دوستان گفته شد که ماه رجب ،شعبان و رمضان به مثابه یک کوهستانه،کوهستانی بسیار مرتفع،که در رجب شما و ما از دامنه های این کوهستان شروع به ارتفاع گرفتن میکنیم،در رمضان که میرسیم به نزدیکی های ارتفاعات هستیم،این مثال و تصور بسیار حرکت زاست،و در رمضان به سمت قلّه ی کوهستان هستیم. پس حالت ما ،حس ما در این ایام حس یک کوهنورده،کوهنوردی که نگاهش به ارتفاع هست،نگاهش و توجهش به ارتفاعات و قله هاست.اگر شما یک کوهنوردی رو شما ببینید که هنوز قله رو فتح نکرده رو به پائین حرکت میکنه،یا ساکنه،شما سرزنشش میکنید،میگی پس برای چی اومدی کوهستان،اومدیم کوهستان که بریم به سمت ارتفاعات،دغدغه ی کوهنوردان رمضان ارتفاع گرفتنه،هر آنچیزی که ما رو رتفاع میده،به سمت قله نزدیک تر میکنه،یک قدم به لیله القدر نزدیک تر میکنه،این مثل آب یرای کوهنورد در کوهستان گرم هست.حالا چطور ارتفاع بگیریم در کوهستان؟
جنس شهر رمضان جنس نزول قرآنه
شهر رمضان شهر قرآن. شهری که قرآن در آن نازل شده،جنس شهر رمضان جنس نزول قرآن هست،جنس این ماه،جنس این شهر، جنسی هست که پذیرای نزول قرآنه،آیات قرآن از فضای غیب،از فضای قرآن وقتی پائین میآن یک جایی باید بنشینند،یک جایی باید بتونند نازل بشن،(مثل اینکه میگن هواپیما از یک جایی اومد ،یک جایی نازل شد،نشست)آیات قرآن کجا باید بنشینند؟شهر رمضان.الذی انزل فیه القرآن؛در اون قرآن نازل میشه،کجا میتونه قرآن نازل بشه؟در شهر رمضان،جنس شهر رمضان جنسی هست که میتونه پذیرای نرول قرآن باشه،نشیمن گاه آیات قرآن باشه،باند فرود آیات قرآن باشه،خب پس جنس این ارتفاعات جنس نزول قرانه،جنس باند فرود آیات قرآن.
کسی که در ارتفاعات ماه رمضان قرار داره آیات قرآن می تونن بر قلب او فرود بیایند
خب چه کسی در این ارتفاعات هست؟چه کسی در ارتفاعات رمضان قرار داره؟کسی که جنسش از جنس این ماه هست، جنسیتش جنسیتی هست که آیات قرآن میتونن درش بنشینند.آیا قلب ما ،قلبی از جنس رمضان هست؟آیا در قلب من آیتی از آیات قرآن مینشینه؟آیا قلب من باند فرود آیات قرآنه؟چندتا آیه ی قرآن در قلب من هست؟
باید در آیات قرآن ساکن شویم
به این موضوع توجه داشته باشیم،در این ایام باقی مانده ی ماه رمضان این موضوع برامون پررنگ باشه،به تعبیری ما باید وارد آیات قرآن بشیم،قبلا هم عرض کرده بودیم باید ساکن بشیم در آیات قرآن باید وارد بشیم در آیات قرآن،از آیا قرآن نگذریم،وقتی گذشتی اون آیه قرآن در شما نمینشینه،وارد بشیم در آیه ی قرآن تا در ما ساکن بشه،تا در ما بنشینه،این باعث ارتفاع هست،به اندازه ای که درآیات قرآن وارد میشیم،به همون اندازه ارتفاع میگیریم در رمضان،آیا شده ما در این مدت گذشته از رمضان ما در آیاتی از قرآن ساکن باشیم.چقدر خوب میشه که مثلا آدم یکی از دوستان رو ببینه(هرکدوم از دوستان)مثلا فلانی چهار روزه؛پنج روزه در فلان آیه از قرآن ساکنه،فکرو ذکر و قلب و همه ی وجودش غرق این آیه ست،آیات زیادی هست،اینجا هم فضا بازه ،یعنی محدود نیستیم حتما در فلان آیه ای از قرآن.کدوم آیه از قرآن بر شما بیشتر اثر میکنه؟ همون آیه،شما بیا در این میدان،بیا در میدان ساکن شدن و وارد شدن در آیات قرآن.یه دوستی ممکنه بگه که من در این آیه ساکن هستم،یه دوستی ممکنه بگه در اون آیه ساکن هستم،وارد فضای این آیه شدم،خب بشو!
چقدر خوبه که آدم وارد این آیات بشه،مثلا آیه؛«یا ایتها النفسُ المطمئنهُ إرجعی الی ربکِ راضیهً مرضیهً....»ای نفس مطمئنه!برگرد،بیا ! إرجعی الی ربک،من ساکن باشم در این فضا،صبح تا شب،هزار بار فکر کنم به این آیه،کمش هزار بار ها!بگم فلانی!(مثلا هرکس به صادق وجود خودش بگه)،بگه مثلا فلانی!مگه تو نفس مطمئنه نیستی؟نگاه میکنه،میگه هستم، من مگه نفس مطمئنه نیستم؟من مگه کسی نیستم که اطمینان دارم؟کسی که یکبار اثر دیده،اطمینان داره،کسی که یکبار اثر چشیده،اطمینان داره.ابراهیم(علیه السلام)یکبار دید ،از خدا خواست؛خدایا!من باور دارم مرده ها زنده میشن،یکبار به من نشون بده.چهار تا پرنده رو،حالا بشکلی کشتند و بعد اونها زنده شدند،اینها رو دید با چشمش«لیطمئنَّ قلبیِ؛قلبمم اطمینان پیدا کنه»یکبار دید گفت :اطمینان دارم که قیامت همه همینطوری زنده میشن،یعنی چی؟یعنی الان من مطمئن هستم،به من میگن «قلب مطمئنه»بمن میگن «نفس مطمئنه»،که تو میتونی بزرگ تر از این کار کنی،اگر چهار تا رو اینجا زنده کردی میتونی در قیامت همه رو زنده کنی ،من اطمینان دارم،یکبار با چشمم دیدم.ما چندبار محبتها رو دیدیم؟چند بار محبتها رو چشیدیم؟چندبار محبتهای حضرت زهراء(سلام الله علیها)تو زندگیمون جاری بوده؟چندبار؟از شماره خارج هست،خب تو نفس مطمئنه نیستی؟توکسی نیستی که اطمینان داری؟یک ذره توجه کن،داری.«إرجعی الی ربک»رجوع کن به سمت ربت، به سمت اون مربّی ای که باها و بارها در زندگیت به تو محبتها چشاند،«إلی ربک»یعنی این؛مربی ای که بارهاوبارها در زندگی به تو محبت چشاند،دستگیری کرد،فاطمیتش رو حس کردی،دیدی،در فاطمیتش رشد کردی،بزرگ شدی.خب آیا وقت اون نیست که«إرجعی الی ربک».این آیه رو اینجوری معنا کنیم،«؛«یا ایتها النفسُ المطمئنهُ ؛ای کسی که اونجا وایستادی!ای کسی که اطمینان داری،ای کسی که بارها چشیدی،آیا وقت اون نیست که رجعت کنی؟إرجعی الی ربکِ برگرد به سوی مربی خودت.بارها و بارها در زندگی چشیدیم،خوبه بعنوان مثال در این آیه زندگی کنیم،این آیه رو برای خودمون زمزمه کنیم،اینقدر بگیم این آیه رو،اینقدر با این آیه به خودمون تذکر بدیم،که این آیه بر قلبمون وارد بشه.اگر یه کسی پرسید فلانی!صدای قلبت چیه؟بگیم یک صدا بیشتر در قلبم نیست؛«؛«یا ایتها النفسُ المطمئنهُ إرجعی الی ربکِ...»قلبم مملو از این آیه است«إرجعی الی ربک».عبور نکن،وارد شو. این آیه یک مطلب نیست،این آیه یک واقعه نیست،این آیه یک عمر خاطره هست،یک عمر چشیدنه،از چی میخای عبور کنی؟از یک زندگی که نمیتونی در یک آن عبور کنی،باید وارد شی،تو در همین زندگی هستی،صلواتی بفرستیم.
درون وجود خاشعین حالت پذیرش وجود داره
دوستمون زحمت کشیدند در مورد بحث خشوع مطالبی رو فرمودند که خیلی هم استفاده کردیم،فقط یک نکته در مورد این بحث عرض کنم و وصلش کنم به همین مطلبی که عرض کردم خدمتتون.خاشعین کیا هستند؟ در جلسات گذشته دوستان در خصوص موضوعات مختلفی صحبت کردند و صحبت شد در جلسه،موضوع تضرع صحبت شد،خیلی استفاده کردیم،گفته شد که تضرع یعنی حالت درونی،یک حالتی که شما در این دغدغه هستی که خدایا!نکنه من رو از این سفره دور کنی،خدایا نکنه نعمتها رو از جلوی من برداری،خدایا!نکنه بین من و این سفره فاصله بیفته،این برات دغدغه باشه،این یعنی تضرع.خدا گفته اگر هرکسی این حالت رو نداشته باشه،من دورش میکنم،براش فاصله میندازم تا توجه کنه،اگر توجه نکرد به سختی ها دچارش میکنم،در زندگیش سختی ها پیش میآرم،«بالبأساءِ و الضرّاء» ؛بهش سخت میگیرم،براش شدائد پیش میآد توجه کنه بگه خدایا من سر سفره ی تو بودم،سر سفره ی محبت های تو بودم...تا اهل تضرع بشه،تا برای سفره قیمت قائل باشه،و دغدغه ی دور نشدن از محبتهای خدا رو داشته باشه.حالا خاشعین کیا هستند؟دوستمون فرمودند ،نکات خوبی رو هم در تحقیقشون صحبت کردند،یکی از نمودهایی که خاشعین دارند اینکه یک حالتی درونشون هست،این حالت حالت پذیرشه، حالت پذیرش،پذیرش محبتها،آقا!بیا این محبت رو پذیرا باش،چرا نمی پذیری؟این محبت رو بپذیر و وارد وجودت کن،این حالتی هست که در خاشعین وجود داره،حالت پذیرش.
استعانت از نماز بسیار سخته مگر برای خاشعین یعنی کسانی که پذیرای این موضوع هستند که نماز فرصت ملاقاته
اوج خشوع اثرش در نمازه؛«وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنهََّا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلىَ الخَْاشِعِينَ(45)» إلّا کسانی که خاشع هستند.نماز سنگینه، نماز بزرگه،هر کسی وارد نماز نمیشه،هرکی نمیتونه وارد نماز بشه،نماز سخته،نماز رو باید بزرگ بدونیم،هرکسی نمیتونه از نماز استعانت بجوید،کی میتونه استعانت بجوید؟استعانت جستن از نماز خیلی سخته،کی میتونه؟ إلّا اونی که خاشعه،خاشعه یعنی چی؟ یعنی پذیرا باش،پذیرای چی؟ پذیرای چی؟چی رو بپذیر؟اینکه نماز فرصت ملاقاته،اینکه نماز فرصت رجعته،خاشعین کیا هستند؟« الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنهَُّم مُّلَاقُواْ رَبهِِّمْ وَ أَنهَُّمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(46)»اونها این رو پذیرفتند،گمانشون اینه،کیا؟ خاشعین،برای چه کاری ؟ برای استعانت از نماز،اونی که میخاد در نماز از نماز استعانت بجوید،نمیتونه،این موضوع براش بزرگه،این موضوع براش بزرگه یعنی چی؟ یعنی اون کوچکتر از این حرفهاست که بخاد از نماز استعانت بجوید،مگر،خاشع باشه،یعنی حالتش حالت پذیرفتن باشه،چی رو بپذیره؟ اینکه نماز فرصت ملاقاته،ملاقات رب،نماز فرصت رجعت به سمت رب هست،این رو میپذیری؟آره. یادتون هست بحثهای نماز؟یادتون هست صحبت این بود که باید این رو بپذیریم؟وقتی میپذیری،وقتی میری تو این فضا،وقتی ظن و گمانت اصلا اینگونه شکل میگیره که نماز فرصت ملاقات رب هست،تازه میتونی وارد میدان استعانت از نماز بشی،آقا صادق جالب هست؟وقتی این رو پذیرفتی تازه وارد میدان استعانت از نماز میشی. خب،این یعنی همه ی اون بحثهای در مورد نماز،یعنی معراج در نماز،یعنی رفتن به حرم ها،پذیرفتی؟باور کردی؟ اعتماد کردی؟ گمانت اصلا اینجوری شده؟ اگر گمانت اینجوری شده تازه میتونی وارد میدان استعانت از نماز بشی،اینکه « لَكَبِيرَةٌ»یعنی شما اصلا نمیتونی وارد این میدان بشی،بزرگتر از این حرفهاست،به تعبیری آدم ها کوچکتر از این حرفهایید که بخاید وارد میدان استعانت از نماز بشید،این کلاس کلاسش بزرگه،إلّا برای کیا؟إلّا برای خاشعین،اونایی که یک حالتی دارند،حالتشون چیه؟یکی از ویژگی های اصلیشون که الان میخایم ازش استفاده هم بکنیم،(همه ی بحث خاشعین این نیست)اینه که حالتشون حالت پذیرشه. (اینگونه اند که)؛نظر تو چیه؟ اینه؟ پذیرفتم،سر سفره چی هست ؟ اینه؟ پذیرفتم،پذیرفتم یعنی آوردم تو وجودم،یعنی میکشونم تو وجودم،اصلا با سر و کله میرم به سمتش.
از نماز استعانت بجوئیم برای لیله القدر برای رجعت به سمت منادی ندای «یا ایتها النفسُ المطمئنهُ»
نماز رفتن به حرم هاست، با سر و کله میرم به این سمت،اصلا گمان من اینجوریه. خب این آدم میتونه وارد میدان و کلاس استعانت از نماز بشه.خیلی جالبه نکته ای که میخام عرض کنم الان،دقت کنید؛ در ماه رمضان،چگونه از نماز برای لیله القدر استفاده کنیم؟ آیا میشه؟ آیا میشه از نماز استعانت جست برای لیله القدر؟نه!این میدان میدان بزرگیه!کلاسش بسیار بالاست،میگی چی کار کنم که اینجوری باشم؟باید خاشع باشی،یعنی چی؟بپذیر،گمانت رو اینگونه قرار بده،تمام وجودت این باشه؛ «يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ(27) ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ ...»ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ ...»؟دقت کنید، ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ ً(28) فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى(29) وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ(30) بیا پیش خودم،بیا ملاقات خودم،بیا پیش خودم،من رب تو هستم، ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ.اینجا چی میخونی؟ خاشعین کیا هستند؟ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنهَُّم مُّلَاقُواْ رَبهِِّمْ وَ أَنهَُّمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(46)».اونایی که میخان از نماز استعانت بگیرن،اصلا ظنّشون و گمانشون اینجوریه؛«که من بالاخره ربم رو ملاقات میکنم،من بالاخره به سوی او رجعت میکنم،من در نمازم بالاخره به او میرسم،من در نمازم بالاخره به سوی او رجعت میکنم،»به سوی کی؟به سوی مُنادی همین آیه؛«یا ایتهاالنفس المطمئنه...».حالتمون حالت پذیرش این فضا باشه،همینجوری هست؟میرم به سمت نماز؛خدایا!آیا میشه این نماز من رو یاری کنه برای بهره بردن بیشتر از لیله القدر،برای نزدیکتر شدن بیشتر به لیله القدر،چرا؟چون من ملاقات ربم رو دوست دارم،چون من رجعت به سمت او دوست دارم،إه! باشه وارد میدان شو. عرض کردیم در بحث سوره ی ماعون(اگر خاطرتون باشه) صحبت شد که برخی دینداری ها مانع هستند،این توی همه ی سطوح وجود داره،گاهی یکجور دینداری ما نسبت به نماز خودش مانعه،ما باید ظن مون رو درست کنیم.این آیه ی قرآن این هم بحثهای نماز،قبوله؟صلواتی بفرستیم.
از همه قلقها در ماه رمضان برای ارتفاع گرفتن تا قله یعنی لیله القدر استفاده کنیم
دوستان اون چیزی که دغدغه باشه برای ما در ماه رمضان،خصوصا این ایام پیش رو ارتفاع گرفتن باشه،این موضوع برامون پررنگ باشه،چیکار کنیم؟بریم به ارتفاعات فکر کنیم(این قلغ ها قبلا هم گفته شده ها!)همه ی این قلغ ها رو بیاریم،پیش چشمانمون بگذاریم،ودوباره بهش بپردازیم،این نباشه در یک جلسه ای(یک ماه گذشته دو ماه گذشته)یک حرفی گفته شد تموم شد برای اون جلسه بود،نه!اینها رو بیاریم بگذاریم جلوی چشم مون،بهش بپردازیم،چی کار کنیم؟به ارتفاعات فکر کنیم،افکارمون در ارتفاعات باشه،کدوم ارتفاع؟ لیله القدر،فکرمون در لیله القدر باشه،با این فضاهای گفته شده سعی کنیم به ارتفاع گرفتن.
با ساکن شدن در آیات قرآن و صلوات و تقوا شروع به ارتفاع گرفتن کنیم
با ورود در آیات قرآن با ساکن شدن در آیات قرآن،شروع کنیم به ارتفاع گرفتن،با صلوات ارتفاع بگیریم،مصالح امورات لیله القدر رو آماده کنیم،صلوات بفرستیم،پیاپیش بفرستیم به سوی لیله القدر.از موضوعات مهمی که ما رو به سوی ارتفاعات میکشونه،آسانسوره به سوی ارتفاعاته ،(یک مطلب قبلش عرض کنم)؛ما بری ورود به ارتفاعات نیاز به این داریم که از این طبقات ارتفاع بالا بریم،چه جوری باید بریم؟یعنی از این طبقه باید محل خروجی به سمت طبقه ی بالایی باشه.چه جوری محل خروج ایجاد میشه؟باتقوا.«من یتَّقِ الله یجعل لهُ مخرجا»؛هر کس تقوا پیشه کنه،خدا برای او محل خروجی از این طبقه به طبقه بالا قرار میده.خب آدم با یک درجه از تقوا ممکنه یک گام ارتفاع بگیره،چه چیزی آسانسوره به سوی ارتفاعات بالاست،چون لیله القدر خیلی بالاست،«خیرٌ من الفِ شهر»است.رمضان یک شهر هست،درسته؟از هزار رمضان هم بالا تر هست. این چیه؟آدم میخاد بره تو ارتفاع رمضان ،تاهمین سطح رمضان یک کارهایی میکنه،که صحبت شد. بره تو ارتفاعات لیله القدر چیکار باید بکنه؟ارتفاعاتی که از هزارهزار تای این شهر بالاتره.
تقدیس از ابزارهایی است که خیلی سریع آدم را به بالاها می بره؛ محبت ها و صاحب محبت ها رو بسیار بزرگ بدونیم
یکی از آسانسورهایی که خیلی سریع آدم رو به بالاها میبره؛«تقدیس»است.اهل تقدیس باشید،یعنی چی؟یعنی محبت های خدا رو بزرگ بدانید،صاحب این محبت ها رو بسیار رفیع بدونید.یعنی یه محبت به ما عطا میشه اون رو بزرگ بشمریم،براموون عظیم جلوه کنه.یک چیزی برات عظیم جلوه کنه بالاخره به این راحتی ازش عبورنمیکنی،تو کلامت تو فکرت بهش میپردازی،در زبانت مدام میگی.یک موضوع بزرگی اگر دیروز برای شما اتفاق افتاده بود،شما امشب اصلا مینشستی ...تعریف میکردی،درسته؟فردا هم تعریف میکردی،تا یک ماه اون رو تعریف میکردی،چرا؟میگی موضوع برام خیلی بزرگ بوده،واقعا اگر موضوع در بزرگ در زندگی شما اتفاق بیفته و مثبت،اصلا تا یک ماه تو اون فضایی،همش اون رو تعریف میکنی.محبتهای خدا رو بزرگ بشمریم،یکی شما رو دید،بگه این چه قدر از این محبت ها ذکر میکنه...خیلی بزرگه.اینجورنباشیم که اگر یاد آوری کردند یادمون بیفته،اگر یک جایی صحبتش شد یادمون بیفته،إه!راست میگی اینخا هم بود.به تعبیری (پیک )ارتفاع گرفتن تقدیس هست.
با دوستت صحبت میکنی،حالتی داشته باش حاتی تقدیس گونه،این باید تو حالت هات نمود داشته باشه دیگه،یعنی مخاطبت باید بفهمه که الان موضوع بزرگ برات اتفاق افتاده،و یک کم هک باهات هم صحبت شد بفهمه که اون موضوع بزرگ چی بوده،درسته؟ و إلّا یک مخاطبی یک روز هم با شما....(از اینجا به بعد کلام قطع شد. احتمالا ادامه دارد.)
روزه دار چون در فضای تقدیسه، در فضای ارتفاعات ماه رمضانه خوابش هم عبادته
و اینجوری وارد صیام می شید،بعد مثلا تو نخوردن و نیاشامیدن ،آیه قرآن داریم،میفرماید که؛ شما شب رو تا صبح میخوری،میاشامی،بعد از از فجر صبح تا شب نخورید،نیاشامید و اینگونه روزه را تمام کنید،اینگونه یک دوره صیام را (که بیست و چهار ساعت میشه)تمام کنید،از موقعی که ماه رو دیدید تا بعد»این بخشی از روزه.به خاطر این میگن روزه دار خوابش عبادته،چرا عبادته؟شب هم میخوابه عبادته،چرا عبادته؟چون در فضای تقدیسه،در فضای ارتفاعات رمضانه،این فضا .....
إن شاء الله خدا همه ما رو اهل تقدیس قرار بده و همه ی ما رو به ارتفاعات بکشونه.