حداقل تعریف «حق موضوعی را دانستن»، تحقق آن موضوع در فرد
در قرآن بحثی مطرح هست با عنوان "حق موضوعات، حق مقولات، حق رفتارها" این را به عنوان یه عنوان کلی عرض میکنیم، مثل حق تقوا، حق قدر.آدم باید قدر بدونه، همین؟! نه! حق قدر، آدم باید متقی باشه، همین؟نه! حق تقوا.
حق تقوا را شما چه معنا کنید؟ آیا حق قدر را چه معنا کنید؟ یعنی جوری قدر بدونیم که قدر دانستن محقق بشه، تحقق پیدا بکنه، این درجهی پایین حق قدره، قدر میخواهیم بدونیم یه جوری قدر بدونیم که« قدر دانستن محقق بشه»، یه جوری تقوا داشته باشیم که« تقوا محقق بشه». یکی از بیرون نگاه کرد بگه که تقوا در این فرد محقق شد.
حق یک موضوع یعنی دور کردن موضوعاتی که آن موضوع را باطل کرده و از مسیر حق خارج میسازد، مثل صدقه که اگر با منت و آزار همراه باشد از مسیر حق خارج شده است.
بعضی موضوعات این حق رو از بین میبرند، ببینید مثلا میفرماید که« صدقه» خب این باید در مسیر حق قرار بگیره و محقق بشه. بعضی ها این رو از این مسیر خارج میکنند و میشه باطل. با چه چیزی؟« بِالْمَنِّ وَ الْأَذى».
ببینید پس بعضی رفتارها، بواسطه ی بعضی رفتارها« حق صدقه » برپا نمیشه، ایجاد نمیشه، انجام نمیشه بلکه این صدقه باطل میشه یعنی از میسر حق خودش خارج میشه.
آیا این فرد صدقه نداده؟ بله داده. فرض کنید که صدقه دادن به این مفهوم باشه که یک مالی رو به یک فرد نیازمندی این فرد بده. این فرد این مال رو به این فرد میده پس این مال از دایره اموال خودش خارج شده، به اون فرد داده و مالکیتش رو هم داده به اون فرد ولی این« حق» نیست، این باید« حق »باشه. چرا نیست؟ چون یکبار، یکبار یک رفتار کرده لذا اون کار او دیگه« حق» نیست.
« حق رفتار خیلی مهم هست». حق اون موضوع خیلی مهم هست. چرا اون موضوع دیگه« حق »نیست؟
چون یکبار« منت» گذاشته، یکبار رفتاری کرد که اون فرد اذیت شد. این صدقه دیگه« حق» نیست.
خداوند در قرآن ما رو به« حق موضوعات، حق رفتارها» دعوت میکنه. ما قدر شناس باشیم« حق قدر».
فرد میآد و میگه بعنوان مثال من نسبت به خدا این رفتارها، این بیست رفتار رو در جهت قدر شناسی از خدا انجام دادم ولی گاهی یک رفتار میکنه کل این رفتارهای اون« حق قدر» نیست. گاهی یک نیت میکنه، کل رفتارهای او حق قدر نیست.
یک فردی تقوا رو رعایت میکنه، سعی میکنه که متقی باشه، گاهی بگونه ای رفتار میکنه که کل این تقوایی که تلاش کرده« حق تقوا » نیست.
کسی میتواند لیلۀ القدر را درک کند که حق معرفت نسبت به حضرت زهرا س را داشته باشد یعنی معرفت ایشان در وجودش تحقق یافته باشد.
مثلا در مورد لیلة القدر در روایت داریم که( مضمون روایت، برداشت از روایت هست) کسانی که میخوان لیلة القدر رو درک کنند باید به حضرت زهرا سلام الله علیها معرفت داشته باشند.
همین معرفت کافی هست؟ نه! « حق معرفت» این خیلی مهم هست، « حق معرفت » داشته باشند.
آیا فلان فرد نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها بی معرفت هست؟ یعنی هیچگونه معرفتی نداره؟ نه! وقتی نگاه میکنی میبینی که معرفت داره. پس چرا لیلة القدر رو درک نمیکنه؟ چون« حق معرفت » نداره،« حق معرفت » ایشون رو نداره. یعنی« حق معرفت » ایشون رو بجا نمیآره.
یک درجه این معنی این میشه که« حق معرفت ایشون یعنی معرفت ایشون رو محقق کنی » بطوری که اگر یک کسی اون فرد رو دید بگه ایشون یعنی معرفت به حضرت زهرا سلام الله علیها. رفتارهایی نداره که حاکی از این معرفت نباشه. رفتارهایی نداره که خط بطلانی بر معرفت باشه.
رفتارهایی نداره که اسمش بی معرفتی باشه، به تعبیر اصطلاحی ای که در جامعه هست رفتارهای اون فرد اسمش بشه بی معرفتی.
آگاهی از حقوق اهل بیت ع و رعایت آن، گامی در تحقق حق معرفت
یک درجه ی دیگری از« حق معرفتها » میشه« حقوق، حقوق مادر مهربان سلام الله علیها، حقوق حضرت زهرا سلام الله علیها».
آیا ما احساس میکنیم که ایشون حقوقی داره و ما ملزم به رعایت اون حقوق هستیم؟
« خود این احساس که حضرت زهرا سلام الله علیها حقوقی داره و ما ملزم به رعایت اون حقوق هستیم ما در گام اول هست ».
در بسیاری از موضوعات به این توجه میکنیم که" پس حق من چی؟ پس حقوق فلانی چی؟"
« آیا به این موضوع فکر میکنیم که پس حقوق حضرت زهرا سلام الله علیها چی؟ پس حقوق اهل بیت علیهم السلام چی؟ »
این احساس یک گام اول هست برای ورود به« حق معرفتها ».
همه در این دنیا برای خودشون حقی قائل هستند، پس حق امام علیه السلام چی؟
عرض شد که در قرآن این موضوع مطرح هست« حق موضوعات، حق مقولات، حق رفتار ها ».
در بسیاری از رفتارها انسان بایستی طوری رفتار کنه که« حق اون رفتار انجام شده باشه».
افعال خداوند طوری است که حق آن فعل انجام میشود.
خداوند هم همینطور رفتار میکنه،تمام رفتار های خداوند به شکلی هست که« حق اون رفتار» انجام میشه.
خیلی ممنون. صلواتی بفرستیم أللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم