امیرالمؤمنین(ص) در خطبه 21 نهج البلاغه، یک جمله ی کوتاه دارند، دو کلمه است،یک اقیانوس مطلب دارد، : " تَخَفَّفُوا تَلحَقُوا "، سبک بشوید، تا ملحق بشوید!
از جلسه ی گذشته، یعنی از پنجشنبه ی گذشته، نمازهایمان تغییری کرد، یا نکرد؟ کدامیک از دوستان، کارِ ارتفاع گرفتن تا این نقطه (اشاره به ارتفاع فرض شده، حدود ده سانتی روی زمین، منظور مرحله رفتن روحی در نماز است.) را در ده نماز اول تمام کردند؟از جلسه ی گذشته نماز شما فرقی کرد؟ خود نماز فرقی کرد؟ حال و هوا، احساس، فکر؟!
بر محمد و آل محمد صلواتی بفرستیم.
انتظار صلاة یعنی " تَخَفَّفُوا "، سبک بشوی. نماز یعنی " تَلحَقُوا "، ملحق بشوی.
امیرالمؤمنین(ص) یک عبارتی دارند در یکی از خطبه های نهج البلاغه، یک جمله ی کوتاه است، دو کلمه است، که یک دنیا در آن معناست، یک اقیانوس مطلب دارد، می فرمایند که: " تَخَفَّفُوا تَلحَقُوا "، سبک بشوید، تا ملحق بشوید! خیلی حرف است همین دو کلمه؛ " تَخَفَّفُوا تَلحَقُوا"، سبک شوید، ملحق شوید.
من وقتی می خواهم بروم به سمت نماز، انتظار نماز کشیدم. انتظار نماز فقط فکر به نماز نیست، مُترصّد بودن اینکه کِی وقت نماز می شود نیست. سعی برای سبک شدن است، سعی برای پاره کردن زنجیرها و بندهاست. انتظار این است که داری برسی به نماز، وقت رفتن، من آماده هستم، این حداقل انتظار نماز است. دو ساعت فرصت دارم برای سبک شدن! من آماده هستم. همه چیز را نباید به وقت نماز موکول کنم. حالا وقت نماز بشود، سعی می کنم که خودم را سبک کنم. نه! قبلش باید سعی بکنی. انتظار صلاة یعنی " تَخَفَّفُوا "، سبک بشوی. نماز یعنی " تَلحَقُوا "، ملحق بشوی.
نگاه ما باید اینطور باشد؛ "تزکیه برای نماز!"
یک نگاه ممکن است اینطور باشد که "نماز یعنی تزکیه!" که هست. اما نگاه ما باید اینطور باشد؛ "تزکیه برای نماز!". شما تصور کنید که مثلاً می خواهید بروید در محضر امام(ع)، حرم امام(ع)، امام حسین(ص). رفتار عاقلانه چیست؟ این است که بگویی خب بروم حرم، إن شاء الله آنجا سعی می کنم، دعا می کنم، توسل می کنم که یک کم تزکیه بشوم؟ نه، این رفتار سطحی است. چه می گویی؟ من باید قبلش تزکیه بشوم. دوستت را می بینی، می گویی: چه شده، انگار یک حال و هوایی داری؟ می گوید: می خواهم برم کربلا. می پرسی: کِی؟ می گوید: پانزره روز دیگر. می گویی: خب الآن چرا اینگونه ای؟ الآن دارم خودم را تزکیه می کنم، دارم خودم را آماده می کنم، برای رفتن به حرم امام(ع). می گویی: أحسنت، تو آدم عاقلی هستی. خودت را سبک می کنی که بروی آنجا بیشترین بهره ها را ببری. همینطور مثلاً در مورد سفر مشهد، چند روز قبل شما شروع می کنی خودت را تزکیه کردن. به بعضی از موضوعات نمی پردازی، به بعضی از موضوعات بیشتر می پردازی. که چه شود؟ که خودت را آماده کنی برای رفتن به حرم امام(ع). نماز چه بود؟ در این سطح (اشاره به ارتفاع فرضی رفتن روحی در نماز) نماز حرکت بود، به حرم ها. می خواهد وقت نماز بشود. کِی؟ چهار ساعت دیگر. می گویی: خب، چهار ساعت دیگر نماز است، باز به کار خودت می پردازی. بعد نگاه می کنی که دو ساعت دیگر نماز است، و می گویی که من انتظار صلاة می کشم. نه، اینطور نیست. چهار ساعت مانده! من باید بعضی از کارها را انجام ندهم. بعضی از کارها را انجام بدهم. به معنای دقیق تر من باید سبک بشوم. چهار ساعت فرصت دارم برای سبک شدن. این یعنی انتظار نماز. مثل انتظار ظهور، انتظار ظهور امام(ع). آن هم همینطور است. می گوییم خب منتظر هستیم، کی ظهور می شود؟ می دویم به دنبال کارمان. باز منتظر هستیم، جمعه می شود مثلاً، باز منتظر هستیم، می گوییم کِی ظهور می شود؟ باز می دویم دنبال کارمان! نه، بخصوص در شرایط آخرالزمان شما می گویی من باید آماده شوم. انتظار اینجوری مفهوم دارد. معنایش خیلی ساده است ها، اصلاً ما در عمل، در کارهای غیر خدایی این کار را می کنیم. مشکل مان این است که در کارهای خدایی این کار را نمی کنیم. مثلاً شما منتظر یک مهمان هستید، منتظر یک اتفاق هستید. چه کار می کنید؟ مثلاً سه ساعت مانده تا مهمان بیاید، خب، برویم دنبال کارمان. پنج دقیقه مانده تا مهمان بیاید، باز برویم دنبال کارمان. نه! شما اگر یک مهمان بزرگی بخواهد بیاید خانه تان، برای شما عزیز باشد، خیلی مهم باشد، از سه ساعت قبل به خودت می گویی خب، پاشو، خانه را تر و تمیز کنیم و آماده کنیم و از این قبیل کارها. یعنی مدام مشغولی! مشغول فعلی هستی. می گویند چه کار می کنی؟ شما نمی گویی این افعال را دارم انجام می دهم، می گویی منتظر مهمانم هستم. ما در رفتارهای غیر خدایی این را اصلاً بصورت معمول انجام می دهیم. ولی به فعل خدایی که می رسد می گوییم: خب منتظر هستیم دیگر، حالا می آید دیگر! ما هم خودمان دنبال کارمان هستیم. صلواتی بفرستیم.
به میزانی که از نماز بهره می بریم، می توانیم از ظهور بهره ببریم.
بله، پس انتظار نماز یعنی " تَخَفَّفُوا "، یعنی سبک شدن. پس انتظار نماز یک تمرین برای انتظار ظهور امام(ع)
است. یک تمرین مداوم، هر روز. هر روز یک تمرین می کنی می رسی به نقطه ی سرانجام، نقطه ضعف هات را پیدا می کنی، دفعه ی بعد شد ارتقاع بدهی، اصلاح کنی. در روایت می فرماید که: "قد قامت الصلاة" یعنی "قد قامت قیام امام(ع)". در مورد اینها حالا بعدا حرف داریم. بعداً اگر از این مرحله (اشاره به ارتفاع فرضی رفتن روحاً در نماز) آمدید به اینجاها (اشاره به ارتفاع فرضی اثرگذاری با نماز در حریم امام ع)، این مطلب که قد قامت الصلاة یعنی قد قامت ظهور، آنجاها معنا دارد. ولی می خواهیم از یک جهت دیگر هم این را معنا کنیم.
یعنی این روایت دارد به شما می گوید این که گفتی "قد قامت الصلاة" فرض کن یعنی "قد قامت ظهور". فرض کن "قد قامت قیام امام(ع)"، چه استفاده ای می بری؟ گرفتید یعنی چی؟ یعنی شما می گویید خب، امام(ع) ظهور کن، اللهم عجل لولیک الفرج. شما هر نماز را که می خوانی، فرض کن (با این روایت عرض می کنم) وقتی که می گویی "قد قامت الصلاة" کسی مقابل شما ایستاده و به شما می گوید: فرض کن "قد قامت ظهور"، چه استفاده ای می بری؟ ما همه اش می گوییم اللهم عجل لولیک الفرج، خب این ظهور اتفاق افتاد چه استفاده ای می بری؟ می گویی خب حالا اتفاق بیفتد، یک فکری می کنیم آن موقع دیگر، حالا دیگر تو هم گیر نده! می گوید: بابا، کوچکش اتفاق افتاده، دم دست خودت هست، چه استفاده ای می توانی ببری؟
این را یک معیار بدانیم. چه چیزی را؟ به میزانی که از نماز بهره می بریم، می توانیم از ظهور بهره ببریم. پس این بار اگر گفتیم اللهم عجل لولیک الفرج، آن وقت مثلاً آن منِ منمان، یا کسی در خودمان به ما بگوید که واقعاً راست می گویی؟!! از ظهور چقدر بهره می بری اگر ظهور بشود؟ می گویی: آقا، از ظهور خیلی بهره می بریم. می گوید از همین نماز قبلی ات چقدر بهره بردی؟
اُمّی شدن تمرین " تَخَفَّفُوا "است
پس برای ملحق شدن باید سبک شد. امام حسین(ص) وقتی حرکت می کنند تعابیری در فضای همین ملحق شدن به خدا، "لقاء الله، فلیرحل معنا" به کار می برند. چه کسانی می توانند حرکت بکنند؟ آنهایی که سبک شدند. دوستان اگر در ذهنشان مرور کنند، (قبلاً) ما این بحث ها را مفصّل جلو آمدیم ها! حالا الآن آمدیم و تمرینی اش کردیم، که جلسه ی گذشته عرض کردیم خدمتتان، تمرینی شده در فضای نماز، همه ی بحث ها. " تَخَفَّفُوا "تمرینش کِی بود؟ اُمّی شدن. آنقدر که فضای امّی شدن را جلو می آمدیم، یعنی " تَخَفَّفُوا ". حالا آن فضا را می خواهیم در نماز تمرین کنیم.
دوستان، از جلسه ی گذشته نماز فرقی کرد؟ چقدر فرق کرده؟ چرا فرق کرد؟ چه شده؟ حالا برخی از دوستان، یا من فکر می کنم همه ی کسانی که جلسه ی گذشته تشریف داشتند، حداقل قائل به این هستند که یک کم فرق کرده است، بعضی ها قائل به این هستند که خیلی فرق کرده، ولی حداقل قائل به این هستند که یک کم فرق کرده است، چرا یک کم فرق کرده است؟
چه اتفاقی افتاد (حالا بخصوص دوستانی که ادعا دارند خیلی فرق کرد، و دوستانی که فکر می کنند یک کم فرق کرد)؟ این همان بررسیِ ذکر نعمت است. چه اتفاقی افتاده که می گویید خیلی فرق کرده است؟ مثلاً یکی از شما می گوید: این یک هفته نمازهایم یک طرف، کل نمازهای قبلی ام یک طرف. چه اتفاقی افتاده؟ چه شده مگر؟ عرض می کردم خدمت یکی از دوستان که آیا نمازها فرق کرده؟ ایشان می گفت که خیلی. گفتم: چرا؟ مگر چه گفتیم و چه شنیدیم؟ همه ی بحث های جلسه ی گذشته مان را جمع کنیم، نیم صفحه نمی شود. همه ی بحث هفته ی گذشته به زور شاید نیم صفحه بشود، اگر کش بدهید یا با فونت بزرگ بنویسید. نیم صفحه، آن هم عباراتی بسیار ساده! که اگر بنویسید و بدهید دست کسی، نگاه می کند، این چه مطلبی است؟ اینها را یک بچه نوشته است؟ کی نوشته است این بحث ها را؟ این بحث ها چیست؟ می گذارد کنار، ممکن است اصلاً برایش جلب توجه هم نکند. مثلاً اگر آن بحث ها را بگذاریم در کنار یکی از کتب سرّ الصلاة، به لحاظ مطلب علمی، این کتاب سرّ الصلاة سنگینی اش بسیار بیشتر از این است. به لحاظ مفاهیم هم بسیار بیشتر از این است. خیلی بحث هست در آن کتاب! آنقدر که شاید بسیاری از بحثهایش مدتها نیاز به فکر کردن دارد، برخی از این کتب سرّ الصلاة. این برگه کاغذ را شما بگذارید کنارش، حالا نه به لحاظ حجم، به لحاظ مطلب هم نگاه کنی می گویی بابا اینکه ده تا جمله ساده است. چرا اثر کرد؟! چرا فکر می کنیم اثرگذار بود؟ حالا این به عنوان یک نکته که شما به عقلا به آن بیاندیشید. می توانیم امتحان کنیم؛ بحث جلسه ی گذشته را فکر کنم بعضی از دوستان نوشتند، یا حالا به شکلی داشته باشند. این را امتحان کنید، بنویسید، خیلی از قسمت هایش هم تکرار بود، تکرار مکررات می شد، بنویسید. تکرارهایش را هم دوست داشتید بنویسید یا ننویسید، بدهید دست یکی از دوستان و بگویید این را بخوان. بدهید دست نماز خوان ها، بگویید این را بخوان. ببینید چقدر بر او اثر می گذارد! حالا اگر کسی از دوستان مایل بود این کار را بکند، ببیند چقدر بر او اثر می گذارد! صلواتی بفرستیم.
بله، پس امشب به این فکر کردیم که " تَخَفَّفُوا تَلحَقُوا "، سبک شوید، ملحق شوید. این را اینجوری معنا کنیم؛ سبک شوید تا ملحق شوید، برای ملحق شدن به نماز، برای ملحق شدن در نماز عبارت دقیق تری است. برای ملحق شدن در نماز، قبل از نماز باید سبک شوید. در روایات داریم که وقتی صدای اذان می آمد پیامبر(ص) کلاً رنگ شان عوض می شد. انگار که دیگر وقتی صدای اذان آمده، این فرد آنقدر سبک است، به محض اینکه صدای اذان را می شنود (یعنی چی می شنود؟ یعنی وقت رفتن!) به محض اینکه به او می گویند وقت رفتن است، انگار که قالب تهی کرد! اینقدر سبک است، منتظر یک تلنگر است برای پریدن. مثل آن قاصدک حریم اهل بیت(ع). سریع! هرچه سبک تر شویم، اعتمادمان بیشتر می شود. وقتی سنگین هستیم، خدای نکرده کسی سنگین باشد در دنیا، آلودگی به دنیا زیاد باشد، اعتماد ندارد که خبری هست. وقتی سبک شد، اعتماد می کند. نیاز به خیلی حرف ندارد، با یک جمله اعتماد می کند. با یک جمله ی خیلی ساده! اینجا خبری هست، استفاده می کند، بهره می برد.
پس برای بهره بردن از نماز، سبک شویم و اعتماد کنیم.
هر چه اعتمادمان به نماز بیشتر، بهره مان بیشتر. این معنای کلام امیرالمؤمنین(ص) است که می فرماید: " مَن وَثِقَ بِماءٍ لَم یَظمَأ " هر کس اعتماد کند که آب هست، تشنه نمی ماند!
هر چه اعتمادمان به نماز (با همین بحث های ساده) بیشتر، بهره مان بیشتر. این معنای کلام امیرالمؤمنین(ص) است که می فرماید: " مَن وَثِقَ بِماءٍ لَم یَظمَأ " هر کس اعتماد کند که آب هست، تشنه نمی ماند! پس إن شاء الله با این شرایط که معلوم است، آن ده تا نماز را همچنان ادامه می دهیم، که ظاهراً همچنان باید ادامه بدهیم! إن شاء الله این ده تا نماز را همچنان ادامه می دهیم تا ببینیم که آن ده تا نماز کِی تمام می شود! ده تا نماز شده؟! یک خورده مانده؟ ده تای دیگر مانده هنوز، نه؟ شروع نشده! دوستانی که جلسه ی گذشته بودند، در خاطرشان هست یا مکتوبی، نوشته ای چیزی دارند که بحث جلسه ی گذشته را یک بار دیگر ذکر کنند؟
رشد کردن خیلی ساده است. رشد کردن، پیچ و خمهای بسیار زیادی را که گاهی بعضی ها ممکن است مطرح کنند، ندارد. حداقل اینجا که اینجوری است
دوستان اگر مایل بودن می توانند بحث را از بقیه بچه ها بپرسند. این بحث را پی بگیرند، إن شاء الله سرانجام خوبی خواهد داشت. هم سرعت بحث، سرعت پیش رفتن در این موضوع، هم عمق موضوع، عمق اثرگذاری موضوع، هم سهولت جلو رفتن نشان دهنده ی این است که کس دیگری این بحث ها را ولایت می کند. اثر از یک جای دیگر است. « هُوَ خَیرٌ ثَوَاباً وَ خَیرٌ عُقباً». إن شاء الله عاقبت خیلی خیر و خوبی دارد. بحث هم ساده است، دیگر همه اش نمی گوییم برو یک تحقیق بکن! (نمی کنی که!). ولی هر روز درگیرید، هر لحظه درگیرید. با انتظار صلاة و صلاة همیشه درگیرید. درگیر فضای نور، ولایت، رشد. رشد کردن خیلی ساده است. رشد کردن، پیچ و خمهای بسیار زیادی را که گاهی بعضی ها ممکن است مطرح کنند، ندارد. حداقل اینجا که اینجوری است. در بین ما که اینجوری بوده. رشد کردن خیلی ساده بوده! وقتی فضای دعای ندبه باز می شود، در فضای دعای ندبه رشد کردن چه جور است؟ شما می بینید یک دعای ندبه که حرکت می کنید مثل سرعت نور جلو می روید. همین طور هست دوستان؟ اینجوری بود؟
بله، رشد ساده است. با یک نماز، با پرداختن به نماز، با سرعت انبیاء(ع) رشد کنیم! باور دارید؟! چه کسی این حرف را باور کرد؟! واقعاً چه کسی باور کرد؟ با پرداختن به نماز با سرعت رسل(ع) رشد کنید! چه کسی این حرف را باور کرد؟! باید به این باور برسیم. به این باور برسیم که با نماز با سرعت انبیاء(ع) به سمت ظهور نزدیک می شویم. با نماز می توانیم برویم و در ظهور امام(ع) ساکن شویم. یعنی می شود؟ اگر بشود، چه می شود! اگر در یک نماز در این سطح (اشاره به ارتفاع فرضی رفتن روحاً در نماز) بتوانیم تا حرم امام رضا(ص) حرکت کنیم (که این هم اینجوری نیست که بعضی از دوستان می گویند که من هی فکر می کنم که بروم آنجا، هی ذهنم را می برم آنجا، اینجوری نیست ولی حالا این هم خوب است، این که دوستان می گویند منفی نیست، ولی این نیست، جلوتر بیایید تا در عمل کمی درگیر باشیم، بعد آن وقت حرفها و مطالب به سادگی اثر می کند و می گیرد حالا توضیحاتش إن شاء الله بعداً)، بیایید در این سطح برویم تا حرم امام حسین(ص)، برویم تا حرم حضرت عباس(ع)، واقعاً برویم! یعنی چه؟ دوستمان می فرماید من که تصوری ندارم از آنجا، اصلاً نرفتم، چه جوری بروم؟ می گوییم یادت هست که گفته بودیم این رفتن با تصور نیست؟! اگه حرم امام رضا(ص) در نماز رفتی، و با تصورت رفتی، یعنی اگر حرم حضرت اباالفضل(ع) نتوانستی بروی، بدان آنجا را با تصورت رفتی! این رفتن، یعنی رفتن به جایی که از آن تصوری نداری. ولی یک رفتنی بسیار دقیق. واقف شدن با بیشترین دقت نسبت به یک ماجرا. چند ماه کار می برد؟! دو ماه؟ حالا اگر اینجا رفتیم، این می شود یک تمرین. برای چه؟ برای اوج گرفتن. اوج گرفتن بیشتر. رفتن به فضاهای دوردست تر. برای چه؟ می گویید مگر بیکاریم که می گویید آقا بریم، بریم؟ نشسته ایم دیگر؟ نه، این کار خوبان است، خوبان همین جوری رفتند. «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى». چرا؟ « لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا»، حالا تو بیا، آیات خدا را ببین. ماجرا به ماجرا، موضوع بزرگتر می شود. وارد ماجراهای بزرگتری می شود؛ « الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ» یعنی این. یعنی پیرامون این موضوع. این موضوع را نگاه می کنی، دفعه ی بعد نگاه می کنی برای پیامبر(ص) ماجرا بزرگتر است. دفعه ی بعد ماجرا بزرگتر است. «الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ» یعنی این. یعنی دفعه به دفعه این ماجرا بزرگتر است. آنقدر دفعه به دفعه بزرگتر می شود که در سوره ی نجم خداوند می فرماید: « ذُو مِرَّةٍ ». صاحب این فضا شده، « فَاسْتَوى» و کاملاً تسلط دارد به این فضا. پیامبر(ص) « ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى». دفعه به دفعه ماجرا دارد بزرگتر می شود.
دفعه به دفعه، هربار در نماز ماجرا باید بزرگتر شود. برویم، تا کجا؟ تا حرم اباالفضل(ع). دوستمان می گوید که من رفتم حرم اباالفضل(ع). می گوییم: خب، چه خبر بود؟ کاشی های حیاطش چه رنگی بود؟ می گوید: حیات چیست؟ کاشی چیست؟ من رفتم حرم اباالفضل(ع). جوری رفتم حرم اباالفضل(ع) که نود و نه درصد از آدمهایی که می روند حرم اباالفضل(ع)، اینجوری نمی روند! ولی رفتم توی همانجا، ولی نه آن جوری که بقیه می روند. نه آن چیزهایی که بقیه می بینند. این فضا را إن شاء الله جلو برویم، حالا بعدا صحبت می کنیم که دیگر آن وقت این نماز می خواهد آدم را کجا ببرد. نماز مثل سفینه ای نوری، سفینه ای از جنس نور، با سرعتی مافوق نور که می خواهد ما را ببرد در فضای ظهور. بهره ببریم از فضای ظهور. فضای ظهور یعنی چی؟ یعنی ظهور صفات امام(ع)، ظهور صفات اهل بیت(ع). کسی می خواهد از امام(ع) بهره ببرد، در دنیا که نمی شود. شما می گویی من می خواهم از امام(ع) بهره ببرم، در دنیا که نمی شود. نمی شود که یعنی بهره خیلی کم است. باید بروی آن جایی که امام(ع) هست. امام(ع) کجا هست؟ می گویی هرجایی که ظهور دارد. کجا ظهور دارد؟ یوم الله ظهور. پس باید برویم آنجا. راهش چیست؟ نماز. امیدوارم که این ماجرا را باور کرده باشیم. بر محمد و آل محمد صلواتی بفرستیم.
هیچ کسی به « الحَمدُلله رَبِّ العالَمِین» اشراف ندارد. اصلاً توی این فضا نیست، این فضا را درک نمی کند. این فضا رفتنی است! این فضای « الحَمدُلله رَبِّ العالَمِین» یک خبر است! دیدنی است. چه کسی دیده؟! رحمانیت و رحیمیت خدا دیدنی است! « بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیم»، با دیدن نشانه های خدا نماز شروع می شود. با دیدن کدام نشانه ها؟ کدام نشانه اش؟ با نشانه ی رحمانیت، با نشانه ی رحیمیت خدا. چه کسی دیده؟!
تقریباً شاید بشود گفت کسی اینجا نتواند ادعای صادقانه ای بکند (ادعای کاذبانه جای خود دارد)، ادعای صادقانه ای بکند بر اینکه یکدانه، حتی یکدانه ی کوچک، یک بند کوچک از معانی و مفاهیم موجود در نماز را بتواند برود آنجا! حتی یکدانه اش را! بعید می دانم کسی اینجا بتواند ادعای صادقانه ای روی این موضوع داشته باشد. حتی یکدانه! حتی یک کلمه از نماز را، بگوید من می روم تا مفهومی که اینجا دارد می گوید. هیچ کسی در جمع ما نماز را با اشراف نمی خواند! با اشراف به معانی و مفاهیم موجود در نماز. ممکن است با مفاهیم ذهنی بخواند، با اشراف به مفاهیم و معانی نمی خواند. هیچ کسی به « الحَمدُلله رَبِّ العالَمِین» اشراف ندارد. اصلاً توی این فضا نیست، این فضا را درک نمی کند. این فضا رفتنی است! این فضای « الحَمدُلله رَبِّ العالَمِین» یک خبر است! دیدنی است. چه کسی دیده؟! رحمانیت و رحیمیت خدا دیدنی است! صف نماز را ببینید؛ « بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیم»، با دیدن نشانه های خدا نماز شروع می شود. با دیدن کدام نشانه ها؟ کدام نشانه اش؟ با نشانه ی رحمانیت، با نشانه ی رحیمیت خدا. چه کسی دیده؟! عمده ی کسانی که حالا در کتب مختلف، جاهای مختلف تأکید دارند بر تمرکز در نماز، تمرکز در ترجمه ی نماز است! تر جمه ی تحت اللفظی نماز! تمرکز در این است که مثلاً اگر می گویی « إهدِنا الصِّراطَ المُستَقِیم» حواست باشد، یعنی اینکه از خدا می خواهی که تو را به صراط المستقیم هدایت کند. نماز را یک بار از اول تا آخر کسی بخواهد برود، یعنی همه ی عالم را رفته! این کار کیست؟!
صادقانه ی آن حرکتی که گفتیم و تا الآن صحبتش را داشتیم (روحاً رفتن در نماز) اینجاست (اشاره به ارتفاع فرض شده، حدود ده سانتی روی زمین)، ولی ممکن است خیلی ها همین کف باشند و خودشان را گول بزنند. تصور کنند در جایی هستند. تمرکز کنند به سمت نقطه ای، فکر کنند به جایی، این خوب است ها، یعنی هی می خواهند بِکَنند، ولی هنوز اینجا نیستند! ولی ما داریم از اینجا حرف می زنیم، می گوییم بیا تا اینجا، حالا بیا!
حالا برویم توی عمل، برویم در عمل، هفته ی گذشته هم خدمت دوستان عرض کردیم، گفتیم حالا یک کم حرف گوش کنیم، بیاییم توی عمل. اصلاً این موضوع را تصویری درست کردیم مثال است دیگر، و إلا سانت که نمی زنیم، این تصویر در ذهنمان آماده شود که می خواهد مسیر را شروع کند، این را هم که می گوییم یعنی شروع مسیر. حالا بیایید توی مسیر، بیایید شروع کنیم. آنها (ارتفاعات بالاتر) هم إن شاء الله به موقع اش.
صحبت از شروع مسیری است برای معراج. آیا می شود ما هم معراج برویم؟
صحبت از شروع مسیری است برای معراج. آیا می شود ما هم معراج برویم؟ یک بار گفته شود که فلانی هم معراج رفت؟! مگر سیدمان رسول الله(ص) اسوه ی ما نیست؟ می گوییم: بله. خب، ایشان این همه معراج رفتند، من هم می خواهم معراج بروم. راهش چیست؟ می گوییم همین سیدمان رسول الله(ص) فرمودند که: " الصَّلاة ". می خواهی معراج بیایی؟ با نماز بیا. آیا می شود در نماز ما هم مسیر معراج را پیدا کنیم؟
کسی که معراج رفته با آیات خدا آشناست
بله، صحبت از معراج است، حالا چرا معراج؟ می توانی بگویی که خب برای چه می رویم معراج؟ صحبت از درک و شهود و اینجور بحث ها نیست، این بحث ها دورکننده است. عبارت هایش غلط است. حالا معراج می رویم برای چی؟ برای چه دنبال معراج باشیم؟ برای اینکه از دنیا خارج شویم، آن هم خروجی دقیق! مفیدِ فایده برای حریم امام(ع). معراج یعنی خروج از دنیا، دقیق و به شکلی که پرفایده باشد برای حریم امام(ع). اگر کسی آمد ادعا کرد، خب من معراج رفتم، می گویی: خالی نبند، همان درک و شهود است! از معاج خبری نیست! می گوید: چرا؟ شما به او می گویی که: چون در تو هیچ اثری از امام(ع) نیست! در رفتارت، در فکرت، در جهت گیری ات. اصلاً انگار نه انگار تو معراج رفتی. معراج رفته، کسی که معراج رفته با آیات خدا آشناست. پس معراج می روی که چه بشود؟ یکی از کارهایش این است که با آیات خدا آشنا می شود. پس معلوم است که صحبت از چیست؟
از دوستان کسانی می توانند بیشتر در معرض شیاطین باشند، فتنه ی شیاطین، و کسانی می توانند کمتر در معرض باشند. به نوع رفتارشان بستگی دارد. بعضی ها باورشان ممکن است این باشد که در فضای مخلِص شدن هستند. بعضی ها هم ممکن است باورشان این باشد که در فضای مخلَص شدن هستند. یعنی دارند لمس می کنند، در واقع حس می کنند. باور که توهّم نیست! باور بر اساس یک سری ادراکات اتفاق می افتد، درک می کند، حس می کند، می بیند. برایش سؤال می شود؛ چرا رشد کردن اینقدر ساده است؟ خب، در نظام خداوندی رشد کردن اینقدر ساده است؟! فکر می کند این است. اگر ساده بود، چرا قبلاً نبود؟ چرا دیگرانی که می بینم اینقدر ساده نیست برایشان؟ برایش جلب توجه می کند. می گوید اثرگذاری انگار از جایی بیشتر است.
به میزان ایمانمان نسبت به این فضا از ظلمات خارج می شویم به سمت نور. چون بعضی ها در یک ماجرا یک نکات علمی می بینند. می گویند: به به، چه نکات علمی قابل تأمل و قابل فکری. آدم از فکر کردن به آن لذت می برد. بعضی ها در یک ماجرا هدایت می بینند. می گویند: خدا را شکر، هدایت شدیم. سعی می کنند عنایت را خوب بگیرند. اینها دسته ی دوم هستند. سعی می کنند هدایت را خوب بگیرند. خوب درک کنند. پس گروه اول چه کسانی بودند؟ غیر از آن گروه هایی که اصلاً توجه ندارند، آنهایی که توجه دارند، سطح توجه آنها. بعضی ها نگاه شان اینجوری است؛ می گویند: چه نکات علمی و اعتقادی و معارفی قابل تأملی! آدم از فکر کردن به این نکات لذت می برد، قابل بررسی است، خیلی جالب است. بعضی ها نگاه هدایت گونه دارند؛ می گویند: در اینها چقدر هدایت هست. سعی می کنند هدایت ها را بگیرند، یعنی بر اساس هدایت بصیرت پیدا می کنند. مسیر را می بینند، از هدایت تبعیت می کنند و رشد می کنند. خیلی آدم های خوبی هستند. گروه سوم چه گروهی هستند؟ کسانی که در یک ماجرا ولایت می بینند. می گویند: در این ماجرا هدایت هست، اما ولایت هم هست. من هدایت را می گیرم اما ولایت را می بینم! به ولایت توجه می کنند و چنان حرکت می کنند که تحت ولایت قرار بگیرند. اینها برنده ترند. این هم سه نوع پرداختن به موضوع.
یک عمر باید برای نماز زحمت کشید. اگر فکر می کنید در هفته ی بعد اینجا (اشاره به ارتفاع فرضی اثرگذاری با نماز در حریم امام ع) هستید، نه، این فکر درست نیست. اما می توانیم با سرعت بسیار زیادی حرکت کنیم، اگر نوع نگاه مان را به ماجراها دقیق تر کنیم. این سه منظری که خدمتتان عرض کردم. نوع نگاه مان را مدام دقیق تر کنیم.
بر محمد و آل محمد صلواتی بفرستیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم