ازدیاد ایمان به لقاء الله با: 1- کوچک شمردن دنیا و نگاه به ارتفاعات عالم
بله، چطور ایمان به لقاء الله را در وجودمون زیاد کنیم؟ چطور از ایمان به لقاء الله، از لقاء الله غافل نشیم؟ یک مساله نگاه صحیح به دنیاست. به دنیا حجمی نگاه کردن، که دنیا یک حجمی هست کوچک و بیرون از حجم دنیا عوالمی وجود داره، موضوعاتی وجود داره، قیمتی تر، بسیار عالیتر، جایگاههایی وجود داره رفیع، در دنیا محدودیت وجود داره، زمان، مکان، محدودیت دیدن، محدودیت شنیدن، محدودیت حس کردن و همه چیز همین دنیا نیست، این که دنیا میگذره، گذراست، این که دنیا بازیه، این که دنیا سرگرمی هست.
ازدیاد ایمان به لقاء الله با: 2- ذکر ماجرای مرگ و توجه به آخرت
بله یک موضوع در ارتقاع ایمان به لقاء الله نگاه صحیح به دنیاست و غفلت نکردن از این موضوع، دنیا انسان را غافل نکنه. در همین مسیر، در همین راستا یک عامل دیگر توجه به مرگه، غافل نشدن از مرگ، ذکر ماجرای مرگ به عنوان یکی از مهمترین ماجراهایی که برای یک فرد در دنیا اتفاق می افته و قطعا اتفاق میافته. بله آدم این نگاهها را داشته باشه که به غفلت نیوفته و به ذکر بپردازه. ذکر آخرت. توجه به آخرت، اینها مقدمات هست، اینها پایه و اساس هست.
ازدیاد ایمان به لقاء الله با: 3- انجام رفتارهایی برای افزایش نور
شیعیان بهتر از این میتونند رفتار کنند، شیعیان اگر یه مقدار به فطرتشون توجه کنند و فطرت را از یک آلودگیهایی پاک کنند فطرت اونها متوجه لقاء الله هست، مشتاق لقاء الله هست. لقاء او، لقاء خلیفۀ الله برای شیعیان خیلی قیمت داره، این یک ماجرای فطری هست فقط بایستی نگذارند فطرتشون آلوده بشه و غافل بشند، یکی از کارها توجه هست، توجه به نور، رفتارهایی که نور را پیرامون انسان زیاد کنه، نور رو در وجود انسان زیاد کنه، وقتی نور بتابه فطرت بیدارتره، فطرت زلالتره. یاد اهل بیت(علیهم السلام) نور رو زیاد میکنه، این باعث میشه که فطرت زلالتر بشه و باور به لقاء او بیشتر بشه، استوارتر بشه، ذکر محبتهای اهل بیت(علیهم السلام) نور رو زیاد میکنه و ایمان به لقاء اهل بیت(علیهم السلام) را زیادتر میکنه.
سهولت مسیر لقاء الله برای شیعیان
بله خداوند مسیر را برای شیعیان خیلی یسیر قرار داده، یه کسی که سالها در یاد امام حسین(علیه السلام) زندگی کرده، با ذکر محبتهای امام حسین(علیه السلام) زندگی کرده، این قدر وجود او زلال شده که هر لحظه بر این باوره و با این امیده که من او را ملاقات خواهم کرد، اگه بعد از مرگ به سراغش بری تمام وجودش و دغدغش ملاقات او هست، یه کسی فرض کنید از ملائکه میاد پیش او و میگه که خب فلانی بررسی شده و اعمال تو خوبه تشریف ببرید در این بهشت، او میگه بهشت چیه؟! حسین کجاست؟ باور به لقاء او در وجود این فرد قرار گرفته. حالا یا باور به لقاء اهل بیت(علیهم السلام) و یا یکی از شیعیان، این برای شیعیان خیلی سهل و آسان قرار داده شده.
قیمت زندگی برای یک شیعه، به شرط بودن در مسیر لقاء الله
بله شیعیان زندگی دنیا براشون قیمت نداره، زندگی قیمتی برای شیعیان در زمانی هست که لقاء هست. خداوند در آیات قرآن میفرماید که «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»، باور شیعیان اینطوری هست، زندگی سلام گونه وقتی هست که لقاء هست، «تَحِيَّتُهُمْ» یعنی زندگی کردن، این معنا را مسامحتا عرض میکنیم، زندگی کردن « يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ» پس زندگی سلام گونه وقتی هست که لقاء هست، آقا حالت چطوره؟ زندگی خوبه؟ میگه بله، الحمد لله، خوبه خدا رو شکر در گوشهی قلبش و پیش خودش میگه که وقتی زندگی خوبه که لقاء باشه. الان هم راضی هستم و خوبه چون که خداوند توفیق داده که در مسیری حرکت کنم که مسیر بسوی لقاء باشه، پس زندگی دنیا مسیر بسوی لقاء برای شیعیان این طوری هست، برای مومنین این طوری هست و زندگی ای قیمتی در زمان لقاء. آقا خوش میگذره؟ در دنیا خوش میگذره؟ میگی خوش زمانی هست که لقاء باشه.
صلههای خدا و ملائکه در سفره رحیمیت به خاطر رساندن مومنان به لقاء الله
بله شیعیان دورهی زندگیشون دورهی لقاء هست، ببینید وقتی مطرح هست «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ» یعنی الگوی زندگی شیعیان دورهی لقاء هست، این بایستی در جامعهی شیعه به عنوان الگوی زندگی مطرح باشه، زندگی دوران لقاء. البته خداوند شیعیان رو در این مسیر کمک میکنه، خداوند و ملائکه شیعیان رو در این مسیر کمک میکنه، برای رسیدن به این زندگی، لذا در آیهی قبلش مطرح هست که «هُوَ الَّذِى يُصَلىّ عَلَيْكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ»؛ طبق، طبق صله بر شما قرار میدند، محبتها بر شما قرار میدند، چرا؟ « لِيُخْرِجَكمُ مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّور» برای این که شما را از ظلمات در بیارند، بیایید به سمت نور، به بهانههای مختلف بر شما محبت میکنند که از غفلت در بیایید که نور در وجود شما بیشتر بشه، که پیرامونت نور بیشتر بشه، چرا خدا این جوری رفتار میکنه؟ «وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا» خدا رحیمه، خدا سفرهی رحیمیتش رو پهن کرده، خب اصلا چرا این ماجرا داره انجام میشه، چرا این قدر صله؟ چرا این قدر محبت بر مومنین؟ چرا بر اساس این محبتها خروج از ظلمات به سمت نور؟ چرا سفرهی رحیمیت؟ میدونی چرا؟ چون شما بایستی به یه زندگی ای برسید در لقاء، زندگی شما در دورهی لقاء مفهوم داره، زندگی شما در دورهی لقاء قیمت داره، « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ». این محبتها، این محبتهایی که ثمراتش خروج از ظلمات به سمت نوره، چرا؟ بخاطر رسیدن به لقاء.
محبتهای خدا بر شیعیان به خاطر آماده شدن برای لقاء الله
بله ذکر محبتها ثمرش چیه؟ توجه به لقاء، خداوند در زندگی شما محبتی جاری کرده، محبتها جریان داده، شما وقتی به محبتها توجه میکنی میخواهی محبتها را ذکر کنی چه نتیجهای میگیری؟ خب یه کم فکر میکنی که خدایا چرا داری این محبتها را میکنی، پاسخش در این آیات قرآن، بخاطر دوره لقاء، بخاطر این که شما زندگیت ارتقاع پیدا کنه، شما به لقاء برسی، اونجا زندگی قیمت داره، خدایا چرا به بهانههای مختلف در زندگی من محبتی جریان میدی و بواسطه ی اون محبت نور بیشتر میشه؟ پاسخش اینه، بخاطر لقاء، تو باید آمادهی لقاء باشی. خدایا چرا دست من را میگیری؟ میبری سفر کربلا، اونجا محبت میکنی، محبتهای بسیار جریان میدی، جاری میکنی و به بهانه و واسطه ی این محبتها نور رو زیاد میکنی؟ در این آیات پاسخش مطرح هست که تو بایستی آمادهی لقاء بشی، زندگی اونجا قیمت داره، تو بایستی به لقاء برسی و اونجا زندگی کنی. فلانی این ماجرا را شب و روز ذکر کن، این محبتها را شب و روز ذکر کن، محبتهای خدا که با واسطه و بی واسطه جریان پیدا میکنه رو شب و روز ذکر کن، بسیار ذکر کن، ای مومنین ذکر کنید، ذکر خدا کنید، بسیار ذکر کنید، چرا ذکر خدا کنیم، چرا شب و روز اهل ذکر باشیم، چرا زیاد ذکر کنیم؟ چی رو ذکر کنیم؟ خداوند در ادامه مطرح میکنه که او کسی هست که « يُصَلىّ عَلَيْكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ لِيُخْرِجَكمُ مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّور» بسیار اهل ذکر باشید، چرا؟ میدونید چرا؟ چون او کسی هست که برای شما صلوات قرار میده، صلوات قرار میده، صله ها قرار میده، محبتها قرار میده تا شما را از ظلمات در بیاره و ببره به سمت نور تا شما آمادهی لقاء باشید، چرا چون زندگی شما قیمت داره؟ میخواد برای شما زندگی قیمتی بسازه، زندگیای در جوار لقاء او، زندگیای در دورهی لقاء او. خب یک شیعه وقتی در زندگیش یک محبتی جریان پیدا میکنه و میخواد ذکر کنه یک نتیجه گیری از این ذکر باید لقاء باشه، مهمترین و اصلیترین نتیجه گیری این ذکر باید لقاء باشه، این که خداوند محبتی کرد، گفتن این حرف مقدمه هست، بیان محبتهای خدا مقدمه هست، به تعبیری صغری قضیه هست، نتیجه گیری لقاء هست، چرا خدا این محبت را کرد، بخاطر لقاء، بخاطر آماده شدن، بخاطر آماده شدن برای لقاء او. آدم با این دید با محبتهای خدا نگاه کنه و اونها را کنار هم بچینه، پله پله به اونها نگاه کنه، خدایا تو میخواستی من رو برای لقاء آماده کنه، خداوند چنین برنامهای داشته باشه و خدایی نکرده انسان غافل باشه. بله مومنین، شیعیان کارشون یسیره، مسیر حرکتشون آسانه، چرا؟ چون سفره سفرهی رحیمیت هست، دستشون را میگیرند و میبرند یه سفر کربلا، یه کسی یه دستی در این سفر این قدر به اونها محبت میکنه که اونها یه چیزی بفهمند، فلانی زندگی تو در لقاء من مفهوم داره و قیمت داره، نکنه بری در دنیا و غافل بشی. به تو محبت میکنم، مبحتها میکنم تا آمادهی لقاء من بشی. نکنه در دنیا غافل بشی، نکنه از اینجا رفتی غرق زندگی دنیا باشی، فکر کنی زندگی همون زندگی دنیا هست، نه! زندگی یعنی در جوار من، این قدر محبت میکنه، این قدر محبت میکنه که نور بیشتر بشه تا این بچه شیعه در نور بیشتر متوجه بشه که لقاء او، زندگی در جوار او قیمت داره. بله محبت ها را ببین، محبتهای مادر مهربان(سلام الله علیها) را ببین و نتیجه بگیر، آمادگی، آماده شدن برای زندگی در لقاء او، زندگی در جوار او. محبتها را ببین و اشتیاق زیاد کن، مادر مهربان محبت میکنه، اشتیاق شما بیشتر بشه، اشتیاق برای زندگی در جوار.