جمله ی حضرت زینب( سلام الله علیها) اینکه «من هرچه که دیدم زیبا بود»؛ کل ماجرا رو صحبت میکنه، یک بخشی از این ماجرا، یاوری هست.
... بحث نصرت کردن، ارتفاع گرفتن یاوران و نصرت کردن یاوران مفهوم داره ولی علتش دیگه یک مقداری تفاوت داره که چرا میآن نصرت کنند؟ نصرت چی کنند؟ چرا باید بیان؟ چرا امام میگن « هل من ناصر ینصرنی» . چرایی این نصرت یک مقدار متفاوت میشه، و اِلا اون بحث یاوران که آیا یاوری باید بشه؟ بله باید بشه.
یاوران در کنار امام( علیه السلام) برخیشون شاید بعضی ضعف ها رو داشتند ولی با امام ( علیه السلام) رشد کردند، دیگه تا یک مرحله ای رسیدند که دیگه نقصی برای یاوری وجود نداره، به مرحله یاوری امام ( علیه السلام) رسیدند و امام ( علیه السلام) رو نصرت کردند.
جمله ی حضرت زینب( سلام الله علیها) کل ماجرا رو صحبت میکنه، یک بخشی از این ماجرا یاوری هست. اینکه «من هرچه که دیدم زیبا بود» . با چشم ظاهری نگاه کنیم چی دیدی؟ یک کاروان تشنه در اوج مظلومیت، تعداد قلیل، یک سپاه دشمن لجوج کافر، ظالم با تعداد زیاد، بزرگترین جنایت ها، سر بریدن ها، دست بریدن ها. با چشم این رو دیدید دیگه؟ این رو ندیدید؟ این رو هم دیدم، این زیبا نیست؟ این هم زیباست.
مگه میشه سر بریدن زیبا باشه،؟ زیباست. اسارت مگه زیباست؟ زیباست. چی دیدی؟ میگن من فقط زیبایی دیدم. اصلا جالبه ها! نمیگن زیبا هم بود، و زیبایی هم درش بود، درسته شما ما رو اذیت کردید ولی اونجا اتفاقات زیبایی هم افتاد. میگه اصلا چیزی بجز زیبایی نبود، این تعارف نیست.
ناراحتی اصحاب از شهادت امام از محبت هست، در ادعیه میفرمایید « بأبی انتَ و اُمّی» پدر و مادرم به فدای تو، حالا فرض کنید در یک صحنه ای آدم پدر و مادرش رو فدا کنه برای اهل بیت( علیهم السلام)، برای امام ( علیه السلام)، لذت میبری، از نظر رفتار در قبال امام زیباست، ولی ناراحت نمیشی؟ ناراحت میشی. از شما میپرسن دیگه چرا گریه میکنی؟ میگی خب پدر و مادرم رو دوست دارم.
ناراحتی از اینکه فدای امام شدند؟ نه! ده بار دیگه هم زنده بشن باز هم فدا بشن. از این ناراحت نیستم، ان محبت هست، کشش هست، حالا این در قبال پدر و مادر خیلی ضعیف هست، فقط بخاطر اینکه لمسش کنیم مثال زدیم ولی او امام هست، امام حسین، این هم یاوران کنار امام حسین، این برنامه خیلی داره صحیح انجام میشه ولی امام ما داره شهید میشه. در عین اینکه این برنامه زیباست، در عین اینکه نگاه کردن به این برنامه چیزی بجز زیبایی نیست، ولی بالاخره امام داره شهید میشه، مصیبت درش هست، یک مصیبت بزرگ که محصول یک ماجرای زیباست.
در روایات داریم: « اگر همه ی مردم هم می آمدند باز هم امام حسین( علیه السلام) کشته میشدند»
یکبار در کلام اهل بیت بعد از امام حسین پیدا کنید اگر این جوری بود امام حسین کشته نمیشد مثلا بگن اگر مردم اینکار رو میکردند امام حسین کشته نمیشد، کسی به ذهنش چیزی میآد؟ این ماجرا اتفاق افتاده یکبار باید بنشینن بگن آقا اگر مردم اینکار رو میکردند امام حسین کشته نمیشدند. برعکس این روایت رو داریم« اگر همه ی مردم هم می آمدند باز هم امام حسین( علیه السلام) کشته میشدند» .
ببینید شما برید در اون فضا، ماجرا ی امام حسین ( صلوات الله علیه) اتفاق افتاده، اگر تحلیل ما این باشه که دشمن امام حسین رو کشته، اگر تحلیل ما این باشه که ضعف در یاوران بوده، اگر هر کدوم از اینها باشه یکبار یک جمله از یکی از خوبان بعد از امام حسین بخصوص اهل بیت( علیهم السلام) نقل می شد، بگن بخاطر امام حسین ( علیه السلام) بخاطر این ضعف کشته شد، این نقص وجود داشت کشته شد، درسته؟ نگفتند چیزی. چیزی نگفتند یعنی چی؟ یعنی ماجرایی هست که نمیشه برای شماها گفت.
« ما رأیتُ الا جمیلا» درسته، ولی حضرت زینب سلا م الله علیها یک چیزی گفتند اونها بفهمن، البته سطحش بالاست و اونها هم نفهمیدند . « ما رأیتُ الا حسینیت» .عجیبه! اگر حسینیت نبود ظهور برپا نمیشد، اگر عاشورا نبود ظهور برپا نمیشد، آقا! جلوی عاشورا رو نگیری ها! بگیری ظهور برپا نمیشه.
« ما رأیتُ الا جمیلا» درسته، ولی حضرت زینب سلا م الله علیها یک چیزی گفتند اونها بفهمن، البته سطحش بالاست و اونها هم نفهمیدند . « ما رأیتُ الا حسینیت» .
عجیبه! اگر حسینیت نبود ظهور برپا نمیشد، اگر عاشورا نبود ظهور برپا نمیشد، آقا! جلوی عاشورا رو نگیری ها! بگیری ظهور برپا نمیشه. بگذریم...
ما إن شاء الله همینقدر که صحبت شده رو دوستان یک مقدار فکر کنیم بهش، یه کمی هضم کنیم، از اون قسمته هایی که درک میکنیم، از اون بخش هاییش رو که میفهمیم، درک میکنیم و با درونمون سازگار هست اون رو بگیریم، فعلا بریم جلوتر، خیلی هم دنبال « إن قلت» و اینها نریم. اگر اصلا متوجه نشدیم، که هیچی، فعلا از بقیه بپرسیم آقا! کسی متوجه شد؟