر هست،چرا من نباید بهش بپردازم؟ اگه خدا ارتفاعات نذاشته بود ما یه بهانه ای داشتیم،میگفتیم تو فقط دنیا گذاشتی،اینهمه موضوعات و مقولات مربوط به ارتفاع، شایسته نیست انسان توی این فضا که شدنی هست به دنیا بپردازه.‌

فکر و قلبمون رو بفرستیم به ارتفاعات بعد منتظر ولایت باشیم

این مسئله مهمه. ما در ماه پیشه رو ،در ماه شعبان اینو سرلوحه خودمون قرار بدیم و حواسمون بهش باشه. میخای بری در لیله القدر؟ فکرت کجاست؟قلبت کجاست؟ دغدغه هات کجاست؟ با فرستادن فکرمون به سمت ارتفاعات، به سمت لیله القدر نشون بدیم مومنیم،:«الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...»اونجا نوره.دنیا ظلمته، دنیا ظلمته اونجا نوره.خدایا!منو ولایت کن،درسته؟ میگی ماه ولایته، ماهیه که خدا باید ولایت کنه،ماهیه که خدا باید ببره، فکرت رو بفرست،قلبت رو بفرست، فکر و قلبت رو بفرست به اون ارتفاع،حالا منتظر ولایت خدا باش. قبوله؟هر جا شنیدی شعبان،سریع در ذهنت سه بعد میآد؛,شعبان،رمضان،قله،ارتفاع؛لیله القدر. اینجوری نگاه کن بهش. امروز روز یازدهم شعبان است (مثلا).همینکه شنیدی یازدهم شعبان،ارتفاع قله«یا ایتها النفس المطمئنه إرجعی الی ربک» به هر بهانه ای فکرت رو بفرست به سمت ارتفاعات، این کاررو بکنیم،منتظر ولایت خدا باشیم، خدا که گفته؛«الله ولی الذین امنوا...»این امنوا کیا هستن؟ کسانی که ارتفاعات رو میبینند ،کسانی که فکرشون به سمت ارتفاعاته،کسانی که قائلند به« وسع کرسیه السماوات الارض »،« له ملک السماوات والارض»یعنی چه جوری فکر میکنن؟ یعنی فکرشون چیه؟ یعنی آسمانها و زمین،له ملک السماوات و الارض،به ارتفاع فکر میکنند. فکرشون اینجا نیست؛خدایا این چی میشه،ای وای اونجا قسطم چی شد، اون چی شد.. همش تو این فضا نیستن، به اینها میپردازند. «له ملک السماوات و الارض». فکرشون در این حد نیست که :خدایا !امورات ماهم در دست تو هست،خدایا این کار مارو درست کن،خدایا اون چیز ما رو درست کن و... اینا همش تو کفه. «له ملک السماوات والارض»این جوری فکر میکنن،«وسع کرسیه السماوات و الارض» درسته؟ فکرشون اینه.با این فکر میآن، سراغ «عروه الوثقی» ،اینجا خدا میگه:«الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور».راه شعبان روشنه؟ روشنه؟ روشنه؟ مسیر شعبان روشنه؟ معلومه باید چی کار کنیم؟ معلومه خدا قراره چی کار کنه؟ آره؟ خب حالا که اینجوریه برمحمد وآل محمد صلواتی بفرستیم.‌

به موضوعات به گونه ای بپردازیم که به ارتفاعات کشیده شویم

(...)از مطالب گذشته بود مثل؛ بحث؛اعتماد،بحث اطمینان،بحث عطاءکثیر به قلیل و...تو این فضا نگاه کنیم،بحث ولایت،بحث ولایتی که میخاد در شعبان اتفاق بیفته(إن شاء الله تعالی). (...)چرا در خانه مهربان هستیم؟ خب مهربانی خوبه دیگه،آدم مهربان باشه طرف مقابلشم مهربان میشه،حالا یا بچه هان،یا خانواده ی پدری،یا همسره و...چون اگه مهربان نباشیم اونها هم نامهربان میشن،پس باید مهربان باشیم. احترام دو طرفه،اصلا مهربانی خوبه،رسم برادری مهربانیه،رسم برادر خواهری مهربانیه ،رسم همسر داری مهربانیه،یعنی چی آدم غیر مهربان؟ نه( با اینکه شما به این موضوع با ارتفاعات نمیپردازی)چرا مهربان هستی؟جوری به این موضوع بپرداز که به ارتفاعات کشیده بشی،،قبوله؟حالا جورشو خودت پیدا کن،الان من میتونم چند مورد صحبت کنم ولی اینو بعنوان مثال گفتم،میخاستم بیارم تو موضوعات مختلف،جوری به موضوعات بپردازیم که به ارتفاعات کشیده بشیم.فلان دوستمون میره در یک کار اجتماعی شرکت میکنه،(اشاره به شخص خاصی هم نیست)میخاد بره مثلا چی بشه؟شورا بشه،شور بشه؟جزء شورا بشه،از شیرینا در بیاد بره جزء شورا بشه،جوری به این موضوع بپردازیم که به ارتفاعات کشیده بشیم. میشنیم غذا میخوریم، جوری بهش بپردازیم که به ارتفاعات کشیده بشیم،ببین من اصلا دارم جزئیات رو هم وارد میشم.(...)در موضوعات اجتماعی اقتصادی خانوادگی سیاسی انتهای اون پرداختن به ارتفاعات نبود ما دچار خسرا ن شدیم.(...)علیه السلام بی تفاوت گذشتیم بدون هیچ اثری گذشتیم بدون هیچ اینکه فکرمون به یک ارتفاعی برسه. ما باید از این حالت در بیایم. ببین چقدر سادست، خدا به این بهانه ارتفاع میده ،کجا اینجوری ارتفاع میدن. یکی برای یک قدم ارتفاع خودش رو میکشه، برخی ها در طول تاریخ برای یک متر ارتفاع(یک متر ،مثال عرض میکنم)یک متر ارتفاع چه ریاضتها که نکشیدن،چه بلاها که بر سر خودشون نیآوردن،خدا بر سر این سفره به این راحتی ارتفاع میده؛«تو فکرت بیار ارتفاع من خودت (تو) رو میآرم ارتفاع» جالبه ها! قبوله؟ اینجا آدم واقعا جاشه که بگه،«یا من یوتی الکثیر بالقلیل»ای کسی که به واسطه ی این قلیل -یعنی اینجور می شناسمت دیگه-کثیر عطا میکنی،من به کوثر فکر کنم تو به من کوثر عطا کنی!‌

یکی از روشهای پرداختن خداوند به ارتفاعات در قرآن، فضل است

(سوال:آیا این موضوعات ذکر کردن است برای اینکه:فاذکرونی اذکرکم... برای ارتفاع گرفتن در فضای ذکر) جواب:بله دیگه بخشیش ممکنه،ارتفاع گرفتن که ارتفاع گرفتنه،خداوند در قرآن به موضوع ارتفاع گرفتن مثلا با فضل میپردازه،براش خیلی مهمه،همه ی موضوعات رو ،مهمترین موضوعا رو میگه من در طبقات فضل قرار میدم؛«تلک الرسل،فضلنا بعضهم علی بعض»اون رسولان توی طبقات فضل متفاوت نسبت به هم هستند،نمود عینی کی میشه؟در قیامت؛«یوم یکشف عن ساق» در یک یومی از قیامت که عرش پدیدار میشه،همه عرش رو میبینند ،همه در پیشگاه عرش خدا هستند، بر فراز عرش اهل بیت(علیهم السلام )رو میبینند،درجه و طبقشون و ارتفاشون ،در ارتفاعات عرش معلوم میشه،اونجا این آیه مصداق عینیش اونجاست،که شما می بینید تو طبقات عرش انبیاءورسل(علیهم السلام)هستند،جایگاه ها نسبت به هم معلومه،اینجا ابراهیم،اینجا موسی،اینجا عیسی(مثلا دارم عرض میکنم)هر کی در ارتفاعی از عرش هست،بله حالااینکه عرض کردیم به ارتفاعات فکر کنیم،ممکنه با ذکر هم باشه،ذکر یک موضوعی رو کنیم اون ذکر شما رو به ارتفاع ببره. حالا عرض اینه که به هر بهانه ای،فکرمون وقلبمون رو و،یادمون رو ببریم به سمت ارتفاعات. یکی پرسید این اهل کجاست؟بگن حداقل یادش،فکرش اهل ارتفاعاته.‌

موقعیت ما موقعیت انسانهایی است که به عرصه ای از کوهستان رسیدند

موقعیت خودمون رو بشناسیم،موقعیت انسانهایی که به عرصه ای از یک کوهستان رسیدند،یه کسایی هنوز در ابتدای کوه ایستادن،یه کسایی یکی دو متری،دامنه ها رو بالا اومدن،یه کسایی چند متر بیشتر بالا رفتن،در موقعیتهای مختلف از این دامنه ی کوه ایستادن،کجا میخان برن؟ قله ی کوه،لیله القدر.این موقعیت ماست. مسافت چه قدره؟ خیلی زیاد،مسیر چیه؟ پر از سختی،صخره های سخت در ه های سخت شیب های تند،خب من چه جوری باید برم؟ آیا خدا کمک میکنه؟ آیا خدا اینجا یک عطاء بزرگی انجام میده؟برمحمد و آل محمد صلواتی بفرستیم‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است