ما به میزان ارتفاعی که داریم، از ولایت امام (ع) بهره می بریم
سفر مشهد
چرا امام حسین( صلوات الله علیه» بایستی شهید بشن؟ چرا بایستی اینطور شهید بشن؟ به این موضوع تاریخی نگاه نکنیم، نگیم که در سال شصت و یک هجری اتفاقی اتفاد و حالا یکسری ثمراتی هم داره؛ به نظام خدا فکر کنیم که چرا در نظام خدا بایستی این اتفاق بیفته؟
یک موقعی تاریخی نگاه میکنیم، یک موقعی نظام عالمی نگاه کنیم، با نظام خدا نگاه کنیم، تاریخی نگاه کنیم، بله! در نزدیک به هزار و چهارصد سال قبل یک واقعه ای اتفاق افتاد، نظام خدا رو که نگاه میکنی، این یک ماجرا در نظام خداست، به زمان بند نیست، آیا باید می شده؟ چرا باید می شده؟ شما از زمان دیگه فارغ میشی. این ماجرا در نظام خدا جایگاهش چیه؟ چرا باید میشده؟ اصلا آیا باید میشده؟ اون موقع همین موضوعی که باید می شده یا نه، همین الان برای شما مسئله میشه، نمیگی خب حالا که در سال شصت و یک هجری اتفاق افتاده، ما از ثمراتش استفاده کنیم. وقتی با نظام خدا نگاه میکنی میگی: « این اصلا چرا باید اتفاق بیفته؟ من قبول ندارم، چرا این موضوع باید در نظام خدا باشه» .
اینکه باید این اتفاق می افتاده رو نمیدونیم، یک پاسخ این هست که بدلیل رفتارهایی که از سوی برخی انجام شد باید این موضوع اتفاق می افتاد، با دوستان شاید پنج شش مورد از این پاسخ ها بررسی شد، قرار هم شد که بچه ها روی این موضوع کار کنند، حالا تا چه حد کار کردند نمیدونم.
صلواتی بفرستیم.
در سفر بدویم برای رشد کردن، رشد را فقط محصور در زمان نمازها ندونیم
در سفر بدویم برای رشد کردن، عرض کردم، موقع نماز چند تا مطلب رو ولی خب اینطور نباشه که منتظر یک نماز باشیم بگیم خب هر وقت موقع نماز شد می دویم دنبال رشد کردن، قرار شده با نماز رشد کنیم. یا اینکه منتظر این باشیم که دوستمون یک رفتاری نشون بده بگیم که خب اگر این دفعه دوستم یک رفتاری نشون داد من یک اخلاقی نشون میدم که اون اخلاق باعث رشد بشه، نه باعث سقوط.
نه! بهانه های دیگری هم برای رشد کردن هست، فکر کنیم به نوک قله، در حال و هوای اونجا باشیم، با روحمون کلنجار بریم، برای سوق پیدا کردن به اون سمت، به معارف بپردازیم، به بهانه ی اون توجه داشته باشیم ، معرفتی رو برداریم و در این سفر به اون بپردازیم، یک جور که مثلا تا انتهای سفر یک محصولی رو آماده کنیم، بگیم من یک چیزی رو میخوام آماده کنم، مثلا روز شنبه درموردش برای دوستانم صحبت کنم، این یک بهانه باشه که کار کنم، با این مثلا بخشی از اوقاتم رو پر کنم، از این جهت که در این بخشی از اوقات هم در این کوهستان ارتفاع بگیرم، نگیم که خب حالا که نماز رو خوندیم، الحمدلله قراره که در نماز ها ارتفاع بگیریم، فعلا که این نماز رو خوندیم، دیگه حالا تا نماز بعدی، ناهار بخوریم، و بخوابیم و یه گپی هم در مورد کار با دوستانمون بزنیم و یا از این جور حرفها و... البته نه اینکه اینکار ها رو انجام ندیم ولی کلا به اینها نگذرونیم.
بله! استفاده ببریم. در این محرم خب برخی از دوستان یک موضوعی رو مشغول شدند بررسی کنند، موضوع جالبیه و سایر دوستان هم اگر مایل باشند میتونند بهش بپردازند،« چرا امام حسین( صلوات الله علیه» بایستی شهید بشن؟ چرا بایستی اینطور شهید بشن؟چرا با این کیفیت؟چرا؟ چرا ایشون باید شهید بشن؟» تاریخی نگاه نکنیم، نگیم که در سال شصت و یک هجری اتفاقی اتفاد و حالا یکسری ثمراتی هم داره؛ « میریم عزاداری میکنیم، و رشد میکنیم، یک قطره اشک میریزیم رشد میکنیم، فکر میکنیم بهش و رشد میکنیم»، « ایشون اصلا باب ظهور رو باز کرد»...نه! اینها ثمرات شهادت امام حسین(صلوات الله علیه) هست، به نظام خدا فکر کنیم که چرا در نظام خدا بایستی این اتفاق بیفته؟ آیا دلیل قانع کننده ای هست؟ این موضوع البته در محرم سه چهار جلسه ای بررسی شد و هفت هشت مورد پاسخ براش بود، صحبت هم شد قرار هم شد بچه ها کاملتر کنند در سفر. پاسخ ها هم( حداقل تا آخرین جلسه ای که بررسی کردیم )ظاهرا برخی پاسخ ها پاسخ های قوی ای بود، ولی من خودم بعدا بهش فکر کردم دیدم هیچ کدوم از پاسخها قانع کننده نیست، نقاط ضعف زیادی داره.
بله، حالا یک موضوعی رو کار بکنیم، با دوستانمون صحبت بکنیم، دونفری، سه نفری به یک موضوع معارفی ای بپردازیم، حالا برخی از دوستان ممکنه دوست داشته باشند به بحث اقامه نماز بپردازند، بپردازند، با همدیگه دو نفر سه نفر بشن یک چیزی رو آماده کنند، آماده صحبت کردن، این رو عرض میکنم یعنی حتما اینطور باشه، این بهانه ای بشه که کار بکنند.
صلواتی بفرستیم
همه ی موجودات از یک ماجرا بهره میبرند حتی حیوانات، ما به میزان ارتفاعمون بهره میبرم. ما به میزان ارتفاعی که داریم، از ولایت امام (ع) بهره می بریم.
محرم هست و ماجرای امام حسین( صلوات الله علیه) برای مطرح هست، این ماجرا رو خیلی هامون میشنویم، ولی مهم اینه که از چه ارتفاعی میشنویم، ارتفاعمون کجاست؟ بعضی انسان ها روی زمین هستند، بعضی انسانها زیر خاک هستند، بعضی انسانها چند متری ارتفاع دارند، بعضی انسانها در آسمانها هستند، به میزان ارتفاعی که داریم بهره میبریم، همه ی موجودات از یک ماجرا بهره میبرند، ما چقدر بهره میبریم؟ چقدر؟ میگیم باید ببینم چقدر ارتفاع دارم؟ به میزان ارتفاعم بهره میبرم، به حرم امام رضا( صلوات الله علیه) میآم، چقدر بهره میبری؟ به میزان ارتفاعم بهره میبرم، چقدر ارتفاع داری؟ این موضوع برامون مهم باشه.
وقتی میرم به حرم امام رضا گریه ام میگیره.
خب بگیره.
وقتی میرم حرم امام رضا(ع) اصلا یه جوری هستم،
خب باش، چقدر ارتفاع داری؟
رفتم صحن گوهرشاد یک حال خوشی داشتم، اینقدرگریه ام گرفت، یه گوشه نشستم گریه کردم،
خب چقدر ارتفاع داری؟ بسیاری از موجودات وقتی به حریم امام( علیه السلام) نزدیک میشن گریه شون میگیره، یک حالی پیدا میکنند، تو چه موجودی هستی؟ از این جهت که در چه ارتفاعی هستی؟
آقا رفتم حرم امام رضا(علیه السلام) گریه ام گرفت انگار که امام (ع) عنایتی کرد بردلم
خب امام (ع) که کریم هستند، به همه ی موجودات عنایت میکنند، به آهو هم به نقل اون داستان محبت داره، من در چه ارتفاعی هستم؟ میگیم ای امام رضا! تو ضامن آهو شدی، ضامن ما هم باش، در ارتفاع آهو هستی؟ ما به میزان ارتفاعی که داریم، از ولایت امام (ع) بهره میبریم.
مثلا نقل هست که میخواستن سر یک شتری رو (ظاهرا برای خود نقل کننده اتفاق افتاده بوده) در مشهد ذبح کنند، بعد ظاهرا این شتر فرار میکنه( ذبح کردن شتر خیلی سخته، عظیم الجثه هست و نمیتونی بخوابونیش، بعد الانا با ماشین میزنند می ندازنش یا نحرش میکنند) این همه مسیر خیابونها رو میآد جلوی حرم امام (ع) میایسته و اون افرادی که میخواستند ذبحش کنند میرسند بهش، میبینند شتر رو به حرم ایستاده و از چشمانش اشک میآد، از ذبحش منصرف میشن، یعنی اون رو دیگه ذبح نمیکنند. این شتر هم میفهمه، شتر هم داره بهره میبره، شتر هم به او پناه میبره، من هم به او پناه میبرم. مگه تو هم شتر هستی؟ من هم یک چنین رفتاری نشون میدم. خوبه ولی یادت باشه این رو شتر هم انجام میده.