فکر انسان به سوی لغویات و چیزهای هجو و پوچه، روح اگر در فضای اهل بیت علیهم السلام در فضای حرم اهل بیت علیهم السلام در فضایی که با صلاه، به اونجا معراج کرده ساکن باشه ، مانع رفتن انسان به سمت لغوه
چرا ذهن ها به سوی موضوعات منفی فعال ترند ؟ چرا در ظاهر وقتی موضوع منفی در جمعی مطرح است ظاهرا این جوره که ذهن ها به اون موضوع منفی فعالتره و پیگیر تره نسبت به اون ، موضوعات منفی ، موضوعات پوچ ، موضوعات پوچ یا موضوعات لغو ، چرا این جوره ؟ عنوان کلی ایمانه . تا انسان چقدر مومن باشه .
توضیحات کاربردی تر :
یک این که روح ما کجا ساکن باشه ، روح اگر در فضای اهل بیت علیهم السلام در فضای حرم اهل بیت علیهم السلام در فضایی که با صلاه، به اونجا معراج کرده ساکن باشه ، مانع پیگیری انسانه ، مانع دنبال کردنه، ذهن انسان، فکر انسان به سوی لغویات و چیزهای هجو و پوج و این جور حرف هاست . پس یکی این که ما باید مراقبت کنیم روحمان کجا ساکنه.
شیاطین از این که فکر انسان تمرکز کنه و پیگیر موضوعات مثبت باشه ممانعت ایجاد میکنند. ولی وقتی یه موضوع پوچ، مطرح میشه بلا فاصله شروع میکنند تصویر سازی کردن و بحث ایجاد کردن در ذهن انسان
مطلبه دیگه شیطانه ؛ شیاطین از این که فکر انسان تمرکز کنه و پیگیر موضوعات مثبت باشه ممانعت ایجاد میکنند. ولی وقتی یه موضوع پوچ، بی خودی مطرح میشه بلا فاصله شروع میکنند تصویر سازی کردن و بحث ایجاد کردن در ذهن انسان و به قول فلان دوستمون میبینی ده گام جلوتره این موضوع لغو بیخود را میچینند ، در ذهن آدم میاند . چه جوری میاند ؟ برای ما تصویر میسازند ، برای ما می چینند .
در مقابل شیطان باید به خدا پناه ببریم، «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
خب باید چه کنیم ، نسبت به این مطلبه دوم ؟اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . به خدا پناه ببریم از شیطان، حس میکنیم
اینجا مثلا در یک جلسه ای در یک جایی بحث لغوی مطرح میشه ، چرا ذهن من باید یله رها باشه ؟ بحث جلسه را نمی توانیم عوض کنیم ، فعلا بحث این جوری مطرح شده ؛ چرا من باید این جوری همراهی کنم ؟ نشستم ها ولی میتوانم در ذهنم بگم که :اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . شیطان را از خودم دور کنم ، شیاطین را از خودم دور کنم که کنترل ذهن من را به خودشون نگیرند .
هر کجایی که متوجه شدم ذهنم یله و رها شده همون جا سریع افسار بزنم به ذهنم . افساری با نور ایمان ، افساری با استعاذه ، به خودم نهیب بزنم،من الان چرا دارم به این موضوع فکر میکنم ؟
این مطلب دوم را میتوان یه مطلب سوم توش باز کرد ، درونش . هر کجایی که متوجه شدم ذهنم یله و رها شده همون جا سریع افسار بزنم به ذهنم . افساری با نور ایمان ، افساری با استعاذه ، به خودم نهیب بزنم،من الان چرا دارم به این موضوع فکر میکنم ؟ من الان چرا این موضوع را دنبال کردم ؟ چرا چند دقیقه است که در ذهنم این فکر را این افکار را دارم پشت سر هم میچینم ؟ سریع ترمز کنم .
مؤمنینی که قلب و روحشون که بوسیله ی نور خدا آباد شده ؛ آبادی که میشه بهش گفت فلاح ، این قلب و روح را میارن در سرزمین نماز، از باب خشوع وارد سرزمینه نماز میکنند و از سرزمینه نماز ارسال میکنند به آینده ، ارسال میکنند به سوی رب . لذا اینها وقتی به فضایی میرسند که اونجا لغوه ازش اعراض میکنند .
بله به طور مثال در سوره ی مومنون چی مطرح میشه ؟«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1)»مومنین ،انسانهای مومن در سرزمینهای فلاح زندگی میکنند .به لحاظ روحی روحشون در سرزمینهایی است که اسمشون هست فلاح ؛ قلبشون در فلاح زندگی میکنه ، روحشون در سرزمینیه که اون سرزمین آباده . اون سرزمین بهشته . قلبشون به نور خدا آباد شده ،بهشت شده . چه درجه ای از مومنین ؟ اونهایی که در نماز شون خاشع هستند . از باب خشوع توانستند وارد بحث نماز بشوند . والا هر کی نمی توانه وارد بحث نماز بشه . از باب خشوع توانستد وارد بحث صلاه بشوند .« وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ »،یعنی چی ازباب خشوع ؟ یعنی اینها نگاهشون به لقاء هست . «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ »، نگاهشون به اینه که درسته که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا رجعت کرد به سوی رب ولی اینها هم رجعت خواهند کرد ، ولی اینها هم رجعت خواهند کرد . امام علیه السلام برای اینها هم راهی گذاشت . رجعتی نبوده که یک بار باشه و پشت سر ایشون راه بسته شده . برای اینها هم راه باز شده . بواسطه ی ایشون و پشت سر ایشون راه باز شده ، و امید دارند که به واسطه ی ایشون این رجعت اتفاق بیفته . لذا قلب و روحشون که بوسیله ی نور خدا آباد شده ؛ آبادی که میشه بهش گفت فلاح ، این قلب و روح را میارن در سرزمین نماز، از باب خشوع وارد سرزمینه نماز میکنند و از سرزمینه نماز ارسال میکنند به آینده ، ارسال میکنند به سوی رب . لذا اینها وقتی به فضایی میرسند که اونجا لغوه ازش اعراض میکنند .
لغو یعنی آن چیز که با میل و قلب و روح مؤمنین، سازگار نیست
لغو یعنی چی ؟ لغو یعنی آنچیز که با میل و قلب و روحشون سازگار نیست . لغو فقط این جا مفهوم داره ، لغو اصلا مفهومش این جوریه . یعنی آنچیز که با میل روح وقلبشون ، فضای قلبیشون ، فضای روحیشون سازگار نیست. اگر پیرامونشون اون موضوع وجود داشته باشه اون را میگن لغو ، میگن این برای ما لغوه . لذا ازش اعراض میکنند دور میشند ازش . پس لغو چی شد ؟ یعنی آنچیز که با روح و میل و فضای قلبیمون سازگار نیست . اگر من در محیطی وارد میشم که اون محیط درش لغو وجود داره ، به چه مفهوم ؟ موضوعاتی که مثلا الکیه ، موضوعاتی که مثلا پوچه ، و من بین اونها و قلبم و روحم تعارضی احساس نمیکنم ، بایستی یه مقدار روی فضای قلبی و روحیم کار کنم .
«عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»یعنی بین لغو و اونها ، بین لغو و فضای روحی و قلبیه اونها تعارض وجود داره
«عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»یعنی چی ؟ یعنی بین لغو و اونها ، بین لغو و فضای روحی و قلبیه اونها تعارض وجود داره . «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ »را شما این جوری معنا کنید ، بین فضای قلبی و روحیه اونها و اون موضوعات تعرض وجود داره . پس لغو یعنی چی ؟ یعنی آن چیز که بین آنها و قلب و روح مومن این مومنی که اینجا مطرح شد تعارض وجود داره . میشه لغو . بله گذشته هم یه صحبتی در مورد لغو شد در بحث تحقیق سلامه یکی از بچه ها بود که یکی از مفاهیم لغو آنچیز که در مسیر سلام نسیت . اون چیزی که توی مسیر سلام نیست لغوه .خب ، ببیینید همه چیز با هم میخوره ، همه چیز با هم سازگاره ،يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ »
لغو آن چیزیه که توشه ی راه «يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ» نیست . لغو آنچیزی که خارج از مسیر«يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ»،یعنی مسیر لقاء ،مطرحه .
این یکی از ویژگیهای اصلی این مومنین بود دیگه، که از لغو اعراض میکنند . یعنی چی ؟ یعنی کسانی که افتادن در مسیر اومدند در مسیر لقاء رب ، کسایی که اومدند در مسیری که به سمت لقاء ربه ، در مسیری که مسیر رجعته الی ربه . اینها با لغو در تعارضند اینها با موضوعاتی که اینها در تعارض باشند اصلا اسم اون میشه لغو . در آیه ی 44 سوره احزاب داریم « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلام»، در دوره ی لقاء، نوع زندگی اونها، روش زندگیه اونها بر اساس سلامه . پس لغو آن چیزیه که توشه ی راه «يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ» نیست . لغو آنچیزی که خارج از مسیر«يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ»،یعنی مسیر لقاء ،مطرحه .هر چند موضوع بسیار خوب و جالبی باشه ، هر چند در ظاهر موضوعی مهم باشه ، لغوه اگر در مسیره يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ نباشه . یه موقعی ممکنه ما فکر کنیم لغو یعنی فقط یک سری شوخی ها و یکسری حرفها و مثلا سر و ته نداره و یک سری حرفهای پوچ و اینها . نه یه موقعی یک سری حرفهایی که در ظاهر حرفهای اساسی هستند لغو هستند . معیاره لغو بودن یا نبودن چی شد آن چیز که در مسیره يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ قرار نداره ، آن چیز که پشت سره قلب منیب چیده نمیشه ، آن چیز که پشت سره روحی که در سرزمینه فلاح ساکن شده چیده نمیشه ، آن چیز که بنده به این روح نیست ، اون لغوه .ما اون انسانهایی که در این مسیر قرار میگیرند در مسیر لقاء رب بایستی از لغو دور بشوند ، اعراض کنند . اعراض مفهومه عملی که باید تحقق پیدا کنه ازش ... بله پس خیلی از موضوعات میتوانند لغو باشند . برای انسانی که در مسیره يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ هست ، انسانی که در دوران لقائه.
بعضی از موضوعات لغو را ما اختیاری واردش میشیم ، این جا عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ یعنی این که واردش نشو .بعضی موضوعات به شرائط روزگار در زندگیه آدم پیش میاد که وظیفه در این موارد، اعراض قلبی از اون موضوع است، که تبعه این مطلب دعا و احساس نیازه به اصلاح از جانب خداست.
شیاطین هم این جا برنامه می ریزند . سعی میکنند که این فرد را از پیمودنه این راه دور کنند . فلانی این موضوعاتی که پیرامونت درست میشه و شما را از این مسیر خارج میکنه لغوه واین موضوعاته لغو را شیاطین مدیریت میکنند . به خاطر این که شما توی این مسیر حرکت نکنی . بله ؛ موضوعات مختلفی می توانند نقشه لغو داشته باشند ؛ بعضی از موضوعات ما اختیاری واردش میشیم ، این جا عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ یعنی این که واردش نشو . این موضوعی که اختیاری واردش شدی این موضوعی که میتوانی واردش نشی و اون لغوه خب واردش نشو .
بعضی موضوعات به شرائط روزگار در زندگیه آدم پیش میاد که در وهله ی اول با فضای قلبی و روحی با قلب در مسیره لقاء الله سازگار نیست . و ظاهرا هم انسان در وهله ی اول نمیتوانه درش تغییری ایجاد کنه . وظیفه چیه ؟ تعارض ؛ تعارض درونی با اون موضوع ، اعراضه قلبی از اون موضوع ،تبع این مطلب چیه ؟ دعا ، احساس نیازه به اصلاح از جانب خدا ، خدایا این موضوع هست بنا به شرایطه زندگی ، بنا به شرایطه روزگار در زندگی با فضای قلبی و روحیه من سازگار نیست ، با قلب و روحی که خاشع شده و از باب نماز به سوی لقاء رب کشیده شده سازگار نیست . من هم با این موضوعات تعارض دارم . خداوند این جا مسیر را خیلی سخت نکرده که ؛ اگه کسی بره سراغ لغو من میکشمش ؛ نه . بعضی از موضوعاته لغو در زندگی بنا به شرایطه زندگیست ، اعراض کنیم ، این اعراض اگر اختیاری بود اون لغو ها شدنی بود ، باید از لغو بیای بیرون . چرا وارد این موضوعه لغو شدی ؟ شما که میتوانستی وارد نشی . خب نشو دیگه ، اعراض این جا یعنی نرو تو ، یه جایی اعراض یعنی تعارضه قلبی ، یه جایی اعراض یعنی اعتراض .بچه ها این جا ، دوستان ، بچه ها ، آقایون ، خانمها ، این جا نشستید دارید این صحبت را میکنید این صحبته خوبی نیستا ، اعراض کنید ، اعراضتون را با اعتراض نشون بدید .
آدم منیب در مواجهه با موضوعات لغو، ذهنش بهم می ریزه، در ظاهرش، در کلامش، در نوع تذکراتش، در نوع نگاهش، در ماندن یا رفتن از یک فضا پیدا میشه.
بله توی این دسته ی دومه از لغو ها دعا و درخواست از خدا خیلی پررنگه ، خدا به مرور راه باز میکنه برخی از این لغوها به مرور در زندگی آدم کم رنگ میشه از بین میره ، اگر خدایی نکرده لغوی هم در زندگیه آدم باشه کاری فعلی موضوعی که در راستای يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ نیست در ظاهر شما با تعارض داشتنه با او رشد میکنی . تعارضه با موضوع لغو در مسیره الی اللهه ، دقت کردید چی شد ؟لغو در مسیره لقاء الی الله نیست ، تعارضه با موضوعه لغو در مسیر الی اللهه . پس ببینید دوستان ما یک موضوع داریم ، موضوعه رفتاری : یک رفتار اعراضه از لغو ؛ اعراضه از لغو ریشه اش کجاست؟ جایگاه و اصل رفتارش کجاست ؟ قلبه ، قلب و روحه .قلب و روحی که منیب شده . به سمت لقاء الله رفته . عدم پذیرشه قلب و روح نسبت به اون موضوعات ، این رفتار از این جا شروع میشه ، بعد این رفتار کشیده میشه به صفات ، به اخلاقیات ، من از این موضوع را در اخلاقم نشون میدم توی رفتارم نشون میدم ، دیگه اخلاقه من تغییر کرده ، بعد کشیده میشه به روان ، فرد دیگه فکرش و روانش با موضوعاته لغو سازگار نیست . در جلسه ای میشینه که اونجا لغو هست، قیافه اش برافروخته میشه ، ذهنش بهم میریزه .
نکته ؛ اول جلسه صحبت شد ، بعضی ها توی جلسه ی لغو میشینند فکرشون تازه همراهی میکنه ، این آدم توی جلسه ی لغو میشینه فکرش همراهی میکنه. (اما آدم منیب) میگه ذهنم بهم ریخت ، چرا ؟ چون این جا داره لغو صحبت میشه . اینجا داره به موضوعه لغو پرداخته میشه . در نهایت در ظاهرش هم پیدا میشه ، در کلامش پیدا میشه ، در نوع تذکراتش پیدا میشه ، در نوع تگاهش پیدا میشه ، در ماندن در یک فضا یا رفتن از یک فضا پیدا میشه ، پس اعراضه از لغو این مسیر را داره با همین ترتیب .
امر به معروف و نهی از منکر ذیل اعراض از لغو مفهوم داره. آیه ی حاکم بر امر به معروف و نهی از منکر، « عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» است
(داخل پرانتز عرض کنیم) متاسفانه بعضی از این امر به معروف ها و نهی از منکرها (دقیق و صحیح نیست)، امر به معروف و نهی از منکر ذیل اعراض از لغو مفهوم داره. یعنی شما میخواهی بگی امر به معروف و نهی از منکر آیه ی حاکم برش چیه ؟ میگی «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» بله آیه ی امر به معروف و نهی از منکر ذیل این آیه مفهوم داره .
کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکنه، باید از فضای قلبیش شروع کرده باشه،دلیل این اعراض قلبی هم باید به خاطره این باشه که قلب و روح او به سمته لقاء ربه . بعد صفاتش، بعد روانش در اعراض قرار بگیره،بعد بیاد در موضوعات ظاهری ؛ چهرش و کلامش و بودن و یا نبودنش و .... در غیر این صورت مصداق این آیه میشه؛ «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم»
وفرد میخواد به امر به معروف و نهی از منکر بپردازه باید از فضای قلبیش شروع کرده باشه .قلبش باید از اون موضوع اعراض کرده باشه ، دور شده باشه . در تعارض با اون موضع باشه ؛ قلب و روحش . و مهم این که چرا قلب و روحت با اون موضوع در اعراضه ؟ به خاطره این که قلب و روح من به سمته لقاء ربه . بعد صفاتش در اعراض قرار بگیره بعد روانش در تعارضه قرار بگیرند با این موضوع اعراض کنند از اون موضوعات، بعد بیاد در موضوعات ظاهری ؛ چهرش و کلامش و بودن و یا نبودنش و ....متاسفانه توی امر به معروف ها ونهی از منکر ها این موضوع رعایت نمی شه . این که رعایت نمیشه چه اتفاقی می افته ؟ میشه : «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم»
اعراض از لغو در صلاه خاشعینه ، خاشعین به خاطر صلاه بعضی از موضوعات براشون لغو میشه
اِ چه جالب ؛ پس اگه کسی این مسیر را رعایت نکنه خودش ضرر کرده ، برای این که این مسیر را رعایت کنه فضا از کجا شروع شده بود : « في صَلاتِهِمْ خاشِعُون»، اصلا اعراض از لغو در صلاه خاشعینه ، خاشعین به خاطر صلاه بعضی از موضوعات براشون لغو میشه، از باب صلاه به سوی لقاء رب رفتند . بعضی از موضوعات براشون لغو میشه . از قلبشون شروع میشه . از روح و قلبشون شروع میشه ، میاد میاد تا پایین . تا به کلامشون میرسه . لذا امر به بر بکنند امر به معروف بکنند و نهی از منکر بکنند اینجا جا داره ، وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم نمیشه چون از درون صلاتشون دارند حرکت مکینند . اونی که این مسیر را نره میشه چی ؟« أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم»