خب خداوند اشاره به یک کتاب داره یک مقوله یک موضوعی که خداوند به عنوان کتاب از اون یاد میکنه، داره یک موضوعی رو توصیف میکنه می گه اون کتابه. اونجایی که خطاب به انسانها داره بر می گرده کدام ویژگی رو پر رنگ کرده؟ متقین. یعنی نسبت به کتاب متقی باشید. نسبت به این مقوله با تقوا باشید، پس تقوا برای چی؟ برای کتاب. با تقوا باشید یعنی چی باشید؟ لا ریب . درش هیچ ریبی نیست. ذره ای از ریب اگر در شما قرار بگیره دور از تقواست. اگر ریب را به مفهوم شک بگیریم البته احتمالا مفهومش ظریفتر باشه. شما نسبت به کتاب اگر ذره ای ریب داشته باشید این دور از تقواست و اون کتاب شما رو هدایت نمی کنه این کتاب که خدا اینجا صحبت میکنه دیگه برای اونا هدایت نیست . یا برخی از هدایتهای اون کتاب برای فقط متقینه.
چون این کتاب، لا ریب هست، پس باید تقوایی داشت که ریب اینجا راه پیدا نکنه.
عجب پس تقوا صفتی در قبال کتاب در قبال این ماجرا، در قبال ذلک الکتاب، اینکه اون کتابه خوب، برای چی تقوا؟ برای اینکه ویژگی این کتاب لا ریب است برای اینکه ریب در این ساحت راه نداره پس باید تقوایی داشت که ریب اینجا راه پیدا نکنه. اگه اینجوری باشه در این کتاب هدایتهایی است برای این افراد.
بازرترین صفت این تقوا ایمان به غیب بودن این کتابه ایمان به وجه غیبی این کتابه
خدا داره این افراد رو توضیح بیشتری میده می گه تقوا داشته باش در قبال این کتاب، یعنی لا ریب یعنی چه کار کنم؟ ایمان به غیب داشته باش بعضی از ماجراها برای شما مشهود نیست - مقابل غیب به خصوص در بحث کتاب میشه شهود- قابل توجهی از این کتاب برای شما مشهود نیست. شما وقتی برات مشهود نیست ایمان داشته باش ایمان داشته باش که در این کتاب غیر مشهوداتی است که برای شما غیبه... صفت لازم برای ذلک الکتاب تقواست و بازرترین صفت این تقوا ایمان به غیب بودن این کتابه ایمان به وجه غیبی این کتابه . من دارم این کتاب رو می بینم آره همونیه که دارم میبینم من این کتاب رو قبول دارم . نه این که اصلا پر رنگ نیست با این شما مشمول هدایت این کتاب نمی شی و باید باور داشته باشی اصلا باید اینقدر غالب باشه که دیگه نگی این چیزی که دارم می بینم غالب اون چیه؟ یومنون بالغیبه.
ایمان به غیب داشتن یعنی؛ همه مشهودات، همه اون محبتها و نعمتهایی که چشیده بودن یک مولکول از این صفحه بزرگ بوده و از اون همه مشهودات اینا به این نتیجه رسیدند که اصل ماجرا غیبه
بعد تو این فضا پایداری در اقامه صلاه یعنی چی؟ گفته میشه ایمان و عمل صالح. والذین امنوا و عمل الصالحات. خوب این کلی است. همه ایمانها و به تبعش اعمال صالح. عملی بر اساس ایمانیات. پس پایداری در اقامه صلاتی بر اساس ایمان به غیبی به این صورت که گفته شد یعنی اینطور که بگی این کتاب کلا غیبه. شما اگر مثلا یک موضوعی را من یک میلیاردم رو دیدم و بقیه رو ندیدم اگر این جوری صحبت کنی یکی میگه مگه مسخره کردی خوب بگو اصلا ندیدم دیگه. مثلا من یک مولکول از این میز بزرگ رو دیدم میپرسه کدوم میز ؟ میگی من ندیدم. میگه خوب پس تو ایمان به غیب داری که به این میز. همین که میگی یک مولکول از این میز بزرگ تو که این میز رو ندیدی پس ایمان به غیب داری. یعنی میگی ایمان به غیب نمی گی من این رو دیدم برام مشهوده میگی این کتاب برام غیبه.
مثلا در مورد مصداق امیرالمومنین ع در مورد این کتاب شما میگی من این شخص رو دیدم لذا میگی ایمان شما به این فرد چگونه است؟ میگی ایمان به غیبه من یک مولکول از یک فضای بزرگ رو دیدم یک میلیاردم از یک ماجرای بزرگ رو دیدم یعنی ایمان به غیب دارم. آیا نگاه ما به این ماجرا به این کتاب این جوری هست این کتاب هر چیزی که می خواد باشه امیرالمومنین ع یا قرآن هر چه که میخواهد باشه نگاه ما آیا اینگونه است که ایمان به غیب و نه ایمان به آنچه دیدم و نه آنچیزی که مشهوده و اگر هم مشهوده ایمان اینگونه باشه که من یک میلیاردم از اون ماجرا رو دیدم و برام مشهوده. این بحث ایمانش و بحث عملش چی میشه؟ اقامه صلاه و مما رزقناهم ینفقون و انفاق رزق. اقامه صلاه در این فضا عمل به این فضا باید باشد... چرا اقامه صلاه میکنی ؟ خوب خدا نعمتهای زیادی داده مگه نمیبینی برای شکر نعمتهای خدا . این اقامه صلاه اون اقامه صلاتی در اون آیه مطرح است نیست. اون اقامه صلاه به خاطر و عمل ایمان به غیبه . این چه اقامه صلاتی؟ واقعا چه کسی این اقامه صلاه رو داره اصلا ؟ یعنی اقامه صلاه بر اساس این مفهوم از ایمان به غیب. واقعا چه کسی این درجه از اقامه صلاه رو داره آیا می تونی چیزی بگی که برای ما مشهود باشه گویا باشه و بر اساس این ایمانم دارم نماز میخونم ؟ اون فرد که این درجه از اقامه صلاه رو داره میگه نه ایمان من به غیبه . اگه ذره ای بحث بخواد به این سمت بره که فرد بگه که بخشی از ایمانم غیبیه و بخشی از ایمانم مشهوده . این تقوا نیست. تقوای در قبال این ماجرا این نیست. خارج از تقوا میشه. بله پس افرادی که در اینجا مطرحه کسانی هستند که از مشهودات عبور کردند . همه مشهودات همه اون محبتها و نعمتهایی که چشیده بودن یک مولکول از این صفحه بزرگ بوده و از اون همه مشهودات اینا به این نتیجه رسیدند که اصل ماجرا غیبه اصلا همه ماجرا غیبه این یه مولکولش هست که ما دیدم یه میلیاردم برامون مشهود شده لذا کل اون مشهودات اونا رو به این ایمان و باور غیب رسونده. بله در نماز مثلا من این ذکررا در رکوع رو گفتن و یا در سجده ولی الله اکبر. من در قنوتم از خدا یه چیزایی رو خواستم یعنی چی؟ یعنی اینکه من اول یه توصیفی از خدا داشتم بعد این خواسته رو گفتم. وقتی یه خواسته ای از خدا داره حتما یه حد توصیفی از خدا داره که مثلا اینجوری میخواد. بعدش میگیم الله اکبر. چه خوب مثلا بعد از همه اذکار در نماز بگه " ولی الله اکبر". - به حالت مزاح- جالبه مثلا در سجده انسان ذکری رو گفته یعنی توصیفی از خدا کرده یه برداشتی از خدا داشته ولی بعد از سجده میگه الله اکبر اما الله اکبر . اینا دیگه صفتشون یومنون به غیبه در قبال کتاب. مصداقش خوبه همش در ذهنمون بگرده. در قبال ماجرای امیرالمومنین ع صفتشون یومنون بالغیبه هر چی محبت چشیدند. میپرسیم امیرالمومنین چیه ؟ میگند غیب. میگیم بابا این همه محبت چشیدید میلیاردها محبت میگه او غیبه. این باور خیلی مهمه. این تفکر خیلی مهمه . کیا این ایمان را دارند. ؟ چند نفر مشمول آیات اول سوره بقره هستند. وقتی میخواند امیرالمومنین ع رو ذکر کنند با توجه به اینکه بسیار محبتها بهشون شده بسیار امارتش را دیدند. اما ایمانشون این باشه که او غیبه همه اینها یک میلیاردم هم نیست این رو ایمان داشته باشه نه اینکه فقط حرف بزنه نه اینکه الان شنیده بره فقط تکرار کنه. یعنی یه مولکول ببینه بگه این یه اقیانوسه .این خیلیه. کو تو یه اقیانوس دیدی؟ میگه نه من یه مولکولشو دیدم ولی این یه اقیانوسه من یقین و ایمان دارم این مولکول ، مولکول یه اقیانوسه . چگونه به این باور میرسه خیلی عجیبه. پس یومنون به غیب اینجوریه یه وجهش عظمت و بزرگیه. وجوه دیگری هم داره. شما از ماجرای امیرالمومنین ع چی میفهمی؟ هر چی که میفهمی این مشهوده ولی او غیبه آیا کسی این باور رو داره.
یومنون بالغیب یک سرنخ برای فهم یقیمون الصلاته،یقیمون الصلاه اوج عمل صالح در فضای یومنون بالغیبه
هنوز نمی تونیم از یومنون بالغیب رد شیم این یه سرنخه برای فهم یقیمون الصلاه. اگه میخواهیم یقیمون الصلاه رو بفهمیم باید بریم تو فضای یومنون بالغیب. یقیمون الصلاه عمل صالحی در فضای یومنون بالغیبه. اوج عمل صالح در فضای یومنون بالغیب رو خدا مطرح کرده گفته یقیمون الصلاه پس این عمل اینه عملی بر اساس یومنون بالغیب کی اینجوری اقامه صلاه داره؟ اصلا این اقامه صلاه چیه؟
خداوند در آیه 44 می فرماید: آیا دارید مردم رو به بِر امر میکنید در حالیکه خودتون فراموش میشید؟ و در حالی که دارید تلاوت کتاب میکنید؟این مسیر بی عقلی است
پس اون چیزی که در آیه 44 بقره مطرحه دو تا فضاست . یکی " أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبرِِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ " خدا در اینجا داره یه مصداق رو بیان میکنه میگه آیا دارید مردم رو به بِر امر میکنید در حالیکه خودتون فراموش میشید؟ و در حالی که دارید تلاوت کتاب میکنید؟ یه مصداق را داره مطرح میکنه . آیا شما هم جزء کسانی هستید که تعقل نمیکنید؟ این مسیر بی عقلی است. آیا مسیرهای بی عقلی دیگری هم هست ؟ بله مسیرهای بی عقلی دیگری هم هست. یکیش رو خدا گفته . این مسیر و مصداق کلا اسمش چیه بی عقلی. لا تعقلون. آدم زیرک وقتی داره با خدا صحبت میکنه میگه که وقتی من این مسیر رو رفتم شما نگفتی این مسیر رو نرو گفتی این مسیر بی عقلیه.
استعانت به صبر و صلاه برای عاقل شدنه
خب آدم میگه که برای در مسیر عقل حرکت کردند باید چه کرد و فقط به اون مصداق گیر نمیدی. خدا هم کلا میآید برای کل موضوع راهکار می ده: وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ برای اینکه عاقل بشید استعانت بجویید به صبر و صلاه.اِ . یکی از مصادیق عاقل شدن ها روش درست امر به مردم برّ هست . یکی از مصادیق ولی کلیتش هم هست. پس استعانت به صبر و صلاه برای عاقل شدنه.
استعانت از صلاه، مسیر عاقل شدن خدایی بوسیله نماز، بسیار سنگینه، مگربرای خاشعین
عجب. حالا صلاه سنگینه خیلی بزرگه خیلی کبیره . الا برای خاشعین. من میخوام از صلاه بهره بگیرم برای عاقل شدن نمیشه مگر اینکه اول خودت رو بشکنی آدمی که میخوای عاقل بشی اول باید خودت را بشکنی. مسیر عاقل شدن خدایی بوسیله نماز البته اگر میخواهیم از نماز بهره ببریم.
خاشع یعنی کسی که؛ تمام نگاه و گمانش رو بر این گذاشته که بالاخره من رب خودم رو ملاقات میکنم و به سمت اون برمیگردم
فلانی اگر میخوای از نماز بهره ببری اول خودت رو بشکن اول خاشع شو یعنی چی بشم؟ یعنی تمام نگاه و گمانت رو بذار به اینکه بالاخره من رب خودم رو ملاقات میکنم و به سمت اون برمیگردم.